eitaa logo
بذل الخاطر
948 دنبال‌کننده
984 عکس
3 ویدیو
11 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹متأسفانه امروزه به واسطه ی طرّاحی نوینی نظام تعلیم و تربیت حاکم بر جامعه ی ما و همچنین تغییرات فرهنگی گسترده بخش قابل توجّهی از جمعیت مخصوصا جوان ما به شکل واقعی بیکارند! یعنی نه به شکل واقعی مشغول تحصیلند و نه مشغول کار و فعالیت اند و نه به جایی و کسی تعهّدی دارند! پرسه زنانی بیکار در مجازستان اند! 👈این جمعیت قابل توجّه استعداد زیادی در مسخ شدگی و خیال زدگی دارند. متولّیان فرهنگ و تعلیم و تربیت باید در زمینه نظام آموزشی و تربیتی کنونی که باعث بیکار شدن جوانان و فرو رفتنشان در گرداب مجازستان شده، اندیشه کنند. ✅از طرف دیگر آنچه انسان را با توده ی عظیم واقعیّت مواجه کند همواره برای درمان این مسخ شدگی مفید خواهد بود. دستورات دینی مانند یاد مرگ و معاد و تفکّر در آسمان و زمین و تلاوت قرآن و مانند آن نیز تأثیر شایان در این زمینه دارد. 👈بار آوردن جوانها در قالب فعالیتهای مسجد و بسیج و هیئات و روضه های معنوی در این فضا اهمیت دارد. 👈عمده ی آنچه گذشت در زمینه موضوع شناسی و فهم ماهیّت این پدیده بود. در ادامه برخی توصیه های کلّی در جهت درمان ریشه ای برخی عوامل ظهور این بیماری در سطح فردی و اجتماعی و حکومتی بیان شد. 👈در نوشته ی دیگری به بیان برخی نکات دیگر در این زمینه و بیان نحوه ی مواجهه با انسانهایی که دچار نوعی مسخ شدگی مجازستانی شده اند میپردازم! این نوشته ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۱) «آسیب شناسی طلاب سیکلی و دانشجو» ✅مناسبترین زمینه از نظر زمانی برای ورود به حوزه های علمیه در شرایط کنونی مقطع دیپلم است. تجربه و تحلیل نشان داده که طلابی که از مقطع سیکل یا دانشگاه وارد علوم حوزوی میشوند زمینه ی نامساعدی داشته و معمولا آسیبهایی آنها را تهدید میکند. ⚪طلاب سیکلی مانند افرادی هستند که زود از شیر مادر گرفته شده اند! گویا هنوز ضعیفند و یا خود را ضعیف دانسته و نیازمند حمایت عاطفی و تکیه ای از غیر دارند. ✅هنوز آن بلوغ و استقلال لازم در انتخاب را نداشته اند. از همین رو معمولا زمینه ی نوعی وابسته بودن و آویزانی به فضای حوزه پیدا میکنند! گویا تا آخر نوعی رگ بچه بودن در آنها میتواند باقی بماند و به نوعی حوزه پناهگاه و مادر آنان است! ✅سالهای بسیار اساسی نخست طلبگی نیز معمولا به دلیل همین عدم بلوغ انتخاب و قوّت اراده از کفشان میرود! گویا آن سالهای دبیرستان نوعی رشد تصاعدی واقعی و روانی برای دانش آموزان به ارمغان می آورد.
⚪طلاب دانشجو مانند افرادی هستند که زیادی قوی و مستقل بوده و تنها به خاطر عواملی خاص مانند معنویّت یا حمایت از نظام اسلامی و اسلامی سازی علوم انسانی و مانند آن در یک انتخاب سخت دست از دانشگاه با همه ی مخالفتها و مشکلات شسته و در یک حرکت قسری حوزه ی علمیه را انتخاب کرده اند. ✅این امر زمینه را برای نوعی منّت گذاشتن بر فضای حوزه در روان آنها ایجاد کرده و نوعی طلبکاری و نق زدن و اعتراض گری در آنها ایجاد میکند. معمولا هم به جای تن دادن عمیق به اصالتهای حوزه به دنبال اهداف خود از انتخاب این نهاد بوده و آن عمق علوم حوزوی به خوبی در درون اینها زمینه برای تحقق ندارد. ✅نکته ی بسیار مهم در مورد آنها افراطگری زاویه ی نگاه دانشجویان حوزوی در نگاه های درجه دوّم و فلسفی به کلّیت حوزه است. از این جهت دقیقا نکته ی مقابل سیکلیها هستند. ✅اینها به دلیل آنکه مدّتی مشغول به تحصیل در فضای رقیب حوزوی که همان دانشگاه است بوده اند در یک فعالیت خودآگاه حوزه را با کلّیتی که دارد در برابر دانشگاه موضوع یک سری احکام قرار داده و با این سنخ از احکام خو میگیرند! ✅موضوع قرار دادن کلّیت حوزه برای یک سری احکام بسیار امری خطیر و حساس بوده و اگر تقوا و بصیرت و عمق لازم نباشد معمولا باعث خواری و کوچکی موضوع میشود! تعظیم شعائر الله و تقوای قلبی اقتضاء آن را دارد که با احتیاط بالغ و تضلّعی تامّ خود را مشغول این دست از گزاره ها نمود. ✅اینها حوزه علمیه را از منظر مقایسه و رقیب داشتن میبینند. همین باعث شده زمینه این امر پیدا شود که حوزه با همه ی عظمتش در نگاه اینها در حدّ یک انتخاب تنزّل یافته و سپس به راحتی بتوان به آن دست زد! همین امر حالت روانی مناسبی برای حسن ظنّ کلان به آموزگاران این فضا نبوده و اصول موضوعه را تبدیل به مصادرات و اعتراضات خواهد کرد. ✋✋شاید تعبیر مناسبی نباشد ولی برای هشدار به نوعی بیماری پنهان در مورد طلاب دانشجو خوب است که بدانند اینها دچار نوعی آلودگی به فضای دانشگاه شده اند! باید نسبت به این حالت خود خودآگاه شده و با بصیرتی خاص معایبش را کنار زده و از محاسن محتملش بهره مند شود. هویّت دانشجو یافتن و سپس حوزوی شدن آثاری برایشان به دنبال دارد. چه خوب و یا بد! اینها را باید بدانند. ✅باید بدانند به شکل غیر عادی مبتلا به حالتی شده اند که چندان نمیتوانند خود را نه حوزوی اصیل بدانند و نه دانشجوی اصیل و همین باعث نوعی تنهایی روانی و آشفتگی درونی ناشی از عدم تعلق عمیق به نهادی مطلوب در آنها میتواند بشود. ⚪در این بین طلاب دیپلمی زمینه ی بهتری دارند. افرادی که از شیر گرفته شده و به اتقان علمی مرسوم و مطلوب و یا مورد انتظار رسیده و سپس مانند میوه ای که در زمانش در شرایط کنونی چیده شود در یک انتخاب مقدّس حوزه ی علمیه را انتخاب کرده اند. معمولا مبتلا به مقایسه گری افراطی دانشجویی و یا وابستگی و ضعف سیکلی نیستند. ✅نه مانند سیکلی ها آنقدر به نوعی ذلیل و وابسته به حوزه میشوند که دیگر نتوان به آنها چندان امیدی برای رشد و تحوّل مطلوب بست و نه مانند دانشجویان آنقدر مستقل و دارای استعلاء و نوعی تکبّر نسبت به حوزه میشوند که دیگر چندان نتوان به آنها امیدی برای فهم عمیق علوم حوزوی و تعهدّ راستین به فضای آن و اصالتهایش داشت. 👈اینها که گفته شد تنها در حد زمینه ها بود. زمینه اولیه بود که شاید در قشر خاصی به فعلیت محسوس برسد و باید آنها را تصنیف کرد. تخلف پذیر است. قابل درمان است. مراد هم این بود که اگر یک شخص خاص بخواهد در یکی از این مقاطع ثلاثه وارد حوزه علمیه شود عادتا این زمان انتخاب چه زمینه هایی برای او میتواند داشته باشد. ممکن است برای برخی بهتر باشد از سیکل وارد حوزه شوند و یا برای برخی بهتر باشد بعد از دانشگاه بیایند. 👈مدیونید اگر فکر کنید قصد ناراحت کردن یا بد زبانی به قشری محترم و با ذکاوت و مجاهد از طلاب را داشته ام! فقط از باب دلسوزی و بیان تجربه بود. گفتم که کلیت هم ندارد. در مقام بیان خوبی های ایشان هم نبودم. خودم هم سراپا نقصم ولی دیدم هدیه کردن تفطن به زمینه ی عیبناکی شایع نشانه ی اخوت و صداقت است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۲) «باغبانی واژه ها» «ضرورت حراست از معنا در قبال بیماریهای لفظ» «نقدی بر واژه هایی مانند آخوند، طلبه، روحانی و...» 🔹واژه ها برای معانی وضع شده اند. به مرور به سبب عوامل گوناگون معانی دیگری نیز با خود تداعی کرده و سنگین میشوند! آن معانی که دیگر نمیتوان آنها را در فرهنگ واژه ها به سادگی یافت ولی در طبع و ارتکاز کاربران زبان موجودند. 👈مثلا عاشورا به روز دهم ماه قمری گفته میشود که در فرهنگ اسلامی به سبب واقعه کربلا به دهم ماه محرّم اختصاص یافته و سپس برای شیعه معانی مندمج تاریخی، عقیدتی، احساسی و... را تداعی میکند. ✅واژه ها ورای معنای موضوع له خود گاهی حاوی معانی ضمنی مهمی در جامعه شده و بر اساس آن آثاری در روان مخاطبین و کاربران زبان ایجاد میکنند. تلقّی سازی و انتظار سازی میکنند. ✅گاهی این معانی ضمنی به گونه ای هستند که تأثیر منفی روی اصل معنای واژه میگذارند. اینجاست که باید از خانه ی معنا واژه تکانی کرد! این معنا است که مهم است؛ واژه که قداستی ندارد! واژه صرفا طریقی برای وصول به آن معنا و ابزاری برای اهداف معناست. 👈مثلا زمانی نحله ی معنوی خاص اسلامی به صوفی موسوم شد. معنای بدی نداشت. خود ائمه اطهار علیهم السلام نیز گاهی از این نوع پوشش استفاده میکردند. به مرور به سبب دروغ و دغل برخی در این لباس که «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد» این واژه معنای ضمنی بدی در جامعه یافت!
