<♥️>
وقتے به همسرت احترام بذارے
احترام خودت رو توے طولانے مدت زندگے
تضمیݩ کردے ...
احترام به همسرت تبدیل میشه احترام به خودت 🍬
#احترام
<♥️>
احترام
یہ محصولیہ کہ ممکنہ تا برداشتش کنی
زمان ببره
ولے میوه اش خیــــــــــلی شیرین و دلنشینہ 🍬
#احترام
روشـــツــنی خونه [🌙]
↻#حال_خوب☘↻ چطوࢪے حالمو خوب کنم؟ ❤️ قسمت ۲۵ #استاد_پناهیان ♥⃢ ☘ @bayenatiha
|♦️|
نکاتش رو میذاریم داخل گروهمون😍
بفرمایید استفاده کنید 🍃
•🌸°| #حرفاے_خودمـونے|°🌸•
.
.
مـومݩبایدهرروزبراخودش
برݩامہمعنوےداشٺہباشہ🙂👌
سعےڪنیمبراخودموݩ
عادٺهـایی آسمانےبسازیم:)
هرروزتݪاوت زیارت عـاشورا قرآن یہساعاتی
ذڪرودردودلبهباامـامزماݩ...
ڪمسفارشنشدها...¡
#یڪمشبیہشهـداباشیم :)
♥⃢ ☘ @bayenatiha
4_5992230198332882945.mp3
4.49M
#مهندسی_آرزوها4🍃
یادت نـره؛
پازل آرزوهاتــو، یه جوری بچینی؛
که نقشــه زندگیتـو، خراب نکنه!❤️
بعضی از آرزوها میتونن:
قلبـتو، تمومِ عمـر
به افسردگی و پژمردگی مبتلا کنن.🥀
#استاد_شجاعی
♥⃢ ☘ @bayenatiha
#کیک_شکلاتی_گردویی 🥮 😋
تخم مرغ 3 عدد
شکر نصف لیوان
شیر نصف لیوان
آرد سفید 1.5 لیوان
روغن مایع نصف لیوان
پودر کاکائو 1 ق غ
گردو خرد شده 2 ق غ
چیپس شکلاتی 2 ق غ
بیکینگ پودر 2 ق چ
وانیل نوک ق چ
🔸ابتدا قالب را با روغن جداکننده چرب کنید. تخممرغها را با وانیل و شکر مخلوط کنید و با همزن خوب هم بزنید تا کشدار شود. سپس شیر را اضافه کنید. سپس روغن مایع را به مواد اضافه کنید و کمی هم بزنید. آرد، پودر کاکائو و بیکینگپودر قاطی کنید و دوبار الک کنید و کمکم به مواد اضافه کنید و با لیسک به صورت دورانی مخلوط کنید. گردو و چیپس را به مایه کیک اضافه کرده و مخلوط کنید. مایه را داخل قالب ریخته و روی کیک کمی گردوی خرد شده بریزید. در فر از قبل گرم شده با دمای 180 درجه به مدت 45 دقیقه قرار دهید تا بپزد.
#خوشمزه_جاتی
#باوضوبہنیتنذرےخوشمزهبپزیم
♥⃢ ☘ @bayenatiha
\💎\
الماس درخشان خونہ☺️
عزادارےهاتون قبول باشہ 🍃
الهے موسی ابن جعفر یہ نگاه خاص بهتون بندازن ❤️
بریم خونه مون رو تر و تازه کنیم و عصرونہ نذرے خوشمزه بذاریم و برکت بیاریم بہ زندگےمون😍💪
#ذکࢪصلواتیادتنره
~📿~
عزادارےهاتون قبول باشہ الهی ☺️🖤
بریم چندتا چالش خوشمزه داریم مهربونا
#پیشنهادهاےحالخوبکن
♥⃢ ☘ @bayenatiha
•°💛🌵’’
[• #حرفای_درگوشی •]
♥️🌱••|
میگنآدمها
خیلـیشبیهڪتابهاییڪه📚
میخونند؛میشـن...
رفیق . . . !
نزارخاڪبخوره روۍمیز☝️
اگرمیخواۍبندهواقعیباشی،
قرآنبخون وعملڪن
بعدشبیهاونۍمیشیڪهخدامیخواد...🙂
.
♥⃢ ☘ @bayenatiha
یکی بود یکی نبود ، داستان پشمالو و دوست جدید از این قراره که پشمالو گربه تپل و بامزه ای بود که انقدر بانمک و دوست داشتنی بود که همه صداش میکردن پشمالو🐱🐱
اون روز هوا صاف بود و خورشید تو آسمون میدرخشید و پشمالو همونطور که روی زیرانداز نرم و راحتش توی حیاط پشت فروشگاه دراز کشیده بود از گرمای خورشید لذت میبرد. شیر آب توی حیاط چکه میرد. چک چک چک 💦💦
جیک جیکو پرنده بامزه ای بود که با یک تکه کاموا از راه رسید .🐥
اون دوست پشمالو بود و همیشه دنبال چیزی بود تا با اون برای خودش لونه درست کنه.
