🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂
🍂💫🍂
💫🍂
🍂
#پارت323
💫کنار تو بودن زیباست💫
روبروی آقا نشستیم. مرتضی اینبار فاصلهش رو باهام کمتر کرد. و خوشحال گفت
_حاجی حل شد
_اگر حل شد چرا چشمهای دخترمون بارونی شد!
نفسی تازه کردم و خواستم حرف بزنم که مرتضی گفت
_حرف اتمام حجت بود. پام رو جایی گیر داد که نتونم سر سوزنی کج بزارنش. مستقیم بردم پیش خدا
حاج آقا خندهی صدا داری کرد و گفت
_از زرنگی عروس خانمه و البته نتیجهش آخر عاقبت بخیری برای تو
مرتضی هم آهسته خندید. حاج آقا گوشیش رو برداشت و شمارهای رو گرفت
_خب به سلامتی و مبارکی. عقد حتی بدون ثبت هم شاهد میخواد. با اجازتون خُدّام و همسرش با همسرخودم رو گفتم آماده باشم.
طوری که مخاطبش شخص پشت خطه گفت
_تشریف بیارید حاج خانم
تماس رو قطع کرد.
_آقا مرتضی درسته به درخواست خودتون و برای راضی کردن بزرگترها ثبت نمیشه اما همه چیز باید سرجاش باشه.
نگاهش رو به من داد
_دخترم مهریهت چقدر باشه؟
سربزیر طوری کا فقط مرتضی بشنوه گفتم
_من نمیدونم
مرتضی سری به تایید تکون داد و گفت
_هر چی شما بگید حاج آقا
_من مهریهی دختر خودم رو صد و ده تا سکه یه سفر کربلا گذاشتم. همین قبولِ دخترم؟
دارم از خجالت میمیرم. کاش زودتر تموم بشه.
_بله خوبه
_آقا مرتضی شمام راضی هستی؟
_بله. هر چی شما بگید.
سه نفری که منتظرشون بودیم هم خوشحال از راه رسیدن. خانم حاج آقا چادر سفیدی روی سرم انداخت وآقا سید خطبهی عقد رو خوند و در حالی که هنوز نتونستم با حرفهای مرتضی کنار بیام بله رو دادم.
همه خوشحالن و من ناخواسته به خوشحالی اون ها لبخند رو لب هام نشوندم اما هیچ حسی ندارم.
آدم تو اجتماع نگشته و خجالتی نیستم اما دلم میخواد از تبریک ها و اون جمع دوری کنم و فقط و فقط تقصیر مرتضیست که از قبل آمادهم نکرده بود.
دور شدنم از جمع و جلوی در مسجد ایستادنم باعث شد تا مرتضی هم زودتر خداحافظی کنه و سمتم بیاد.
سرم رو پایین انداختم و حرفی بهش نزدم. کفشم رو پوشیدم و سمت در مسجد رفتم.
_صبر کن با هم بریم
کمی از سرعت قدمهام کم کردم. خودش رو بهم رسوند و خوشحال گفت
_من خیلی خوشحالم، تو نیستی؟!
حرفی نزدم
_یه چیزی بگو!
ایستادم و تو چشمهاش ذل زدم
_تو هیچ فکر کردی به بقیه باید چی بگیم؟! بفهمن چه توجیهی داری!
_هیچ کس نمیفهمه. فهمیدن هم خودم جواب میدم
با حرص پرسیدم
_این دلیلت رو به منم بگو شاید آروم گرفتم
به زور خندهش رو کنترل کرد
_یه دلیل محکم دارم.
خیره تو چشمهاش منتظر جواب بودم
_میگم عاشقم. یه عاشق بی طاقت
پارت زاپاس
وی ای پی راه افتاد😍 شرایط👇
الانپارت ۷۷۸هستیم😋
https://eitaa.com/joinchat/475201981C8aab07ad4f
🖊 : فاطمه علیکرم
🍂 هدیبانو🍂
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💫🍂════╗
@behestiyan
╚════💫🍂═╝
💫
🍂💫
💫🍂💫
🍂💫🍂💫
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