کتابِ شهید همت اولین کتابی بود که من راجع به شهدا میخواندم؛
وَ حالا پس از گذشتِ ایامی طولانی ، ناگهان به یادِ آن کتابِ ارزشمند افتادم . تمامِ کلمات و جملات و بند ها و صفحاتِ آن ، گرد هم آمده بودند تا بگویند که محمد ابراهیمِ همت ( برایِ خدا مخلص بود ) .
درونم خودم را گشتم . به کوچه پس کوچه هایِ ذهنِ شلوغم سَر زدم . تار و پودِ قلبم را شکافتم تا ببینم آیا ذرهای برای خدا مخلص هستم ؟
کاش یه ماه رمضونی هم بشه بریم نجف نیت ده روز کنیم، روزه بگیریم؛ بعدِ نماز مغرب تو حیاط جلو باب ساعت یه پارچه سفید کوچولو رو سفره کنیم. نون تازه از شارع الرسول بگیریم با پنیر و ریحون افطار کنیم! سحرها بشینیم تو ایوون طلا تکیه بدیم به دیواره سنگی رو به حضرت امیر و مناجات بخونیم
#مخاطب_خاص_نداره #دلی #ازدوستداشتنیها
در لا به لایِ تَمام خستگی هایِ روحی
بی حوصلگی ها ، عصبانیت ها ، اوجِ
خَشم و کینه ، احساسِ پوچی و هیچ
بودن، احساس بی ارزش بودن و حِسِ
بَدِ بی خاصیتی .. [ تنها .. ] دو نقطهی
عَطف وجود داره که تو رو خوب میکنه
به هر جایی غیر از این دو نقطه بروید
زمین میخورید .. حِسِ تلاوت قرآن ..
با صوتی حزین و زیبا .. و خود را به
اقیانوس آسمانِ بیکران متصل کنید
و آن آقای امامحسین است ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؛
خدا کند که بمیرم وطن فروش نباشم...
🔸️ شعرخوانی خانم لیلا حسیننیا از تبریز/ رهبر انقلاب: از قول من به همه شاعران تبریز سلام برسانید
#تبریز #آذربایجان #زبان_آذری #شعر #تُرکی #وطن #رهبرم_سید_علی #ازدوستداشتنیها
این تیکه فوق العاده بود: مَنیم جانیم سَنَه قُربان دی آی گوزَل وطن، ایران❤
امام حسن جانم ..
من اگه اینسحری، کربلامو از دست شما نگیرم ، باید به کی رو بزنم ؟ :))
✍ یادداشت/ الناز رحمت نژاد
آسمان گنبدتان، کُلِّ زمین صَحنِ شُماست
🔹️ خداجان ممنون که به من توان دادی در سحر پانزدهم رمضان، بعد از تورق کتاب های منتهی الآمال، احیاء العلوم و مناقب کمی متفاوت تر از بقیه مناجات کنم و برای امام حسن(علیه السلام) بنویسم.
🔸️ پیرزن ادامه داد: در یکی از روزها در مدینه گذرم بَر دَرِ خانه حسن(علیه السلام) افتاد، رَد می شدم که غُلامَش صدایم زد و من را نزد حسن(علیه السلام) برد.
حسن گفت: آیا مرا می شناسی؟
گفتم: نه!
گفت: من همان مهمانِ تو در فُلان روز هستم.
گفتم: پدر و مادرم به قُربانَت، از سَرِ فقر و نیاز با شوهرم به مدینه آمده ایم و با جمع آوری پِشگِل امرارِ مَعاش می کنیم.
🔹️ مَرد رو به رویِ زن ایستاد: بله، بله زَن، فرزند رسول خدا(ص) تو را رَد نکرد، بلکه دستور داد هزار گوسفند برایت خریداری کردند، هزار دینار پول هدیه داد و تو را فرستاد نزد برادرش حسین(علیه السلام).
🔸️ مَرد نگاهی به زنش کرد: از سَرِ فقر و نیاز به مدینه آمده بودیم و حالا به لُطفِ فرزندان رسول خدا(ص) با غنا و بی نیازی به دیارِ خود باز می گردیم.
🔹️ با صدای اذان دست از تایپ می کشم: خُدایا شکرت برای داشتنِ دلی که محبت اهل بیت(علیهم السلام) را در آن جا دادی.
🔸️ لپ تاپ را می بندم. سجاده را پهن و چادرم را سَر می کنم، قبل از اذان و اقامه نمازِ صبحم چشمم می خورد به کتاب منتهی الآمال، بخش زندگی امام حسن مجتبی(علیه السلام) و زیر لب زمزمه می کنم: آسمان گنبدتان، کُلِّ زمین صَحنِ شُماست، لال باد آنکه بگوید که حسن بی حرم است.
متن کامل یادداشت در خبرگزاری بسیج البرز👇🏿
https://basijnews.ir/fa/news/9502225
متن کامل یادداشت در خبرگزاری فارس البرز 👇🏿
http://fna.ir/3brkph
هدایت شده از خبرگزاری بسیج
سائل نوازی کریم اهل بیت.mp3
7.68M
💠کرامت در مکتب کریم اهل بیت علیهم السلام
✍ نویسنده داستان:
بانوی بسیجی الناز رحمت نژاد
🎙 گوینده داستان:
بانوی بسیجی فاطمه فدایی
🌻آسمان گنبدتان، کُلِّ زمین صَحنِ شُماست.تولدتان مبارک آقای مهربون
#خبرگزاری_بسیج
eitaa.ir/basijnewsir
rubika.ir/Basijnews110
حضرت شاه، رسيده است زِ رَه ماهِ صيام
خوردنِ حسرت شش گوشهی تو مُبطِل نيست؟
#شبهایجمعهمیگیرمهواتُ
«يا مَولای! بِذِكرِکَ عاشَ قَلبی
و َبِمُناجاتِکَ بَرَّدتُ اَلَمَ الخَوفِ عَنّی!»
