یک بسته نودل و ادویه داخلش رو با یک و نیم لیوان آبجوش بذارید بجوشه تا آبش کشیده بشه.
⏪دو عدد سیب زمینی متوسط رو آبپز کرده و له کنید یک دسته جعفری و پیازچه خرد شده ، نودل پخته شده و نمک و فلفل بریزید و مخلوط کنید.
⏪دو ق غذا نشاسته یا آرد رو با کمی آب مخلوط کنید تا مثل ماست رقیق باشه و باکمی پودرپاپریکا مزهدار کنید.
⏪یک بسته نودل خرد کنید با ادویهی خودش مخلوط کنید .
⏪از مایه سیب زمینی بردارید با دست شکل بدید اول داخل خمیر بعد داخل نودل خشک بغلطونید و در روغن داغ سرخ کنید..
#شام_خوشمزه
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha☘
﷽
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي
خدایا سینهام را گشایش بفرما
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي
و کارم را برایم آسان بگردان ...
#آیههایروشنا🌿
@mamanogolpooneha☘
❤️🍃
شب جمعــــــــــہ
بسیار سفارش شده به فرستادن صلوات🌱
و روایت گفته است :
"کـــــمترین مقداࢪ آن صد صلوات است"
آماده اے مۆمݩ دست پر باشی 😌🌱
#شب_جمعہ
@mamanogolpooneha☘
باطل شدن اعمال.mp3
4.98M
☆#حرف_قشنـــــــگ🌱☆
بعضی عمل ها اونقدࢪ بده
که میزنه اعمال خوب رو از بیـــــن میبره..💔
مثل عصبانیت ...
#استاد_عالی
@mamanogolpooneha☘
#داستان_227
#پنگوئن_ناراضی
#رضایت_از_داشته_ها
به نام خدای مهربون
یه روزی روزگاری در قطب جنوب بین پنگوئن ها
یه پنگوئن زندگی می کرد که همیشه غرغرو بود
صبح که بیدار می شد تا شب
همش می گفت اینجا کجاست ، چرا اینقدر سرده ،
چرا همش برف و سفیده 🌨❄️🌨❄️🌨
چراچراچرا .....
پنگوئن ها از غرغرهاش خسته شدند و یه شب که خواب بود گذاشتنش روی یه تکه یخ بزرگ و حلش دادند تو دریا
پنگوئن صبح که بیدار شد دید وسط اقیانوسه
خواست غرغر کنه اما دید کسی نیست حرفشو گوش کنه
گفت به به عجب هوای گرمی🌞
کم کم یخ آب شد
و مجبور شد بره تو آب و شنا کنه
اولش گفت چقدر خوبه توی آب گرم شنا کنم
تا اینکه یه جزیره دید و رفت سمتش
وقتی رسید به جزیره از گرمی هوا بیهوش شد😥
حیوان های جزیره اونو بردند توی یه غار وسط جزیره که خنک بود
یکم آب خنک ریختند روش و اون به هوش اومد
و گفت چقدر هوای خنک می چسبه و من قدرش رو نمی دونستم
حیوان های جزیره که از سرمای غار به خودشون می لرزیدند
با تعجب گفتند کی گفته هوای سرد خوبه ؟
ماکه دوست نداریم 🤔
پنگوئن تازه فهمید هر حیوانی برای یک جایی آفریده شده
و داستان خودش رو برای اونها گفت تا قدر چیزهایی که دارند رو بدونند
و ازشون پرسید چطوری برگرده خونش و اونها گفتند باید تا زمستون صبرکنه تا هوا خنک بشه
اونم صبر کرد تا زمستون شد و برگشت قطب جنوب
اما پنگوئن ها از دیدنش خوشحال نشدند 🙄
ولی بعد از مدتی دیدند دیگه غرنمی زنه 😳
ازش پرسیدند
چرا غر نمی زنمی 🤔
و پنگوئن هم قصه ی خودش رو براشون تعریف کرد
و گفت من از اینکه اینجا هستم و میون برف و سرما
راضیم
و دیگه غر نمی زنم 😊
قصه ی ما تموم شد .....
🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧🐧
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