eitaa logo
سخنرانی خودم
4 دنبال‌کننده
15 عکس
0 ویدیو
13 فایل
برا فرج در کارها برا فرج مهدی موعود دعا کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار =========================== @shere_aeini پا میکشم برخاک آخر نا ندارم.. باید که برخیزم توانش را دارم یک یک تمام دنده هایم را شکستند آنقدر تا خوردم که دیگر جا ندارم روی تن من دو قبیله جنگ کردند پس حق بده دستی ندارم پا ندارم نام حسن را بردم و هی سنگ خوردم یک صورت سالم اگر حالا ندارم ناله زدم اما دهانم را گرفتند هم صحبتی جز سم مرکبها ندارم هرقدر که میشد برایت قد کشیدم تا که نگویی خوش قد و بالا ندارم میخواستم دیگر به تو بابا بگویم میخواستم لب وا کنم اما ندارم! قاسم که بودم حال قسمت قسمتم من.. واضح تر ازاین که شدم معنا ندارم مثل قباله پاره پاره هستم اما یک بوسه بررویم بزن امضا ندارم دیگر جوانان بنی هاشم نداری ای بی کس من اکبر و قاسم نداری
روضه قاسم👇👇👇👇😭😭😭😭
جاداره یاد کنیم ازحضرت قاسم یادگار امام حسن علیه السلام - روز عاشورا هرجوری بود از عمو اجازه میدان گرفت - جنگ نمایانی کرد یه وقت در میانه ی میدان به ضرب شمشیر از روی اسب به زمین افتاد نالش بلند شد یا عماه عمو جان بدادم برس - حضرت همچون باز شکاری بطرف قاسم حرکت کرد - دشمن هنوز کنار پیکر نیمه جان قاسمه - جنگی در گرفت همین که گرد و غبار نشست حضرت دید قاسم داره رو زمین پا میکشه - وهو یفحص برجله - صدا زد قاسمم برا عمو سخته صداش بزنی نتونه برات کاری کنه - پیکر قاسم رو برداشت به خیمه دار الحرب برد کنار پیکر علی اکبر قرار داد - گاهی صدا میزد قاسمم گاهی صدا میزد علی جان آمدم جان عمو درک منای تو کنم خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم پدرم کرده وصیت که به قربانگه عشق جان ناقابل خود را به فدای تو کنم
متن روضه علی اکبر 👇👇👇👇👇😭😭😭😭😭😭 اولین نفر از بنی هاشم که اجازه میدان خواست علی اکبر بود - بلافاصله حضرت اجازه داد - ثم نظر آیس منه - پشت سر علی یه نگاه ناامیدانه ای کرد ، محاسنش رو رو دست گرفت فرمود یا راحم شیخ الکبیر ای خدا یی که به محاسن سفیدها رحم میکنی به من حسین رحم کن علی داره به میدان میره -  یه وقت صدای ناله علی بلند شد - ابی عبداله صدازد انالله و انا الیه الراجعون - سراسیمه رسید کنار پیکر نیمه جان علی - سر علی رو بدامن گرفت خاک ها و خونها رو کنار زد شاید حرفی بزنه - ثم شهق شهقه فمات - علی یه صیحه ای زد از دنیا رفت ابی عبداله سرعلی رو به سینه چسباند آرام نشد - صورت به صورت علی گذاشت  - خدّه علی خدّه صدازد - علی دنیا بعدک العفا بعد از تو خاک بر سر دنیا. به همره تو رود روح من ز پیکر من سپردمت به خدا ای یگانه گوهر من دو غصه بر جگر عمه‌ات زده آتش دهان خشک تو و اشک دیدة تر من
متن روضه سعیدابن عبداله😭😭😭😭😭👇👇👇👇👇
یاد کنیم از سعیدابن عبداله حنفی اون صحابی با وفای سیدالشهدا - در زیارت ناحیه مقدسه میخوانیم ، السلام علی سعید ابن عبداله حنفی القائل للحسین علیه السلام - یعنی سلام بر اون آقایی که ظهر عاشورا خودش رو بین تیرها و ترکشهای دشمن و مولاش هایل قرار داد - سینه سپر کرد - شیخ عباس قمی مینویسه تا نماز ابی عبداله تمام شد 13 چوبه ی تیر بر بدن سعید ابن عبداله نشست - رو زمین افتاد - یه وقت دید ابی عبداله کنارش ایستاده سرش رو بدامن گرفت به زحمت چشمش رو باز کرد - عرضه داشت ارضیت یابن الرسول اله آیا از من راضی هستی یا نه - حسینیا کربلاییا میدونم از من جلو تر رفتی گودال قتلگاه - کاش یه نفر هم بود سر عزیز فاطمه رو بدامن میگرفت - نازنین بدنش رو از رو زمین برمیداشت - اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاکت نکردن.
