🔸«نقد روش حدیثی ابن خلدون در باب روایات مهدویّت»🔸
در نقد او همینقدر کافی است که بدانیم وی از قبل تصمیم گرفته این روایات را به شکلی رد کند. این هم رویکردی علمی نیست. ولی با این وجود استقراء او تام هم نیست و در همین محدوده ی استقراء هم در انتها خودش اقرار میکند با همین موازین سخت گیرانه القلیل و الاقلّ منه قابل تأیید است. این خودش جالب توجّه است.
👈از طرفی رویکرد در مواجهه با این روایات نباید حجّیت محور باشد بلکه این روایات از یک واقعیّت تاریخی خبر میدهند لذا میتوان از تراکم ظنون آنها به نوعی تواتر معنوی در این باب رسید. خود ایشان در ابتدای بحثشان میگوید اندیشه ی مهدویّت را اینگونه توصیف میکند: «المشهور بین الکافّة من اهل الاسلام علی ممرّ الاعصار».
👈ولی انصاف این است که مهدویّت بیش از مشهور و قطعا متواتر و بلکه ضروری دین است. اصلا اثبات آن بحث سندی نیاز ندارد.
🔸«دفاعی از ابن خلدون و تفسیر صحیح اندیشه ی او پیرامون مهدویّت»🔸
هر چند نگاه بدبینانه ابن خلدون به روایات مهدویّت در کتابش مشهود است ولی انصاف هم این است که در انتها وجود برخی روایات صحیح را در این زمینه پذیرفته و بعد از بحث طولانی اش هرگز نتیجه ای برای انکار مهدویّت نمیگیرد. موقف او را در این زمینه باید با درک بافت کلام او و نظریّه ی تاریخی ابن خلدون و زمینه های تاریخی نگارش این فصل دریافت.
👈ابن خلدون در زمانی زندگی میکرده که مدّتها بود اقتدار خلافت اسلامی با سقوط بنی عبّاس از میان رفته و عصبیّتهای محلّی و حکومتهای متفرّق، دنیای اسلام را فرا گرفته بود.
👈حکومتهایی که دیگر بیش از آنکه بر پایه ی فقه و دین اسلام باشد بر پایه ی عصبیّتهای دیگر بود. ولی در زمان او مدام از گوشه و کنار افرادی در مغرب دنیای اسلام و جاهای دیگر خروج میکردند و عدّه ای را پیرامون خود جمع کرده و فتنه ای به پا کرده و از بین میرفتند.
👈واقعا مسأله و معضلی بود. به عنوان نمونه خاطره ی دولت فاطمیان و دولت مرابطین و دولت موحّدین و حفصیان و... از خاطرهی آنها پاک نشده بود. نمادهای مهدویت و اشخاص مدّعی آن در ذهن همه بود.
👈یکی از بزرگترین مدّعیان مهدویّت شخصی به نام ابن تومرت بود که قبرش در مراکش زیارتگاه بود.
خود ایشان در کتابش اشاره ای به این قیامهای مسلّحانه عوام فریبانه به بهانه ی مهدویّت در زمان خودش میکند.
⚪اینجاست که ایشان در کتاب خودشان از منظر نظریّه ی مبتکرانه ای که بر اساس آن تاریخ را بررسی میکند وارد نقد مسأله ی مهدویت میشود. در نوشته ی دیگری به توضیح نظریّه ی تاریخی ایشان پرداخته ام.
👈ابن خلدون در نتیجه مطالعات، مشاهدات و بررسی های خود در شئون اجتماعی به این نتیجه رسیده بود که پدیده های اجتماعی نیز مانند سایر پدیده های جهان از قوانین خود تبعیت می کند و در بحث از این پدیده های اجتماعی مانند پدیده های سایر علوم، لازم است تا طبیعت آن و قوانین حاکم بر آن شناخته شود.
✔دغدغه ی اصلی ایشان در واقع انکار مهدویّت نیست. بلکه خودش هم تصریح میکند که ای مردم فریب این مدّعی ها را نخورید! بر اساس نظریّه ی تاریخی او اساسا اگر بخواهد چنین حکومت مهدوی فراگیری تشکیل شود با توجّه به قواعد جامعهی انسانی و علم تاریخ و مباحثی که ایشان از جامعه شناسی استنباط کرده است نمیتواند چنین حکومتی بدون زمینه طبیعیِ مناسب رخ دهد. این زمینه مناسب در نظریهی علمی او عصبیّت نام دارد.
✔ایشان مدّعی است که در زمان او دیگر چنین عصبیّت و شوکتی که مسوّغ ظهور شخصی فاطمی به نام مهدی باشد که با تکیه بر آن دعوتش بگیرد و دنیا را تصاحب کند وجود ندارد. عصبیّت فاطمی و قریشی مدّتهاست که دیگر در جامعه ای که ابن خلدون در آن زندگی میکرده از میان رفته یا ضعیف شده است. چطور میتواند چنین شخصی در فضایی ظهور کند که کسی از او طرفداری نکند؟!
✔مطلوب انسانها تغییر کرده است. ظهور مهدی لااقل در زمان ایشان بر اساس نظرش با نظریهی علم العمران که او کاشف آن است همخوانی ندارد. نه اینکه اصل مهدویّت باطل باشد. ایشان میگوید با توجّه به نظریه ی علمی او چنین چیزی با توجّه به قواعد طبیعی حاکم بر جوامع انسانی لااقل در زمان او امکان تحقّق ندارد.
