eitaa logo
#به_وقت_دل
590 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
364 ویدیو
11 فایل
باآنهایی‌که‌دوستت‌ندارندهیچ‌نسبتی‌ندارم‌حسین جان... #به‌وقت‌دل کانال نیست! بلکه کلکسیونی ازچیزهایی که‌‌دوست دارم❤ ✍️ خبرنگار مقاومت/ مربی تربیتی ومدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت وشاگردی درحال‌آموختن 🧕 #النازرحمت‌نژاد @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتقاد دارم که شب‌های سوم محرم را آدم باید برود یک گوشه بنشیند تا وقتی که خواب به چشم‌هایش می‌آید گریه کند، به سر بزند، ضجه سر دهد. یک شب را بیخیال منطق و دلیل برای عزاداری بروید گریه کنید فقط. بعضی شب‌های این محرم آدم هرچقدر هم کتاب بخواند و فکر کند و بخواهد کمی آن سو تر از اشک ریختن ببیند، نمی‌شود. بروید بنشینید تا صبح یک گوشه بگریید. بروید روضه سه ساله ها را بشنوید و زار بزنید. دختر اگر دارید، آب اگر دستش می‌دهید، دست اگر بر سرش می‌کشید، بوسه اگر به گونه‌هایش می‌زنید، بروید برای خودتان همه‌ش را گریه کنید. نفس نگیرید، سوال جواب ندهید، هیچ نخواهید. بگریید مردم . امشب فقط گریه جواب می‌دهد بر این داغ ...
وقتی که در سه سالگی به پیامبری رسیدی، در غار حرا نبودی‌، در خرابه بودی؛ آنگاه به تو وحی شد: دیگر چیزی نخوان! فقط سَرِ بابا را ببین...
کودک ولی برای همیشه به خواب رفت وقتی که دید قصه بابا به «سَر» رسید
از تعجب همه گفتند: رقیه... او بود؟! کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی...
راستی هست به یادت دمِ چادر گفتی: دخترمن!به تو چادر چقدر می آید.....
در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.  (عمادالدین طبری، حسن‌ بن‌ علی، کامل بهایی، ج۲، ص۱۷۹) وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده‌ پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ (قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۴۱۶) (ع)🏴 @be_vaghte_del313
دختری داشت حسین بن علی، از داغَش جِگرم سوخت خُدا، شَرحِ غَمَش پیرم کرد😭
«وقتی که با یک اثر میشود یک حادثه را شرح داد...» - تصویر حاویِ روضه !
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ، اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و ڪوچڪی سرشان انداختھ اند، چاقدرے را گره ریز زده اند ، ودبا دست های لطیف و پنبھ اے سعے دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر روسری بپوشانند . چشم از پدر و مادرشان برنمیدارند تا مبادا در شلوغے آشنایے را گم ڪنند. روضھ نمیخوانم . میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع با قدمهای ڪوتاه خودشان را میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش را میچسبند. شاید هم خودشان را بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند یا در آغوشے درمردمڪ شفاف چشمهایشان چھ میبینید؟ اطمینان خاطر، سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است ، بین دو بازوی پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟ جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض امانم را برید وقتے دیدم آنقدر ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از زیر دست و پا جمعشان ڪنے ... میفهمے میخواهم چھ بگویم؟! @be_vaghte_del313
این مَنی که امسال به در خانه‌ات آمده، خیلی شکسته‌تر از همیشه آمده، اما اُمیدش شمایید ..
به من اشك ببخش تا برای تو گریه کنم حسین‌ع جان ..
بی‌تو فراق می‌زند زخمه بر استخوانِ من.
سخت است دختر باشی و ماتم ببینی منزل به منزل در اسیری غم ببینی ..
جان عالم به فدای دل بابایی تو رقیه‌ سادات ..
تیر سه شعبه بود از گلو بزرگ‌تر از صورت تو دست عدو بزرگ تر الهی که براتون بمیره مادر ..
من برا کدومتون گریه کنم ؟!😭
هرجا دلت گرفت کمی محتشم بخوان هی در میان گریه بگو:جان! بگو:حسین! 😭
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ...(احزاب/۲۳) زِرِه برایَش بزرگ بود پایَش هم به رِکاب نمی رسید سیزده سالش بود خُب! سیزده سال هنوز برای یک مردِ جنگی شدن زود است،نه؟ آن هم مقابل آن لشکرِ مردانِ نامرد ... تقصیر شما نبود آقا جان شما چند بار مانعش شده بودید این قاسم اما عجیب بوی برادرتان را می داد نمی خواستید پاره های جگر حسن(ع) را دوباره توی تَشت ببینید ... آمده بود پیش سیدالشهدا با تمام هیبت حسنی اش افتاد به پاهای عمو "فجعل یقبل یدیه و رجلیه" یک مکتوب آورده بود برایتان آقا جان که دل شما لرزیده بود و دیگر نتوانستید چیزی بگویید انگار ... دست خط پدرش بود، برادرتان؛ حسن مجتبی(ع). راوی می گوید: دیدم کودکی سوار بر اسب می آید که به جای کلاه خود ، عمامه بسته بود، به پایش هم چکمه ای نبود فقط کفش معمولی به پا داشت ... کمی بعد ... ناله «یاعماه»ش که بلند شد، خودتان را به بالینش رساندید و فقط خدا می داند بر آن دل تان چه گذشت؟! «یعزّ و الله علی عمّک ان تدعوه فلا ینفعک صوته» من فدای همه آن لحظه های شما ... 🖤
ای حسین{علیه‌السلام} ای عشقِ جاری در تک تک رگهایم! ای راز تکامل من! زمانی که کلمات روضه بر قلبم مینشینند احساس میکنم که استخوان های قفسهٔ سینه‌ام برایِ تو و از شدت غمِ تو خم شده اند...
هرکه جمل را بر حسن باخته بود دق و دلی اش را سر قاسم آورد....
ماجرایِ آن گهواره که باید یک روز پَسَش بگیریم باشد برایِ بَعد ... اِمشـب بیـا بـرای لالایی هایِ خیسِ یک مادَر کَمی بمیریم ... 😭
دارد سوزناڪ ترین ساز جهان ڪوڪ میشود... علے لای لای... علی لای لای ... 😭🖤
ــ فانوسِ اشك‌هایتان را روشن کنید . . .
[ قشنگ ترین توصیفی که راجبت میتونم بکنم اینه که تو برام مثل آهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه؛ مثل میوه های خوشمزه‌ی تابستون؛ مثل شب بیداری از ذوق مسافرت فردا؛ مثل هیجان اولین قرار با یه آدم مهم؛ مثل قشنگیه لباسای رنگی رنگی؛ مثل یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون؛ مثل یه حس تر و تازه‌ی رسیدن به هدف؛ مثل چیزی که هیچوقت نداشتی ..♥️🌱 ]
میدونید تفاوت اربا اربا و مقطع الاعضا چیه؟ چرا به بدن علی اکبر میگن اربا اربا، اما به بدن ابی عبدالله میگن فقطعوا؟ هر دو عبارت به معنی پاره پاره، جداجدا، تکه تکه است... اما یه فرقهایی هم داره، عرب تو معنا به بریده شدن منظم میگه فقطعوا به بریده شدن نامنظم میگه اربا اربا یعنی چه؟ یعنی بالای سر علی اکبر وقت نداشتند ، هر لحظه ممکن بود ابی عبدالله برسه ، با عجله ضربه می زدند اینو میگن اربا اربا اما بالای سر غریب همه عالم امام حسین وقت داشتند دیگه کسی مزاحمشون نبود، سرصبر آقا رو کشتند ... 🖤😭