روضه دفن امام حسین 😭😭😭😭😭😭👇👇👇👇👇👇👇
حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند: دیدم حال امام سجاد متغیر شده، سئوال كردم، چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه داغ كربلاست.همه بگید: یا حسین... اما یا امام سجاد كاش به همین بسنده كرده بودند،اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ اسب هاشون رو نعل تازه زدند بر بدن ابی عبدالله، بازم ناله بزن بگو یا حسین... آی داغ دیده ها بدن بابای شما یا مادر شمارو غسل دادند، كفن كردند، با احترام دفن كردند اما بمیرم آن زمانی كه امام سجاد برای تدفین بابا اومد صدا زد كفن بیارید، گفتند:آقا جان تمام شده فرمودند: كمی بوریا.... یا حسین * مگر به کربلا کفن ،به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه لب ،عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد،تنش برهنه می کنند مگر که پاره پیرهن،به پیکرش روا نبود سرش به نوک نیزه ها،تنش به خاک کربلا کفن برای او به جز،شکسته نیزه ها نبود *بابا رسم ِ توی ما مسلمونها طرف راست صورت میت رو روی خاك می گذاریم، اما امام سجاد چه كند؟ می خواست صورت به صورت باباش بذاره،ای حسین.......... بنی اسد نگاه كنه ببینه امام سجاد از قبر بالا نمیاد،نگاه كردند دیدن این لبهاش رو روی رگ های بریده گذاشته،حسین...... زیر بغل هاش رو گرفتن،خودش با دست خودش خاك رو بدن باباش ریخت،آب رو خاك ریخت،خاك قبر رو گل كرد،دیدن نشسته داره گریه می كنه،با انگشت سبابه چی داره می نویسه،دیدن نوشت: هذا قبر الحسین بن علی ،بگم و ناله بزنی، الذی قتلوه عطشانا،حسین... شما ها داغ دیدید اما باباتون رو.... زخم دار ندیدید،باباتون رو.... مجروح ندیدید،خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن باباتون.... ندیدید،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه سر ِ بریده ی بابا رو بغل كرد،ای حسین....*
روضه عباس😭😭😭👇👇👇👇👇👇👇
دست ها از بدن جدا شده .. مشک آبُ داره میاره .. مشک آبُ به دندان گرفته ..* جز لحظه ای که مشک به دندان گرفته بود در عمر خویش خنده‌ی دندان نما نکرد دندان کند کمک گرۀ بسته باز شود دندان او این گرۀ بسته باز نکرد *هی با خودش میگه دست دادم ، ولی آب دارم برمیگردم خیمه .. اما یه وقت یه نانجیبی مشکُ هدف گرفت .. دیگه رویِ برگشتنِ به خیمه نداره .. نوشتن چهارهزار نفر حافظ شریعه بودن .. هدف وقتی حرکت میکنه سخته بزننش ولی وقتی یه جا بایسته دیگه راحت میزنن ..* هدر نرفت زِ پرتاب چله ها تیری امیرِ علقمه از بس که قد و بالا داشت همین که در وسط گیر و دار گیر افتاد عمودی آمد و فرقش شکست *دست که به بدن نداره .. یه چشمُ خون گرفته .. یه چشم تیر خورده .. آخ بمیرم از رو اسب اُفتاد ‌‌‌‌.. تیرها به بدن فرو میره .. هرجوری بود اومد خودشُ به یه نخل تکیه داد ، یه نانجیبی آروم آروم قدم برمیداره .. داره میاد نزدیک ، صدای پارُ شنید ، چشم ها جایی رو نمیبینه صدای بی رمقش بلند شد .‌. اومد اول کاری که کرد پاشو گذاشت رو پایِ عباس .. آقای فرمود حیف یه زمانی اومدی دست ندارم .. نامرد صداشُ بالا برد .. گفت تو دست نداری من که دست دارم .. همچین عمو آهنُ بالا برد 
|⇦•چشم هايش پاسبان هاي... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت *آقا اباالفضل العباس در عالم رؤيا به اون عالم فرمودند: به دوستان ما بگيد روضه ي مارو اينجوري بخونند، بگيد: هر سواري ميخواد از اسب روي زمين بيوفته اول دستاش رو حائل ميكنه، اما من كه دستي در بدن نداشتم... اينقدر تير خورده بود بر بدنِ آقا...* صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت *هي ميگفت: الان جوابِ رباب رو چي بدم؟ كنار گهواره هي داره بچه رو آروم ميكنه، عموت رفته آب بياره، قول عموت قوله... من جواب سكينه رو چي بدم؟...* از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت * هيچ موقعي نبود عباس مقابل داداشش وقتي مي ايسته دوتا دستش روي سينه اش نباشه، هميشه آقارو كه ميديد دستش رو روي سينه اش ميگذاشت، خم ميشد به احترامِ ابي عبدالله، اون لحظه اي كه ابي عبدالله اومد بالا سرش، دست كه نداره، تمام بدن پر از تيره، اين دستي هم كه قطع شده ديگه بالا نميآد، ديدن هي داره تلاش ميكنه، نشد احترام كنه، لذا شايد گفته باشه: حسين اينجارو تلافي ميكنم، لذا سرها رو كه رويِ نيزه زدن، هر كاري كردن سر عباس روي نيزه نايستاد، سر رو از بغل زدن، يعني حسين! اينجور بهت سلام ميكنم... كنار بدن عباس، براي اينكه حسين رو بيشتر عذاب بدن، همه جمع شده بودن، همه هلهله مي كردن، همه كف ميزدن "وَ بَكَى بُكَاءً عالِيا" داد ميزد حسين... ابي عبدالله مثل ابر بهار گريه مي كنه، عباس غيرتُ اللهِ، نميتونه اين اشكارو ببينه، صدا زد: حسين جان! دور تا دورت دشمن ايستاده، دارن تو رو تماشا ميكنن، چرا داري گريه مي كني؟ گفت: مگه ميشه گريه نكنم، عباس! هم پشت و پناهم بودي، هم علمدارم بودي، هم ساقيِ حرم بودي، پشتم شكست" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"... به خواسته ي اباالفضل، ابي عبدالله اون تيري رو كه حرمله نانجيب زده رو به سختي از چشم عباس كشيد، يه چشم هم خونابه گرفته، اين چشم رو پاك كرد، يه وقت ديد عباس هم داره گريه ميكنه، گفت: عباس جان! اگه من گريه ميكنم جا داره، تو چرا داري گريه ميكني؟ گفت: داداش! چرا گريه نكنم، مي بينم لحظه ي آخر اومدي سرم رو روي دامن گرفتي، به من بگو ساعتي ديگه كي ميخواد سرِ تو رو بغل كنه... ميخوام بگم: عباس! هم باباش علي، هم مادرش زهرا، هم پيغمبر، هم امام حسن براي اين لحظه گريه كردن، تو هم به جمع اين گريه كن ها اضافه شدي، اما هيچ كدوم از شما نديديد، نه كسي نبود سر رو از خاك بلند كنه، يه وقت زينب ديد شمر داره ميدوه سمتِ گودال"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" اي حسين... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