⬇⬇⬇
🔹جالب است که خودش کاملا مبتنی بر نظریّه اش میگوید اگر قرار باشد چنین مهدی ای ظهور کند قاعدتا تنها میتواند در زمان او در منطقه ی حجاز ظهور کند که هنوز در دست بنی حسن و بنی جعفر که حکومتهایی بدوی و متفرق هستند.
👈چون در آن مناطق است که ممکن است تعصّب قوی برای حمایت از چنین شخصی وجود داشته باشد، نه در مناطق مغرب و شمال آفریقا!
✔خلاصه ی دیدگاه ایشان این است که اساسا اگر کسی معتقد باشد که قرار است شخصی به نام مهدی بیاید و «مِن غیر عصبیةٍ و لا شوکةٍ» بخواهد حکومتی جهانی تأسیس کند خام اندیشی است! حرفی غیر علمی است.
👈بر اساس موازین جامعه شناسی ایشان یک انسان صرفا به دلیل انتسابش به اهل بیت نمیتواند چنین حکومتی تشکیل دهد: «لما اسلفناه من البراهین الصحیحة». مرادش همان نظریّه ی عصبیّت در تشکیل حکومتهاست.
👈همانکه بر اساس آن هیچ جنبش يا انقلابی نمیتواند پيروز شود مگر اين كه برخوردار از همگرايی باشد؛ همگرايیای كه عامل بشری را برای انقلاب فراهم آورد.
👈با توجّه به آنچه گذشت فهم عمیقتری از مراد ابن خلدون و عمق دقّت نهفته در آن را می یابیم. خلاصهی کلام او این است که اگر قرار بود مهدویّت یک معجزه باشد همان قدیم محقّق میشد.
👈ولی اگر قرار است مهدویت به شکل طبیعی رخ دهد در زمان او قابل تحقّق نیست. این مطلب همان است که امروزه متفکّران شیعه با طرح نظریّهی «مقدّمه سازی ظهور» با تشکیل حکومت دینی به آن تمایل پیدا کرده اند.
👈اینکه نمیشود دنیا را رها کرد و مهدویت را یک اتّفاق و یک معجزه دانست. باید در مسیر تحقّقش تلاش کرد.
👈 ولی نکته ی اساسی در این زمینه این است که تعصّبی که مسوّغ ظهور مهدی است، در روایات به عنوان تعصّبی دینی مطرح نشده است، بلکه تعصّبی انسانی حول مفهوم عدالت است که پیامی جهانی دارد. زمانی خواهد آمد که روند حوادث و وقایع به گونه ای سرعت میگیرد که همه تعصّبی عمیق برای تشکیل حکومت عدل مهدوی پیدا خواهند کرد. لازم نیست مهدویت با تعصب بر حکومت رجل قریشی یا فاطمی تبیین شود تا اشکال ابن خلدون رخ دهد.
باسمه تبارک و تعالی (۸۱۶)
«تصادف ارواح»
🔹وقتی راه میرویم مراقبیم که ناخواسته پا روی پای کسی نگذاریم و طعنه به کسی نزنیم. چه رسد به اینکه بخواهیم عمدا به کسی ضربه بزنیم! یا بخواهیم خدای نکرده به کسی لطمه جسمی یا جانی بزنیم!
🔸وقتی میخواهیم رانندگی کنیم خیلی مراقبیم تصادفی نکنیم. مخصوصا حواسمان به موتوری ها و عابر پیاده هست. اینجاها خیلی اهل رعایتیم. ولی آیا میدانیم در معاشرتهایمان باید مراقب دلها و روح ها هم باشیم؟!
💔اینکه پا روی قلب کسی نگذاریم! به روح و روان کسی ضربه نزدیم! طعنه نزنیم! تصادف نکنیم! اصلا میدانیم چقدر تصادف قلبها و روح ها سهمگینتر از تصادف بدنهاست؟! پس چرا اینجا کمتر رعایت میکنیم؟!
👈دلیلش همین حس گرایی ماست! عقلمان در چشممان است! از عالم عجایب، عالم روح و قلب غافلیم! همانکه وقتی از این دنیا رفتیم برایمان عیان میشود.
👈خدا نکند وقتی پرده ها کنار رود و ببینیم چه زخمها و چه جنایتهایی برایمان نوشته اند! در کافی روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین نقل میکند که حضرت میفرماید اگر شخص فقیری سرّ خود را نزد کسی که میتواند نیازش را برطرف کند افشاء کند ولی آن شخص درخواستش را اجابت نکند گمان نکنید چیزی نشده! او را به قتل رسانده😳
📖«إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَيْفٍ وَ لَا رُمْحٍ وَ لَكِنَّهُ قَتَلَهُ بِمَا نَكَى مِنْ قَلْبِهِ»
👈مراقب تصادف ارواح باشیم! مراقب دلها باشیم! بی محابا حرف نزنیم و رفتار نکنیم! مؤمن سهل الخلیقه و لیّن العریکه است. البته هر جور که باشیم ممکن است برخی دلهایشان از ما برنجد! خود را با متابعت از شریعت و مراقبت بیمه کنیم.
