🌹🎤سرکارخانم #پرتواعلم💞
⭐️ ما چندتا ویتامین داریم یکی از ویتامین ها،ویتامین ⭕️ آ ⭕️هست
✅
هر جا شما ویتامین⭕️ آ ⭕️تون کم اومد به همسرتون بگید 👇
محکم بغلم کن😘
ویتامین ⭕️آ⭕️ بدنم کم شده😄
🌺 ویتامین ⭕️آ⭕️ چیه❓❓❓
👈ویتامین آغوش😊
✅ هر روز همدیگر را در آغوش بکشید
😱اونایی که چند سال از زندگیشون گذشته ویتامین⭕️ آ ⭕️شون دیگه صفر شده متاسفانه
ساعت🕔 استفاده از ویتامین⭕️ آ ⭕️👇
🌞صبح موقع بیدارشدن همسر
💼زمان بدرقه همسر
🙋زمان استقبال از همسر
😴قبل از خواب
😜وقتی همسر مشغول گوشی هست
#ایده_دلبری
@mamanogolpooneha☘
#چالش😍😍
بفرستید برا اقاهاتون
آدم یکی رو نمیخواد فقط بخاطر اینکه 😉
باهاش چهارتا عکس دونفره بندازه و📷
بره بیرون و دور دور و چهارتا عزیزم 💞
و عشقم بشنوه، 🗣
آدم یکی رو میخواد که وقتایی که 😌
خودتم حوصله ی خودتو نداری اون بفهمتت، جوری که حس کنی از خودت 😍
بیشتر دوستت داره! 💋
😘 #عاشقم_باش 😍
#ایده_دلبری
@mamanogolpooneha❣
#فرنی_کرمی 🍨 😋
🔸دوستان من همیشه فرنی رو با آرد برنج درست میکردم ولی این دفعه با برنج خیس شده درست کردم به این صورت که یک و نیم پیمانه برنج رو از دوروز پیش خیس کردم و چند بار آبش و عوض کردم بعد با چند قاشق شیر داخل مخلوط کن ریختم و چند پالس زدم تا کاملا دونه های برنج له شدن و یه مایع غلیظ به دست اومد داخل قابلمه ریختم (با هرچیز که اندازه گیری میکنید بقیه مواد رو هم با همون پیمانه اندازه گیری کنید )یک و نیم بطری شیر و یک پیمانه سر خالی شکر اضافه میکنم و گذاشتم روی حرارت خیییلی ملایم و مرتب هم میزنیم تا غلیظ شود قبل از غلیظ شدن ربع لیوان گلاب و بیست و پنج گرم کره اضافه کردم و مرتب هم زدم وقتی غلیظ شد زیر گاز رو خاموش کردم و داخل ظرف سرو کشیدم و تزئین کردم
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha☘
پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) : «به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است»
(وسائل الشیعه،ج17،ص137)
#برکتِ_خونه_هامون😍
@mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 #چی_چی_بازی 🤔
🔶 #خیمه_های_کوچک
🔹 یکی از راههای انتقال مفاهیم به بچهها و حتی بزرگترها، استفاده از قصه و داستان هست.
👌حالا اگر این قصه با تولید یک کاردستی، شبیهسازی موقعیت و... هم همراه بشه و فرد حضور فعالی در این فرآیند داشته باشه، اثر خیلی بهتر و ماندگارتری داره.💚
#بازی_کودک #بازی_نوجوان #بازی_بزرگسال
#بازی_با_وسایل_ساده #کاردستی
@mamanogolpooneha☘
🔷 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ... اَن يَستَفرِهَ اُمَّهُ ؛
حق فرزند بر پدر اين است كه مادر او را گرامى بدارد.
كافى، ج 6، ص 48، ح 6
✅ بخش بزرگی از یک پدر خوب بودن، همسر خوب بودن است!
هنگامی که یک مرد، انرژی مثبتی به همسر خود منتقل کند، همسرش نیز این انرژی را به فرزندان منتقل خواهد کرد.