مَن جُمِعَ فيه سِتُّ خِصالٍ ما يَدَعُ للجَنّةِ مَطْلَبا و لا عنِ النّارِ مَهْرَبا : مَن عَرَفَ اللّه َ فأطاعَهُ ، و عَرفَ الشَّيطانَ فعَصاهُ ، و عَرفَ الحقَّ فاتَّبعَهُ ، و عَرفَ الباطلَ فاتَّقاهُ ، و عَرفَ الدُّنيا فَرفَضَها ، و عَرفَ الآخِرَةَ فطَلَبها . امام على عليه السلام :هر كس شش خصلت در او جمع شود، هيچ مطلوبى از بهشت و هيچ گريزى از دوزخ را وا نگذاشته است : كسى كه خدا را بشناسد و فرمانش بَرَد، و شيطان را بشناسد و نا فرمانى اش كند، و حق را بشناسد و پيروى اش نمايد، و باطل را بشناسد و از آن بپرهيزد، و دنيا را بشناسد و دورش افكند، و آخرت را بشناسد و آن را بجويد
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده که فرمود: مسلمانان نسبت به همدیگر دارای شش حقند: 1 ) سلام کردن؛ 2 ) پذیرفت دعوت؛ 3 ) گفتن « یَرحَمُکُم الله » به دیگران هنگام عطسه کردن آنها؛ 4 ) عیادت مریض؛ أَیُّمَا مُؤْمِنٍ عَادَ مُؤْمِناً حِینَ یُصْبِحُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فَإِذَا قَعَدَ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ حَتَّى یُمْسِیَ وَ إِنْ عَادَهُ مَسَاءً کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ حَتَّى یُصْبِح ترجمه: ابوعبدالله صادق (ع) گفت: هر مؤمنى که صبح از جا برخیزد و به عیادت مؤمنى روان شود، هفتاد هزار فرشته او را مشایعت نمایند و چون بر بالین بیمار بنشیند، رحمت الهى او را فرا بگیرد و فرشتگان تا شباهنگام براى او آمرزش بخواهند. و اگر شب هنگام به عیادت رود، همین گونه پاداش نصیب او میگردد. 5 ) همان را برایش بخواهد که برای خود می خواهد؛ 6 ) شرکت در تشییع جنازه[2]. امام باقر(عليه السلام) فرمود: حضرت موسى(عليه السلام) در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا اجر و پاداش كسى كه جنازه اى را تشييع نمايد چيست؟ خطاب رسيد اى موسى: هرگاه كسى جنازه اى را تشييع نمايد فرشتگانى را براى او مأمور مى كنم كه وقتى كه از قبر خود برانگيخته مى شود با بيرقهايى تا صف محشر او را مشايعت نمايند.(1) 2ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هرگاه كسى جنازه اى را تشييع كند، به هر قدمى كه برمى دارد ثواب صد هزار هزار حسنه در نامه عملش ثبت و صد هزار هزار گناه از نامه عملش محو مى شود و صد هزار هزار درجه برايش بالا مى رود. و اگر به نمازش شركت كند صد هزار هزار فرشته به تشييع جنازه خودش شركت مى كنند و براى او طلب مغفرت مى نمايند و چنانچه تا دفن ميّت بماند همان فرشته ها تا روز قيامت براى او طلب آمرزش مى كنند.(1)
من با این مقدمه کوتاه بحثم را آغاز کنم. در زمانی که پیامبر خدا به رسالت مبعوث شدند، تازه ظهور حضرت آغاز شده بود و آوازه پیامبر به اطراف رسیده بود اگر از کسی می پرسیدند، خیلی خبر نداشتند که این پیامبری که آمده حرف حسابش چیست و چه می خواهد بگوید. اگر می پرسیدند: این پیامبری که آمده حرف حسابش چیست، پیامش چیست، می شود گفت: در سه جمله این پیام را خلاصه می کردند. می گفتند: این آقا کسی است که آمده و یکی از شعارهای مهمش طرفداری از مظلوم است. با ظالمین درگیر است و دنبال عدالت است. با ظالم و ستمگر و بی عدالتی مبارزه می کند. دوم می گفتند: این پیامبری است که با فسادهای اقتصادی مبارزه می کند. حرف اول این است که ربا حرام است. ما چقدر آیه داریم در مورد حرمت ربا خواری، کم فروشی و رشوه حرام است. یکی از مبارزه های پیامبر مبارزه با مفاسد اقتصادی بود. سوم جمله اینکه می گفتند: پیامبری است که طرفدار فضایل اخلاقی است. اگر بخواهند پیامبر را در بعد فضایل اخلاقی معرفی کنند سه ویژگی برای پیامبر معرفی می کردند. قرآن و منابع دینی ما همین را می گوید. پیامبری بود که برای هدایت مردم حریص و دلسوز بود. جگرش می سوخت تا مردم هدایت شوند. «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (توبه، 128) برای هدایت مردم حرص می خورد. حرص خوردن پیامبر برای هدایت مردم در سوره مبارکه کهف می فرماید: به قدری پیامبر دلش برای هدایت مردم می سوخت که خدا به او گفت: بس است. اینقدر حرص نخور. داری جان خودت را از دست می دهی. «فَلَعَلَّک باخِعٌ نَفْسَک عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً» (کهف، 6) از اسف و غصه ی اینکه مردم ایمان نیاوردند داری جان خودت را از دست می دهی و خودت را از بین می بری. نمی خواهد اینقدر غصه بخوری. خدای ارحم الراحمین به پیامبر می گفت: بس است. هرکاری توانستی کردی. باز در سوره مبارکه فاطر می فرماید: «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یصْنَعُونَ» (فاطر، 8) جان خودت را از دست نده از حسرت اینکه اینها ایمان نمی آورند
پیامبر الگوی عملی ویژگی دوم اینکه پیامبر خدا خود الگوی عملی بود. محال است ما خلاف عمل کنیم و بچه هایمان را به خوبی دعوت کنیم. اگر پیامبر خدا دعوت به انفاق می کرد، در راه خدا بدهید. خودش اینقدر انفاق کرد که قرآن می گوید: بس است. «وَ لا تَبْسُطْها کلَّ الْبَسْطِ» (اسراء، 29) اگر بحث جهاد پیش آمد، امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: وقتی جنگ سخت می شد، همه به پیامبر پناه می بردند. اگر عبادت بود به مردم نمی گفت: شما نماز بخوانید. «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقی» (طه، 1و2) چقدر نماز می خوانی و عبادت می کنی؟ ما این قرآن را نازل نکردیم اینقدر خودت را به زحمت بیاندازی. بس است! در حالات پیامبر هست که حضرت از خواب بیدار می شدند و وضو می گرفتند، آیات پایانی سوره آل عمران را می خواندند، به آسمان نگاه می کردند و گریه و راز و نیاز می کردند. دو تا دو رکعت نماز می خواندند و می خوابیدند. دوباره بیدار می شدند، دو تا دو رکعت می خواندند. هشت رکعت، دوباره می خوابیدند و دوباره بیدار می شدند. در عبادت آیه نازل شد بس است. در ایثار آیه نازل شد، در هدایت آیه نازل شد، بس است. در جهاد مقدم بر همه بود. در ایثار عزیزان خود مقدم بود. در جنگ بدر عمویش عبیده تقدیم شد. در جنگ احد عمویش حمزه به شهادت رسید. در جنگ موته پسرعمویش جعفر طیار، امیرالمؤمنین در نامه نهم نهج البلاغه می فرمایند: «قدمَّ اهل بیته» عزیزان خودش را از دست داد