👈در این زمان در یک چرخش مهم این واژه به مرور ترک شده و برای حراست از گوهر معنای واقعی این واژه این لباس کهنه و این تن بیمار را از بدن این معنا بیرون آورده و واژه ی «عارف» را برای آن انتخاب کردند. 👈معنا همان معنا بود ولی دیگر آن معانی ضمنی و آثار بد را نداشت. گویا روحی تازه یافته و آن بدی ها از آن زدوده شده بود. 🔹یکی از طلاب پاکستانی به یکی از اساتید گفته بود ناراحت نمیشوید که به شما مردم میگویند: «آخوند»! گویا در ارتکاز این شخص این کلمه بیش از آنکه نشان دهنده ی معنای اصلی اش باشد نوعی ناسزا قلمداد میشود! به دلیل تبلیغ سوء دشمنان و برخی امور دیگر این واژه طوری شده که لااقل نزد قشری قابل توجّه معنای ضمنی بدی یافته است! 👈چه ضرورتی دارد که ما هنوز بر این واژه تحفّظ داشته باشیم؟! برای حراست از معنا میتوانیم اینجا هم واژه تکانی کنیم! این واژه دیگر پیر و بیمار شده و ضدّ خود عمل میکند! رهایش کنیم! ریشه اش هم معلوم نیست از کجا آمده است! ظاهرا اصلی مغولی و تیموری داشته است. ⚪واژه ی دیگری که امروزه باز معانی ضمنی خوبی ندارد واژه ی «طلبه» است. گویا امروزه لااقل نزد قشر قابل توجّهی از جامعه خود واژه –دقّت کنید گفتم خود واژه نه معنای آن!- تداعی گر نوعی تحجّر، محرومیّت، بی سوادی و... شده اند! گویا صرفا به خاطر همین واژه میتوان آنها را مسخره کرد! تلقّی عالم و متخصّص بودن از آنها ولو در رشته ی خودشان از آنها نداشت! 👈خب چه ضرورتی دارد حالا ما روی این واژه اگر نتوانستیم ذهنیّتها را درست کنیم تحجّر داشته باشیم! قبلا از تحجّر و تجدد صحبت کردم! به نظر میرسد بسیاری اوقات ما روی واژگان هم متحجّریم. 👈این واژه حال که چنین معانی ضمنی ای یافته است چه قداستی دارد که ترکش نکنیم؟! بسیاری مشکلی با این طلبه ها ندارند جز اینکه اسمشان طلبه است! اگر اسمشان عالم دینی و یا متخصّص دین بود دیگر مشکلی نداشتند! 👈گویا این واژه ها بیش از آنکه نشان دهنده ی تخصّص علمی آنها باشد نوعی طبقه ی اجتماعی با احکام خاص خودش را تداعی میکند! والا مگر کسی میتواند به نبرد علم و نکوهش آن برود! به نظرم واژه ی طلبه هم پیر و فرتوت شده است. 👈البته اگر بتوان آن را باز جوان کرد خوب است ولی باید دید به هزینه اش می ارزد؟! اصلا امکان عقلائی دارد؟! ⚪واژه ی دیگر در این زمینه «روحانی» است. حالا این حساسیت کمتری در بر دارد. زیرا قدرت دلالی واژه در نشان دادن بعد معنوی و غیبی زیاد است و به این سادگی نمیتوان معانی ضمنی بدی در آن ایجاد نمود. ولی باز این واژه هم قداستی ندارد. مدّتی است در بین ما رایج شده است. 👈برخی میگویند از فرهنگ مسیحیت گرفته شده و باعث میشود افراد تلقّی علمی از این نهاد نداشته و آنها را به موجوداتی جدای از واقعیّات زندگی فروکاسته و صرفا آنها را متکفّل بحث مرگ و آخرت و اینها بدانند! 👈خب اگر چنین است باید دقّت نمود. این مطلب خیلی مهم است که روی این امر حساس باشیم که چه برچسبی به ما زده میشود. 🔹مدّتی هم هست که حجة الاسلام ها و آیت الله ها به این قشر گفته میشود! واژه هایی که آنقدر بار قداست آنها بالاست که نمیشود به سادگی به آنها نزدیک شد! مورد نقد قرار داد. در خود افراد نیز انتظارات خاصی ممکن است ایجاد کند. به راستی منطق قابل دفاع پشت اعتبار و انتخاب این الفاظ چیست؟! امروزه کارکردش چیست؟! آیا نیازی به باغبانی ندارد؟! قابل تأمّل است. ⚪در متون دینی که مینگریم معمولا از واژه ی عالم استفاده میشود. خیلی واژه ی خوبی است. کسی نمیتواند به سادگی معنای ضمنی باطلی در آن ایجاد کند. خود علم خیلی قوی است و اینها را کنار میزند. حالا میتوانیم در کنار آن منظومه ای متحرّک از واژه های مناسب را هم ایجاد کنیم. مثلا دانشجوی علم دینی! پژوهشگر دینی! و... البته باید تأمّل کرد. 👈چیزی که صرفا بعد علمی را برجسته کرده و در آن از بعد عملی غفلت شود هم خوب نیست. واژه ی طلبه نزد بسیاری در دل خودش معنای عملی و زهد و... را هم به دنبال داشت. حالا این را فعلا بگذارید واژه ای پیشنهاد نکنم و صرفا اصل بحثش را بگویم. ✔رفقا میدانید چه میگویم؟! میگویم گاهی خود واژه ها اثر ضمنی قوی ورای معنای موضوع له خودشان پیدا میکنند! مثلا به شکل جالبی در روان برخی اینطور القاء میشود که این شخص اگر آدم خوب و با سواد و قابل اعتنائی بود که به او آخوند نمیگفتند! واژه ها کپسول معانی و استدلالها میشوند! 🔻به یک پیر زنی گفتند عمر خوب بود یا بد؟! او نیز در جواب گفت معلوم است بد بود! گفتند دلیلت چیست؟! گفت: خب اگر آدم خوبی بود که اسمش را عمر نمیگذاشت!!! دقیقا مسأله ی بنده در باغبانی واژه ها همین است🔺
🔹در سیره ی اهل بیت علیهم السلام نیز حساسیت روی واژه ها دیده میشود. خودش بحث مستقلی است. مثلا زمانی دیگر نحله ها شیعه ی امامی را با واژه «رافضه» نام بردند! واژه ای که بیش از آنکه به معنای موضوع له خود دلالت کند به معانی ضمنی خود که همان باطل بودن و نفرت برانگیز بودن و تارک جماعت بودن و... اشاره میکرد! 👈بیشتر نوعی فحش بود! خیلی برچسب بدی بود! هنوز هم ما چوب این برچسب شیطانی را در جامعه ی اسلامی میخوریم! 👈خب ما که نمیتوانستیم در جامعه ی بزرگ اسلامی به جنگ این واژه رفته و از ذهن آنها پاکش کنیم! حضرات علیهم السلام در تلاشی دیگر سعی کردند معنای این این واژه را لااقل در ذهن خود شیعیانشان تغییر دهند تا از این هجوم روانی با واژه ها دچار انفعال نشوند! 👈فرمودند بله شما رافضی هستید! همانها که باطل را رفض کردند و به حق پیوستند و بیاناتی از این قبیل! این یعنی در قبال این برچسبها و واژه ها صرفا منفعل نباشید! 👈فکری بکنید و فعالانه در قبال آنها برخورد داشته باشید! روان شناسی واژه ها را در سطح جامعه مدّ نظر داشته باشید. ✅آری واژه ها خانه ی معانی هستند. گاهی خانه مشکلاتی پیدا میکند و باید صاحب خانه از آن به خانه ای دیگر اسباب کشی کند که مناسب شأن و نیازهایش باشد.
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۳) «لزوم فاصله گیری برای پیدا کردن تحلیل مناسب سیاسی» «افتخار به دفاع از نظام اسلامی» 🔵تصویری میدیدم که از فاصله ای کره ی زمین در آن معلوم بود! یک نمای زیبایی از عالم بود! به ذهنم خطور کرد که چه خوب است که ما گاهی چنین فاصله گیری هایی داشته و دوباره در احوال انسان و جوامع انسانی نگاه کنیم. ببینیم از افق آسمانی ها این بشر خاکی دارد چه میکند! 🔻بسیاری از شبهات ما برای آن است که چنین فاصله گیری های مطلوبی نداریم! با همان نگاه محدود مورچه وار از همان دل زمین میخواهیم جریان کلّی حقایق را ببینیم و قضاوتی قطعی ابراز کنیم!🔺 👈در همین قیمت دلار و طلا و سیب زمینی و پیاز و ماشین و زمین میخواهیم حق و باطل را تشخیص دهیم. در همین جزئیّات همیشگی و همه جایی مانند بی اخلاقی فلان مسئول و فساد فلان مفسد و بی نظمی فلان اداره میخواهیم استدلالی کلّی کنیم! ⚪یکی از اموری که انسان را در درک حقایق بزرگ و کلّی یاری میرساند فاصله گیری های مناسب است. یکی از فاصله گیری های مناسب آن است که انسان از افق اهل قبور و قبرستان به حقیقت بنگرد! آنجا که دیگر این همه هیاهوها و هواهای نفسانی و دنیا طلبی ها فروکش میکند! 👈ببیند واقعا حق با کیست؟! چه کسی پرچمدار پاکی است و چه کسی پرچم آلودگی را به دست گرفته است! در این فاصله فطرت معمولا خیلی بهتر حقیقت را میبیند. گرد و غبارها کنار میرود 👈فاصله گیری دیگر آن است که انسان از آسمان به زمین نگاه کند! آنجایی که عظمت هستی و هیبت آفرینش بر دل نشسته و حقیر بودن انسان و جوامع و تمدّنهای انسانی در برابر سلطان عظمت عالم و هیبت بارگاه الهی هویدا میشود
👈گاهی از این منظر به عالم نگاه کنیم ببینم این بشر خاکی دارد چه میکند؟! پرچم پاکی در دست کیست؟ پرچم ناپاکی در دست کیست؟! 🔹خودم را یکبار در قبر و یکبار در آسمان تصوّر کردم و به کره زمین نگاه کردم. انسان قدرت چنین کاری را دارد. کره زمین در قبضه ی شیاطین و حیوانات بود. نفاق و دو رویی بشر را بیچاره کرده! از آن شیطان بزرگش بگیرید تا این شیطان بچه های دیگر! 👈از آن بالا که نگاهی کنی نظامی انسانی را نمیبینی که به دنبال حقیقت و پاکی باشد. همه به دنبال منافع پست دنیایشان و ظلم به دیگر انسانها هستند. همه سرشان در آخورشان است! 👈از آمریکایش بگیرید تا چین و روسیه و اروپا و همه و همه! اگر نظامی انسانی چنین کاری نمیکند چون قدرت و امکاناتش را ندارد! ✋رسما هم میگویند سیاست جای حقیقت نیست! جای منفعت است! یعنی سیاست خدا ندارد! معاد ندارد! اینها برای عوام است! ابزاری در دست سیاستمداران است! 👈برای آنکه به مطامع مادّی و وهمی و استکباری خود برسند چه جنایتهایی را منافقانه بر بشر تحمیل میکنند! چه نقشه های شومی و چه خوابهای آشفته ای برای بشر دیده اند! 👈برای آنکه نبض جاده های ابریشمی و گلوگاه خطوط لوله ی گازی و فلکه ی انرژی و... را در دست بگیرند چه جنایتهایی که نمیکنند! 👈واقعا چه صحنه ی جهنّمی ای! همه جا را آتش فرا گرفته است! به گمانم ملائکه همینها را دیدند که گفتند: 📖«قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ‏ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك‏»! 👈کسی که به خدا ایمان دارد! کسی که با تمام وجود فهمیده معادی در پیش است! همه چیز حقیقتی دارد! انسان حیات ابدی دارد! کسی که فهمیده اینها حاصل اتّفاق و صرفا انفجاری بزرگ و بدون شعور نیست و کاملا با حساب و کتاب است برایش سؤالی بزرگ رخ میدهد! واقعا چرا؟! 👈این صحنه های تاریک چه نسبتی با آن حقایق عظیم دارد؟! اینجاست که کلام آن نور اوّل و آخر و آن پادشاه آسمانها و زمین به گوشها میرسد که: «قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏»؛ ⚪رفقا کجای کاریم؟! چه فکری میکنیم؟! اصلا میدانیم عوالم وجود چه خبر است؟! یا فقط از شکم خود و حساب بانکی و یخچال منزلمان خبر داریم! قرار است بشر امتحان شود! قرار است انسانها ظهور کنند! قرار است آن عزمهای بزرگ نوری و ناری جلوه کنند! باطن همین است که درجات و درکات را میسازد. 👈ما وقتی اینگونه نبینیم به عظمت آنچه در حال تحقّق است واقف نمیشویم. ای فطرتهای بیدار! ای جویندگاه حقیقت! ای تشنگان آب حیات! بیایید دمی با هم از آسمان به زمین بنگریم! 📖«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ * فَذَرْهُمْ في‏ غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حينٍ * أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ * نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ» 👈مگر قرار آن نبود که این انسان مدّتی به این دنیا هبوط کند تا آزموده گردد؟! مگر فراموش کرده؟! مگر قرار آن نبود که پیامبری از نور به سوی او بیاید که اگر دعوت او را اجابت کرد به سلامت از این جهنّم دنیایی به بهشت موعود بازگردد؟! 📖«قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏» 🔹حالا چه میبینیم؟! اصلا یادمان رفته برای چه آمدیم؟! به فطرت خود گفتم راستی چرا برای این نظام ما اینقدر مشکلات رخ میدهد! مشکلات اقتصادی و امنیتی و فرهنگی و ... . آیا در راهش اشتباه کرده است؟! آیا در سیاستهای کلانش باید تجدید نظری کند؟! 👈در همان فاصله ی قبرستان و آسمان پاسخی به گوش فطرتم رسید! نه! اساسش اینها نیست! اینها هزینه های صبر بر حقیقت است! یا بنیّ اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا! اینها همان مرارتهای در مسیر سلوک یک جامعه به حقیقت است. 📖جلّ جناب الرب أن یکون شریعه لکل وارد أو یطلع علیه الا واحد بعد واحد. 👈اینها هزینه های مبارزه با طاغوت است! اینها همان أعلم ما لا تعلمون هاست! همان جایی است که عزمها و همّتهای بزرگ نوری قرار است جلوه کند. 👈ناگهان فطرت در آن افقی که در آن حقیقت هویدا شده بود صدای منادی صادق ایمان را شنید! در این دنیای تاریک! در این دنیای شیطانی! ظلمت زده! 👈کسی بود که دعوت به آسمان میکرد! دعوت به راه نوریان و پیامبران الهی! صدای خمینی و خلف صالحش خامنه ای بزرگ را شنید! با تمام وجود جذب این نوای دلربای آسمانی شد! 📖«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار»