#برکتِ_خونه_مون😍
@mamanogolpooneha☘
کجا رفت؟
یک توپ کوچک نرم انتخاب کنید، آن را در یک ظرف درپوش دار بگذارید. از بچه بپرسید توپ کجا رفت؟ او را تشویق کنید که در ظرف را باز کند و توپ بیرون بیفتد مثل جعبه هایی که دلقکی بیرون میپرد، بیرون افتادن توپ هم برای او جالب خواهد بود. این بازی راهی است که به کودک میآموزد که چیزهایی که او نمی بیند ممکن است وجود داشته باشد. این بازی، آموزش ثبات هدف است.
#بازی
@mamanogolpooneha☘
【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
•/• تا حالا شده ↯
هرچے دعا کنے اجابت نشه؟!
جالبه بدونے...
"ڪسی ڪه توفیق #دعــــــا میده
توفیق اجابتم میده ツ...
•
منتها لازمه؛
•| چند بار در بزنے این خانہ را
تا ببینی روے صاحب خانہ را |•
#تلنگر_رفیقانه😌
@mamanogolpooneha☘
اركبوا فُلكَ الحسينِ أيّهَا الغَرقَى
به کشتی حسین بیایید ای غرق شدگان...
#در_عزای_حسین 🏴
@mamanogolpooneha💔
حُرّ پشیمان آمده
ای بهترین آقا،ببخش...
#شبِ_زیارتی_ارباب
@mamanogolpooneha💔
255917_226.mp3
8.37M
آه از دوری.....
خواب میدیدم که کنار ضریحِ تو اشکای نم نم بارون میشه ....💔
#فوق_العاده👌👌
@mamanogolpooneha💔
#داستان_52
#معلم_بی_سواد_و_مداد_جادویی
#مدرسه
💼 @dastankodak
📚سعید حوصله نوشتن نداشت. با اینکه عاشق مدرسه بود به خاطر مشق نوشتن از درس و مدرسه خسته می شد. او با خودش فکر می کرد کاش یک مداد جادویی داشتم و می توانستم با آن مشقهایم را بنویسم. آن وقت فقط مداد را روی دفتر می گذاشتم و خودش شروع به نوشتن می کرد. سعید غرق در فکر و خیال بود که یک دفعه ابر آرزوها درست بالای سرش قرار گرفت. ابر آرزوها روی سر سعید شروع به باریدن کرد و آرزوی او براورده شد. سعید صاحب یک مداد جادویی شد.
💼
از فردای آن روز هر وقت سعید می خواست مشقهایش را بنویسد فقط مداد را روی دفتر می گذاشت مداد خودش شروع به نوشتن می کرد و سعید هیچ زحمتی نمی کشید. سعید حالا دیگر خیلی بچه ی زرنگی شده بود. مشق های او همیشه تمیزتر و بهتر از دیگران بود. سعید خیلی خوشحال بود و فکر می کرد اینطوری از همه زرنگتر می شود.
بالاخره مدرسه ی سعید با کمک مداد جادویی تمام شد و سعید معلم شد.
💼
سعید به عنوان معلم وارد مدرسه شد. او می خواست به بچه های مدرسه درس بدهد. ولی او که یک مشکل بزرگ پیدا کرده بود. او اصلا بلد نبود چیزی بنویسد. دستخط او از دستخط خرچنگها و قورباغه ها هم بدتر بود. وقتی سعید می خواست پای تخته چیزی بنویسد همه ی بچه ها به او می خندیدند. دست سعید به نوشتن عادت نداشت.
💼
حالا سعید یک معلم بی سواد بود او تازه فهمیده بود کسی که زیاد می نویسد بیشتر یاد می گیرد و دستخط بهتری هم پیدا می کند. حالا آقای معلم بعد از این همه سال تازه مجبور شده است دوباره از اول درس بخواند. حالا او کلاس اول است.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘
【• #حرفاے_درگوشے🗣 •】
•
بدزندگےکردنیعنے..
نفهمےچیمیخوای!
هردفعهدرگیریکےازخواستههاتبشے!!
#استـــــادپناهیان✨
@mamanogolpooneha☘
محشر لباس مشکیات وقتی شفیعات شد
خاصیّت این پیرُهَن را تازه میفهمی...
#شب_بخیر_اربابم
@mamanogolpooneha❤️