|⇦•این تشت غرق خون... و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن‌مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌ محمد طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ این تشت غرق خون دق داده خواهرو چرا ازم می خوای چادر مادرو باز اشکای چشات شبیه رود شده داداش! صورت تو مثه مادر کبود شده این دم آخری به یاد صورت کبود مادری این دم آخری ۰به یاد آتیش اون دیوار و دری قاتل تو نه زهر و ناسزا بود نه کینه ی زن بی حیا بود هر کی ندونه خواهرت می دونه قاتل تو سیلی بی هوا بود «وای مادرم مادرم مادرم..» درد غریبی تو شده قاتلم برای تشییعت شور میزنه دلم *اولین تشییع جنازه ی در اهل بیته، هیچ بدنی رو تشییع نکردن، بدن پیغمبر،بدن حضرت زهرا، بدن امیرالمومنینم که فقط امام حسن و امام حسین غریبانه بردن..دل زینب شور میزنه...* الهی تیر بارون نشه تنت حسن الهی خون نیاد از کفنت حسن اصلا به این اسم،حساسه حضرت زینب، حرف کفن اومد راستی! دیگه کفن نداره خواهرت تو رو خدا بگو چی کار کنم واسه تنِ برادرت راستی یه پیرهن، داده مادر اما بعیده اونم به تنش بزارند تو تشیع تو تیر آوردند اما واسه حسینت اسب ها رو میارند * امام حسن حق داشت فرمود"لایوم کیومک یا اباعبدالله" اگر اینجا بدن رو تیر بارون کردن، اما هنوز ابی عبدالله هست، عباس هست، عباس نگاه کرد دیدقاسم داره نگاه میکنه، اومد شمشیر بکشه ابی عبدالله اومد بغلش کرد فرمود: حسنم وصیت کرده قطره ٔخونی ریخته نشه صبر کن جنگتو بزار برا کربلا.. اما اون لحظه ی آخر که حسین رو سنگ بارون میکردن یه نفرنبود همه شهدا رو زمین افتاده بودن فقط یه خواهری از مسیرخیمه تا تل زینبیه هی به سرو سینه میزنه هی صدا میزنه واحسینا .... یه لحظه ای اومد، حضرت زینب دید نانجیب رو سینه ی برادر نشسته، انگار یادش افتاد لحظه ای رو که حسينش توي كودكي روي سینه ی پیغمبر بود لذا صدا زد : " صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء مَسْلوبُ الْعِمامَةِ وَالرِداءمجزوز الرأس من القفا .." ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ https://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
اخلاق داشتن یکی از چیزهایی است که باعث می شود کفه ی عمل خوب انسان سنگین شود و عمل خوبش بماند و برعکس بداخلاقی اعمال خوب انسان را از بین می برد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بد اخلاقی اعمال خوب را از بین می برد. آقای پهلوانی که نویسنده است به نام آقای سعادت پرور کتاب می نوشت او فرمود: من یک بار در منزل تندی کردم در عالم معنا به من گفتند 20 سال ناله ها و گریه هایت پاک شد و از بین رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر یکی از همسران به دیگری بگوید: من خیری از تو یا از زندگی ندیدم، اعمال گذشته اش پاک می شود و از بین می رود. خداوند ولی خود را در بین مردم پنهان کرده است در روایت آمده است که خداوند 4 چیز را در بین 4 چیز پنهان کرده است: شب قدر را در بین شبها پنهان کرده است. گناهی را در بین گناهان پنهان کرده که اگر کسی مرتکب شود توفیق توبه پیدا نمی کند. طاعتی را در بین طاعات پنهان کرده که اگر کسی آن را انجام دهد تمام توشه ی خودش را تا ابدیت برداشته است. خداوند ولی خود را در بین مردم پنهان کرده است. چه بسا کسی را انسان در ظاهر به حساب نیاورد ولی در عین حال همان فرد از اولیای الهی باشد. برای همین هم انسان سعی کند هر طاعتی که از دستش بر می آید فروگذار نکند. ای بسا کسی که تیپ ظاهری ندارد و حسابی رویش باز نکنید، اما ممکن است از اولیای الهی باشد، اولیای خدا ممکن اند در اوباش؛ این تعبیر سعدی است البته منظور از اوباش لات و چاقوکش و آدم شر نیست بلکه آدمی که از نظر ظاهری شاید رویش حسابی نتوان باز کرد. کسی که تیپ ظاهری ندارد را طرد نکن.
اخلاق خوش سبب عاقبت به خیری می شود یکی دیگر از عواملی که باعث عاقبت بخیری انسان می شود اخلاق خوش و معاشرت درست با دیگران است. در روایت آمده است 2 چیز است که کفه ی ترازوی انسان را در روز قیامت سنگین می کند: 1- صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله 2- اخلاق خوش بداخلاقی همه جا بد است به خصوص در خانه، چون خانواده دائم با هم دیگر هستند و اگر اخلاق بد باشد، خانه مثل جهنم می شود. یکی از عوامل فشار قبر بداخلاقی با خانواده و تحت فشار قرار دادن خانواده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله یک صحابی به نام سعدبن معاذ داشتند که رزمنده بود و در جنگ جانباز شد و بعد در بستر شهید شد، خبر شهادتش را ملک به حضرت داد، حضرت بدون عبا و پای برهنه در تشییع جنازه شرکت کرد، حضرت روی پنجه پا راه می رفت و گاهی متمایل به راست و چپ می شد. مادر سعد گفت: پسرم بهشت مبارکت باشد. حضرت بلافاصله فرمودند: ام سعد ساکت باش برای خدا تکلیف و دستورالعمل صادر نکن، سعد الان دچار فشار اول قبر است. از حضرت پرسیدند: ما تشییعی از شما دیدیم که تا به حال ندیده بودیم فرمود: من ازدحام ملائکه را که برای تشییع آمده بودند، دیدم برای همین به احترام آنان پا برهنه آمدم، در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. مردم به حضرت گفتند: با این اوصاف نباید گفت بهشت گوارایت باشد؟ حضرت فرمود: نه چون او با خانواده اش بداخلاق بود. با وجود اینکه رزمنده، جانباز و شهید بود عاقبت او معلوم نیست بواسطه اخلاقی که با خانواده اش داشت. از امام باقر علیه السلام آمده که فرمودند: اولین قطره خون شهید جبران تمام گناهان گذشته اش است الا دِین و بدهی و حق الناسی که به گردنش بوده و بازماندگانش باید بروند حق النالس را پرداخت کنند. خانه محل ریاضت است/خوش اخلاقی؛ دستورالعمل سلوکی برای متاهل ها ارکان خانواده 3 چیزند : پدر و مادر، فرزند، همسر. خانه و خانواده محل ریاضت است چون در اینجا انسان چیزهایی می بیند که باید پا روی نفس خودش بگذارد. گاهی حتی حق با ماست ولی باید در زندگی زناشویی کوتاه آمد و پا روی خود گذاشت. گاهی به خاطر یک مصلحت مهم تر از حق خودمان بگذریم. وقتی انسان مجرد است ممکن است با رفقا هیئت و جاهای زیارتی بروند و همان عبادت محسوب می شود اما وقتی متاهل شد با دوستان به زیارت رفتن برایش قرب نمی آورد بلکه با خانه و خانوداه بودن عبادت است و قرب می آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند : یکی از محبوب ترین چیزها پیش خدا نشستن شخص پیش همسرش است. شخصی خدمت علامه طباطبایی آمد و گفت: یک نسخه و دستورالعمل سلوکی می خواهم. ایشان پرسید: متاهل هستی یا مجرد؟ آن شخص گفت: متاهل. علامه فرمود: یک دستور العمل سلوکی برای متاهل ها اینست که در خانه با همسر خود خوش اخلاق باشند، با بچه ها خوش اخلاق باشند. اینکه انسان بتواند در وسط دعوا خودش را کنترل کند سخت است، نشستن یک جا و سجده کردن آسانتر است اما بالاترین اعمال سخت ترین آنهاست. ریاضت همین است که انسان با اهل خانه خوش اخلاق باشد. زن و شوهر باید برای یکدیگر نقش دکتر را داشته باشند و سعی کنند عیب های یکدیگر را با صبر و حوصله درمان کنند و در مشکلات شانه خالی نکنند نه اینکه اولین فکر آنها جدائی باشد. چه بسا در همان خانه باشند به رشد برسند و نسبت به هم محبت پیدا کنند. آسیدهاشم حداد تعریف می کرد: من در خانواده مشکل پررنجی داشتم چون فقیر بودم مادر خانمم هر موقع مرا می دید فحش به جان من می کشید و زخم زبان و نیش می زد. خدمت استادمان آیت الله قاضی رسیدم و پرسیدم می توانم: از خانمم جدا شوم؟ مشکلم مادرخانمم است و همسرم مرا دوست دارد و من هم او را دوست دارم، همسرم نمی تواند از مادرش جدا شود. آیت الله قاضی فرمود: شما به هر رشدی بخواهید برسید در همان جا می رسید و جدا نشوید. با این حرف خیالم راحت شد. تا اینکه به خانه برگشتم و مادرخانم در منزل بود تا مرا دید شروع به فحش دادن کرد، تحملم در حال تمام شدن بود که یاد حرف آیت الله قاضی افتادم برای اینکه با او درگیر نشوم سریع از منزل خارج شدم. به محض اینکه بیرون رفتم اولین مکاشفه برایم رخ داد و خودم را دو نفر دیدم، یک آسید نورانی که روح ملکوتی بود و فحش ها به او نمی رسد و یک آسید ظلمانی که جنبه حیوانیت من بود. سریع دریافتم همین خانه باعث شده این رشد را کنم به منزل برگشتم و دست مادرخانم را بوسیدم و گفتم: خدا خیرت بدهد. اتفاقا بعد از آن رابطه ی ما بهتر شد وقتی دید این قدر متواضع هستم و محبتی بین ما افتاد و این آیه برایم روشن شد: فَان کَرِهتُموهُنَّ فَعَسی اَن تَکرَهوا شَیئاً وَ یَجعَل الله فیهِ خَیراً کثیراً 1؛ گاهی اوقات انسان از یک چیز بدش می آید اما خیر او در آن است. جمله ای منفی که تمام اعمال گذشته را از بین می برد!
Toggle navigation حجت الاسلام عالی: بداخلاقی اعمال خوب انسان را نابود می کند  کد خبر: 62639  14:55، 1395-08-19      ارکان خانواده 3 چیزند : پدر و مادر، فرزند، همسر. خانه و خانواده محل ریاضت است چون در اینجا انسان چیزهایی می بیند که باید پا روی نفس خودش بگذارد. گاهی حتی حق با ماست ولی باید در زندگی زناشویی کوتاه آمد و پا روی خود گذاشت. گاهی به خاطر یک مصلحت مهم تر از حق خودمان بگذریم. وارث: جلسه درس اخلاق استاد عالی در مسجدالزهرا سلام الله علیها برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:  اخلاق خوش سبب عاقبت به خیری می شود یکی دیگر از عواملی که باعث عاقبت بخیری انسان می شود اخلاق خوش و معاشرت درست با دیگران است. در روایت آمده است 2 چیز است که کفه ی ترازوی انسان را در روز قیامت سنگین می کند: 1- صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله 2- اخلاق خوش بداخلاقی همه جا بد است به خصوص در خانه، چون خانواده دائم با هم دیگر هستند و اگر اخلاق بد باشد، خانه مثل جهنم می شود. یکی از عوامل فشار قبر بداخلاقی با خانواده و تحت فشار قرار دادن خانواده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله یک صحابی به نام سعدبن معاذ داشتند که رزمنده بود و در جنگ جانباز شد و بعد در بستر شهید شد، خبر شهادتش را ملک به حضرت داد، حضرت بدون عبا و پای برهنه در تشییع جنازه شرکت کرد، حضرت روی پنجه پا راه می رفت و گاهی متمایل به راست و چپ می شد. مادر سعد گفت: پسرم بهشت مبارکت باشد. حضرت بلافاصله فرمودند: ام سعد ساکت باش برای خدا تکلیف و دستورالعمل صادر نکن، سعد الان دچار فشار اول قبر است. از حضرت پرسیدند: ما تشییعی از شما دیدیم که تا به حال ندیده بودیم فرمود: من ازدحام ملائکه را که برای تشییع آمده بودند، دیدم برای همین به احترام آنان پا برهنه آمدم، در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. مردم به حضرت گفتند: با این اوصاف نباید گفت بهشت گوارایت باشد؟ حضرت فرمود: نه چون او با خانواده اش بداخلاق بود. با وجود اینکه رزمنده، جانباز و شهید بود عاقبت او معلوم نیست بواسطه اخلاقی که با خانواده اش داشت. از امام باقر علیه السلام آمده که فرمودند: اولین قطره خون شهید جبران تمام گناهان گذشته اش است الا دِین و بدهی و حق الناسی که به گردنش بوده و بازماندگانش باید بروند حق النالس را پرداخت کنند. خانه محل ریاضت است/خوش اخلاقی؛ دستورالعمل سلوکی برای متاهل ها ارکان خانواده 3 چیزند : پدر و مادر، فرزند، همسر. خانه و خانواده محل ریاضت است چون در اینجا انسان چیزهایی می بیند که باید پا روی نفس خودش بگذارد. گاهی حتی حق با ماست ولی باید در زندگی زناشویی کوتاه آمد و پا روی خود گذاشت. گاهی به خاطر یک مصلحت مهم تر از حق خودمان بگذریم. وقتی انسان مجرد است ممکن است با رفقا هیئت و جاهای زیارتی بروند و همان عبادت محسوب می شود اما وقتی متاهل شد با دوستان به زیارت رفتن برایش قرب نمی آورد بلکه با خانه و خانوداه بودن عبادت است و قرب می آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند : یکی از محبوب ترین چیزها پیش خدا نشستن شخص پیش همسرش است. شخصی خدمت علامه طباطبایی آمد و گفت: یک نسخه و دستورالعمل سلوکی می خواهم. ایشان پرسید: متاهل هستی یا مجرد؟ آن شخص گفت: متاهل. علامه فرمود: یک دستور العمل سلوکی برای متاهل ها اینست که در خانه با همسر خود خوش اخلاق باشند، با بچه ها خوش اخلاق باشند. اینکه انسان بتواند در وسط دعوا خودش را کنترل کند سخت است، نشستن یک جا و سجده کردن آسانتر است اما بالاترین اعمال سخت ترین آنهاست. ریاضت همین است که انسان با اهل خانه خوش اخلاق باشد. زن و شوهر باید برای یکدیگر نقش دکتر را داشته باشند و سعی کنند عیب های یکدیگر را با صبر و حوصله درمان کنند و در مشکلات شانه خالی نکنند نه اینکه اولین فکر آنها جدائی باشد. چه بسا در همان خانه باشند به رشد برسند و نسبت به هم محبت پیدا کنند. آسیدهاشم حداد تعریف می کرد: من در خانواده مشکل پررنجی داشتم چون فقیر بودم مادر خانمم هر موقع مرا می دید فحش به جان من می کشید و زخم زبان و نیش می زد. خدمت استادمان آیت الله قاضی رسیدم و پرسیدم می توانم: از خانمم جدا شوم؟ مشکلم مادرخانمم است و همسرم مرا دوست دارد و من هم او را دوست دارم، همسرم نمی تواند از مادرش جدا شود. آیت الله قاضی فرمود: شما به هر رشدی بخواهید برسید در همان جا می رسید و جدا نشوید. با این حرف خیالم راحت شد. تا اینکه به خانه برگشتم و مادرخانم در منزل بود تا مرا دید شروع به فحش دادن کرد، تحملم در حال تمام شدن بود که یاد حرف آیت الله قاضی افتادم برای اینکه با او درگیر نشوم سریع از منزل خارج شدم.