دیده‌ای‌ نیست نبیند رخ زیبای‌ تو را نیست گوشی‌ که همی‌ نشنود آوای‌ تو را رهرو عشقم و از خرقه‌ و مسند بیزار به دو عالم ندهم روی‌ دلآرای‌ تو را ⚪راستی که «کوردل آنکه نیابد به جهان جای‌ تو را»! فطرتی که نیک بنگرد و زنگار نگرفته باشد مگر میتواند این سیمای نورانی نظام اسلامی ما را در این دنیای ظلمتکده نبیند! دنیایی پر از آلودگی! دنیایی که شنیدم میخواستند بعد از قهرمانی تیم ورزششان در جام جهانی که موفّق نشدند پرچم همجنس گرایی را بلند کنند! 👈شنیدم یکی از ورزشکاران که حاضر نشده بود نماد همجنس گرایی را بپوشد مورد بازخواست قرار گرفته بود و به کمیته ی انضباطی کشورش فراخوانده شده بود! ✋خدایا چه میبینیم؟! چشممان روشن! این مدرن بودنشان چه میوه هایی دارد میدهد! اینها میوه های کدام شجره خبیثه است که از زقوم تلختر است؟! از امارات آخر الزمان است! 📖«...وَ رَأَيْتَ الْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اكْتَفَى‏ الرِّجَالُ‏ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ صَامِتاً لَا يُقْبَلُ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْفَاسِقَ يَكْذِبُ وَ لَا يُرَدُّ عَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ فِرْيَتُهُ‏ ... وَ رَأَيْتَ الرِّجَالَ يَتَسَمَّنُونَ‏ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَّخِذْنَ الْمَجَالِسَ كَمَا يَتَّخِذُهَا الرِّجَالُ ...» 👈مانند روز آشکار است که اینها یک درخواست انسانی طبیعی نیست! یک تصمیم سیاسی شوم است. تصمیم گرفته اند بین بشر خانواده را از بین ببرند! 🔴رفقا با دفاع و دلدادگی به این نظام نورانی امید آن را داشته باشیم که هر چند ظالم و گناهکاریم ولی خدا قلم عفو بر خطایای ما بکشد! میپرسند چه کنیم تا گناهانمان را خدا ببخشد! یکی از مهمترین راههای بخشایش گناهان دفاع از نظام اسلامی و داعیان نوری آن است: 📖«لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً» 👈آری دفاع از نظام اسلامی و دلدادگی به آن توفیق بزرگی است که نصیب هر کسی نمیشود! خودش وسیله ی امتحان و ابتلاء انسانها شده است. برو این دام بر مرغی دگر نِه که عَنقا را بلند است آشیانه 👈گاهی با خود میگویم اگر رسول اکرم و امیر المؤمنین رجعتی میکردند حق را به که میدادند؟! به آمریکا و فرعونها و این دنیا طلبان یا با ابتهاج و شکفتگی این فرزند صالح خودشان خامنه ای عزیز را تحسین کرده و او را تأیید میکردند؟! 👈آری ما هم باید دفاعی فاطمی و زینبی از این نظام نورانی و پرچم الهی اش داشته باشیم! در این مسیر سر از پا نشناسیم! لحظه ای در صحّت راهمان شک نکنیم! 🔹به وسواس آن خنّاس گوش ندهیم! گاهی میگوید اگر نظام سقوط کرد آبرویت میرود! اگر همه چیز خراب شد چه؟! اگر مردم آن را کنار گذاشتند چه؟! اگر این رهبر رفت و همه چیز تغییر کرد چه؟! اگر زمانی فهمیدی همه اش در توهّم بوده ای چه؟! 👈بگو برو گم شو ای ملعون رانده شده از درگاه حق! مرا با این وسوسه ها چکار؟! حقیقت را مگر میتوانم انکار کنم؟! کتمان کنم؟! 👈اگر همه ی آنچه تو میگویی هم رخ دهد باز هم حق حق است و باطل باطل! پاکی پاکی است و ناپاکی ناپاکی! آیا پشیمان میشوم؟! هرگز! مگر آن رسول پاکی نفرمود: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ‏ اللَّيْلِ‏ الْمُظْلِمِ‏ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن‏»! 👈آیا قرآن میگوید از این نظام نورانی دفاع نکنم و آن را در برابر این گرگها و کفتارها و کفّار و دنیا طلبان رها کنم؟! اگر چیزی جز این نبود که دشمن این نظام اینهایند برای تأییدش کافی بود! ⚪راستی مگر این نظام پاک چه میگوید؟! میگوید چرا ظلم میکنید؟! چرا میخواهید ما را زیر پای مطامع خود له کنید؟! چرا میخواهید بشر را به فساد بکشانید؟! رفقا کاری هم به ولایت فقیه و این حرفها در اینجا ندارم! درک آن پیشکش! آدرس غلط به ما ندهند! مسأله خیلی روشنتر از این حرفهاست که ما را در ادله ی فقهی و مباحث علمی مشغول کنند! 👈کسی مقداری با فطرت انسانی به قضیه بنگرد یا مقداری از روی صدق قرآن بخواند میفهمد حق با کیست. لازم نیست ولایی و یا حتّی شیعه باشیم تا نور این نظام پاک را ببینیم! 👈اگر حتّی یک ایرانی باشیم! اگر طرفدار هر دینی در برابر مادّی گرایی باشیم! اگر حتّی صرفا اهل معنویّت باشیم و کاری هم به دین نداشته باشیم! اگر حتّی صرفا از دید انسانی به ماجرا نگاه کنیم میفهمیم حق با کیست. دیگر برهان از این آشکارتر چیست؟!
🔹آیا نباید برای دفاع از این نظام نورانی به خود افتخار کرد؟! آیا نباید با همه ی سختی ها با جان و دل و مال از آن حراست کرد؟! آیا نباید خود را در این جریان بزرگ تاریخی نبرد جنود عقل و جهل لنگان لنگان هم شده به جنود عقل نزدیک کرد؟! 👈راستی این نظام اسلامی ما یک پدیده ی پر رمز و رازی در این دنیای مادّی است! خدا میداند چه نورانیتی دارد! خدا میداند چه معانی عمیقی دارد اینجا موج میزند! ⚪والله العظیم وقتی برخی عزیزان را میبینم در این جهاد بزرگ و نبرد عظیم خود را چندان به جبهه ی دفاع از این نظام نورانی نمیرسانند دلم میسوزد! انتقاد هم میکنند! میگویند پس چرا دلارمان اینطور شد! خودرویمان گران شد! فساد اداری! 👈چه میگویی؟! این نگاه مورچه وار را کنار بگذار! اینها را که همه میدانیم! آن حقایق بزرگ را هم ببین! از افق ابدیت و مقام رفیع انسانی به ماجرا بنگر! چرا اینقدر به خود و ابدیّت خود ظلم میکنی؟! 👈چرا صدای ملکوتی این نظام نورانی را در این عالم پر ظلمت نمیشنوی؟! مگر صدای حق طلب دیگری جز این صدا در این عالم بلند است؟! چرا به ابدیّت خودت جفا میکنی؟! 👈إن احسنتم أحسنتم لأنفسِکم! با دفاع از این نظام نورانی به آن نور آسمان و زمین تقرّب بجوی! ما را از قهر جهان میترسانند! شماتتمان میکنند! بیخبران نمیدانند که ما اعتقادمان به راهمان بیشتر و بیشتر میشود! 📖«وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً * مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً * لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً» 👈اگر صدقی در دفاع از حقیقت نشان دهیم و عزمی بزرگ و نوری از پاکانمان ظهور کند شاید آن پادشاه آسمان و زمین لایقمان ببیند نصرت را بر ما نازل کند! به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام در تحلیل آسمانی از سرّ پیروزی اسلام: 📖«وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى‏ اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ‏ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۴) «انسانی والاتر از فانیات!» «إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ‏ حَسَنَة» 🔹با یکی از دوستان صحبت میکردم. دیدم از مشکلات اقتصادی مینالد! از اینکه چیزهایی نیاز دارد و نمیتواند تهیه کند ناراحت است! گویا مشکلش این بود که خودش را با ارزشتر و با عظمتتر از آن میدانست که اینچنین کوچک شود که حتّی نتواند این امور ساده را برای خود تهیه کند! 👈شاید به اطرافیانش نگاه میکرد و سپس نگاهی هم به خودش میکرد! این دیگر چه وضعی است؟! آیا نباید ناراحت بود؟! اینقدر حقیر شده ایم؟! حتّی لوازم اوّلیه ی زندگی آبرومندانه را به خوبی نمیتوانیم تهیه کنیم! افرادی که اصلا صلاحیت بالاتری از من ندارند اینقدر راحت خرج میکنند و من!!! ⚪به ایشان عرض کردم میدانی مشکل کجاست؟! مشکل دقیقا همانجاست که به خاطرش در باطنت ناراحتی! از مقام والای انسانی! از اینکه انسان با این ارزش و عظمتش نتواند اموری که نیاز دارد را تهیه کند! وقتی چنین است واقعا ناراحت میشود! ✋ولی یک چیز را توجه ندارد! آن هم اینکه وقتی باید ناراحت شویم که واقعا محرومیتی در کار باشد که در شأن ما نیست. آیا این فانیات همان چیز است که در شأن ماست تا از فقدانش ناراحت شویم؟! ✔میدانید سرّ این ناراحتی در چیست؟! در این است که ما در واقع به گونه ای معاد را فراموش کرده ایم! این دنیای فانی را باقی پنداشته ایم! وقتی چنین است انسان احساس ظلم کرده و از فقدانها ناراحت میشود. 👈ولی اگر بداند حیاتی ابدی در پیش دارد و آنچه مهم است تأمین ما یحتاج و مطلوبات آن است با مبتلا شدن به فقر در فانیات اصلا به مقام انسانی اش برنمیخورد! زیرا غنا و فقر واقعی را اینها نمیداند. 👈بلکه تعلّق به این فانیات و ناراحتی از فراق آنها را حقیقتا توهینی به مقام والای انسانیّت میداند: «مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى‏». اینها در حدّ ارزش انسانی نیست! این مسکنهای زیبای دنیایی و ماشینها و امکانات همه و همه فانی است. ارزشی ندارد. 🔹افسوسِ چه چیزی را میخوری؟! اگر ناراحتی برای آن چیزی ناراحت باش که ارزشش را داشته باشد! برای باقیات صالحات افسوس بخور! 📖«أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ‏ ثَمَنٌ‏ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا» 👈به این عزیزمان عرض کردم امام صادق علیه السلام در روایتی میفرماید در سرای آخرت خداوند متعال به بندگان مؤمن فقیرش روی کرده و از آنها معذرت خواهی میکند! 👈میگوید قسم به عزّت و جلالم اگر در دنیا تو را فقیر و محتاج قرار دادم به خاطر توهین به مقام تو نبود! نه! این پرده را کنار بزن تا ببینی به جای آن چیزهایی که به تو ندادم در اینجا چه چیزی میخواهم به تو بدهم! 📖«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَحْوَجْتُكَ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ كَانَ بِكَ عَلَيَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ‏ فَانْظُرْ إِلَى مَا عَوَّضْتُكَ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ فَيَرْفَعُ فَيَقُولُ مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي» 👈گفتم ای دوست عزیزم! نکند غصّه ی اینها را بخوری! اصلا بگذار یک بشارتی به تو بدهم. تا کنون شده به بازار بروی؟! میوه ای و غذایی ببینی؟! لباس و کالایی ببینی؟! چیزی که دوست داری آن را برای خود بخری؟! 👈ولی به جیبت نگاه کنی و با افسوس احساس کنی نمیتوانی و ناراحت شوی؟! بدان اگر ارزش خودت را بدانی و بدانی سرّ این محرومیّت در چیست و برای ایمانت بیش از این فانیات ارزش قائل شوی به جای هر چیزی که دیدی و نتوانستی در این دار فانی برای خود تهیه کنی حسنه و پاداشی در آن دنیا در انتظار توست! 