باسمه تبارک و تعالی (۸۱۷)
«ذکر خیری از شهید محسن حججی»
🔹برخی عزیزان مشغول تبلیغ دین در فاصله راهپیمایی مهدوی میان حرم حضرت معصومه تا جمکران بودند. مدت کوتاهی در میانشان حاضر شدم. گاهی به بهانه ای کنار این و آن مینشستم و حرفهایی میزدیم.
🔸دشواری های این کار کم نبود. نیاز داشت انسان واقعا دلش برای دیگران بسوزد و همینطور خودش و شخصیتش را زیر پا بگذارد. تا بتواند با بچه و پیر و جوان ارتباط بگیرد.
💭به یاد خاطره ای از شهید عزیز محسن حججی افتادم. جایی خوانده بودم که ایشان زمانی از روی دلسوزی کتاب شهدا را برداشته و درب خانه ها را میزده و به آنها توضیح میداده تا بخوانند!
💖واقعا عظمت کار این روح مهربان و دلسوز من را گرفت! بی خود نیست لایق شهادت میشوند و ما مدّعیان بی مایه همیشه جا ماندگان این قافله ی بهجت و سعادتیم. خدایا ما را از شرّ این خود بی خودمان نجات ده!
💭بنده خدایی میگفت طوری شده بود که آماده ی بدترین گناهان شده بود. میگفت در آن زمان هیچ عاملی نمیتوانست او را از گناه بازدارد. حتّی یاد خدا هم برایش مهم نبود. تنها چیزی که باعث شد حفظ شود یاد شهدا بود.
👈عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه. یکی از بهترین مواعظ و تربیتها ذکر و یاد زندگی این شهدا است. جوانان را در هیئتها و با یاد شهدا تربیت کنیم. یکی از بهترین راه ها برای مبارزه با نفس و شیطان و دنیا آرزوی شهادت است. آدمی را عجیب از دنیا میکند.
👈یکی از بهترین کارها انس با این عزیزان است. هر کدام ببینیم روحمان با کدام مأنوستر است. گاهی مانند یک دوست و رفیق با او حرف بزنیم و برایش خیرات کنیم و بخواهیم کمکمان کند. شهدا رفقای خوبی هستند.
(نوشته انتخاباتی ۶) لطفا نشر دهید
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ في شِقاقٍ بَعيد»
برخی زبان حالشان این است که:
اصلا من رأی نمیدم! این حکومت آخوندی فاسد نالایق باید بره! تا حالا در تاریخ بدتر از اینا وجود نداشته!
برخی هم حال و هوای باطنشان شبیه این مضمون را مخابره میکنند هر چند انسانهای متدینی باشند.
در پاسخ چه بگوییم؟! راستش عده ای دیگر کارشان از منطق و استدلال گذشته یا در مسیر چنین حالتی افتاده اند! نوعی لجبازی و حالت «شقاق بعید» دارند. اصلا حرف گوش نمیدهند و دنبال حقیقت نیستند. دل چرکین شده اند. حاضرند هر باطلی را علیه نظام و کارآمدی و خدماتش گوش کنند ولی هیچ حقّی را به نفع آن نشنوند یا توجّه و باور نکنند. شاید خودشان را دیندار هم بدانند!
نشانه ی وخامت حالشان آن است که بدشان هم نمی آید دشمنان دین و کشورشان به نوعی در هر صحنه ای غلبه پیدا کنند. آیا بعد از این همه دلائل حقّانیّت این شجره طیبه نظام اسلامی که با خون شهدای عزیزش آبیاری شده و دلائل بطلان راه دشمنان این نظام پاک برای اینها دلیل دیگری میشود آورد؟! اینهایی که اصلا حاضر نیستند حرفی بشنوند و با بغضی عجیب در این زمینه همراهند یا در این مسیر افتاده اند.
در منطق قرآنی اینها را فقط میتوان وعظ و گاهی بیم داد و به یاد آخرت و سرگذشت پیشینیان و فلسفه آفرینش و هبوط و نبرد دائمی و آشتی ناپذیر بین جنود عقل و جهل در این دار ظلمت انداخت. برایشان این آیه را خواند که:
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ في شِقاقٍ بَعيد»
چرا اینگونه متعصّبانه اعراض میکنید؟! داستان شما از حقّ و باطل گذشته! خود حالتتان گویای نوعی بیماری و لجبازی است. نیاز به یک آرام بخش دارید تا بتوانید مقداری آرام شده و دوباره برخوردی عقلانی با موضوع داشته باشید.
اصلا نمیگوییم این نظام بر حق است! بیایید یکبار دیگر از نو بحث کنیم. آنجایی که احتمال نورانیّت و صداقت این نظام هنوز برایتان منتفی نیست. چون ادّعای این نظام خیلی بزرگ است، از باب لزوم دفع ضرر بیایید بار دیگر منصفانه و به دور از تعصّب پیرامونش بیندیشید. نکند با شجره ای طیبه در افتاده و خود را در شقاقی بعید با آن قرار داده اید؟! احتمالش تکانتان نمیدهد؟! پس بیایید تا دیر نشده بار دیگر پیرامونش فکر کنید. اگر بعد از فکری منصفانه باز هم خواستید بر موضعتان اصرار کنید دیگر با خودتان است.
به قول ادباء، آیهی بالا کلامِ منصف و برای تشویق به تأمّل و استدراجِ اقرار است.