به محض اینکه بیرون رفتم اولین مکاشفه برایم رخ داد و خودم را دو نفر دیدم، یک آسید نورانی که روح ملکوتی بود و فحش ها به او نمی رسد و یک آسید ظلمانی که جنبه حیوانیت من بود. سریع دریافتم همین خانه باعث شده این رشد را کنم به منزل برگشتم و دست مادرخانم را بوسیدم و گفتم: خدا خیرت بدهد. اتفاقا بعد از آن رابطه ی ما بهتر شد وقتی دید این قدر متواضع هستم و محبتی بین ما افتاد و این آیه برایم روشن شد: فَان کَرِهتُموهُنَّ فَعَسی اَن تَکرَهوا شَیئاً وَ یَجعَل الله فیهِ خَیراً کثیراً 1؛ گاهی اوقات انسان از یک چیز بدش می آید اما خیر او در آن است. جمله ای منفی که تمام اعمال گذشته را از بین می برد! اخلاق داشتن یکی از چیزهایی است که باعث می شود کفه ی عمل خوب انسان سنگین شود و عمل خوبش بماند و برعکس بداخلاقی اعمال خوب انسان را از بین می برد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بد اخلاقی اعمال خوب را از بین می برد. آقای پهلوانی که نویسنده است به نام آقای سعادت پرور کتاب می نوشت او فرمود: من یک بار در منزل تندی کردم در عالم معنا به من گفتند 20 سال ناله ها و گریه هایت پاک شد و از بین رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر یکی از همسران به دیگری بگوید: من خیری از تو یا از زندگی ندیدم، اعمال گذشته اش پاک می شود و از بین می رود. خداوند ولی خود را در بین مردم پنهان کرده است در روایت آمده است که خداوند 4 چیز را در بین 4 چیز پنهان کرده است: شب قدر را در بین شبها پنهان کرده است. گناهی را در بین گناهان پنهان کرده که اگر کسی مرتکب شود توفیق توبه پیدا نمی کند. طاعتی را در بین طاعات پنهان کرده که اگر کسی آن را انجام دهد تمام توشه ی خودش را تا ابدیت برداشته است. خداوند ولی خود را در بین مردم پنهان کرده است. چه بسا کسی را انسان در ظاهر به حساب نیاورد ولی در عین حال همان فرد از اولیای الهی باشد. برای همین هم انسان سعی کند هر طاعتی که از دستش بر می آید فروگذار نکند. ای بسا کسی که تیپ ظاهری ندارد و حسابی رویش باز نکنید، اما ممکن است از اولیای الهی باشد، اولیای خدا ممکن اند در اوباش؛ این تعبیر سعدی است البته منظور از اوباش لات و چاقوکش و آدم شر نیست بلکه آدمی که از نظر ظاهری شاید رویش حسابی نتوان باز کرد. کسی که تیپ ظاهری ندارد را طرد نکن. کبوتربازهایی که پول برای امام صادق(ع) جمع کردند مفضل ابن عمر از شاگردان خوب امام صادق علیه السلام بود. در کوفه زندگی می کرد و با افرادی که کبوترباز بود نشست و برخاست می کرد. بعضی از مقدسین کوفه خیلی ناراحت شدند که او شاگرد امام صادق علیه السلام است چرا باید با آنها رفت و آمد کند. وقتی مقدسین به مدینه برگشتند به امام صادق علیه السلام موضوع را اطلاع دادند. حضرت چیزی نفرمود و نامه ای به آنها داد و فرمود: این نامه را به مفضل بدهید و بگویید این نامه را در جمع بخوانید. همه را در مسجد جمع کردند و نامه حضرت را خواندند. حضرت فرموده بود: ما یک نیاز و احتیاج مالی داریم اگر می توانید پول جمع کنید. مقدسین کوفه شروع به بهانه آوردن کردند و گفتند ما قسط و بدهی داریم. خبر به همان کبوتربازها رسید، قبل از اینکه جمعیت متفرق شوند کبوتربازها پول را به مسجد آوردند. مفضل گفت: دیدید امام صادق علیه السلام می خواست به شما یاد بدهد که همین هایی که شما طرد کردید پای کار هستند، موقعی که نیاز به همکاری هست آنها پای کار هستند و شما همکاری نمی کنید. درسی که امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین آموخت علی بن یقطین به قدری نزد ائمه علیهم السلام عظمت و اعتبار داشت که امام کاظم علیه السلام به او فرمود: من تمام مدتی که در عرفات بودم تو را دعا می کردم. اما علی بن یقطین یک بار به یکی از شیعیان بی اعتنایی کرد و از چشم امام کاظم علیه السلام افتاد. ابراهیم جمال که یکی از شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام بود، روزی خواست خدمت علی بن یقطین برسد اما علی بن یقطین کار داشت یا خسته بود او را نپذیرفت. اتفاقا در همان سال علی بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواست خدمت امام کاظم علیه السلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. این قدر پشت درب خانه ایستاد که امام کاظم علیه السلام برای انجام کاری از منزل بیرون آمد، علی از امام پرسید: آیا من جسارت یا جفایی کردم که مرا راه ندادید؟ امام - علیه السلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتی، من نیز از ورود تو مانع شدم اگر می خواهی خدا حجت را قبول کند باید بروی از او حلالیت بطلبی. علی ابن یقطین همان شب به کوفه رفت و خود را به درب خانه ابراهیم رسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنی، و مرا نبخشی، سرورم موسی بن جعفرعلیه السلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
سپس علی بن یقطین صورت خود را روی زمین گذاشت و با اصرار زیادی خواست که ابراهیم پای خود را روی صورت او بگذارد! گفت: این صورت باید خفت و ذلت ببیند که به یکی از شیعیان امیرالمومنین علیه السلام بی اعتنایی کرد. اهل بیت علیهم السلام ما را بچه های خودشان می دانستند، ارتباطی که اهل بیت علیهم السلام با شیعیان دارند 100ها برابر بیشتر از ارتباط یک پدر و مادر نسبت به بچه های خود دارند. و اهانت به شیعیان را اهانت به خودشان می دانند.