👈روایت نورانی امام صادق علیه السلام را در کافی برای ایشان و برای خودم خواندم: 📖«أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ أَ مَا تَرَى الْفَاكِهَةَ تُبَاعُ وَ الشَّيْ‏ءَ مِمَّا تَشْتَهِيهِ فَقُلْتُ بَلَى. فَقَالَ أَمَا إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ‏ حَسَنَةً» 👈رفقا قدر خودمان را بدانیم! قدر ایمان و عظمت آن را بدانیم! اگر مبتلا به فقر یا محرومیتی شدیم گمان نکنیم لزوما به خاطر نقصی در ماست! گله نکنیم! 👈اینها ابزار ابتلاء حیات دنیاست. قرار است بشر آزموده شود! یکی با فقر و دیگری با غناء! هیچ کدام اصالتی ندارد اگر نگویم برای بندگان صالح خدا فقر بهتر است! 📖«الْفَقْرُ أَزْيَنُ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعِذَارِ عَلَى خَدِّ الْفَرَس‏» 👈در فقر انسان راحتتر میتواند دستهای نوازش غیب را ببیند تا غنا! در فقر انسان به توحید نزدیکتر است تا غنا! نمیگویم غنا بد است! ولی برای بیشتر ما فقر بهتر است! دعوت به فقر هم نمیکنم. شنونده عاقل است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۵) «حقیقت نداء» «السَّلامُ عَلیکَ یا بقیةَ اللهِ فی أرضِه و حجَّتَه عَلَی عِبادِه» 🔹شب یلدا بود. آخر شب شده بود و دیدم مهمانی ادامه دارد. تصمیم گرفتند اسم و فامیل بازی کنند. من هم خسته بودم و مقداری حالت سرما خوردگی پیدا کرده بودم. اتاق آمدم و چراغ را خاموش کرده و دراز کشیدم و خواستم اندکی بخوابم. 👈سر و صدا خیلی زیاد بود ولی من توجهم را از آن قطع کردم. مقداری گذشت و از پیرامونم غافل شده بودم و شاید در میانه ی خواب و بیداری بودم که یک دفعه احساس کردم یکی بلند گفت: (سجاد) 👈مثل اینکه از یک دنیایی روح آدم را احضار کنند به سمت بیرون کشیده شده و دوباره کاملا متوجه پیرامونم شدم. کی با من کار دارد؟! کی من را صدا زد؟! 👈مقداری که توجه کردم دیدم در همان بازی اسم و فامیل میگویند: (اشیاء) و اشتباه من (سجاد) شنیدم!😊 💡به ذهنم در همان حال خطور کرد که این همان حقیقت نداء است! نداء را علماء به طلب اقبال معنا کرده بودند. نوعی انشاء طلبی است. 👈گویا نداء نوعی تاثیر وجودی دارد. انسان را عجیب درگیر میکند. مثل آهنربایی جذب میکند. نمیشود از کنار آن بی توجه عبور کرد! نداء نوعی احضار ارواح و درخواست توجه است. واقعا ندا شونده را درگیر خودش میکند. ⚪️با خود گفتم ای دل غافل! تا حالا چرا چندان متوجّه عمق این حقیقت نبودی؟! ما که وجودمان محدود است. وسعت و احاطه ای ندارد. اگر کسی صدایمان کند تنها آن مقداری که پیرامونمان هست میتوانیم بشنویم و توجّه کنیم. تازه مانع برای توجه هم کم نداریم. 👈ولی برخی نفوس که وسعت دارند اگر حقیقتا صدایشان کنیم و مورد نداء قرار دهیم چطور میتوانند توجه نکنند؟! قطعا آنها هم اگر واقعا صدایشان کنیم متوجه ما میشوند. 👈حتّی اگر ما لایق این توجّه نباشیم آنها اهل توجّه کردن هستنند! «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ‏ فَاسِقاً»😢 🔸اینجا بود که با تمام وجودم دوست داشتم بگویم: (السلام علیک یا بقیه الله السلام علیک یا صاحب الزمان) و بعد از آن روی به کربلا کنم و بگویم: (صلی الله علیک یا ابا عبدالله) 👈آقا جان شما تا حالا اینقدر به ما نزدیک بودید و ما غافل بودیم. شما را نداء نمیکردیم! چه خسارتی! چه غفلتی! 👈رفقا اگر دچار التهاب روحی شدید! اگر دلتنگ شدید! این در و آن در نزنید! لازم نیست به کسی بگویید! حقیقتا روی به سمت قطب عالم وجود و قبله ی حقیقت حضرت بقیة الله الاعظم کنید و با تمام اعتقاد به اینکه ایشان عین الله الناظرة و أذنه الواعیة است بگویید: «السلام علیک یا بقیة الله المستغاث بک یا صاحب الزمان المستعان بک یا صاحب الزمان» 💡اینجا به ذهنم خطور کرد بلکه بالاتر از این هم هست. «وَ إِذا سَأَلَكَ‏ عِبادِي‏ عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان‏»؛ با دلی صاف و یقینی استوار بگو: «یا الله»! خدا را ندا کن! خدا را صدا بزن! خدا را بخوان! ولی حقیقتا بخوان! فقط هم او را بخوان و شریکی را با او در نهانت نخوان! «ادْعُونِي‏ أَسْتَجِبْ‏ لَكُم‏»؛ 👈بلکه بالاتر از آن! همینکه در درونت بدون هیچ صدایی توجّهت را به سمت آن کانون هستی و معدن نور کنی او نیز متوجّه تو میشود! «اذْكُروُنى‏ اذْكُرْكُم‏» دیگر دنبال چه هستی؟! دیگر بشارت از این بالاتر چه؟! آیا با عمق وجود نباید گفت: «يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ» 👈با همین توجّه دعا بخوانیم! صحیفه بخوانیم! صلوات بفرستیم! به اماممان سلام کنیم! و از خداوند متعال حاجت بخواهیم! 📖«يَا مَن یَکفِی مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يَكْفِي مِنْه شَيْ‏ءٌ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۶) «نکته ای از فیلم قطار ۳:۱۰ به یوما» «سرّ توبه های عمیق برخی گناهکاران معروف» «توحّش غربی» 🔹شب جمعه بچه ها پیش پدر بزرگ و مادر بزرگشان رفتند. فرصتی شد بعد از مدّتی تلویزیون را به اختیار خودم روشن کنم؛ شبکه ها را تغییر دادم دیدم یک فیلم سینمایی پخش میکند. 👈بیشتر برایم تاریخی بودن فیلم و در طبیعت بودن و نگاه به کوه و اسب و اینها جذاب بود. بابا خسته شدیم از این ساختمانها و ماشینها و آپارتمانها و... 😊 👈بعد دیدم نه! بازیگران آن هم از معاریف جهانی هستند. یک فیلم وسترن آمریکایی ساخته سال ۲۰۰۷ به نام «قطار ۳:۱۰ به یوما» با بازیگری افرادی نظیر راسل کرو یا همان بازیگر مشهور گلادیاتور و کریستین بیل و... . ⚪داستانش را خودتان بروید ببینید! بعضا مفاهیم خوبی هم در آن بود. مانند آنکه چطور رئیس حتّی جنایتکارترین گروه های راهزنی هم دارای فطرتی است که با آن بد و خوب را درک میکند. 👈هر چند برای آنکه بتواند ریاست خودش را تحکیم بخشیده و در این شغل خود باقی بماند مجبور است طور دیگری رفتار کند! ولی حتی میتوان روی فطرت اینها هم حساب باز کرد. مخصوصا اگر نفس لوّامه ی خود را نکشته باشند. 👈یعنی چه؟! یعنی اینکه در درونش خودش را در برابر حقیقت مقصر دانسته و سعی در توجیه نداشته باشد. این یک حالت مبارکی است. زمینه ی توبه است. اینکه انسان از خودش بدش بیاید! 👈همین حالت است که باعث میشود انسان گاهی در یک صحنه با یک جرقه توبه ی عمیقی کرده و مانند تیری از تاریکی به سمت نور پرتاب شود. خدا نکند شیطان انسان را به وادی توجیه و سپس انکار بکشاند! خوب را بد ببیند و بد را خوب!
👈گاهی به برخی جوانان دوست دارم بگویم عزیزم نمیگویم گناه نکن! نه هر غلطی خواستی بکنی بکن😄 ولی آخر شب قبل خواب با خودت مرور کن و بگو خدایا یک وقت فکر نکنی خواستم گردنکشی کنم! نه طرف حسابم تو نبودی! به خاطر شهوتم بود! غضبم بود! وهمم بود! و الا من غلط بکنم در برابر همچون تو بزرگ خدایی گردنکشی کنم. 📖(الهی ما عصیتک حین عصیتک و انا بربوبیّتک جاحد و لا بأمرک مستخف ...) 👈همچنین هر غلطی کردی ولی یک حریمی را نگاه دار! یک خطوط قرمزی داشته باش! 📖(اتّقِ اللهَ بعضَ التُّقی و ان قلَّ و اجعَل بینک و بینَ اللهِ سِترا و ان رقَّ) 👈اگر واقعا مدتی چنین کند کم کم از خودش بدش می آید و انسان دیگری میشود که منتظر نفحه ی الهی است تا دگرگون شود. سیّئه تسوؤک خیر من حسنه تعجبک! به گمانم بسیاری از توبه های عمیق مانند رسول ترکها و ... در چنین فضایی رقم خورده باشد. 🔹در هر حال این فیلم این معنا را خوب به تصویر کشیده بود. معانی دیگری هم بود. ولی اینها نظرم را جلب نکرد. فعلا برخلاف دیگر مواردی که در نقد فیلمهای سینمایی آورده ام به دنبال نقد این فیلم نیستم. نکته ای دیگر میخواهم بگویم. 💡دیدم خدایا این هجم وحشتناک از خشونت و کشته شدن انسانها بر سر عوامل واهی برای چیست؟! چرا اینقدر راحت آدم میکشند؟! اصلا گویا یک لذّتی از آدم کشی در نهاد اینها هست! 👈چطور نویسنده و فیلمنامه نویس اصلا توانسته چنین صحنه هایی به ذهنش خطور کند؟! چطور چنین صحنه هایی کارگردانی شده و به این خوبی بازی شده است؟! گویا همه اش هنر هم نیست و اصلا انگار در خون اینهاست. 👈به نظرم نویسندگان، بازیگران و کارگردانان ایرانی هر چقدر هم تلاش کنند و بخواهند به شکل مصنوعی چنین صحنه هایی تولید کنند به این سادگیها اصلا نمیتوانند! 👈بیشتر مضحک میشود تا این اندازه جدّی و بی رحم! ولی از عهده ی اینها بر می آید! در هر حال همانطور که گفتم به نظرم چیزی بیش از هنرمندی آنان است. گویا در نهادشان با این درجه از توحّش و بی رحمی آشنا هستند! بلکه هر چند پنهان هم کنند از آن لذّت میبرند! 👈احتمالا خودتان اگر فیلمهای اینها را در این زمینه با توجّه ببینید متوجّه این نکته میشوید. ⚪️اینجا بود که به یاد فرمایشات مقام معظّم رهبری افتادم. ایشان در مواردی خاطرم هست که میفرمودند اساسا نوعی توحّش در نهاد انسان غربی و تمدّن غربی وجود دارد. توحّشی که برای ما آشنا نیست! در اینجا نباید دچار مغالطه قیاس به نفس شویم! بسیاری از آحاد و سیاسیون و غرب زدگان ما از این حقیقت غافلند! 👈همان توحّشی که آنگونه دست به جنگهای جهانی باور نکردنی زد! اگر هم فعلا با هم مشکلی ندارند به خاطر توجّهشان به سرکشی مستعمراتشان است! والا اگر فراغتی پیدا کنند نسبت به همدیگر هم وحشی اند! 👈خیلی ها این روی وحشی غرب را خوب درک نمیکنند! نمیدانند اینها پایش بیافتد چقدر جانی اند! چقدر راحت میتوانند جنایت کنند! 👈اینها برای اینکه در باغ وحش کنونی شان بتوانند متناسب با دنیای جدید زندگی کنند مجبور به ارتقاء دادن به نوعی نظم و اخلاق زیستی داروینی شده اند. 👈از این جهت جنبه ی توحّش آنها مخصوصا حالت ملّی پیدا کرده است. اگر در درون خود با هم خوبند نباید توهّم کرد با یک انسان خارجی یا یک کشور خارجی هم همینطورند! 👈اصلا این خبرها نیست! هر وقت بتوانند ظلم میکنند! استثمار میکنند! استعمار میکنند. آنقدر انانیّتشان قوی است که قائل به حقوقی برای دیگران نبوده و خودشان را حق مطلق میدانند. 👈امروزه به دلیل رشد آگاهی ملّتها و پیچیده شدن مناسبت کشورها مجبورند در لایه هایی از نفاق این توحّش خود را پنهان کنند! والا اینها همان استعمارگران ظالم دیروزند! 👈مگر اینها نبودند که وقتی مقداری سلاح و کشتی پیدا کردند چه جنایاتی را بر انسانها از سیاه و سرخ و زرد و همه و همه وارد کردند؟! مگر آن دزدی دریایی و استعمار بزرگی جهانی را راه نیانداختند؟! 👈مگر اینها آن وحشیانی نیستند که وقتی دیدند سهمشان در جنایت بر ملل ضعیف توازن ندارد، جنگهای وحشتناک جهانی بین خودشان راه انداختند؟! ✋شما فکر میکنید متحوّل شده اند؟! توبه کرده اند؟! زهی خیال باطل! این وحشیان بی پرده مجبور به نفاق شده اند! در زیر پوست سازمان ملل و نظامات جهانی پنهان شده اند 👈منظورم هم نوعی حکم کلّی است. نمیخواهم بگویم همه ی آحاد اینها اینطورند! منظورم این است که اگر مثلا میگوییم ایرانی با هوش است و مغرور است و با آبروست و... یکی از احکامی نیز که میتوان برای انسان غربی بیان کرد این است که نوعی توحّش در نهاد اینها هست ✅لذا اخلاقشان بیشتر حیوانی و داروینی است تا انسانی! بیشتر حاصل نیازهای زندگی و اقتضائات آن است تا یک اخلاق عاطفی انسانی یا توحیدی فطری! یک رگ قوی از انانیت در آن مشهود است. بیشتر رعایت آداب و حقوق است که نفعش به خودشان میرسد تا اخلاق والا! 👈حالا نخواستید قبول نکنید!😄 از ما گفتن بود!
