میشناسه منو.mp3
10.17M
#بہوقتنـــــوا🍃
حق دارے اگہ ازمن بیچاره برنجے
بخشیدی هزار بار ولے باز توبہ شکستم 💔
#سیدرضانریمانے
#لحظہهاےپربرکت🌟
♥⃢ ☘ @bayenatiha
روشـــツــنی خونه [🌙]
👌امروز میخام چند نکته طلایی رو بگم خدمت همراهان گرامی👌👌 حتما این نکات رو جایی یادداشت کنن 📝 📌از
#اصولتربیتموفق
یه مطلب میخام بگم ، خداییش وقتی خودم با این مطلب آشنا شدم میخ کوب شدم👌
😇 خانمهایی که خیاطی کار کردن شاید بیشتر این مطلب رو لمس کنند 👇
📌شما وقتی میخاید تازه وارد کار خیاطی بشید یکی از مهمترین ابزارهای شما ، الگو هست که شما بتونید از روی اون الگو ، لباس مورد نظرتون رو خوب و شیک و بدون عیب و نقصی و به طرز عالی در بیارید 📐📏
✨✨تا اینجا فک کنم متوجه شدید چی میخام بگم ✨✨
🌿بله منظورم اینه که فرزندان ما ، خام و بدون حالت خاصی هستند ، مثل آب میمونن که اگه داخل لیوان یا بشقاب ریخته بشه ، در هر کدوم یه حالت خاص میگیره 🌱🌿
کودک و نوجوان ما ، ذهن پاک و آماده ای دارد 🌴
ما باید بذر خوب تو ذهنش بکاریم🌷
#ادامهدارد...
♥⃢ ☘ @bayenatiha
❤️🍃
امشب قراره یه حال اساسی به بچہ ها بدیم😍💪
آماده ای مامان جون؟
#پیشنهادهاےحالخوبکن
♥⃢ ☘ @bayenatiha
🐠🐚 مهربان 🐚🐠
يك كوسه ماهى بچه بود كه خيلى بزرگ و تپلى بود. به خودش می گفت: «مهربان! »
ماهی های ديگر هم به او می گفتند: «مهربان! »
يك روز مثل هميشه مهربان می گشت و براى خودش آواز می خواند. این طرف می رفت
آواز می خواند. آن طرف می رفت آواز می خواند.
یک دفعه صدايى شنيد كه گفت: «كمك! كمك! »
صداى يك ماهى بود كه كمك می خواست. مهربان به طرف صدا رفت. ماهى راه راه را ديد كه لاى سنگ ها گير افتاده بود.
مهربان جلو رفت و گفت: «سلام راه راهی، صبر كن! الآن تو را نجات می دهم. » مهربان خواست لاى سنگ ها برود. نتوانست. ماهى راه راهی تند و تند می گفت: «مهربان، كمكم كن! نجاتم بده! » مهربان می خواست از لاى سنگ ها رد بشود، اما نتوانست. با ناراحتى گفت: «راه راهی! من نمی توانم از لاى سنگ ها رد بشوم. بگو چه کار كنم؟ » راه راه ماهى گریه اش گرفت و گفت: «كمكم كن، اگر نه هیچ وقت نجات پيدا نمی کنم. »
یک دفعه مهربان دور خودش چرخید و داد زد: «آهاى كمك! کمک» راه راه ماهى تعجب كرد و
گفت: «تو كه گير نيفتادى! من گير افتادم. كمك! كمك! »
اما مهربان دوباره داد زد: «كمك! كمك! »
صداى كمك، كمك مهربان را ماهی ها شنيدند و به
كمك آمدند. مهربان خوش حال شد.
ماهی ها راه راه ماهى را از لاى سنگ ها نجات دادند.
آن وقت راه راه ماهی فهميد كه چرا مهربان داد زد: «كمك!
كمك! »
مهربان هم با خو شحالی رفت تا براى خودش بخواند و شاد باشد.
#قصه_شب
♥⃢ ☘ @bayenatiha
روشـــツــنی خونه [🌙]
● #بهوقتسورهواقعه ♦️●
خســــــــــتہ نباشی 😍
خانومے که همه درد اهل خونہ به دست هاے مہربون تو دوامیشہ ❤️
الهی خداے شافی همیشه بهت سلامتی بده🍃