eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
145 عکس
37 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀 🍀💞🍀 💞🍀 🍀 🍀منتهای عشق💞 دیگه هرکاری کردم نتونستم بخوابم. هم فکر مهشید اعصابم رو به هم ریخته و هم اینکه چرا علی خواسته که حرف نزنم و بخوابم! سر بلند کردم و به خاله نگاه کردم.‌ دستش رو نوازش‌وار روی موهای میلاد می‌کشید.‌ رضا و زهره، فقط چشم‌هاشون‌ رو بسته بودن. علی هم بیدار بود. نشستم رو به خاله گفتم: _ خاله وسایل رو جمع کنم برای غروب؟ _ نمی‌دونم، بذار علی بیدارشه. _ بیدارم مامان. من نمی‌دونم هر کاری صلاح می‌دونی انجام بده.‌ _ نمی‌دونم چه جوری به عموت بگم! _ به اون چه!؟ _ شاید بگن، همه با هم اومدیم باید با هم باشیم. علی نیم‌خیز شد و به آرنجش تکیه داد. _ می‌خوای من بگم؟ _ نه؛ خودم بگم‌ بهتره. رضا مادر بلندشو به مهشید هم بگم بیاد. _ ولش کن مامان، اون نمیاد من رو هم خراب می‌کنه. _ تو بگو اگر گفت نه، من راضیش می‌کنم. رضا نشست و کلافه دستش رو توی موهاش کشید. _ اون نمیاد، ولی چشم‌ بهش می‌گم. ایستاد و سمت دَر رفت. پاش به پای زهره گیر کرد و چند قدمی برای اینکه تعادلش رو حفظ کنه، با سرعت رفت و تیز برگشت سمت زهره. _ مگه مریضی؟ زهره فوری پشت خاله پناه گرفت و گفت: _ به من چه!؟ _ زهرمار رو به‌ من‌ چه! پات رو گرفتی جلوی من تا بیفتم زمین؟ _ نخیر از قصد نبود. می‌خواستی چشم کورت رو باز کنی، به پام گیر نکنه. تازه الان پامم درد گرفته. _ زهره من یه حالی از تو بگیرم؛ بشین ببین! چشم‌غره‌ای به زهره رفت و از اتاق بیرون رفت. علی گفت: _ زهره‌خانم تمومش کن! یکی تو، یکی اون! تا برسیم تهران همدیگر رو می‌خواین بزنید؟ _ من که کاریش نداشتم. خودش پاش گرفت به پای من. _ به من دیگه نگو که هم تو رو می‌شناسم هم اون رو. خاله گفت: _ یه خورده آروم‌تر حرف بزنید، میلاد خوابه. روسریش رو روی سرش مرتب کرد. دست دراز کرد و چادر سفیدش رو برداشت. _ من می‌رم با عموت صحبت کنم.‌ اگر گفت نه، زنگ بزن به حسین بگو نمیایم.‌ نمی‌خوام دلخوری پیش بیاد. فرصت زیاده؛ یه دفعه دیگه با هم می‌ریم. با حرص گفتم: _ فقط دفعه دیگه خواهش می‌کنم یه کاری کنید کسی نفهمه. من ایل و تباری رو دوست ندارم. خاله لبش رو به دندون گرفت و به دَر نگاه کرد. _ یواش دختر! می‌شنون. ایستاد و چادرش رو سرش کرد. _ صبر کنید الان میام. رو به علی گفتم: _ پاشیم وسایل ببندیم؟ _ صبر کن ببینم چی می‌شه. زیاد هم وسایل نمی‌خوایم. شام از بیرون می‌گیریم. فقط زیرانداز و فلاکس می‌خوایم. نزدیک غروب هوا سرده؛ زیاد نمی‌شه کنار دریا موند. زود بر‌می‌گردیم. میلاد تکونی خورد و سر جاش نشست. به جای خالی خاله نگاه کرد و با بغض به من گفت: _ مامانم کو؟ _ الان میاد، رفت پیش عمو. نگاهش به علی افتاد و دوباره به من داد. _ می‌خوام برم پیشش. علی جدی گفت: _ صبر کن الان میاد. معلومه از تنبیه میلاد هنوز راضی نشده؛ چون هیچ لطافتی تو نگاهش به برادر کوچکش نداره. زهره برای شادی میلاد گفت: _ میلاد قراره با دایی بریم کنار دریا. میلاد به علی نیم‌‌نگاهی انداخت. دَر اتاق باز شد و خاله داخل اومد.‌ _ خداروشکر اصلاً ناراحت نشد.‌ گفت خوش بگذره.‌ نمی‌دونم چی شده! این سوری همش اخم و تَخم می‌کنه. هیچوقت با ما کنار نیومد. الانم گوشه‌ی اتاق جوری ناراحت نگاهم می‌کرد و قیافه گرفته، انگار من دعواشون انداختم. نگاهش به میلاد افتاد. _ دورت بگردم، بیدار شدی؟ کنارش نشست‌. میلاد خودش رو به مادرش چسبوند. خاله آهسته گفت: _ چی شده عزیزم؟ میلاد سرش رو بالا داد. _ علی دعوات کرد؟ علی نفس سنگینش رو بیرون داد. _ من کاریش نداشتم. خودش می‌دونه چی‌کار کرده که خجالت می‌کشه. خاله رو به میلاد با محبت گفت: _ الان می‌ریم کنار دریا. _ بازم سوار قایق می‌شیم؟ علی قبل از خاله گفت: _ نخیر؛ تو هنوز تنبیه‌ت تموم نشده. خاله ملتمسانه نگاهش رو به علی داد. _ خودش فهمیده اشتباه کرده. تو هم ببخشش. _ من نشنیدم این رو بگه. میلاد پربغض نگاهش رو به علی داد. _ من که گفتم ببخشید. خاله گفت: _ پسر خوشگلم، خیلی ما رو ترسوندی. علی گفت: _ آقامیلاد شانس آوردی رویا فراریت داد.‌ وگرنه... خاله حرفش رو قطع کرد. _ حالا تو روی من رو زمین ننداز. قول می‌ده دیگه تکرار نکنه. علی چپ‌چپ به میلاد نگاه کرد. _ آره؟ میلاد با سر تأیید کرد. همزمان دَر اتاق باز شد. رضا عصبی داخل اومد و رو به خاله گفت: _ دیدید گفتم‌ نمیاد. سرش رو کرده زیر پتو، هر چی باهاش حرف زدم، اصلاً محلم نداد.        ✍🏻 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💞🍀════╗      @behestiyan ╚════💞🍀═╝ پارت‌اول https://eitaa.com/behestiyan/16 🍀 💞🍀 🍀💞🍀 💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀💞🍀