🔴رفقا بنده یک ارادت قلبی و واقعی به مقام معظّم رهبری دارم. نه از جهت دینداری و مذهبی بودن و انقلابی بودن و این جهات! بلکه واقعا ایشان را یک متفکّر و خردمند بزرگ عصر معاصر میدانم. اگر ایشان میگوید در نهاد اینها یک توحّشی هست برای بنده خیلی قابل توجّه است. حرفی نیست که به این سادگی ها بتوانم از آن بگذرم. 👈اگر شخص دیگری میگفت چندان برایم قابل توجّه نبود. ولی وقتی ایشان میگوید قطعا برایم موضوع مهمّی میشود که واقعا ایشان چه دیده است؟! 👈ایشان اهل گزافه گویی و بی تقوایی در بیان نیست. نه اهل دروغ است و نه اهل بی دقّتی و جاهلانه سخن گفت! واقعا دوست دارم یکبار همه ی سخنرانی ها و صحبتهای ایشان را مطالعه کنم. حیف که دیر ایشان را شناختم! هر چند هنوز هم نشناخته ام! 👈امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نیز بارها و بارها در سخنانشان امتداد این حقیقت مهم را با مفاهیمی چون خوی استکباری و جهان خواری برجسته نموده و گاهی از تعابیری چون وحشیان و دزدان دریایی و... در توصیف تاریخ غرب استفاده نموده اند. 🔹در ادامه به یاد مطلبی افتادم که مرحوم علامه ی طباطبایی نیز در جلد چهارم تفسیر شریف المیزان بیان نموده اند. ایشان هم در کلامی مشابه و در عباراتی مهم معتقد است که انسان غربی در نهادش نوعی توحّش است. 👈رفقا حرفهای این متفکّرین بزرگ را جدّی بگیریم. علامه طباطبایی یکی از مفاخر تاریخ اندیشه بشر است. حالا بنده یک چیزی میگویم و میروم. ولی به این بزرگان وادی تقوا و دانش حسن ظنّ داشته باشید. ترجمه ی کلام علامه را در این زمینه می آورم: 📖«به جان خودم سوگند كه اگر تاريخ زندگى اجتماعى غربي‎ها را از روزى كه نهضت اخير آنان آغاز شد، مورد مطالعه دقيق قرار میدادند و رفتارى را كه با ساير امت‎هاى ضعيف و بينوا كردند مورد بررسى قرار میدادند، بدون كمترين درنگى، حكم به توحش آنان میكردند 📖و میفهميدند كه تمام ادعاهايى كه می‏كنند و خود را مردمى بشر دوست و خير خواه و فداكار بشر معرفى نموده و وانمود میكنند كه در راه خدمت به بشريت از جان و مال خود مايه میگذارند، تا به بشر حريت داده، ستمديدگان را از ظلم و بردگان را از بردگى و اسيرى نجات بخشند، همه‏ اش دروغ و نيرنگ است و جز به بند كشيدن ملل ضعيف هدفى ندارند، 📖و تمام همشان اين است كه از هر راه كه بتوانند بر آنها حكومت كنند؛ يك روز از راه قشون‏كشى و مداخله نظامى، روز ديگر از راه استعمار، روزى با ادعاى مالكيت نسبت به سرزمين آنان، روزى با دعوى قيمومت، روزى به عنوان حفظ منافع مشترك، روزى به عنوان كمك در حفظ استقلال آنان، روزى تحت عنوان حفظ صلح و جلوگيرى از تجاوزات ديگران، روزى به عنوان دفاع از حقوق طبقات محروم و بيچاره، روزى ... و روزى ... 📖هيچ انسانى كه سلامت فطرتش را از دست نداده، هرگز به خود اجازه نمیدهد كه چنين جوامعى را صالح بخواند و يا آن را سعادتمند بپندارد، هر چند كه دين نداشته باشد و به حكم وحى و نبوت و بدانچه از نظر دين سعادت شمرده شده، آشنا نباشند. 📖چگونه ممكن است طبيعت انسانيت (كه همه افرادش، اعم از اروپايى و آفريقائيش يا آسيايى و امريكائيش و ... به طور مساوى مجهز بقوا و اعضايى يكسان می‏باشند) رضايت دهد كه يك طايفه بنام متمدن و تافته جدا بافته، بر سر ديگران بتازند، و ما يملك آنان را تاراج نموده، خونشان را مباح و عرض و مالشان را به يغما ببرند، و راه به بازى گرفتن همه شؤون وجود و حيات آنان را براى اين طايفه هموار سازند، 📖تا جايى كه حتى درك و شعور و فرهنگ آنان را دست بيندازند، و بلائى بر سر آنان بياورند كه حتى انسانهاى قرون اوليه نيز آن را نچشيده بودند. سند ما در همه اين مطالب، تاريخ زندگى اين امت‏ها و مقايسه آن با جناياتى است كه ملت‎هاى ضعيف امروز از دست اين به اصطلاح متمدن‎ها مى‏بينند، 📖و از همه جنايات‎شان شرم‏آورتر اين جنايات است كه با منطق زورگويى و افسار گسيختگى، جنايات خود را اصلاح ناميده، به عنوان"سعادت"! بخورد ملل ضعيف میدهند».
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۷) «فاتحة الکتاب» «مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ‏ عَقْلِهِ‏ قَطُّ» 🔹دخترم پیش دبستانی است. دیدم میگوید امروز درس نمیروم! گفتم چرا؟! گفت خانوم معلّم گفته امروز سوره ی حمد را باید از حفظ بخوانید! من حفظ نیستم! گفتم اینکه غصّه ندارد. بیا خودم یادت میدهم. با کلّی منت کشی و اصرار روبه رویم نشست. 🔸به چشمان معصوم فرزندم نگاه کردم و گفتم ده مرتبه بگو: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین! یک دفعه عظمت این کلام آسمانی وجودم را گرفت! منقلب شدم!😢 🔸مانند اینکه اقیانوسی از معنا را بخواهم به او یاد دهم! گویا فرزندم را نزد اقیانوسی عظیم آورده ام و میخواهم او را با آن آشنا کنم! 🔸خدایا دارم چه میگویم؟! به این فرزند دلبند چه معنای عظیمی را میگویم! این میوه ی دل که این الفاظ را بر زبانش جاری میکند اصلا خبر ندارد که دارد حرف آخر را همین اوّل یاد میگیرد! 🔸پر رمز و رازترین کتاب همه روزگاران را میخواهد آغاز کند! کتاب تدوینی که عدل کتاب تکوین است. اصلا میداند از چه دارم به او خبر میدهم! از آن نبأ عظیم! الحمد للّه ربّ العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدّین! 🔸معنایی که اگر عمقش را او یا پدرش میفهمید اگر کوه هم بود فرو میپاشید! خدای من! ببین فاتحة الکتاب آن رسول أمّی چیست! خبر از چه کانون عظمتی میدهد! پرده از چه اسرار ژرفی برمیدارد! ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد
🔸خدایا چگونه به این فرزند کوچکم بگویم دارد چه عظمت بی انتهایی را بر لبهای کوچکش جاری میکند؟! چگونه بگویم که تمام عمر انسان در این دنیا برای همین است که به درک حقیقت چنین کلامی نزدیک و نزدیکتر شود. 🔸همه ی آن مواقف و حساب و کتابهای عوالم بعدی برای همین است! همه آفرینش برای همین است. بگذار خودش بزرگ میشود و کم کم میفهمد که چه یاد گرفت! 💡ولی دو مطلب به ذهنم خطور کرد؛ ⚪یکی اینکه حالا ما مقداری از روی معنای واژه و تداعی عظمت و برخی علوم حصولی و... اینقدر از تخیّل مضمون این کلام نورانی لذّت میبریم و برایمان بزرگ است آن پاکان و اولیاء الهی دیگر چه احساس و ادراکی هنگام خواندن فاتحة الکتاب دارند؟! 👈آنها دیگر وقتی به چشمان ما نگاه میکنند که این آیات را میخوانیم چقدر تأسّف میخورند که عمقش را بفهمیم! لابد آنها هم میگویند اگر میدانستی چه چیزی بر لبت جاری است ... . 👈آری باید در راه بود و صبر کرد و صبر تا آن چهره ی نورانی این آیات الهی زمانی اگر لیاقتی در ما دید کم کم رخسار شگفت انگیز و با عظمت خود را به ما نشان دهد. ⚪دیگر اینکه حقیقتا این رسول مهربانی اینقدر در هدایت انسانها حریص بود و خود را به مشقّت و سختی می انداخت! واقعا چه دل بزرگی داشت! چه صبر عظیمی داشت که اینچنین با بشری که همه نزد او مانند کودکانی بیش نبودند رفتار میکرد! 👈میخواست یک تنه همه را به سمت آن قلّه هستی کوچ دهد. هیچ کاری سختتر و با عظمتتر از کار رسول ختمی صلی الله علیه و آله در عالم نبوده و نخواهد بود. 👈برای شروع مدرسه ی بزرگ الهی خود تنها بر زبان راندن شهادتین را کافی دانست! سپس در یک برنامه ی محیّر العقول حکیمانه همگان را به سمت عمق کشاند تا هر کس به اندازه ی تلاش و لیاقتش در کمال مدارا و رفق بهره ای از این عظمت بی نهایت داشته باشد. 👈به این میگویند صبر! به این میگویند حکمت! فقط یک چیزی به ما یاد داد! اینکه همیشه بگوییم «سبحان الله»! مطلب خیلی بالاتر از آن است که گمان میکنیم! 👈مدام به ما تذکّر داد که هر چه بالا بیایید بالاتری هم هست! هیچ وقت متوقّف نشوید زیرا که با عمقی بی منتها طرفید! فیلسوف دهر هم شدی! عارف واصل هم به زعم خودت شدی باز هم بگو «سبحان الله»! ✋بنده ی کمترین گاهی مطلبی که به نظرم عمقی دارد به ذهنم می آید وقتی میخواهم به دیگران بگویم واقعا اذیّت میشوم اگر نتوانم عمقش را بگویم! 👈حرص آن را دارم که کلامم را در همان سطح اوّلش نفهمند. عمقش را بفهمند! توجّه عمیقتر نهفته در آن را بفهمند. به خاطر همین درس دادن برایم همیشه دشوار بوده! 