رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت295
-هستی جان کاری ندارید ... ما داریم میریم .
سرم بی اراده و بی اجازه برگشت به عقب . حسام بود . حلال زاده چه خرفش میومد ظاهر میشد . یه لحظه نگاهش به من افتاد و من باهمان یه نگاه ، دوباره قلبم ویرانه شد . فوری سرم رو اینبار با اجبار برگردوندم که هستی گفت :
_نه داداش شما برید .
حسام و فاطمه که رفتند نفسم بالا آمد . علیرضا باز به شوخی گفت :
_می گم خانم ارجمند بدجوری تو نخ توئه .
-ارجمند کیه ؟
-مادر فاطمه خانم .
کشش نگاه مادر فاطمه اونقدر زیاد بود که منو هم جذبش کنه . همرا ه بالبخند نگاهش کردم که نگاهشو ازم گرفت . درهمین حین هستی توی گوشم گفت :
_آخر هفته هم مهمون خونه ی مایید ها.
-چه خبره !
-دور همیم دیگه ... نیای ناراحت میشم .
یه خواهر که بیشتر ندارم ... کمک میخوام .
-چشم میآم .
بد نبود .اون عروسی باهمه ی تلخی هایش برایم لازم بود . باور کرده بودم که همه چیز تمام شده .تقصیر خودم بود .
دیر به خودم آمدم .چقدر حسام از من پرسید، طفره رفتم .
انکار کردم ... مقصر خودم بودم . قبول داشتم که قبل از پدر و حسام ، من مقصر هستم . اما حالا با این باورها هم آروم نمی گرفتم .ظاهرا رام شده بودم ولی از درون یه آتشی مثل جهنم کافران ، مرا می سوزاند . این حرارت خاموش نشدنی بود . هروقت میدیدمش ، نگاهش ، صدایش ، خاطراتش ، باز شعله می کشید و نفس می کشید در جانم تا بیشتر بسوزم و من مدام به خودم نهیب می زدم :
_مزه کن ... این سوختن حقته ...تا تو باشی که سکوت نکنی .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
voice.ogg
2.91M
#امامزمان
🎤#حجتالاسلامپناهیان
❤️ آقا خیلی دلبره.... خودتو برای امام زمان هم بکشی هنر نکردی، امام زمان کسیه که ندیده میشه عاشقش شد....
❤️آقا دست روی چوب، روی سنگ میذاره اثرش تا سالها میمونه، یابن الحسن دست روی دل من بگذار..... 💗
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#خاطراتشهدا
چند وقت پیش مشکلی داشتم و رفتم سر قبرش.
کلی گله کردم که چرا حاجت همه را میدی ولی ما را نه؟!
شب خوابش را دیدم.
بهم گفت ، آبجی! ، من فقط وسیله ام ،
ما دعاها را خدمت امام زمان (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن.
من واسطه ام ، کاره ای نیستم ،
اگر چیزی میخواهید اول از #امامزمان (عج) بخواهید...
#شهیدکاظمعاملو
📕 سه ماه رویایی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#تلنگرانه
🌸شهید نورالله اخترے🌸
گفتـــم:
ببیــــنمتوےدنــیاچهآرزویےداری؟»
قدرےفڪرڪردوگفت:
«هیچی»
گفتم:
یعنےچۍ؟مثلاًدلتنمیخوادیهڪارهاےبشۍ،ادامه
تحصیلبدےیاازاینحرفهادیگہ؟!
گفت:
«یهآرزودارم.ازخداخواستمتاسنمڪمه
وگناهم ازاینبیـشترنشده،شهیدبشم.»
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا
به حق این سرباز کوچولوی
امام زمان عج و دستهای کوچیکش🙂
تعجیل در ظهور مولامون بفرما
🌷 الهی آمین 🌷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
𝁞🌿 ⃟ ⃝𝀋
درڪدامینچـاهسـرفـروبـرده
ورازدلمیگـشایـی؟💔
ڪاشمیدانستیـمبیتالاحزانترا
ڪجابـرپاڪرده اي؟🥀
#امامزمان✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
' اَجر #شهید بیشتر از کسی نیست که
قدرت گناه دارد اما #عفت میورزد ♥️🌱 '
-امامعلیعلیهالسلام-
#نهجالبلاغه
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
•
ࡅ࡙ߺܭ ࡅߺ݆ߺ̇ࡅܟ̣ߺܝܣ ܦ߭ﻭܠߊܥܥܠܩ ࡅߺ߳̇ࡅࡏަ ࡅߺ߳ﻭࡄࡅߺ߳ آܦ߳ߊ..
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفِکاربردی:)👌🏻
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت296
روز دعوتی هستی ، کلاس بودم .کلاس خانم ربیعی . اتفاقا همان روز یه جوری شد که پاهام با طنابی نامرئی کشیده شد سمت میزخانم ربیعی و انگار همون روز ، هیچ کس نبود تا سئوالی داشته باشد جز من . همه از کلاس بیرون رفتند که من تازه جلوی میز خانم ربیعی رسیدم :
_سلام .
سرش رو بلند کرد و با لبخند گفت :
_سلام.
-وقت دارید چند دقیقه ؟
-بله ... بفرمایید.
-راستش من ... یه نامزد داشتم که خیلی دوستم داشت ، یکی از شاگردای دوران دانشجویی شما هم بود ، خودش شما رو به من معرفی کرد...
-خب اسمش چی بود؟
-حسام ...
هنوز فامیلی را نگفتم ، لبخندش کامل شد و گفت :
_یادمه یادمه ... خیلی پسر آقایی بود ... با هم تو کار فرهنگی دانشگاه همکار بودیم .... خب حالا حالش خوبه ؟چکار می کنه ؟
نگاهم روی صورت خانم ربیعی جا موند که گفتم :
_نامزدیمون بهم خورد ؟!
-چرا؟!
-دعوای خانوادگی و یکسری مشکلات که الان وقت توضیحش نیست ،
فقط خواستم یه راهنمایی ام کنید ...
من هنوز امید دارم که دوباره همه چیز درست بشه با اینکه همه چی بعیده ولی ... بازم امیدم رو از دست ندادم .
لبخندش زیبا شد :
_اگه شما اهل نماز باشی و رابطه ات با خدا برقرار باشه ، امیدت ، امید الهی هست وگرنه امیدت از ناحیه ی شیطانه تا بتونه عمرت رو با این امید به بطالت بگذرونه .
-نه ... به خدا نمازام رو می خونم خیلی هم دعا می کنم اتفاقا واسه همینم هست که با اونکه همه چی بهم ریخته ولی بازم ناامید نیستم ... خواستم یه راه حل دیگه نشونم بدید ... یه نمازی یه دعای خاصی یه چیزی که بتونم باهاش آروم بگیرم .
به نشانه ی تفکر سرش رو بالا برد و دستی به چونه اش کشید :
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