#انتخابات
باسمه تبارک و تعالی (۸۱۸)
«کتاب بازی»
🔹کبوتر بازها را نمیدانم دیده اید یا نه! دنیایی دارند! اخیرا هم فوتبال بازها و بازی های مجازی عده ای را مشغول کرده اند! بعضی ها هم ماشین باز و موبایل باز اند!
💡به ذهنم خطور کرد یکی از چیزهایی که خوب است فرزندانمان یا شاگردانمان را بار بیاوریم «کتاب باز» شدن است.
📚بنده خودم اقرار میکنم یک «کتاب باز»ـم. یادم می آید برخی کتابها را مثل خصائص ابن جنّی را در مترو و حدائق ندیة سید علی خان را کنار دریا و الغدیر را در کش و قوس ازدواج و تاریخ ابن طقطقی را در عمره و... خواندم.
📚زمانی واقعا معتاد به کتاب شده بودم. هر جایی میرفتم باید دستم یک کتابی می بود والّا احساس کمبود داشتم. تا اینکه لبتاب کوچک و موبایل جای آن را گرفت. چقدر کتاب که با لبتاب و موبایل خواندم.
📚انصافا سرمایه ای با برکت بود. من که از کتاب بازی خیلی خیر دیدم. کتاب باز بودن با انبوه خوانی هم فرق دارد. فقط یک توصیه ای میکنم اگر خواستید کتاب باز باشید «فیش باز» هم بشوید.
🚫یکی از آسیبهایی که اکثر اهل علم گرفتار آن هستند این است که از همان ابتدا کتاب باز بار نمی آیند. همین است که از بسیاری چیزها در دراز مدّت محروم میشوند.
🚫یکی از شیاطین این راه این است که مدام بگویند زود است! از این کتابها یک غولی درست کنند یا یک آینده ای برای خواندنشان ترسیم کنند که هیچ گاه نمیرسد. نخیر! اینها را بشناسیم و دست بگیریم و تورّق کنیم.
🙏و خدا رحمت کند آن استاد فرهیخته ای که در سال اوّل طلبگی به بنده این سفارش را کرد که تا میتوانی کتابهای مهم را از همین ابتدا بخر! همان سال اول با کشاف زمخشری و... دمخور شدم.
باسمه تبارک و تعالی (۸۱۹)
«قدر فلسفه و عرفان اسلامی را بدانیم»
«سرّ سفارش به عرضه امور به قرآن و روایات»
«الحکمة ضالّة المؤمن» (۴)
🔹به مناسبتی بار دیگر با کتاب مفاتیح الغیب صدر المتألّهین مأنوس شدم. این کتاب یکی از آخرین کتب صدرا قبل از رحلتش و در نهایت سیر علمی اش است. آن را بسان مقدّمه ای برای تفسیر قرآن کریم نگاشته است. پر از نکات و حکمتها و دقائق و ظرائف است.
👈حقیقتا قدر صدرا کم دانسته شده است. هم در بین شیعه غریب است و هم در دنیای اسلام و هم در جامعه ی بشری. ظهورش مصادف با آغاز رنسانس و تحوّلات تمدّنی شد.
👈اگر همان دنیای قدیم ادامه می یافت ایشان ظرفیّت آن را داشت که حکیم اوّل در شرق و غرب عالم در همه ی محیطهای علمی باشد.
✋حیف از این نکات و دقائق نیست که در این گوشه ها خاک میخورد؟! پس در این دانشگاه ها و حوزه ها چه میخوانند؟! چه کسی باید اینها را فرا بگیرد؟!
⚪️بنده با آنهایی که این علوم فلسفی و عرفانی را گویا میپرستند میانه ای ندارم. حتّی با آنهایی هم میانه ای ندارم که اذعان میکنند اینها معصوم نبودند ولی در عمل طوری با عبارات اینها در شفا و اسفار و فتوحات و... رفتار میکنند که گویا مقامی بالاتر از عصمت دارند.
⚪️از آن طرف با امثال غزّالی ها و فخر رازی های سنّی و شیعه ی خودمان که کاری جز بدگویی و ناشکری ندارند هم میانه ای ندارم. این همه فوائد و نکات و برکات را که اینها در سر سفره آورده اند را ندیده و مدام نق میزنند! گویا طلبکارند!
👈طوری حرف میزنند که گویا هیچ چیز قابل استفاده و هیچ حکمتی اینها با خودشان نیاورده اند و خودشان علوم اولین و آخرین را از قرآن و سنت استنباط کرده اند!
👈گویا این علوم حکمی با این همه دستاورد حیرت انگیز و خارق العاده هیچ چیز خاصی با خود نیاورده و یک چیزی هم به اینها بدهکارند!
👈جالب اینکه خود اینها هم از آنجا که میدانند یا نمیدانند سر سفره ی این علوم نشسته و از آن تغذیه میکنند و از باب «الشعیر یؤکل و یذمّ» از آن بدگویی میکنند.
👈آری در آثار این حکما غثّ و سمین بسیار است. چرا باید به خاطر برخی امور این همه برکات کارشان را نادیده گرفت؟! چرا به خاطر برخی اباطیلشان حقایقشان را انکار کنیم؟! «فَلَوْ أَنَّا إِذَا رَأَيْنَا شَيْئاً مِنَ الْبَاطِلِ مَعَ الْحَقِّ تَرَكْنَا لَهُ الْحَقَ لَمْ نَقْضِ حَقَّ مُسْلِمٍ»
👈بله این کار درستی است که خوشبین افراطی و زود باور نباشیم. اینها هرگز معصوم نیستند. ولی بد بین هم نباشیم. آنچه این دسته به آن دعوت میکنند یک بدبینی افراطی است.