👈شاید همین باعث شده چند سال از این فضای تدریس دور شوم! اینها از جهتی به همین حبّ نفس، بی صبری، حرص بی مورد، و حکمت نداشت برمیگردد! 👈حالا سر و ته آن کلامی که آن را عمیق میدانم را هم حساب کنی واقعا مطلب مهمّی نیست! عمق خاصی هم ندارد. راستی که چقدر ما ضعیف و حقیریم! راستی که چقدر بی خبریم! 🔹با خود گفتم اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میخواست یا همگان عمق کلامش را بفهمند یا اصلا حرف نزند از همان ابتدا باید قید رسالت را میزد! واقعا چه صبر عظیمی داشته است! 👈تازه ظاهر کلامش را هم قبول نمیکردند! به او تهمت مجنون بودن و اساطیر الاوّلین گفتن و این چیزها را هم میزدند! آنها هم که ایمان می آوردند باز مشرک باطنی بودند! 👈ولی این بزرگ مدرّس همه ی روزگاران چه کرد؟! این جاهاست که میتوان تا حدودی اوج عظمت روحی این اولیاء الهی را بهتر درک کرد. 👈واقعا در برابر این وجودهای نورانی کوچکی و حقارت خود را یافت. قال الصادق علیه السلام: 📖«مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ‏ عَقْلِهِ‏ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» 👈رفقا ما یک سواد ذهنی داریم و یک سواد قلبی. سواد واقعی سواد قلب است. دارایی معارف قلبی و توحیدی است. اگر چنین است همه و همه نزد رسول الله بی سوادند! 👈فریب الفاظشان را نخورید! این فیلسوفها و پروفسورها و دکترها و همه و همه اگر به فکر وادی پاکی و معارف حقیقی و مجاهده ی قلبی نباشند در مدرسه ی حقیقت کودکان بی سواد بیش نیستند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۸) «در تبلیغ چه بگوییم؟!» (۲) «چرا منبرهایمان مشحون از تذکّر توحید و معاد نیست؟!» «اندیشه معاد، عنصر تهاجمی به پارادایم نفس پرستی و تمایل مرموز به فریب خوردن از دنیا و علاقه به شبهات» ✅بزرگترین مبلّغ حقیقت قرآن کریم است! اگر چنین است آیا برای بیان روشهای تبلیغ و مفاهیم کانونی آن درسی ندارد؟! ✅قرآن اساس تبلیغ خود را بر کانون توحید نهاده و در ادامه آن را با اندیشه ی کانونی معاد آبیاری میکند. 👈شاید بیش از یک سوّم آیات قرآن کریم در مورد معاد باشد. روح همه ی آیات هم توحید است. ولی ما چه میکنیم؟! آیا چنین الگویی در تبلیغ دین داریم؟! ✋ما وقتی میخواهیم به تبلیغ حقیقت بپردازیم گاهی خودمان را مشغول مسائل خیلی جزئی میکنیم. در زمین بازی اله نفس و محبت دنیا میخواهیم ازدین دفاع کنیم! گاهی لازم هم هست. گاهی نیاز فوری هم هست. نقدی به آن ندارم. ولی باید بدانیم: ✔انسان اگر بخواهد بالغتر از آن است که درگیر این مسائل باشد! ریشه مشکل دارد! از نگاه قرآنی مشکل انسان بد حکم کردن است! «ساء ما یحکمون» و «ما لکم کیف یحکمون» بودن است. شاید بگوییم اساسا ما خیلی با انسان بحثی نداریم! ✔لازم نیست خودمان را در همه جا با او درگیر کنیم! باید ریشه ی ساء ما یحکمون شدنش را حل کنیم. باید بحث اساسی ما در آن متمرکز شود. بقیه امور از تجلّیات ثانوی این اساس است. آری ما یک حرف ریشه ای داریم؛ باید به ریشه بزنیم؛ قاتلوا ائمة الکفر! ✅ولی امام کفر و کتمان حقیقت کجا بر کرسی نشسته است؟! این طاغوت در کاخ با عظمت انتخاب گری آزاد انسانی مسکن گزیده است. همان اختیاری که رمز هستی موجود انسانی است!
⚪انتخاب گری آزاد چهار شرط دارد: شناخت، وجود گرایشات متضاد، قدرت انتخاب و تصمیم و در نهایت وجود زمینه های تحقّق خارجی. ولی مشکل انسان در نسبتش با حقیقت نهایی آن است که مانعی بزرگ بر سر راه دارد! آن هم هواهای نفسانی و محبّت دنیا. 👈یعنی چه؟! یعنی خدایش را و معبودش را و حاکمش را همان هوای نفس خودش قرار میدهد! کمال خودش را در تقرّب به خواسته های الاه نفس میداند. 👈محبّت دنیا یعنی چه؟! یعنی دامنه ی هستی خود را محدود به همین دنیا میداند. ⛔نه لزوما به این معنا که باور به معدوم شدن بعد از مرگ دارد بلکه حتّی گاهی به این معنا که باور به مرگ ندارد! با نوعی توهّم نامیرایی زندگی میکند! بین اعتقاد به حقیقت مرگ و باور به حقیقت مرگ فرقهاست! بشر نوعا اعتقاد به حقیقت مرگ دارد نه باور به آن! 👈شیطان هم با همین زمینه الاه نفس و محبّت دنیا به فریب انسان دست میزند. ✅امام کفر همین است. همانکه مدام احکام متناسب خودش میدهد! انسان بد حکم میکند! «ساء ما یحکمون» میشود! ✅ما تلاش میکنیم به اینها اثبات کنیم حکمتان بد است ولی قرآن کریم میگوید ریشه را بزن! سبب این حکم بد دلیل نیست که تنها به نبرد آن بروید بلکه علّت است که باید به نبرد بزرگ با آن برخیزید. ✅اگر این امام کفر یعنی محبّت دنیا و الاه نفس کنار زده شود اساسا خود انسان عقل دیگری پیدا میکند. خودش میفهمد خیلی از حرفها زدنی نیست! خیلی از کارها انجام دادنی نیست! 🔻در واقع تدبر در قرآن کریم نشان میدهد قرآن به دنبال تغییر پارادایمی و انقلاب بزرگ ادراکی است. به دنبال مسائل جزئی در زمین بازی الاه نفس و محبت دنیا نیست🔺 ⚪مبلغین محترم انسان را دست کم نگیرید! فطرت انسان را دست کم نگیرید! هوش و عقل انسان را کم ندانید! فقط کافی است کلیدش را بزنید! جرقه اش را سعی کنید جایی بزنید! خودش به راه می افتد! مدام سعی نکنید آن را هُل دهید! سعی کنید موتورش را روشن کنید! 👈ولی موتور انسان کجاست؟! پاسخش در همان قدرت انتخاب گری آزاد انسان است. انتخاب انسان مبتنی بر شناخت اوست. باید دست به یک جرّاحی بزرگ در شناختهای کلیدی او بزنید. 👈به جای اله نفس اندیشه ی فطری توحید را به رخ بکشید و به جای محبّت دنیا مدام و مدام معاد را در خیال او مجسّم کنید. از مبدأ و معاد بگویید. از ایمان باللّه و الیوم الآخر باید گفت. در رأس همه چیز از خدا و آخرت بگویید. 👈سابقا موتورها مشکل داشتند. یادم هست آنقدر گاهی هندل میزدند و میزدند و با قسمتی از وسیله ور میرفتند تا یکجا موتور روشن شود! یا برخی ماشینها آنقدر استارت میزدند تا روشن شوند. مخصوصا در هوای سرد. 🔹معیار انتخاب چیست؟! یا لذّت شدیدتر است یا لذّت پایدارتر یا کمال یابی و باریابی به درگاه سلطان هستی! همانجا که همه چیز هست. عقل انسان میگوید باریابی به درگاه سلطان را انتخاب کن! ولی سلطان کیست؟! 👈انسان را رها کنی فقط خودش را دیده و الاه نفس خودش را و دنیا را! اینجاست که باید اندیشه ی توحید را به انسان عرضه کرد! مایه های توحیدی فطرت او را بیدار کرد. ✔وقتی از توحید میگوییم انسان را به خودش معرّفی میکنیم. به او شناسنامه واقعی اش را میدهیم. به او میگوییم از کجا متولّد شده و به تعبیر بهتر از کجا جلوه کرده است. به او میگوییم چه تبار والایی دارد! پادشاه زاده است! به او میگوییم کمال نهایی او در تقرّب به بارگاه آن کانون هستی است. به او بگوییم همه ی هستی فقر محض به آن کانون با عظمت است. خودش را بشناسد. ✅اندیشه ی توحید با اندیشه ی معاد آبیاری میشود. معاد یعنی باور داشتن به امکان این باریابی به درگاه هستی. یعنی باز کردن افق دید محدود دنیایی به عوالم جدید که تأثیری شگفت در ترجیح لذّتها و داوری در هنگام تزاحمات دارد. درک انسان را از لذّت شدیدتر و دائمی تغییر میدهد. ✅به شدّت آن انتخاب گری آزاد انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. معاد، خداباوری و امام باوری را هم تقویت میکند. تذکّر معاد باورهای توحیدی را تقویت میکند. 👈از این روست که اندیشه ی معاد از جهتی حتّی عملا –و نه نظرا- از توحید هم مهمتر است. خدا و توحید منهای معاد و نبوّت اساسا جمع الاه نفس پسندی است. نفس ملکی را اگر نه خدا بلکه خلیفة الله قرار میدهد! 👈از اینجاست که مشکل اصلی انبیاء الهی در بحث معاد بود و نه خداباوری! انسان حاضر نیست به این سادگی تن به باور به معاد بدهد! باور به معاد همانا و انقلاب حقیقی در کیفیت انتخاب گری انسان همان! 👈مگر دنیا طلبی میگذارد؟! مگر لذّات محسوس بالفعل میگذارد؟! شروع میکند به شبهه افکنی: ««قال من یحیی العظام و هی رمیم؟!» بلکه مسخره میکند: «هل ندلّکم علی رجل ینبّئکم اذا مزّقتم کلّ ممزّق إنّکم لفی خلق جدید».