” سلام جیک جیکو”😍
اون روز یه روز کاملا معمولی بود و همه چیز خوب به نظر میرسید.
اما تازگی ها اتفاقای عجیب و غریبی میفتاد.😳
وقتی که شب میشد یه موجود عجیب می اومد و زیر انداز پشمالو رو میجوید.☹️
اما امروزصبح یه اتفاق دیگه هم افتاده بود، پشمالو صبح که بیدار شده بود توپ کوچولوی قرمزشو ندیده بود و اونو گم کرده بود.😢
پشمالو به جیک جیکو گفت :” جیک جیکو ، تو زیر انداز منو با نوکت پاره پوره کردی؟”😏
جیک جیکو نتونست جواب پشمالو رو بده چون یه شاخه دراز چوب و یک تکه کاموا رو با نوکش گرفته بود. تیکه کامواهای زیر انداز پشمالو همه جا ریخته بود ، اما فقط اون نبود که ،کنار اونا رد پاهایی خیس هم بود ، رد پاها مال کی بود؟🤔
جیک جیکو دادزد :” پشمالو، زودی بیا اینجا”😱
جیک جیکو حسابی هیجان زده بود و به سختی میتونست حرف بزنه.
” یه چیزی توی لونه م خوابیده”😴
یک موجود زنده واقعی بود.دم کوچولوی صورتی رنگش از تو لونه معلوم بود و داشت تکون میخورد.☹️
پشمالو وقتی رسید یه موجود لاغر و ژولیده و نامرتبی رو دید که داشت توی خواب وول میخورد🤪
اون یه چیز دیگه هم دید، توپ کوچولوی قرمزش که البته دیگه چیزی ازش باقی نمونده بود.
جیک جیکو با ترس گفت :” این دیگه چیه ؟”
بعد بو کشید. ” هر چی که هست یه کمی بدبو نیست ؟”
موجود کوچولو یک چشمش رو باز کرد و وحشت زده جیغ کشید.” وااااااااای!”
سریع از توی لونه بیرون پرید و شروع کرد به فرار کردن و یک دفعه توی چاهک آب پرید. تالاپ.💧
چشماش اون پایین توی تاریکی برق میزد.
پشمالو گفت :” تو کی هستی ؟ ، چرا توپ منو خوردی؟ ”
موجود کوچولو جوابی نداد و بعد یکهو…..
” من نمیخواستم این جوری بشه. نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم. گشنم بود ، داشتم از گرسنگی میمردم! نمیدونین بقیه موشها چه چیزای بدی میخورن. لجنای بدبو، چیزای نفرت انگیز ، کرک و مو !!من نمیتونم این چیزهای لجن و بدبو و پراز کرک و مو رو بخورم!”🐭🐭
و یهو زد زیر گریه.😭
بعد بو کشید و گفت :” من واقعا بد بو هستم؟”
موش کوچولو مدت ها همونجا توی چاهک موند.جرات نداشت بیاد بیرون .
برای همین پشمالو رفت و یه کم پاستیل و آب نبات از فروشگاه برداشت و اونهارو دنبال هم روی زمین چید.🍡🍬🍭🍫
چیزی نگذشت که بوی خوراکی ها به بینی نوک تیز و پر از موی موش کوچولو رسید و بالاخره اون مجبور شد از چاهک آب بیرون بیاد.
موش کوچولو تا حالا تو عمرش چیزایی به این خوشمزگی نخورده بود.😋
” چقدررر عالی! چقدرر هیجان انگیز! چقدررر خوشمزه”😍
تا جایی که میتونست خورد. بعد همونجوری با لپ های پر از پاستیل به خواب عمیقی فرو رفت. موش کوچولو داشت خواب خوراکی های خوشمزه میدید.🤩
در همین موقع جیک جیکو نقشه ای به ذهنش رسید و آهسته در گوش پشمالو چیزی گفت. پشمالو گفت :” آره ، راهش همینه”
بعد چند رشته کاموا از توی زیراندازش بیرون کشید. جیک جیکو میرفت و برمیگشت و کامواهارو با نوکش میبافت.
شب شده بود ، پشمالو موش کوچولو رو بیدار کرد.
” موش کوچولو این لونه جدیدته”
موش کوچولو گیج شده بود، چشمای خواب آلودشو چند بار باز و بسته کرد و از تعجب جیغ کشید. بعد توی لونه گرم و نرمش پرید و از اونجا به آسمون پر از ستاره شب نگاه کرد.🌟
تو لونه جدیدش احساس گرما و امنیت میکرد و مهم تر از همه اینکه خیلی خوشحال بود.
” شب بخیر موش کوچولو”
” شب بخیر پشمالو”
پشمالو آروم آروم به سمت رختخواب گرم و نرمش رفت. همه به خواب عمیقی رفته بودن به خاطر همین کسی متوجه بیرون اومدن موش کوچولو از تو لونش نشد،
چک چک چک 💦شیر آب توی حیاط هنوز چکه میکرد. موش کوچولو داشت حمام میکرد و مطمئن بود که دیگه هیچکس بهش نمیگه بدبو...☺️
#قصه_شب
♥⃢ ☘ @bayenatiha