eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
548 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
368 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که عَجِّل گفتی و مرگت رسید ... 😭🖤💔 عَجِّلی کن تا فرج آید پدید ...
آدمی که یاد گرفته به بقیه صرفا به خاطر جایگاه اجتماعی یا وضعیت مالی یا میزان حقوق یا میزان موفقیت یا تعداد بردوباخت‌ها احترام بذاره محکوم‌به‌حقارته
بِنام الله بِیاد مهدی(عج) | يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَڪِ اللهُ الَّذے خَلَقَڪِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَڪ فَوَجَدَڪِ لِمَا امْتَحَنَڪِ صابرَة اے آزموده ؛ آزمودت خدایے ڪه تو را آفرید پیش از آنڪه تو را بیافریند ! پس به آنچه آزمودت ، تو را شڪیبا یافت . . . از ابتدا تو آن دُردانه ے خدا بودے ڪه خدا به زمینَت فرستاد تا زمینیان از تو یاد بگیرند ڪه چگونه میشود مهربان بود ! آنقدر ڪه اُمِ ابیهاےِ پدر شدے و نعمَ العونِ امامِ زمانَت . . . آنقدر ڪه شُدے مادرِ حُسین ♡ از شدتِ مِهر به حانیه ملقب شدے و از بسیارےِ نورانیتت به زهرا اے پاره ےِ تنِ رسولِ خدا . . . و خدا نورِ وجودَت را خبر داده بود از دنیا و از ابتلاهایَت و تو پذیرفتے ڪه باز ، بانوےِ مدافعِ حرمِ علے باشے و شهیدِ راهَش . . . و چون امروزے غوغاست اما در خانه ات بانو ! سرماےِ نبودنَت پخشِ جاے جاےِ خانه شده و حسن گوشه گیر تر از دیروز حتےٰ . . . از در و دیوار آهِ جانسوزے بلند است و علے مانده به پیراهنِ تو پناه بَرد یا به حسنین برسد ! این میان زینب اما حواسش به حُسین است . . . و میداند ڪه باید اشڪهایش را پنهان از همه بریزد و آرامِ جانِ اهلِ بیت شود با صبورے اش 💔 عجب سوزے به جانِ خانه افتاده از نبودنت بانو . . . . . https://www.instagram.com/p/CKFNBfHhKCq/?igshid=x40blzrt7fzd
1_723466416.mp3
6.31M
دوتاغریب‌برای‌غربت‌هم‌گریه‌می‌کنند 😭
هی اتوروب دیزلریوی قوجاخلاما آغلاما ای واااااای😭😭😭
کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد 😭
قانه بویاندیم که سنین آغلاماغین گورمویم (به خون نشستم که گریه ی تو رو نبینم) ... علی جان آغلامادا (گریه نکن دیگه)😭
چوخ اولدی زحمتیم سنه حلال اِله باغیشلا
آغلاما دای؛ مَنَ گَلسین قادان آی منی آغلادان، آغلامادای 😭💔🖤
من قصد کرده ام بروم
من قصد کرده ام بروم، یا علی مدد
برایِ دِلِ خودم زدم به جاده ... اما انگار قسمتِ چندین دِلِ دیگه رو هم باخودم ببرم
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم، مثل امشبی به پله دوم منبر نرسیده، برمیگشتم روی زمین، رها میشدم... جوری که مستمع ها بفهمند، پایم نداده از منبر بالا بروم... بعد همانطور که عبایم از شانه هایم آویزان شده با چهره ای غمزده بسم الله میگفتم و آه میکشیدم، طوری که "بیچاره شدیم" از سر و رویم بریزد... بعد وسطِ بهتِ مستمع ها با اندوه میگفتم: هجده سال، فقط هجده سال... فقط هجده سال داشت... بعد سکوت میکردم و اجازه میدادم کنایه فهم ها جمع را متوجه کنند، چه خبر است... تا بعد از چند دقیقه سکوت، اولین نفری که شانه هایش به گریه بلرزد پیرمردِ هشتاد سالهء مجلس باشد که با خودش حساب کرده من هشتاد سال عمر کنم و آن وقت تو فقط هجده سال؟ پشت بندش پدری که پیش از مسجد دختر هجده ساله اش را جلوی آموزشگاهی پیاده کرده و حسابی قربان صدقه چشم و ابرویش رفته شروع به هق هق کند و بعد از او جوان هجده ساله ای که توی مجلس نشسته و در این فاصله یک دور تمام آرزوهایش را مرور کرده و با خودش به این رسیده که هجده سالگی تازه اولِ جوانی ست، تازه اوج آرزوها و خواسته ها، تازه شروعِ زندگی... یکدفعه صدایش به ناله بلند شود و همه مجلس را به هم بریزد... بعد من رو به آدم ها بگویم، زدن داریم تا زدن! من و شما هم یک وقتی ممکن است به فرزندمان کتک بزنیم... خیلی وقتها ممکن است یکی، یکی دیگر را بزند... اما زدن داریم تا زدن! اینکه یک نفر به قصد کشت بزند، اینکه یک نفر با کینه و نفرت بزند، اینکه یک نفر با بغض بزند... این خیلی فرق دارد... اینجای مجلس قطعا صدای زن ها بلند شده و وقتش است بگویم، خانوم ها همینطوریش آنقدر نازک هستند که خیلی زود بشکنند، بترسند، فروبریزند... حالا شما حساب کن، یک مردِ بلندِ عرب، یک مردِ عصبی مزاج و بدمنظر، یک مردی که کینه و دشمنی همه وجودش را گرفته، حالا هم با قصدِ قبلی آمده، در خانه را با مشت و لگد بزند... شما به من بگو، سَرِ یک خانومِ هجده سالهء نحیف که تازه باردار هم هست چه می آید؟! یک مردِ عربِ بلندقدِ بدمنظرِ وحشی که با قصدِ قبلی آمده... حالا این مرد قرار باشد بزند، چطور میزند؟ اینجای مجلس دیگر حتما خودم از همه بی تاب تر شده باشم و بلند بلند گریه کنم... بگذارم چند دقیقه مجلسم به گریه های بلند و ناله های بی تاب بگذرد، بعد همانطور بین هق هق ها بگویم، اینکه کشتند یک حرفی ست اینکه به ضرب مشت و لگد کشتند یک حرف دیگر... اصلِ داغ هم همینجاست... تا باز صدای گریه ها بالا بگیرد... بعد هم مجلس را به حال خودش رها کنم و تا مداح دمِ یا زهرا می گیرد، خودم را بین گریه ها و ناله های مردم گم کنم... @be_vaghte_del313
مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی، به غیر عاطفه از عمه صاحب الزمان انتظاری نیست
مادری کردی ... نه فقط برای حسنین نه فقط برای زینبت مادری کردی ؛ برای مثل منی که عمری از تو و حریمِ امنِ نگاهِ تو فرار کردم ... برای منی که زیرِ نگاه تو بودم و غفلت کردم ... مادری کردی و همچو منی را هم زیرِ پر و بال گرفتی و بینِ خوب هات جا دادی ... مادری کردی ... حتی برای من ♡ . . @be_vaghte_del313
سلام ای گوهر دریای نور ای آیه زیبای عشق ریحانه روح خدا.. ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما... @be_vaghte_del313
اَگر دَلیلِ مَرگم را پُرسیدَند بِگویید عاشق بود میانِ روضه مادر جان داد:)♥ @be_vaghte_del313
دختر است دیگر ... ؛ از تمامِ ڪارهاے مادر سَر درمیاورد ! حتےٰ اگر ڪسے به زبان نیاورد !! به گُمانَم وقتے مادر میانِ بستر بود ، زینب آنقدر به هر بهانه اے پروانه ے شمعِ وجودِ هر لحظه در حالِ آب شُدن مادر شده بود ڪه ؛ جاےِ ڪبودے و زخمهایَش را از بَر شُده بود !! حواسش بود ڪه داغِ زخمهاے مادر را ، تنها اشڪ بریزد ... به دور از چشمهاےِ حسن ! اما آن روزها انگار مادر ، مادرے ڪردن را آهسته آهسته به گوشِ او میخواند و زینب ... با چشمهایے ڪه فریاد میزدند | مادرِ هجده ساله ام ، این حرفها را چرا میزنے ؟ | به گوشِ جان میسپُرد !! زینبِ حُسین ، به ارث میبُرد لقبِ | اُمِ ابیها | ےِ مادر را ... باید پس از فاطمه او سنگِ صبورِ ناله هاےِ درونِ چاهِ علے میشد ...💔 یکے پَس از دیگرے آن روزهاے آخر ، مادر تعلیمِ زینب میداد !! انگار تعلیم میداد ، صبوریهاےِ بعدِ خود را ... به اُم المصائبِ دوران 😭 دختر است دیگر ... بعدِ مادر بوےِ دستهاےِ او را میانِ جانمازَش به جستجو میگِریَد ! میانِ پیراهنًش حتےٰ و به آغوش میڪشد ، تمامِ دلتنگے هایَش را ... دختر است دیگر ! مادرے بَلَد است ... . . @be_vaghte_del313
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