🔻از نگاه قرآن کریم اساسا انسان به این سادگی ها حاضر نیست دست از دنیا طلبی بکشد! مسأله همین است. لذاست که جز در سایه ی یک معامله ی بزرگ ایمان نمی آورد! یک خرید و فروش! یک تجارت بزرگ! انسان موجودی معامله گر است! یک دارایی اوّلیه به او داده شده است. همین دنیا و الاه نفس و لذّتهای آن است. اگر بخواهد از آن بگذرد باید در یک تجارت و بیعی که ارزشش را داشته باشد تن به این بدهد. تنها اندیشه ی معاد و بهشت موعود و لذّت عمیق ابدی است که انسان را اهل معامله میکند و پای معامله میکشاند. حاضر به نیکوکاری و ایثار و شهادت و جهاد و جانبازی میشود🔺 📖«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏» 📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» 🔹مگر اعتقاد و باور به معاد با صرف استدلال و رها کردنش در کتب حل میشود؟! باید مدام آن را تکرار کرد! توصیف کرد! بهشت و جهنّم را توصیف کرد. توصیف دقیق کرد. همواره آن را تذکّر داد. با بیانات بلیغ و تأثیر گذار مدام و مدام از مرگ و آخرت و معاد گفت. از خدا و عروج به سمت آن کانون نور گفت. 👈باور کنید اگر اینها گفته شود انسان از ریشه پاسخ پرسشهایش را میگیرد! یک زلزله و انقلاب ادراکی و انتخابی پیدا میکند. 👈جامعه شناس باید به معاد ایمان بیاورد! روان شناس و فیلسوف باید ایمان بیاورد! راننده و خانه دار و سیاستمدار و فروشنده و... همه باید ایمان بیاورند! 👈وقتی ایمان آوردند خودشان با عقل خودشان میفهمند مسأله چیست؟! به دنبال وادی پاکی و تلاش برای ساختن معادشان می افتند. احساس نیاز به دستورات دین و انبیاء الهی پیدا میکنند. 👈دیگر لازم نیست مدام از حکمت حجاب و شبهات آن بگوییم! از ضرورت نظام اسلامی و ولایت فقیه و... بگوییم. از ریشه امور تغییر میکند. 👈از اینجاست که میفهمیم چرا قرآن کریم را وقتی باز میکنیم اینقدر اندیشه ی توحید و معاد پر تکرار و مهم است. میخواهد آن انتخاب گری آزاد انسان را جهت دهد! شناختهای اصلی را هدف قرار داده که اساس انتخابگریها را تغییر میدهد. 👈قرآن کریم خیال انسان را از تذکّر معاد پر میکند. گاهی که میخواهد نکته ای از فقه و اخلاق و تاریخ و... بگوید در دل بحث از توحید و معاد میگوید. اصلا بین اینها تفکیک نمیکند. 👈آیا اینها درس ندارد؟! بحث اصلی ما با انسان بر همین است. این را نباید از منبرها بگیرند! باید مدام مواعظ بلیغتر و عمیقتر شود. در این راستا تلاش کرد. از مرگ گفت. از توحید و معاد گفت. اگر اینها شد میتوان از شریعت گفت. 👈این خودش بزرگترین جهاد تبیین در دنیای کنونی است. جلوی انواع و اقسام تفکر سرطانی سکولار را میگیرد. جلوی طغیان را میگیرد. چشم انسان را به روی حقیقت باز میکند. زمینه های فریب خوردنش را که طمع به دنیا و لذتهای پست نفسانی است میسوزاند. او را حکیم میکند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۷۹) «شبهات چوب کِشمِشی!» «طنزی به نام استدلالات فقهی برای مبارزه با حجاب و حکم قصاص و احکام واضح دینی!» 🔹سماور و چایی در منزل ما همیشه برپاست! اصلا نباشد عیشمان مکدّر است! هر وقت از مطالعه خسته میشوم بلند میشوم یک استکان چای میریزم. گاهی هم اگر توفیق شد برای اهل منزل میریزم. یکی از تفریحات من همین برخاستن و ریختن چایی است! 👈ظرف کشمش را باز کردم که با چای بخورم دیدم چوب خشک ته اینها را نگرفته اند! البته طوری نیست که نشود با همان چوبها خورد! به یاد یک طنزی افتادم که یکی از دوستان برایم گفته بود! 📖دو نفر رفتند جایی دزدی! ظرفی از کشمش دیدند و یکی شروع کردن به خوردن! دیگری با اضطراب صدا زد: نخور! نخور! مگر نمیبینی چوب داره؟! با چوبش مکروهه بخوری!!!😂 👈نقل شده که برخی از اهل عراق به مدینه آمد و از برخی رجال معروف دینی آن زمان در مورد خون پشه در احرام پرسید! او هم گفت من واقعا از شما عراقیان در عجبم! در حلال بودن خون فرزند رسول الله شک نکردید و حال از حرمت خون پشه از من سؤال میپرسید؟! 😐 💡به مناسبت به یاد بهانه ها و استدلالات فقهی و بلکه اجتهادی برخی بعضا جهّال و فسّاق و اهل بدعت و سکولارهای معروف در وقایع جاری مملکتمان افتادم! 👈گاهی میگویند کجای قرآن آمده حجاب واجب است؟! کجای منابع دینی آمده محارب و حکم آن بر فلان حالت صدق میکند؟! کجا و ...! 👈نگران بدعت گذاری و فسق و انکار حقیقت و تولّی اعداء دین و خذلان اهل ایمان و نظام اسلامی و دیگر کبایر موبقات نیستند و از طرف دیگر نگرانند نکند خدای نکرده خللی در کیفیت اقامه ی ادلّه در فقه جواهری رخ داده باشد! ✋به نظرتان باید به اینها چه گفت؟! باید با اینها بحث علمی کرد؟! به اینها همینطوری زل بزنید و بگویید: آره تو راست میگویی! تا حالا هیچ فقیه با تقوایی نه مثل تو فهمیده بود و نه عمل کرده بود! 👈اصلا فقه و استدلال تا قبل از آمدن تو سوء تفاهمی بیش نبود! اصلا تاریخ فقاهت را باید به دو نیم تقسیم کرد! یکی قبل از ظهور تو و یکی بعد از آمدن تو!😄 👈رفقا یک وقت خودتان را با اینها خسته نکنید ها! اینها تصمیم گرفته اند نفهمند! نفس قدسی پیامبر ختمی هم در قلب کالحجارة أو أشدّ قسوا برخی از اینها کارگر نبود! 🔸میدانید حکایت اینها با استدلال و عقل چیست؟! حکایت آن شخصی است که به دیگری گفت: نشسته آب نخور عقلت کم میشه! گفت: عقل چیه؟! گفت: هیچی تو راحت باش! 👈اینها هم خودشان را در نسبت با عقل و عقلانیّت راحت کرده اند! از کدام عقل و استدلال میخواهی با اینها حرف بزنی! آیا از عقلی که اسیر شهوت و شیطنت است توقّع انصاف و فعل آزادگان را داری؟! ✋آیا این یعنی اینها هیچ کدام اهل فهم دقایق استدلال و فقاهت نمیتوانند باشند؟! نخیر! منظورم این نیست! اینها عمامه هم به سر کنند باز هم باید به آنها گفت: فلانی تو راحت باش! 👈شیطان هم پایش بیافتد فقیه بزرگی میتواند باشد! از جهتی اعلم هم میتواند باشد. ولی اعلم به وجوه شیطنت و پوشاندن حقیقت! ⛔️اگر هم جایی تصادفا حق گفت به او گوش ندهید! فریبش را نخورید! چون او از آن جهت باطلش حق میگوید! حق در کلام او مهمان ناخوانده است! دورشان را خط قرمز بکشید! قال الصادق علیه السلام: 📖«إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْ‏ءٍ يَحُوطُ مَا أَحَب‏»
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۰) «در تبلیغ چه بگوییم» (۳) «فرقه ای به نام زنادقه داروین اللّهی!» «سرّ فریبنده بودن شبهات دینی برای جامعه ی دانشگاهی» «مسأله آن است که در مواجهه با دین مصادرات را تبدیل به اصول موضوعه کنیم»! 🔹آتئیسم یا همان زندقه در عصر معاصر پوست اندازی کرده است. اتباع ابن ابی العوجاء در زمان ما و مراجع تقلید زندقه در دنیای معاصر یا به قول خودشان چهار چابک سوار الحاد مدرن اینهایند: ساموئل هریس، دنیل دنت، ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز. البته آخری چند سالی است سرطان گرفت و مرد. 👈مطالعه ی تاریخ زندقه و الحاد و تحوّلات آن خودش موضوع جالبی است. یکی از غربی ها تاریخ شکاکیت را نوشته ولی کاری در زمینه تاریخ زندقه ندیدم. 👈البته مرادم از زندقه در اینجا همان بی خدایی و الحاد است نه معانی محتمل دیگری که میتوان در تاریخ این واژه در نظر گرفت. 👈همچنین زندقه و الحاد را میتوان به دو شاخه ی نظری و عملی تقسیم نمود. فعلا مرادم زندقه ی نظری است. 👈زندقه ی عملی که همه گرفتار آنیم و البتّه در دنیای انسان گرایی مدرن به شدّت با آمدن نظریّات نوینی چون لیبرالیسم و سکولاریسم و مانند آن شدّت گرفته است. جداگانه باید از آن صحبت کرد. ✅امروزه عمدتا دعاوی الحاد نظری بر محور نظریات زیست شناسی داروینی و برخی اطلاعات علمی پیرامون عصب شناسی و فلسفه ذهن و روان شناسی و امثال آن میچرخد. نوع شبهات این زنادقه نسبت به قبل نوعی چرخش داشته است.
👈دیگر در ظاهر مانند اساطیر الأوّلین خواندن برخی اعراب جاهلی و استدلالات ابن ابی العوجاء و اشعار منسوب به ابو العلاء معرّی و خیّام نیشابوری و حتّی نظریّات تبیین خاستگاه دین توسّط کنت و مارکس و فروید و دورکیم و ... هم نیست. هر چند روح کار و روح عوامل انکار همان است: 📖«وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُون‏» ⚪ولی در هر حال تفاوتهای جدّی در زندقه ی جدید وجود دارد. اینها به شدّت به دنبال انکار قطعی خدا به جای تشکیک بوده و در ادامه به صورت جدّی و عجیب به دنبال دین ستیزی و خطرناک جلوه دادن اصل دین برای بشریت و اخلاق و علم هستند. 👈بیشتر آدم احساس میکند اینها نوعی باطن دنیای مدرن را خیلی آشکار و برهنه نشان داده و همگان را به فرو رفتن در عمق واقعی این پدیده و چهره ی اصلی این نفاق تاریخی فرا میخوانند. 👈به دنبال تأسیس یک جامعه ی جهانی لیبرال تمام عیار با حذف دین هستند. به خاطر همین رویکرد است که نوعی آرایش تهاجمی به خود گرفته و بسان یک جریان جزم اندیش شبه دینی در آمده اند که در راه رسیدن به مقصود خود چندان مقیّد به منطق و اخلاق و انصاف در بحث هم نیستند. ✋البته تفاوتهایی با هم دارند. برخی مانند داوکینز برای عوام و عموم اهل دانش کتاب مینویسند و برخی دیگر مانند دَنِیل دِنِت برای خواص و اهل فنّ با زبان علمی تری بافندگی لباس الحاد میکنند. 👈از اینجاست که ویژگی اینها نوعی فلسفه گریزی و حمله به دین از طریق علوم تجربی نوین است. از همین رو تلاشی حیرت انگیز در تبیین طبیعی هر چیزی به دستشان برسد دارند. ✅و باز به خاطر همین نوعا نظریه ی داروین را پرستیده و داروین اللّهی اند! والّا ما اینقدر خدا پرست نیستیم که اینها داروین پرستند! 😄 دفاعشان از امثال این نظریّه نوعی دفاع ناموسی و کلامی است. از منطق و این اداهای علمی گذشته است 👈در پاسخ اینها در نهایت باید همان کلام امام صادق علیه السلام به ابن ابی العوجاء را گفت که: 📖«إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ‏ يَسْتَعْذِبْهُ‏ وَ صَارَ الشَّيْطَانُ وَلِيَّهُ وَ رَبَّهُ وَ قَرِينَهُ يُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ ثُمَّ لَا يُصْدِرُهُ» 🔴فعلا با طرح ادّعاهای اینها و نقدشان کاری ندارم. همینها هم که نوشتم زیاده گویی بود و همینطور بر قلم جاری شد. چیز دیگری میخواستم بگویم. داشتم در کوچه قدم میزدم با خود گفتم چرا حرفهای اینها اینقدر برای برخی فریبنده است؟! بنده سابقا وقتی کتاب توهّم خدای داوکینز را میخواندم برایم واقعا عمق بی منطقی اش مشمئز کننده بود. رسما اینها مهمل بافی و شعر گویی کرده اند و به شعور یک انسان اهل دانش و انصاف خندیده اند! 👈دین را به شکل مچاله شده و مشوّه تقریر میکنند و سپس میگویند ببینید چقدر مچاله و مشوّه است! آن را مانند شخصی علیل و بیمار و نحیف جلوه داده و سپس بسان پهلوان پنبه ای مضحک آن را به زمین میزنند!😳 مساله را ساده میکنند و بعد حلش میکنند! 👈جواب اینها یک کلمه است: «هاتوا برهانَکم إن کنتُم صادقین» بعد ببینید چه چیزهایی میخواهند در پاسخ این سؤال واضح به خوردتان بدهند! 👈حرف آخرشان همین است که ما برای تبیین پیدایش عالم میتوانیم تا حدودی نشان دهیم نیازی ضروری به فرض خدا نداریم!!! عجب! بعد این را دلیل انکار میگیرند! ⚪به شکل اتّفاقی از کتابخانه منزل کتاب آموزش عقاید مرحوم آیت الله مصباح یزدی را دستم گرفتم. همینطور فهرستش را مرور کردم. خدا رحمتشان کند. یک جهاد بزرگی به نوع خود در زمینه پاسخ به شبهات با زبان امروزی و استفاده از تراث متقن علمی داشته است. 👈ولی دیدم در همان حدّ نقد ماتریالیسم دیالکتیک باقی مانده! این همه مکاتب و شبهات مهم جدید به وجود آمده. چرا مدام سازمان تدوین متون این کتابها را به روز رسانی نمیکند؟! 👈در دنیای امروز باید برخط و سریع پاسخ را داد. تعلیم طلاب نمود. اینکه بدانند چه اموری ذهن و اندیشه ی دانشجویان و فضای جهانی را پر کرده است. اینها که کاری ندارد. انصافا نقد واردی است. 👈اصلا یکی از مشکلات ما همین است که کتب مرجع متدیّنین و طلّاب ما مانند کتب شهید مطهّری و علامه طباطبایی و مانند آنها در حدّ شبهات تقریبا تاریخ گذشته است. 👈آنها چندان با مسأله مدرنیته به شکل کلان و پست مدرنیسم و بسیاری از اندیشه هایی که در این فضا متولّد شده مواجهه ای از خود نشان نداده اند. آثار شهید آوینی تا اندازه ای شروع به نقد در این زمینه بود. 👈ولی مگر مسأله همین قدر است؟! واضحترین مصداق وظیفه ی حوزه های علمیه همین پاسخ کلامی به شبهات و حراست از دین مردم اعمّ از عوام و دانش آموزان و دانشجویان و... است. مراجع کلامی حوزه ی ما در این سطح چه کسانی هستند؟!