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن آقا بیا و روضه بخوان، زینب (س) و شام با اشک روضه قلب مرا هم بلور کن آقا بیا و روضه بخوان روضه ی عطش یادی ز مشک پاره و اشک و تنور کن آقا بیا و روضه بخوان فاطمیه را سرداب خشک چشم مرا هم نمور کن صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان با دست عشق آتش دل را صبور کن
|⇦•از قوم‌ ما کسی... و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم *آقاجان یابن الحسن!شما خودتون فرمودین: یا جَدّاه! اگه اشک چشمم تمام بشه من برای شما خون گریه می‌کنم... امام رضا علیه السلام فرمود: اونقدر ما برا جدمون گریه می‌کنیم پلک‌ هامون زخم میشه... گریه‌های شما کجا و گریه ما کجا؟! عالِمی در عالَم رویا از امام زمان (عج) سؤال کرد، یا صاحب الزمان! فرمودید: خون گریه می‌کنم، برا کدوم مصیبت کربلا خون گریه می‌کنید؟ مصیبت علی اکبرِ؟ گفت علی اکبرم خون گریه می‌کنه. مصیبت عباس ِ؟ فرمود عمو جانمون هم خون گریه می‌کنه. آقا کدوم مصیبتِ؟ صدای نالش بلند شد، صدا زد: امان از اسیری عمه جانمون زینب… آخه گفت: داداش! حسینم!* از قوم ما کسی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود *ببین روزگار زینب به کجا رسید! دیدن اُمّ حبیبه داره نذری میده، تا لقمه در دهان این بچه ها گذاشت. سریع گرفت بی بی زینب، گفت: صدقه بر ما حرام است. اُم‌حبیبه گفت: خانوم من نذر دارم هر اسیری تو کوفه میاد غذا بدم. خانوم فرمودن: براچی نذر کردی؟ گفت نذر کردم یه بار دیگه خانومم زینب رو ببینم. اُم‌حبیبه کنیز خانه ی زینب بوده، بعد گفت شما را از کجا آوردند؟ بی بی گفت: ما از مدینةُ النبی شهر پیغمبریم. یهو بهم ریخت،گفت: کدوم محله؟ گفت: بنی هاشم، دید این سبد نون رو رها کرد گفت: خانوم! بگو ببینم خانومم زینب رو می‌شناسی یا نه؟! یه وقت صدا زد اُم حبیبه! حق داری زینبت رو نشناسی، من زینبم. گفت: باورم نمیشه، چرا؟ آخه زینب هرجا می‌رفت با حسینش میرفت، پس کو حسینت؟! گفت سرت رو بالا بیار اون سری که رو نیزه داره میدرخشه سر حسین منه... حسین جان! چقدر دلم برا حرمت تنگ شده... از همین جا دلت رو روونه ی کربلا کن. "اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین."  ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ https://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
درس نهم: شیعه واقعی امام صادق(ع) در مورد مشخصات شیعه واقعی می‌فرمایند: «إنما شیعه الجعفر من عفه بطنه و فرجه و شده الجهاده و العمل الخافه و رجا الثوابه و خاف العقابه». 1) «من عفه بطنه»؛ حرام نخورد، عفت بطن داشته باشد، وسواس داشته باشد در حلال و حرام. پيامبر خدا (ص) فرمودند : مَن أكَلَ لُقْمَةً مِن حَرامٍ لَم تُقْبَلْ لَهُ صلاةٌ أرْبَعينَ لَيلةً. هر كس يك لقمه حرام بخورد، تا چهل شب نمازى از او پذيرفته نشود. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند : إنَّ اللّه َ عزّ و جلّ حَرّمَ الجَنّةَ جَسَدا غُذِيَ بحَرامٍ. خداوند عزوجل بهشت را بر بدنى كه از مال حرام تغذيه شود، حرام كرده است. *** پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند : أَكلُ الحرامِ یَطرُدُ الایمانَ. لقمة حرام، ایمان را از انسان سلب می‌كند. (مواعظ عددیّه، ص ١٥٣) حالا اگر می‌دونی این آقا حرام خوره، رشوه خوره چرا می‌ری خونش غذا می‌خوری؟ شیعه کسی هست که حلال بخورد. 2) «و فرجه»؛ فرجش هم عفت داشته باشد. زنا نکند، گناه نکند، دامنش را آلوده نکند. 3) «و شده الجهاده» جد و جهدش هم در عبادت زیاد باشد. به فکر نماز اول وقت، نماز شب، نماز جماعت، خمس، مکه باشد. پیامبر اکرم (ص): (ص ۷۰ نهج الفصاحه) احَبُّ الْاَعْمالِ اِلَى الله الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَيْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبيلِ الله. نماز اول وقت، سپس نيكى به پدر و مادر و پس از آن جهاد در راه خدا، محبوب‌ترین کارها نزد خداست 4) «و العمل الخاف»؛ و هر کاری که می‌کند برای خدا بکند نه برای ریا. مسجد می‌سازد برای خدا، بیمارستان می‌سازد برای خدا. امام على عليه السلام : المُرائي ظاهِرُهُ جَميلٌ و باطِنُهُ عَليلٌ رياكار ، ظاهرش زيبا و باطنش بيمار است . ( غرر الحكم : ۱۵۷۷ ) 5) «و رجا الثوابه»؛ امید ثواب هم داشته باشد. عبادت کند امید هم داشته باشد که خدا ثواب می‌دهد. امام صادق (علیه السلام ) نقل کرده که فرمود: کسی که بشنود ثوابی را برای عملی پس آن را انجام دهد، پس آن ثواب برای او هست. اگر چه حدیث در واقع دروغ باشد. 6) «و خاف العقابه»؛‌ از عقاب خدا هم بترسد. اگر همچین آدمی دیدید که این صفات را دارد، شیعه امام صادق(ع) است، اگر این صفات را کسی ندارد به خودش نگوید شیعه هست.