👈شاید هم اینها مبتلا به یک عکس العمل افراطی در برابر آن والهان افراطی این علوم فلسفی و عرفانی شده اند! در هر حال نوعی بیماری ادراکی است.
⚪️طریق صحیح همان است که اهل بیت علیهم السلام به ما یاد داده اند؛ آنکه الحکمة ضالّة المؤمن. در چنین نگاهی همه چیز متفاوت میشود. فرهنگ عرضه به ثقلین که در هر حال به شکلی توسّط دین مبین تبلیغ شده یک فرهنگ قویم است. این فرهنگ میگوید زود انکار نکنید. به قرآن و روایات عرضه کنید.
👈خدا را شکر که سعیم بر آن است که دین خود را تنها از قرآن و سنّت بگیرم. آن هم نه از باب تحمیل اندیشه و جهل به روش فهم و طرق اسانید. ولی این باعث نمیشود اگر حقیقت در جایی میوه ای داده آن را نبینم. نه!
👈آن را می آورم و به قرآن و روایات عرضه میکنم. حرفهای این فلاسفه و عرفا و دیگر نحله ها را باید به قرآن عرضه کرد.
✔️لابد میگویید اگر قرار است عرضه کنیم خب خود قرآن کریم و روایات آن را دارد و تحصیل حاصل باطل است. در پاسخ باید گفت این عرضه نکته ها دارد. بسیاری از حقایق قرآن و روایات در ظرف عرضه خودش را به ما نشان میدهد.
✔️ما باید مبدأ قابلی خود را توسعه دهیم. گاهی در قالب این عرضه تازه حقایق عمیق و دقیق دینی را میفهمیم. البته نه صرفا از این رو که متوجّه شویم این حرف در قرآن بود و ما به آن توجّه نمیکردیم. بلکه حتّی گاهی به این شکل که قرآن به شکل عمیق و دقیقی این را نمیگفت و چیز دیگری میگفت و ما به آن توجّه نمیکردیم! و حتّی به این شکل که وقتی از دیگران نا امید شدیم حالا دیگر بهتر درب خانه ی قرآن و روایات را میکوبیم.
(نوشته انتخاباتی ۷) لطفا نشر دهید
(انتخابات و بیماری بد بینی و بی اعتمادی)
«سلام حاج آقا وقتتون بخیر
ببخشید یه مسئله ای. من در دو انتخابات اخیر بخاطر عدم شناخت لازم از کاندیداها و احتیاط، رای سفید میدادم. این رویه متاثر از طریق احتیاطی امثال ... هست. حالا میخواستم در این زمینه راهنمایی بفرمایید که همین بررسی عرفی و شناخت نسبی (شبیه عدالت فقهی و...) کافی هست با اینکه باید دقیقتر صلاحیت افراد رو بررسی کرد و یا اینکه کلا احتیاط کرد و بگیم نمیشود باطن افراد رو شناخت»
در پاسخ باید گفت در اینجا تردید جدّی وجود دارد که احتیاط موافق احتیاط باشد. ما در این امور مأمور به احراز باطن افراد نبوده و توان آن را هم نداریم. در اینجا وظیفه عقلائی ما که نوعی حجّت شرعی را نیز برایمان تأمین میکند رجوع جاهل به عالم است. میتوانیم به لیستهایی رأی بدهیم که مبتنی بر برخی شاخصها توسّط برخی افراد موثّق که تدیّن و کفر به طاغوتشان برایمان محرز است معرّفی شده اند.
از طرفی در این موارد باید مراقب بود مبتلا به سوء ظنّ بی مورد هم نشویم. امروزه با توجّه به شیوع فکر بد بینی پست مدرنی در فرهنگ جامعه بشری مخصوصا با گسترش رسانه و همینطور امکان گسترده برای تخریب افراد از طریق فضای مجازی بسیاری از انسانها و حتّی مؤمنان و اهل تقوا مبتلا به بیماری بدگمانی شده اند.
حتّی کار به جایی رسیده که چهره های شاخص و امتحان داده اصولگرایی معمولا متّهم به اموری عجیب و غریب میشوند. در این موارد باید اصل را بر حسن ظنّ گذاشته و سهل اندیشانه اعتماد بی جا به منابع غیر موثّق داوری نشده نداشت. گرایش درونی خود را به تصدیق این بدگمانی ها متّهم کنیم. نکند مبتلا به اپیدمی بد بینی فراتجددی در باب قدرت شده ایم.
باید بدانیم این رویکرد بدبینانه و شکاکانه و سوء ظنّ مخصوصا در زمینه قدرت و محتاط بودن افراطی در این زمینه از بیماری های شناخته شده برای فضای فرا تجدد است که مبتنی بر نوعی فردگرایی تشدید شده و باعث نوعی کلبی گری سیاسی است. امری که به بی رغبتی انسانها به حوزه مسائل عمومی و دور کردن آنها از کنش سیاسی می انجامد.
