_ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
+ پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
📚 منبع : ( کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
#عشقحسینعلیهالسلام
#ماملتامامحسینیم
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
دلهرهی #محرم دارم...
میشه رزقِ اشک و معرفت زیاد
و شیرینی نگاهت رو
برام بذاری کنار حسین جان؟
ان للمتقین مفازا...
رستگاری...
همان نگاهِ حسین است
به دلِ زائری که
دلتنگ ،
از دور سلام میدهد :)
#صلاللهعلیکیااباعبدالله🌱
بین این همه سوءِ تفاهم های عاطفی ،
دوست داشتن امام حسین ،
حقیقی ترین محبتیه که هممون تجربه می کنیم...♡ #عشقحسینعلیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو به محرم رسوندی ازت ممنونم(:❤️
خُداروشُکر
یکی از دعاهایِ شَبِ قَدرَم مستجاب شد و
به #محرمت رسیدم
وقتی روضه میخوانند ننشینید نگاه کنید!
چون قساوت میآورد
حداقل یک عکس العملی نشان دهید
ولو اینکه سرتان را پایین اندازید ..
- آیتاللّٰهجاودان -
آقا ســـلام ... نیتِ گریہ نمــوده ایم
شیرین ترین عبادتِ ماهم شروع شد #شرححال
روزه ی فردا اول #محرم بسیار سفارش شده و دعا مستجابه در این روز...
تونستید روزه بگیرید...
التماس۲آ 🙏🌷🌸
4_5805645321367194041.mp3
6.42M
بسم رب النور..
نور کربلا
نور شال عزا..
#محرم۱۴۴۳
#حاجمحمودکریمی
#پیشنهاددانلود
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز محرم شد و ایام تو... #پیشنهادمیشه
4_5805428988159461803.mp3
9.38M
[ هیچکی تو کوفه یار من نبود -
زمینه ] فوق العاده زیبا
- کربلایی جواد مقدم
- شب اول محرم - ۱٤۰۰/۰۵/۱۸
- هیئت بین الحرمین طهران
@be_vaghte_del313
جناب حرّ كه متحول شد يك شخص بود
اما حرّ بودن يك جريان است.
اگر ميخواهي متحول شوي ، دهه محرم دهه تحول است.
- استاد فاطمی نیا -
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
پارادوکسیکالترین روزهای تمام سال برای من دهه اول محرمه. همچنان که قلبم غم داره و عزاداره، روحم شعفناکه و پر از فرحه. نه شادیای از جنس شادیهای دنیایی. فرحی که مختص به غم حسین(ع) هست و بس. همچنان که هرروز بیقرار و ناآرامم از عزای این روزها، به شکل عجیبتری هم این روزها آرومم. توضیح منطقیای هم برای این حال ندارم، چون حتی نمیدونم چرا اینطوره.
فقط میدونم در عین اینکه به نشانه عزا گریه میکنم و سیاه میپوشم و بیقراری میکنم، خودم در رهاترین و بیغم ترین و فرحآلود ترین حالتم.
#شرححال
#عشقحسینعلیهالسلام
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
خواهرم هَستی، لباسِ مشکی تنش کرد و چادر انداخت رو دوشِشُ گفت: آبجی من می رَم هیئت.