اخلاق خوش سبب عاقبت به خیری می شود یکی دیگر از عواملی که باعث عاقبت بخیری انسان می شود اخلاق خوش و معاشرت درست با دیگران است. در روایت آمده است 2 چیز است که کفه ی ترازوی انسان را در روز قیامت سنگین می کند: 1- صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله 2- اخلاق خوش بداخلاقی همه جا بد است به خصوص در خانه، چون خانواده دائم با هم دیگر هستند و اگر اخلاق بد باشد، خانه مثل جهنم می شود. یکی از عوامل فشار قبر بداخلاقی با خانواده و تحت فشار قرار دادن خانواده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله یک صحابی به نام سعدبن معاذ داشتند که رزمنده بود و در جنگ جانباز شد و بعد در بستر شهید شد، خبر شهادتش را ملک به حضرت داد، حضرت بدون عبا و پای برهنه در تشییع جنازه شرکت کرد، حضرت روی پنجه پا راه می رفت و گاهی متمایل به راست و چپ می شد. مادر سعد گفت: پسرم بهشت مبارکت باشد. حضرت بلافاصله فرمودند: ام سعد ساکت باش برای خدا تکلیف و دستورالعمل صادر نکن، سعد الان دچار فشار اول قبر است. از حضرت پرسیدند: ما تشییعی از شما دیدیم که تا به حال ندیده بودیم فرمود: من ازدحام ملائکه را که برای تشییع آمده بودند، دیدم برای همین به احترام آنان پا برهنه آمدم، در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. مردم به حضرت گفتند: با این اوصاف نباید گفت بهشت گوارایت باشد؟ حضرت فرمود: نه چون او با خانواده اش بداخلاق بود. با وجود اینکه رزمنده، جانباز و شهید بود عاقبت او معلوم نیست بواسطه اخلاقی که با خانواده اش داشت. از امام باقر علیه السلام آمده که فرمودند: اولین قطره خون شهید جبران تمام گناهان گذشته اش است الا دِین و بدهی و حق الناسی که به گردنش بوده و بازماندگانش باید بروند حق النالس را پرداخت کنند. خانه محل ریاضت است/خوش اخلاقی؛ دستورالعمل سلوکی برای متاهل ها ارکان خانواده 3 چیزند : پدر و مادر، فرزند، همسر. خانه و خانواده محل ریاضت است چون در اینجا انسان چیزهایی می بیند که باید پا روی نفس خودش بگذارد. گاهی حتی حق با ماست ولی باید در زندگی زناشویی کوتاه آمد و پا روی خود گذاشت. گاهی به خاطر یک مصلحت مهم تر از حق خودمان بگذریم. وقتی انسان مجرد است ممکن است با رفقا هیئت و جاهای زیارتی بروند و همان عبادت محسوب می شود اما وقتی متاهل شد با دوستان به زیارت رفتن برایش قرب نمی آورد بلکه با خانه و خانوداه بودن عبادت است و قرب می آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند : یکی از محبوب ترین چیزها پیش خدا نشستن شخص پیش همسرش است. شخصی خدمت علامه طباطبایی آمد و گفت: یک نسخه و دستورالعمل سلوکی می خواهم. ایشان پرسید: متاهل هستی یا مجرد؟ آن شخص گفت: متاهل. علامه فرمود: یک دستور العمل سلوکی برای متاهل ها اینست که در خانه با همسر خود خوش اخلاق باشند، با بچه ها خوش اخلاق باشند. اینکه انسان بتواند در وسط دعوا خودش را کنترل کند سخت است، نشستن یک جا و سجده کردن آسانتر است اما بالاترین اعمال سخت ترین آنهاست. ریاضت همین است که انسان با اهل خانه خوش اخلاق باشد. زن و شوهر باید برای یکدیگر نقش دکتر را داشته باشند و سعی کنند عیب های یکدیگر را با صبر و حوصله درمان کنند و در مشکلات شانه خالی نکنند نه اینکه اولین فکر آنها جدائی باشد. چه بسا در همان خانه باشند به رشد برسند و نسبت به هم محبت پیدا کنند. آسیدهاشم حداد تعریف می کرد: من در خانواده مشکل پررنجی داشتم چون فقیر بودم مادر خانمم هر موقع مرا می دید فحش به جان من می کشید و زخم زبان و نیش می زد. خدمت استادمان آیت الله قاضی رسیدم و پرسیدم می توانم: از خانمم جدا شوم؟ مشکلم مادرخانمم است و همسرم مرا دوست دارد و من هم او را دوست دارم، همسرم نمی تواند از مادرش جدا شود. آیت الله قاضی فرمود: شما به هر رشدی بخواهید برسید در همان جا می رسید و جدا نشوید. با این حرف خیالم راحت شد. تا اینکه به خانه برگشتم و مادرخانم در منزل بود تا مرا دید شروع به فحش دادن کرد، تحملم در حال تمام شدن بود که یاد حرف آیت الله قاضی افتادم برای اینکه با او درگیر نشوم سریع از منزل خارج شدم. به محض اینکه بیرون رفتم اولین مکاشفه برایم رخ داد و خودم را دو نفر دیدم، یک آسید نورانی که روح ملکوتی بود و فحش ها به او نمی رسد و یک آسید ظلمانی که جنبه حیوانیت من بود. سریع دریافتم همین خانه باعث شده این رشد را کنم به منزل برگشتم و دست مادرخانم را بوسیدم و گفتم: خدا خیرت بدهد. اتفاقا بعد از آن رابطه ی ما بهتر شد وقتی دید این قدر متواضع هستم و محبتی بین ما افتاد و این آیه برایم روشن شد: فَان کَرِهتُموهُنَّ فَعَسی اَن تَکرَهوا شَیئاً وَ یَجعَل الله فیهِ خَیراً کثیراً 1؛ گاهی اوقات انسان از یک چیز بدش می آید اما خیر او در آن است. جمله ای منفی که تمام اعمال گذشته را از بین می برد!