eitaa logo
شعرهای بهجت فروغی مقدم
205 دنبال‌کننده
86 عکس
65 ویدیو
1 فایل
شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
آنجا در آن میدان خون مهدی چه می دیدی در بین آن دشت جنون مهدی چه می دیدی گفتی بیا احمد، ببین این جا چه سرسبز است! در بین حوض سرخ خون، مهدی چه می دیدی؟ در آتش خمپاره ها،در موج ترکش ها آرام و لبریز از سکون، مهدی چه می دیدی بیسیم تو می گفت سیمت متصل بوده با آسمان نیلگون; مهدی چه می دیدی؟ اسم شب تو "ما رایت الا جمیلا" بود بیرون از این دنیای دون مهدی چه می دیدی؟ بر برگ برگ ارغوان آن شب چه می خواندی زیر رواق ارغنون مهدی چه می دیدی بین بهشتی که شهادت مژده اش را داد بر سابقون السابقون، مهدی چه می دیدی؟ درهای چشم ما به روی آسمان بسته است بالای این سقف و ستون مهدی چه می دیدی؟ وقت پریدن از میان بند تن غیر از "انا الیه راجعون" مهدی چه می دیدی؟
این سو‌هزار سلسله لیلا بود،آن سو‌ هزار قافله مجنون بود این سو هزارها دل بی تاب و آن سو هزار پیکر گلگون بود این سو هزار چشمِ به در مانده، هر دم در انتظار خبر مانده آن سو هزار نامه ناخوانده پیچیده در تلاطم کارون بود هر روز رو به قاب تماشایت یا در هوای آبی دریایت دل در تپش به سینه چنان ماهی بر خشکی سواحل جیحون بود خون تو ریخت روی تن خاک و یک قسمتش گلاب و یکی گل شد لیلای در هوای تو جا مانده یک چشم اشک و چشم دگر خون بود مفتون خنده های دلارایت، مجنون چشم آبی زیبایت آرامشی که داشت به قلبش را،دریا به چشم های تو مدیون بود! پر می کشیدی از دل مشتی خاک، پر می زدند همسفرت افلاک جز ماجرای عشق تو هر عشقی، افسانه بود دیگر وافسون بود می رفتی از کویر و هزار آهو با دام چشمهای تو می رفتند می رفتی و قبیله لیلا ها سر تا به سر جزیره مجنون بود!
برخاست گرد و خاک تنش را تکاند و رفت آیینه را به سوگ نگاهش نشاند و رفت آرام چون نسیم از اینجا عبور کرد در گوش غنچه آیه لبخند خواند و رفت با این که سخت تشنه و بی تاب آب بود یک جرعه در کناره ی دریا نماند و رفت برخاست یوسفانه و از چنگ موج ها چالاک چاک پیرهنش را رهاند و رفت خم شد به روی خاک سر از سجده برنداشت آری نماز آخر او بود خواند و رفت آبی تر از همیشه در آغوش آسمان پرواز را به نقطه ی پایان رساند و رفت.