همین است که امروزه یکی از چالشهای جهانی روند کاهشی مشارکت انتخاباتی به طور نسبی در جهان معاصر است. چنین رویکردی همانطور که برخی اندیشمندان معاصر بیم آن را داده اند باعث میشود انسجام و جامعیّتی که منجر به پیشبرد یک پروژه سیاسی است به خطر بیافتد.
آری این روح بی اعتمادی در عرصه قدرت یک بیماری در زمانه ی ماست. زمینه برای بی اعتمادی با توجّه به شیوع فرهنگ بد بینی فرا تجدّدی میان ما بیش از پیش شده است. این بدگمانی و بی اعتمادی یک بیماری است که به شدّت هم مسری است و مانند یک اپیدمی میتواند به سرعت همه را مبتلا کند. طوری میشود که هیچ کسی از گزند آن در امان نخواهد ماند و این جوّ قطعا به سود انسانهای پاک و انتخابهای صحیح نخواهد بود. سابقا در بذل خاطر ۱۴۲ و نقد فیلم سینمایی جاده آرلینگتون در این مورد با عنوان مهندسی نگرشها مطلبی بیان کرده بودم.
راستش این روزها چیزهای عجیبی از این بد گمانی مشاهده میکردم. یکی از عزیزان را دیدم که مدام از همه بد میگفت! یکی از دوستان فاضلمان هم به شکل یک قضیه موجبه کلّیه با قاطعیت میگفتند به هر کسی که در مجلس فعلی بوده دیگر رأی نخواهد داد!
آنچه از تعالیم دین مبین اسلام روشن است این است که اسلام میانه ای با اصالت بدگمانی و سوء ظنّ به دیگران نداشته و کنشگری سیاسی و مشارکت در امر قدرت و اهتمام به امور جمعی مسلمین را لازم میداند. اسلام میانه ای با چنین اخلاقهای پست مدرنی ندارد هر چند همه ی ما به نوعی به آن کما بیش مبتلا شده ایم. باید با خودآگاهی به این آسیب خود را از گزند آن واکسینه کنیم.
باید یاد بگیریم که چطور با کیاست و حسن ظنّ و اتقان کنش سیاسی با توجّه به خیر الموجودین شخصی را انتخاب کرده و به او اعتماد کنیم تا در آینده به تعبیر برخی اساتید عزیزمان حاملان والاتر و کارآتری برای اندیشه اصولگرایی پیدا شود. با بد بینی و بد گویی و بی اعتمادی و سرخوردگی نمیتوان گامی به نفع اصولگرایی برداشت. مراقب باشیم با بدگمانی و بی اعتمادی نابجا کاری نکنیم که آخر الامر از جبهه ی خودی چیزی جز اسمی بدون مصداق باقی نماند.
#انتخابات
(نوشته انتخاباتی ۸) لطفا نشر دهید
«انتخابات و تحقق تدریجی فرهنگ مردم سالاری»
کم مهری به صندوق رأی برای بخش قابل توجّهی از جامعه ی ایرانی معلول ذهن استبداد زده ی تاریخی حاکم بر فرهنگ ایرانی است. مردم ما برای قرنهای قرن مبتلا به استبداد سیاه نظامهای طاغوتی بودند. دیگر عادت کرده بودند که مانند نوکر با آنها برخورد شده و شخص دیگری برایشان فکر کند و آنها را تدبیر و مدیریت نماید. آنها هم گوشه ای بنشینند و زندگیشان را بکنند و غر بزنند! همین است که فرهنگ و ذهن انسان ایرانی استبداد زده است.
درست در برابر فرهنگ استبداد، فرهنگ مردم سالاری و جمهوریت است که مبتنی بر مشارکت عمومی و مسئولیت پذیری جمعی است.
ولی چطور ممکن است فرهنگ شوم استبدادی که سابقه ی هزاران ساله در بین ما دارد یک دفعه با انقلاب اسلامی از میان برود؟! دلمان را به همین خوش کنیم که رأی میدهیم و بعدش بدون نظارت فعال و انجام وظایف مدنی خودمان منتظر باشیم شخص منتخب همه چیز را درست کند و وقتی چیز خاصی نمیبینیم از مردم سالاری نا امید شویم!
راستی از چه چیزی میخواهیم نا امید شویم؟! میل آن را داریم که باز به عصر استبداد برگردیم؟! اینها در واقع از تبعات ذهن استبداد زده و عافیت طلب ماست. شاید سالها طول بکشد تا این فرهنگ شوم استبدادی به مرور در میان ما کنار رفته و تبدیل به مردم سالاری واقعی و رعایت قانون و کنشگری و نظارت جمعی شود.
باید بدانیم تجربه ی مردم سالاری و ایستادن روی پای خود و رجوع به انتخابات برای اینکه به ثمر بنشیند نیازمند یک فرآیند تدریجی و احیانا طولانی مدّت است. باید مدّتها بگذرد تا ملّت با این عقلانیت جدید در اداره ی اموراتش خو بگیرد و به یک رشد عقلانی جمعی و بلوغ فکری برسد. تا اینکه هم انتخاب کنندگان و هم انتخاب شوندگان به وظایف خود به نحو احسن قیام کنند.