خدایا با یاد تو قلبم زنده ست
و با مناجات با توست که
آتیشِ ترس رو در درونم خاموش میکنم.
(ترس و نگرانی رو از خودم دور میکنم.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ💗🤲🏻ـــــــــــــــــــــــــــــــ
- برشی زیبا از دعای ابوحمزه ثمالی
#آلبرکامو میگه:
«وقتی انسان آموخت که چگونه با رنجهایش تَنها بماند، چگونه بر اشتیاقش به گُریز چیره شود، آنوقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.»
این بیت جناب #بیدل، عینا جملهی کامو است که زیباتر، موجزتر و ایرانیپسندتر معنا و چیستیِ زندگی رو ارائه داده:
"مَدان کارِ کَمی با زحمتِ هَستی به سَر بُردن، زِ خود نَگُذشتن اینجا همتِ مردانهای دارَد..."
تا حالا دندون پزشکی رفتین؟
اول دکتر چندتا سوزن میزنه تو لَثه تون بعد اون آنگِل(چیزی که شبیه مَته ست) رو می گیره دستش،
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار می دیم و اشک تو چشمامون جمع می شه، من حتی به خاطر حساسیت دارویی فشارم می افته و کار به آب قند و آبمیوه آوردن می کشه. . .
چرا نمی زنیم تو گوشِ دُکتُرُ؟ این همه دردُ تحمل می کنیم! این همه فِرِز، آمپول، کُندانسور، سوند، کاروِر و فایل
خُب اعتراض کنیم بهش دیگه، چرا اعتراض نمی کنیم؟ تازه وقتی کارمون تموم می شه کلی هم از دکتر تشکر می کنیم و بیرون که می خواهیم بیاییم می گیم: خانم دکتر ببخشید وقت بعدی کِی هستش؟
چِرا نمی خواهیم خُدا رو به اندازه یه دندون پزشک قبول داشته باشیم؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه، میدونیم یه حکمتی داره،
خُب آخه خُدا هم حکیمِ، بیایید وقتی دَرد و رَنجی رو تو زندگی ما فرستاد ازش تشکر کنیم و بگیم: خُدا جان نوبتِ بعدی کِی هستش؟
#صبر_زیباست #خُدا_حَکیم_است_و_عَلیم
Salar amp Ali Asghar Mohammadi - Khodaye Mani 128.mp3
5.48M
🎶 خداوندِ تبارک و تعالی که غَفور است و رحیم است، صبور است و حَلیم است، نصیر است و رئوف است و کریم است
🎵 تو خُدایِ مَنی،
مَن برای توام و تو بَرایِ منی
#ازاونآهنگقَشنگا👌🏾
«خُدایِ مهربون! من همیشه منتظر تدبیر و برنامههای قشنگت برای خودم و زندگیم هستم. من هيچوقت از صبر کردن خسته نمیشم! چون میدونم برنامه هایی که برای من در نظر داری ارزش صبر کردن داره:).»
خُدایا! دنیا بدون آبجی کوچیکه خیلی کِسلکننده و بیروح میشُد. ممنون که خواهر رو آفریدی❤
#خواهرانه #تولد #یونیکورن #صورتی #ازدوستداشتنیها
سورپرایز خواهرِ کوچیکه وسط درس و کار🙈 #الهی_شکرت
وقتی که کوه گم شد (1).pdf
5.29M
📚 وقتی که کوه گُم شد/ pdf
زندگی حاج احمد متوسلیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاهایی که کم می یارم فقط این آیه آرومم میکنه .. 🌿
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
هجدهمین سحرِ رمضان، دردناک ترین ساعات این ضیافت است!
آسمان و زمین، عجیب بوی درد گرفته اند.
میدانی... شق القمری در کوفه درپيش است
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است.
حِصن حَصین زمین، آماده پرواز می شود.
و این اولین بار است که شیعه دردِ یَتیمی را به جان خویش می خرد!
تصورِ دردهای فردا، استخوان سوز است!
علی با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی میرود که قرار است ماه را در آن بشکافند.
وای که دردِ این ثانیه ها پایِ قلمم را لَنگ می کند!
یوسفم...
من نخستین بار، بویِ درد را از مَشام رمضان ادراک کرده ام. علی همه پناه من و همه پناه اهل زمین و آسمان است. من بی علی هزار بار یتیمی را تجربه کرده ام. فاجعه ای ست رمضان های بدون تو!
نميدانیم بر کدامین درد شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس که از دست میدهیم، یا بر غُربت آنکس که به دستش نمی آوریم؟
تو بگو شیعه چند سال دیگر به تحمل این درد محکوم است؟
لیلةالقدر در پیش است...
و من فقط یک نشانی از پیراهنت می خواهم!
تقدیر مرا به همین یک نشانه زیبا کن. . .