حیفم می آید شب ها بخوابم. شب باید بیدار ماند ... گاهی به سلامتی ستاره های خدا شرابِ حافظِ شیراز نوشید... با خدا در مورد حسینش حرف زد و حرف زد و گریه کرد... بلکه گریه شوق بخاطر دادنش و داشتنش... شب باید جامعه خواند و عشق بازی کرد... شب باید سر ب سجده عاشورا گذاشت و برای مقام محمود اشک ریخت... شب باید عاشق شد ... بهتر بگویم... شب باید جادوانه زندگی کرد... زندگی کرد... @be_vaghte_del313
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
دختر داریم تا دختر! دختری که مهم ترین معیارش در انتخاب لباس، گلدار بودن آن است یا اصلی ترین دغدغه اش پیش از درس خواندن رنگ خودکار هایی است که می خواهد با آن ها بنویسد، چنین دختری معنی احساس را بیشتر می فهمد دختری که با عروسک هایش زندگی می کند، برای هر کدامشان اسمی انتخاب کرده و هرشب تا برایشان لالایی نخواند خوابش نمی برد، در آینده مادر مهربان تری برای فرزندانش خواهد بود. دختری که درد و دل هایش، غم و غصه هایش و حرف های مگویش را در دفتری می نویسد که فقط خودش می داند در کجای اتاق مخفی کرده، یقینا شانه های قوی تری برای درد و دل کردن دارد دختری که لذتش از گل فقط به بو کردن آن خلاصه نمی شود و چگونه خشک کردن آن را بلد است، عشق را بهتر از دیگران درک می کند هر جنس مونثی که دختر نیست؛ دختر بودن یک حرفه است درست مانند یک پزشک یا یک مهندس دختر سیاستمدار قهاری است که رگ خواب پدر را خوب می داند، بلد است چگونه ناز کند تا خواسته اش را عملی کند پرستاری است که محبت را از مادر می آموزد و به فرزند آموزش می دهد هنرمندی است چیره دست که مو، ناخن و چهره اش نمایشگاهِ آثار هنری اوست دختر، مبارزی دل نازک است که جز مهربانی سلاحی ندارد و تنها سنگر او در برابر مشکلات اشک های پنهانی است خلاصه بگویم دختر فرشته خداوند است روی زمین و رسالتش تبلیغ عشق است و ترویج مهربانی تا زمین بدون عشق نماند و از نامهربانی نمیرد ... 🌸تقدیم به دخترانِ سرزمینم🌸 @be_vaghte_del313
دلم می‌خواد برگردم به اون دوران که اول صبح خواب آلود آماده می‌شدم مامانم هول هولی میومد تو اتاق می‌گفت اخبار زیرنویس کرد دبستانا تعطیله، بگیر بخواب... @be_vaghte_del313
هر روز صبح خندان‌تر باش! آرام تر .. مهربان تر .. بخشنده تر .. صبورتر .. باگذشت تر .. حواست به نگاه خدا باشد ، که چشمش به زیباتر شدن  و لایق تر شدن توست..! @be_vaghte_del313
خدایا ممنونتم به خاطر همه‌ی روزهای سرد و پرکاری که رسما از تاریکی پنج و شش صبح شروع می‌شن. حتی اگر کم‌خوابیِ بیچاره‌کننده‌ای همیشه پشت سرشون به گله و شکایت نشسته باشه.
پدربزگ همیشه می‌گه: قلب آدما، مسیر زندگی‌شون‌ رو مشخص می‌کنه می‌گه مراقب دلت باش که به چی و به کی می‌سپاریش ‌که همه خیر و شرّ دنیا و عاقبتت به همین دل گره ‌می‌خوره... چشمامو بستم ببینم چند چنده دلم ... ‌دیدم تمومش خونه‌ی توئه :) ‌‌عاقبت بخیر منم، که دلدارم توئی حسین صلی الله علیک یابن الزهرا♥️ @be_vaghte_del313
خدایا ممنون که سرکلاسِ داستان نویسی استاد دو صفحه از کتابِ یُمنا رو خوندن و برامون ارزیابی کردن، بعدش بین هنرجوها نگاه به من کردن و گفتن" این کتاب برای شما، ببر بخون، شخصیت اصلی داستان یک دختر خانمِ که مثلِ خودت می مونه، شیرین و شیطان و ..." اسمِ این‌کارِاستادمونُ‌لطف نمیذارم،‌میذارم خدایا شکرت که گاهی حرفِ بعضی بنده‌هات مال خودشون نیست… مال توئه… پی نوشت ۱: حالا من این کتاب که میخونم یه جوری این دختر به جان من نشسته 😅 که اصلا انگار منم، دارم بازیگری مکتوب میکنم! اصلا چه قدر با شخصیت دختر داستان وجه اشتراک زیادی دارم و چه قدر استادم منو خوب شناختن پی نوشت۲: من عادت کردم گاهی تو فضای مجازی مورد هجمه قرار بگیرم، حالا اگر دوست داشتین نقدم کنید تو رو خدا تو دلتون نقد کنید، خدا از همون جام میشنوه، بهم پیام ندین 🙄 @be_vaghte_del313