از تبعات همین ذهن استبداد زده و عافیت طلب است که همه ی وظایف را بر عهده ی منتخبش دیده و بر عهده ی خودش برای ارتقاء تجربه ی مردم سالاری جز انتخاب کردن وظیفه ای نمیبیند. آیا ما هم به وظایف مدنی خودمان به خوبی عمل میکنیم که از منتخبینمان انتظار داریم بی اشکال باشند؟! ما خودمان مبتلا به قانون گریزی، مالیات گریزی، کم غیرتی ملّی و... نیستیم؟!
تجربه ی جمهوریّت شبیه تجربه ی راه افتادن یک کودک است که مدام باید تاتی تاتی کند و به زمین بیافتد تا اینکه بتواند روی پای خودش ایستاده و به مسیر خودش ادامه دهد.
#انتخابات
باسمه تبارک و تعالی (۸۲۰)
«عظمت درمانی»
«مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً»
📚به مناسبتی یک دوره مباحث حکما و عرفا را در برخی زوایای عالم اشباح مجرّده و عالم مثل معلّقه ظلمانیة و مستنیره و ارواح مثالیه مرور میکردم.
🔸دیده اید وقتی آدم در آسمان و عظمت آن مینگرد چه حالتی پیدا میکند؟! تمام پندارهایش فراموشش شده و غرق این عظمت بی کران میشود. به مراتب بیش از این حالت وقتی انسان با چشم فکر یا قلبش به ملکوت این آسمانها و زمین مینگرد دچار دهشت و حیرت میشود.
🔹انسان را سخت تکان میدهد. آدم دوست دارد آنهایی که مبتلا به فقر، بیماری، فقد عزیزان، بی مهری، مشکلات خانوادگی و... شده اند را خبر کند بیایند اینجا تا از عظمت هستی همه چیز یادشان برود! اسمش را «عظمت درمانی» گذاشته ام!
📖«أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْء»
🔸در همین حالتها بودم که خوف و خشیتی وجودم را فرا گرفت. خدایا! پروردگارا! اینجا دیگر کجاست؟! منِ بی کس و تنها در این وسعت بی پایان پر از غرایب به کدام سو بروم؟!
🔹مشغول خواندن زیارت آل یاسین و جامعه صغیره و سپس سوره مبارکه احقاف شدم. احساسی وجودم را گرفت که نترس! یک دستت در دست قرآن است و دست دیگر در دست اهل بیت!
🔸تا با آنهایی در این شلوغی های دهشت انگیز دار هستی گزندی به تو نخواهد رسید. در صراطی مستقیم راه خود را به سوی حوض کوثر و آن غایت بی پایان ادامه خواهی داد.
🙏حدیث ثقلین برایم جلوه ای دیگر یافت. حالت کودکی را پیدا کردم که با نگاهی نگران در خیابانی شلوغ محکم دست پدر و مادرش را چسبیده تا گم نشود.
(نوشته انتخاباتی 9) لطفا نشر دهید
(در انتخابات بیشتر به «من قال»ها به جای «ما قال»ها بنگرید)
یکی از دوستان از امام جمعه برخی شهرها که باجناقش بود نقل میکرد که الآن چند سال است میخواهد مکبّر را تغییر دهد زورش نمیرسد! میبیند اگر بخواهد عوض کند به شکلی باید با اوقاف و سپاه و دفتر تبلیغات و... درگیر شود! دیدش نسبت به سیاست خیلی تغییر کرده است. قبلا گویا در خیالات سیر میکرد. گویا فهمیده مرد این میدان نیست. اصلا عالم دیگری است. از همینجا میخواهم یک نکته ای را در باب انتخابات عرض کنم:
ماها معمولا در انتخاب نماینده سه اشتباه بزرگ داریم:
1⃣یکی اینکه بر اساس حرفهای قشنگ و حتّی بیان برنامه های قشنگ شخص را انتخاب کنیم. واقعا حرفهایش درد جامعه است. نقطه ضعفها را خوب بیان میکند و ادّعا میکند قادر به رفع آن است. اینها را «قشنگ زدگی انتخاباتی» مینامم.
2⃣دیگر اینکه بر اساس حرفهای عالمانه شخص را انتخاب کنیم. شخصی را گزینه ی بهتر میدانیم که اگر فرضا امتحان گرفتند سواد او از همه بیشتر بوده و به پرسشها دقیقتر پاسخ بدهد. اینها را «سواد زدگی انتخاباتی» مینامم.
3⃣دیگر اینکه بر اساس حرفهای دینی و تقوای عملی شخص را انتخاب کنیم. شخصی را گزینه ی بهتر بدانیم که از همه در نگاه ما باتقوا تر است. اهل احتیاط است. اخلاص دارد. اینها را «تقوا زدگی انتخاباتی» مینامم.
در عالم ذهن فکر میکنیم همینکه موضعی حق بود و روشن پس هیچ مانعی برای تحقّق جز اراده نکردن ندارد. پس وقتی قشنگ و عالمانه حق را دانستیم و تقوای اراده هم داشتیم دیگر به نقطه ی مطلوب میرسیم!
این اشتباه بزرگ به خاطر خلط میان عالم ذهن و عالم عین است. شخص میتواند حرفهای قشنگ و حتّی عالمانه بزند و اتّفاقا خیلی هم با تقوا باشد ولی کار را در عالم عینیّت نمیتواند جلو ببرد.
