فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
گذاشتن لیوانها روی هم
👀دقت توجه و تمرکز
🙌تقویت حرکت ظریف دست
@mamanogolpooneha☘
یه کاردستی عالی برای بچه ها🐣
مامانا خلاق باشید ...☺️
#کاردستی
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانمےڪه_شماباشے [👒]
سمبوسه گوشت😍🤤
/عالے و خوشمزھ/🤭❤️
/راحت و باب دل بچه ها/😋🌮
اونهایی ڪه رژیم دارند درست نکنن🤨😁
.#خوشمزه_جاتی
#شامِ_خوشمزه
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامان خوشگله
برای بچه ها خیلی ساده یه پازل عالی درست کن😍
#خودت_بساز
#کاردستی
#پازل
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بازی خیلی خیلی ساده با دورریختنی ها...
اما جذاب ...🏏
به نظرم وقتشه یکم خلاقیت به خرج بدی 😉
#بازی
#خودت_بساز
@mamanogolpooneha☘
#داستان_۱۲۸
#درخت_خوابالو
#حفظ_درختان
🌴🌲
یکی بود، یکی نبود.
پیرمرد زحمت کشی بود که در دوران جوانی درختی کاشته بود اما این درخت میوه نمی داد چون همیشه می خوابید. پیرمرد دیگر ناامید شده بود.
🌴
روزی پیرمرد اندیشید و با خود گفت:«این درخت فقط می خوابد… نه میوه ای دارد که پولی به دست آورم و نه کاری برای زیبایی طبیعت می کند… پس باید آن را قطع کنم… همین الان باید دست به کار شوم.»
پیرمرد بلند شد. وسایل خود را برداشت. نام خداوند را بر زبان آورد تا درخت را قطع کند. ولی احساس کرد که پلک هایش سنگین شده است. با خود گفت:«حالا می خوابم، عصر سرحال می شوم و این درخت را قطع می کنم.»
پیرمرد بعد از گفتن این جمله خوابش برد. او سه ساعت خوابید. وقتی بیدار شد خورشید غروب کرده بود و اذان می گفتند. پیرمرد که دید شب شده بلند شد و به خانه رفت، وضو گرفت و نماز خواند.
صبح روز بعد به طرف درخت به راه افتاد.
در راه، گرفتار یک پیرمرد پرحرف شد. پیرمرد کشاورز مجبور شد تا شب با این پیرمرد پر حرف حرف بزند و به سئوالات او پاسخ بدهد. در نتیجه نتوانست آن روز هم درخت را قطع کند.
روز بعد پیرمرد بلند شد و خود را آماده کرد تا برود. در راه احساس ناراحتی می کرد چون واقعاً نمی خواست درخت قطع شود. وقتی رسید تبر را برداشت تا درخت را قطع کند. در آن موقع ناگهان چشمش به به میوه های درخت افتاد که تازه در آمده بودند.
با خوشحالی گفت:«میوه…! بالاخره درختم میوه داد!»
پیرمرد فراموش کرده بود که این سه ماه که درخت خوابیده بود فصل زمستان بود.
او فکر کرد و به یاد دوران جوانی اش افتاد. در آن موقع او به درخت رسیدگی نمی کرد و به آن کم آب می داد و به خاطر همین بود که درخت میوه خوبی نمی داد.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘
•|🌻🕊
بهترین دوست انسان کتابه 📚
وسط حرف زدنش بلند میشی میری هفته ی بعد برمیگردی میگی خب میگفتی. ناراحتم نمیشه.😅
#لحظه_هاتون_شاد
@mamanogolpooneha☘