💡در هر حال مانده بودم چطور برخی فضلای دانشگاهی برایشان اینها شبهه میشود. عواملی به ذهن می آید. ولی به نظرم دو نکته خطور کرد که آنها را برجسته میکنم. 🔸«نکته اوّل: ضرورت ژرف اندیش کردن مخاطبین»🔸 یکی از مهمترین عوامل فریبنده بودن این شبهات در مورد اصل و فرع دین ضعف تبلیغی ما است. قرآن کریم که مدام مخاطب خود را دعوت به تدبّر و تعقّل و تفقّه میکند. ولی ما مخاطبین خود را خیلی اوقات با چنین اوصافی بار نمی آوریم. بلکه طوری به آنها القاء میکنیم که اینها تعبّدیاتی است که باید بشنوید و بپذیرید و عمل کنید! 👈گاهی آدم احساس میکند چندان به شخصیت عقلانی مخاطب خودمان مخصوصا امروزه که انسانها از آن حالت عوامی در آمده و اهل فضل شده اند احترام نمیگذاریم. 👈گویا با طرز تبلیغمان تحقیرش میکنیم! میگوییم باید قبول کنی والا مشکلی داری! این مشکل در عصر کنونی که امواج انسان گرایی و فردگرایی همه جا را گرفته دو چندان شده است. 👈اینها هم چون پرسشهای حل نشده ای مخصوصا در دنیای کنونی دارند برایشان تبدیل به نوعی عقده میشود. همین بی شخصیت بار آمدنشان همان است که در ظرف شبهات امروزی کار دستمان میدهد. 🔹شروع نکته ای که میخواهم در مورد نحوه ی تبلیغ دین در عصر حاضر بگویم از همینجاست. ✅اینها وقتی در علوم انسانی و یا در فضای مجازی با دیدن کلیپها و متنهای علمی و... با محتوایی مواجه میشوند که گویا در ظاهر به شخصیت و عقلانیت آنها احترام گذاشته و میخواهد با عقل آنها ارتباط برقرار کند احساس لذّت و توجّه میکنند. ✅طفلک ها عقده ای شده اند! مثل تارزان بار آمده بودند! عقده ی نشنیدن حرف عمیق و ژرف داشتند! دقّت کنید لزوما حرف عمیقتر و ژرفتر صحیح هم نیست! ولی در هر حال عمیق است. ✅این محتواهایی که در ظاهر مقداری تحلیلی تر و علمی تر با آنها حرف میزند دست ذهن این افراد را گرفته و آنها را به درجه ای از عمق میبرد که برای اینها نا آشنا است! گویا تا کنون در این سطح به اندیشه نپرداخته بودند. ✅در این اندیشه ای هم که به آنها القاء شده تناقض درونی آشکاری ندیده و آن را منسجم و قابل تصدیق میبینند. اگر هم تعارضی بین انظار برایشان گزارش شود فوق دچار شکاکیت میشوند. ✅یکی از ویژگی های روانی انسان نیز این نکته است که به دلیل نیاز طبیعی به أنس در ظرف تنهایی زودتر و غیر عادی تر به دیگران اعتماد میکند زیرا نیاز به چنین اعتماد و دوستی ای دارد. ✅از همینجاست که به شکل غیر عادی تمایل به تصدیق این حرفها در این عمقی که در آن تنها هست پیدا میکند. همین انس و گرایش به شکل ناخودآگاه باعث باز شدن باب ضلالت به روی این افراد میشود. ⚪️اگر چنین است باید در تبلیغ دین چه کرد؟! باید مخصوصا در عصر حاضر مقداری افراد را به فراخور حالشان با عمقها و ژرفای امور آشنا تر کرد. آنها را دعوت به تفقّه نموده و درجه ای از فقه و فهم عمیق را به آنها داد. وقتی مخاطبین از سطح ظاهری با کلام دین در سطح باطن و ژرفا آشنا میشوند دیگر در همان ژرفا نیز با دین انس برقرار میکنند. 👈متوجّه میشوند دین همانطور که در سطح با آنها ارتباط میگیرد در عمق هم وجود دارد و با آنها میتواند ارتباط بگیرد. وقتی چنین شد دیگر احساس نمیکنند در تنهایی ژرفا و عمق مجبورند به این شبهات و اصحاب مقالات باطله اعتماد کنند! نیازی به آنها ندارند. 👈همین باعث میشود نوعی استغناء و استعلاء نسبت به شبهات پیدا کنند. به فرموده ی طلایی امام صادق علیه السلام به بشیر دهّان: 📖«لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ‏ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ‏ فِي‏ بَابِ‏ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ» 🔹رفقا تنها این کفایت نمیکند که مدام بگوییم قرآن کریم و روایات و شریعت اسلامی عمیق است. باید مخاطبین درجه ای از عمق را بتوانند درک کنند تا صرف یک ادّعا نباشد. ✔️لذا در تبلیغ در دنیای کنونی خوب است بخشی از فعالیت ما برای ژرف نظر کردن مخاطبین و تفقّه آنها باشد. این امر آنها را در برابر بسیاری از شبهات بیمه میکند. احساس نمیکنند بی پناه هستند! احساس نمیکنند بی شخصیت بار آمده اند! احساس نمیکنند در بی کسی در این مملکت جدید باطن مجبورند به اهل شبهه اعتماد کنند!
🔸«نکته دوّم: ضرورت متقن اندیش کردن مخاطبین»🔸 بعد از آنکه اینها مقداری با ژرف اندیشی دینی آشنا شدند ضرورت دیگری رخ میدهد. و آن هم القاء بعد دیگری از تفقّه و آن هم متقن اندیشی است. تقوای ژرف نگری! منطق تفکّر. نمیگویم منطق بگویید. فلسفه بگویید. ولی به فراخور حال مخاطب مخصوصا در مخاطبین دانشگاهی و جوانان اهل دانش و متدیّنین اهل فهم گاهی انسان به شکل هنرمندانه و ظریفی استدلال کند! 👈آنها را با وادی استدلال و تقوای استدلال و عالم تاریک مغالطات آشنا کند. این هم باعث واکسینه شدن در برابر آسیب شکاکیت و تردید افکنی و تمایل به اندیشه های باطل و... است. 👈باید مخاطبین را به مرور هم در معرض سخن ژرف قرار داد و هم در معرض سخن متقن! دوتایش موضوعیّت دارد. بفهمند چقدر اینها دارند راحت بافندگی میکنند! 👈رسما در همین الحاد جدید شعر سرایی کرده اند! مهملات بافته اند! اصلا تقوای در بحث ندارند. بفهمند باید مطالبه ی دلیل کنند! ⚪یکی از ویژگی های تفکّر حوزوی که معمولا باعث درجه ای از مصونیت طلاب در برابر شبهات میشود یادگیری علم اصول فقه است. نه از آن جهت که محتوای این دانش مصونیت بخش است. نه معلوم است که ربطی به شبهات ندارد. 👈بلکه به دلیل اخلاقهای مهمّ علمی است که با این دانش در وجود آنها مینشیند. یکی اینکه آنها را به شدّت به نوعی ژرف اندیش میکند. دوّم اینکه آنها را به شدّت متقن اندیش و استدلالی -هر چند در حد جدل- میکند. سوّم اینکه آنها را به شدّت به استقلال نظر و حرّیت نسبت به اندیشه های ولو بزرگان فرا میخواند ... . 👈اینها خیلی مهم است. لذا هر چند نتوانند پاسخ یک شبهه را به راحتی بدهند ولی اصلا در برابر آن لزوما احساس انفعال نمیکنند! خودشان را و شخصیت عقلانی شان را برتر از آن میدانند که به این راحتی حرفی به خوردشان دهند! اگر آنها را اندکی با عالم پیش فرضها و نقد آنها آشنا کنیم که کار تمام است! 🔻در هر حال مفتون شدن نخبگان و برخی متدیّنین از علوم انسانی غربی و شبهات امروزی عوامل مختلفی دارد. یکی از آنها همین ضعف ما در تبلیغ دین است که نتوانسته ایم به شکل ژرف اندیشانه و متقن اندیشانه آنها را تا حدودی با محتوای دین مواجه کنیم! همین زمینه ی بسیار مستعدّی برای شیطنت و شبهه توسّط جنود جهل شده است🔺 ⚪رفقا وقتی تبلیغ میروید و میبینید مخاطبین شبهات زیادی دارند فکر نکنید که باید به تک تک اینها پاسخ دهید! نه مسأله این نیست! ✅مسأله این است که امروزه با رشد بشر مرجعیّت حوزویان در پاسخ به سؤالات مورد تردید واقع شده است. گمان میکنند دین برای ظرفی قبل از این رشدها بوده است. ✅به صرف اینکه شما بتوانید در یک یا چند جا آنها را به عالم ژرفا و سپس عالم اتقان اندیشه ببرید دیگر به شما حسن ظنّ پیدا میکنند. ✅وقتی حسن ظنّ پیدا کردند تمام شبهات آنها که موضع دین را در برابر آن مصادرات میدانستند استحاله شده و تبدیل به اصول موضوعه میشود. قبول میکنند. 👈وقتی قبول کردند دیگر آرام میشوند. آرام شدند به دینداری و زندگی شان میپردازند! ⛔اینها صدتا شبهه ندارند! معمولا فقط یک شبهه دارند! اینکه آیا شما صلاحیت دارید به اندیشه تان اعتماد کنیم و خیالمان را از این بابت راحت کنیم یا چون انسان فاعلی علمی است مجبوریم یک خاکی خودمان بر سر بریزم که یا خودمان دنبال حقیقت برویم یا به این شبهات غربی ها اعتماد کنیم یا دچار شک و تردید بشویم!😄