دنبالش تا راه پِلّه راه افتادم و گفتم: صبر می کردی کار من تموم می شد با هم بعد نماز می رفتیم. کمی اخم کرد: بروبابا. من خیرسَرَم خادمم! باید زود برم. رفت و درو بَست. بعدنماز آماده شدم برم هیئت که برق ها رفت! مامان دِلِش شور افتاد و شروع کرد خیلی ریز غُر زدن! چرا همراهِ خواهرت نرفتی؟ برق ها رفت. الآن می ترسه، تو هیئت حالش خَراب می شه. تند و تند آماده شدم و با نورِ چراغ قُوه گوشیم که روشن کرده بودم تا زیرِ پامو ببینم بالاخره رسیدم هیئت. دیدم هیئت برق هست. همون لحظه زنگ زدم مامان و گفتم: مادر جان دیدی بی خودی نگرانی؟ اینجا برق هست. الآن می رم پیشِ هَستی نگران نباش. داخل هیئت که شدم چِشمَم دنبالِ هَستی می گشت. همه خادما و بچه ها رو دیدم جز هستی! یکی از اعضای هیئت امنا اومد سمتم، تا رسید گفت: خانم رحمت نژاد نترسیدا، خواهرتون حالِش خَراب شُده تو اون اتاقِ ... بادستش اتاقِ دَمِ دَرِ ورودی هیئت نشونم داد. رفتم سَمتِ اتاق. دیدَم خواهرم دراز کشیده ... یکی می گه رنگش کَبود شده بود. اون یکی می گه شاید فشارش افتاده. ضَربانِ قَلبَم تند و تند می زد. بغضم گرفته بود. می خواستم بگم برید کنار من خواهرشم امّا صدام در نمی یومد. به زحمت بدونِ اینکه چیزی بگم کنارِش نشستم زمین. دَستاشُ گرفتم تو دَستم و اشکام ریخت ... گفت: آبجی من خوبم، فقط برقا رفت ترسیدم. نفهمیدم چی شد افتادم...
بلندش کردم. لباساش و چادرش مرتب کردم. گفتم: نمی خواد امشب هیئت باشیم. بریم خونه. مامان هم نگرانِ. خونه زیارت عاشورا می خونیم و روضه گوش می کنیم. حالا نگرانِ این بودم که به مامان بگم چرا از هیئت برگشتیم؟ وقتی دید برگشتیم و دلیلش پرسید، فقط گفتم: هَستی حالش خوب نبود برگشتیم. تو دلمم ناراحت بودم که امشب چه قدر شَبِ بَدی بود! عجب شوکی بهم وارد شد و حالام هیئت از دست دادم! شروع کردم زیارت عاشورا بخونم که گوشی زنگ خورد. از دوستان طرح ولایت بودن. گفتن استاد و همسرشون مبتلا به کرونا شدن و حالشون مساعد نیست. برای حاج خانم دنبال پرستارِ خانم هستیم. شما سراغ دارین؟ گفتم: سراغ دارم. پرستارِ پدربزرگم. ولی آقاست. اجازه بدین صحبت کنم. سریع زنگ زدم به پرستارِ آقا، گفتم: برایِ همسرِ استادمون دنبال پرستار خانم هستم. سراغ دارین؟ گفت بله بله خانم رحمت نژاد سراغ دارم. شما آدرس بدین، هماهنگ می شه... بعد از کلی صحبتِ تلفنی و دادنِ آدرس و شماره تماس بالاخره پرستار هماهنگ شد و رسید مقصد... بالا سَرِ بیمار... حالا که می خوام بخوابم، خیلی آسوده ام و می گم: خدایا شکرت که امشب من وسیله شدم تا پرستار بفرستم بالا سَرِ هَمسَرِ استاد که حالش خوب نبود. خُدایا جِدیّ جِدیّ کارات بی حکمت نیست. من اگر می موندم هیئت گوشی رو طبق عادتم می ذاشتم رو سایلنت و داخِلِ کیف تا به عزاداری برسم. اون وقت هر چی زنگ می زدن بابت هماهنگی پَرستار من نمی شنیدم....
#بهدادهوندادهاتشکر
#حکمتخدا
#شبدوم #محرم۱۴۴۳
#یادداشتذهنخستم
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
وقتی شنیدم چه بر فرزندانِ علی(ع) گذشته و این خانمِ اسیر زینب(س) است فریاد و شیون سَر دادم: کاش در ای
برای خواندنِ کامِلِ یادداشت از لینک زیر👇 وارد شوید🙏🌷
https://v-o-h.ir/?p=21533
از تعجب همه گفتند: رقیه... او بود؟!
کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی...
#محدجواد_شیرازی
#یا_رقیهخاتون
راستی هست به یادت دمِ چادر گفتی:
دخترمن!به تو چادر چقدر می آید.....
#شبسوم
#یارقیهخاتون