ولی در عالم عین میبینیم که حرف حق برای تحقّق موانع بسیاری را با توجّه به مانع خارجی پیدا میکند که اساسا علم دیگری نیاز دارد که چطور با توجّه به شرایط موجود مقداری به سمت آن موضع حق میتوان حرکت کرد. گاهی سرداران جنگی مانند اشترها میخواهد نه امثال کمیلها. سابقا در بذل خاطر ۶۷۰ مطلبی در زمینه تفاوت علم ذهنی و علم خارجی نوشته بودم.
مؤلّفه های انسانی که به درد عالم عینیّت میخورد مؤلّفه های دیگری است. همین است که گاهی باید در باب تزاحم به این ملاکها هم توجّه کرد. ممکن است کسی حرفهایش قشنگش یا علمش یا حتّی تقوایش به اندازه ی دیگری نباشد ولی ملاکهای یک انسان اهل عمل در او بیشتر است.
در عالم عینیّت و تحقّق گاهی باید تقیه کرد و گاهی باید با تمام وجود همه ی حق را گفت. اینجا دیگر فقط جای حرف قشنگ و دانایی نیست. عرصه ی عینیّت عرصه ی زد و خورد و قدرت اقناع و قدرت تعامل است. عرصه ی مدیریّت و کیاست و شجاعت و قدرت اقدام و به موقع عمل کردن و به موقع کوتاه آمدن و جمع کردن کار و جرأت است. عرصه ای است که گاهی ارتباطات قبلی و شناخت و یاوران و اعوان و انصار میخواهد.
ما باید بدانیم نمایندگان را عمدتا برای عالم عینیّت داریم انتخاب میکنیم نه برای عالم ذهن. آنها را قرار نیست به یک محیط فرهیخته ی علمی و آکادمیک بفرستیم که همه تشنه ی حقیقت و استدلال هستند! نخیر! در عالم عینیّت باید ببینیم آیا مؤلّفه های نمایندگی برای حرکت به سمت نقطه ی مطلوب را دارند؟! اصلا بلوغ و حدّ نصاب لازم برای جنگندگی در این عالم را دارند؟! اینگونه افراد را که کارکشته در مقام عینیّت و تحقّق هستند را «رجال تحقّقی» مینامم. آنهایی که اهل عمل و بر کرسی نشاندن و حرکت به سمت نقطه ی مطلوب با همه ی پیچیدگی های عالم عینیّت هستند. حتّی اگر ضعفهایی هم داشته باشند.
از اینجاست که برای انتخاب یک نماینده در عالم عینیّت و حرکت به سمت وضع مطلوب مؤلّفه هایی برجسته میشود که برای انسان ذهن زده برجسته نبود. همین است که نگاه کردن به «من قال» برجستگی بیشتری نسبت به «ما قال» پیدا میکند. اینکه کسی که این حرفهای قشنگ یا علمی را میزند کیست؟! آیا مدیریت و جسارت و قدرت تعامل و انجام کار را دارد؟! آیا قدرت ریسک کردن را دارد؟! یا میخواهد فقط در ذهنش بر حریف واقعی پیروز شود؟! وقتی چنین است به سادگی نمیتوان به افرادی که علم به مؤلّفه های «رجل تحقّقی» بودن آن نداریم رأی بدهیم. و چنین علمی کارنامه ی عملی میخواهد.
#انتخابات
باسمه تبارک و تعالی (۸۲۱)
«اشکالات علامه طباطبایی به علامه مجلسی»
«الانتصار للدين بما لايرضى به الله سبحانه»
«نظریه غُرَر علامه طباطبایی»
«عقل قرآنی» (۱۰)
🔹روش فهم متن دینی یکی از موضوعاتی است که همواره موضع اختلاف بوده است. ریشه ی اختلاف عمیقتر از آن است که منحصر در مذهب شیعه هم باشد. در یهودیّت و مسیحیّت هم هست.
👈در دنیای اسلام نیز برخی مانند اشعری و غزّالی و فخر رازی ها مدّعی فهمی عرفی و معتبر از متون دینی بودند و در برابر فهم فلسفی و عرفانی و عقلانی از متون دینی موضع میگرفتند.
👈در دنیای تشیع نیز بررسی تاریخ این مسأله به درازا میکشد. از همان ابتدا و عصر خود اهل بیت علیهم السلام هم بوده و کار به جایی میرسد که مثلا مرحوم صدوق وقتی رساله ی اعتقادات مینویسد شیخ مفید تصحیح الاعتقادات مینویسد!
👈در ادامه با ظهور فلاسفه و عرفای بزرگ در دنیای تشیّع مانند خواجه نصیر الدّین طوسی و سید حیدر آملی و میرداماد و شیخ بهایی و ملاصدرا بار دیگر مسأله ی روش فهم متون دینی برجسته شد.
👈از طرفی با عقلی مواجهیم که مثلا کافی مرحوم کلینی را در قالب مرآة العقول علامه مجلسی میبیند و عقلی دیگر که همین کتاب را در قالب شرح کافی مرحوم صدر المتألّهین. اینها نماینده ی دو نوع تلقّی نسبت به متون دینی و روش فهم آن هستند.
👈کار به جایی میرسد که مرحوم علامه مجلسی بزرگترین جامع حدیثی شیعه را در قالب بحار الانوار با همکاری مجموعه ای جمع آوری کرده و فهم نحله ی خود را ضمیمه ی این روایات میکند. چیزی شبیه نسخه ی ارتقاء یافته ی اعتقادات شیخ صدوق میشود.
⬇