eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
176 عکس
47 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟☘🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟 🌟☘🌟 ☘🌟 🌟 🍀روزهای تاریک سپیده🌟 خوشحال از اینکه جواهر حالش بهتر شده از پله ها پایین رفتیم. عمه جلو رفت و من هم‌بدنبالش.‌ در اتاق نعیمه رو باز کرد و داخل رفتیم. با ورودم هوشنگ سمتم دوید و طلا چهاردست و پا با عجله جلو اومد. نشستم و هر دو رو تو آغوش گرفتمو رو به نعیمه سلام کردم اینکه بچه ها انقدر به من وابسته شدن‌ باعث خوشحالی هم عمه ست، هم نعیمه. این رو از نگاهشون میشه فهمید _بسه دیگه ولشون کن. فشار میارن به اون طفلک عمه طبلکی برداشت و تکون داد و باعث شد تا هر دو سمتش برن. جلوی عمه نشستن و مشغول بازی شدن. نعیمه رو به عمه گفت _گفتی بهش؟ عمه آهی کشید _گفتم نعیمه نگاهم کرد _احتمالا فردا فرامرز با ماهرخ برمیگرده سوالی نگاهش کردم _ماهرخ برای چی؟ عمه گفت _فردا میفهمی. نعیمه تاکیدی گفت _طلعت گفتی چند سال پیش ایوب چیکار کرده؟ عمه کلافه نگاهش کرد _گفتم نعیمه، گفتم! پس اون‌مردی که رفته اون دختر رو بدبخت کرده ایوب خان بوده! خودش هم مثل پسرش هوس باز بوده. پس برای همین انقدر راحت درخواست پسرش برای عقد من رو قبول کرد. _این پدر و پسر مثل همن.‌ هر دو بهم خیره موندن _وقتی شاهرخ خان گفت باید برم‌پدرش رو ببینم دلم خوش بود میگم‌ نمیخوام و میزارن برم.‌اما انگار پدرش بیشتر از خودش از اون اتفاق خوشحال بود.‌ فقط سفارش کرد بعد عقد، نازگل، خانوم خونه‌ست نعیمه گفت _یه وقت این حرف ها رو جلوی فرامرز نزنی! سرم رو بالا دادم _نه. نمیزنم. ولی شهین و شهلا هم فکر میکردن ایوب خان مخالفه. الان که فهمیدم اون نامردی که عمه داستانش رو برام‌تعریف کرد ایوب خانِ دیگه تعجب نمیکنم از رفتارهای کریه پسرش. آه عمه دوباره بلند شد _ایوب از کارش پشیمون شد ولی از ترس قوم و خویش شهربانو ترسید بره سراغشون _مگه نمیگفتید قدرت و نفوذ داشت؟ _آره. ولی این قدرت و نفوذ رو به واسطه‌ی قوم و خویش شهربانو بدست آورده بود.‌ یه بار انقدر که ناراحت بودم رفتم نشستم و برای شهربانو سیر تا پیازش رو تعریف کردم. از قبل همه چیز رو میدونست. حتی اسم دختره رو. انقدر پرسیدم از کجا تا گفت اون زن اومده سراغش ولی شهربانو از ترس آبروش سکوت میکنه. پارت زاپاس پارت‌های پایانی ۵ تومن کل رمان که ۶۳۵ پارته رو یکجا بخون😍 ۵۰ تومن بزنید رو شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمه علی کرم بانک‌ملی فیش رو بفرستید به این ایدی @onix12 فیش رو همون روز ارسال کنید غیراین قبول نمیکنم🌹                    بعد از خرید: این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه کپی پیگرد قانونی و الهی داره. رمان رو برای کسی نفرستید. چه با نام‌نویسنده چه بی نام‌ نویسنده. حتی برای خودتون ذخیره نکنید. نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن نقد نمیپذیرم❌             ✍🏻 فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═☘🌟════╗      @behestiyan ╚════🌟☘═╝ 🌟 ☘🌟 🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟☘🌟