eitaa logo
شعرهای بهجت فروغی مقدم
204 دنبال‌کننده
88 عکس
68 ویدیو
1 فایل
شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار بود که حُسن تو در حصار بماند همیشه دور و برت سیم خاردار بماند بنا نبود صبا عطری از لب تو ببوید بنا نبود که عکس تو یادگار بماند قرار بود که رسم تو از زمانه برافتد بنا نبود نشانت به روزگار بماند چه بادهای مخالف که غرق ولوله بودند که آفتاب تو در پشت ابر تار بماند قرار بود گل نرگس تو با همه عطرش میان توده تاریکی از غبار بماند میان آنهمه طوفان، خزان اجازه نمی داد به شاخه تو گلی سرخ از بهار بماند تو خون به دل شدی، اما بنای عشق بر این بود که روی شاخه ات آن آخرین انار، بماند! (ع)
25.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 چه روزها که یک‌به‌یک غروب شد نیامدی... 🎙 قطعه استودیویی 🌷[دل شکسته]🌷 با صدای : علی اکبر حائری گوینده : رسالت بوذری شاعر : مهدی جهاندار @mehdi_jahandar
برای قبول کرده خدا از تو چشمهایت را دو تا زمرد زیبای با صفایت را نگاه شعله ورت را کشیده در آغوش و در میان دلش باز کرده جایت را خدا برای تمام فرشته ها گفته است به افتخار و مباهات ماجرایت را به اشتیاق تو خیل ملایک آمده اند که روی دست بگیرند ربنایت را شفق گلی است که تقدیم می کند خورشید به چشم های تو، تا می کند هوایت را تو موج‌معجزه ای، ای گذشته از طوفان! بزن; دوباره بزن بر زمین عصایت را!
هر لحظه شعر حال و هوایی جدید داشت آن روزها که عشق تو شهری شهید داشت آن روزها که قرمز وضعیت تو عشق! در قلب کوچکم ضربانی شدید داشت جنگنده های چشم تو آن روزها عجیب بر نقطه های ضعف من خسته دید داشت آن روزها که زیر زمین نگاهی امن در نقش جان پناه، چراغ امید داشت آن التهاب قرمز و آن اضطراب زرد وضعیتی جدید به نام سفید داشت من سالهاست مرده ام، ای عشق! کو؟ کجاست آن روزها که شور تو شهری شهید داشت!
چه نخل ها که در این خاک خشک بی سر شد چه لاله ها که در این دشت تشنه پرپر شد به لحظه لحظه این فصل خون و خاکستر چه خاطرات غریبانه ای مکرر شد گلوله بود و‌گلو، ناله بود و نعره تیر تفنگ و سنگ و نبردی که نابرابر شد نگاه دخترکان خیره خیره می بارید از ابرهای سیاهی که سایه گستر شد ستاره گم شد و دیگر سپیده دانه نریخت در آسمان کبودی که بی کبوتر شد بپرس شرح پریشان عشق را از خاک که گوشه گوشه پر از لاله های پرپر شد مدار رقص پر و بال را سراغ بگیر از آسمان کبودی که بی کبوتر شد!
💠 هزار سلسله لیلا 🔸شب شعر دفاع مقدس 🗓 پنجشنبه ۶ مهرماه ⏰ ساعت ۱۸ 📍مکان: باغ غدیر اصفهان، حوضخانه قلمستان ➖➖➖➖➖➖
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از سخن معصومین هیچکس مثل سید رضی درمورد مادر صحبت نکرده... مادر مادر مادر
حنظلهٔ بادغیسی، شاعر پارسی‌سرای قرن سوم هجری قمری و یکی از نخستین شاعران و گویندگان شعر پارسی است که در عهد طاهریان می‌زیسته‌است. نظامی عروضی از قول احمد بن عبدالله خجستانی «دیوان» شعری به وی نسبت می‌دهد. از اشعار وی تنها پنج بیت شامل یک قطعهٔ دو بیتی و یک مفرد به دست آمده‌است. در مجمع‌الفصحا آمده‌است که وفات حنظله در سال ۲۱۹ هجری قمری بوده‌است. شعری از حنظلهٔ بادغیسی به روایت از کتاب چهار مقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی: احمد بن عبدالله خجستانی را پرسیدند تو مردی خربنده بودی، به امارت خراسان چون رسیدی؟ گفت: روزی دیوان حنظلهٔ بادغیسی همی‌خواندم بدین دو بیت رسیدم: مهتری گر به کام شیر در، است شو خطر کن ز کام شیر بجوی یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی! داعیه‌ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود. خران را بفروختم و از وطن خویش رحلت کردم…
هدایت شده از انجمن ادبی کلمات
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 کلیپ شعرخوانی (به مناسب هفته‌ی دفاع مقدس) 🌷 قایق نشست روی زمین، پهن کرد دریا را کشید پارچه را، متر کرد پهنا را درست از وسط آب، قایقی رد شد شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را صدای تَق‌تَ‌تَ‌تَق... تیر بود می‌بارید صدای تِق‌تِ‌تِ‌تِق... دوخت چتر خرما را کنار قایق بابا که خورد خمپاره بلند کرد و تکان داد خُرده نخ‌ها را فرو که رفت در انگشت مادرم سوزن کسی دقیق نشانه گرفت بابا را وَ آب از کف قایق سریع بالا رفت و تند مادر هی کوک زد همان‌جا را بریده شد نخ و از توی قاب بابا دید میان دامن خود چرخ می‌زند سارا @kalemaat
این سو هزار سلسله لیلا بود، آن سو هزار قافله مجنون بود این سو هزار نرگس بی تاب و آن سو هزار لاله گلگون بود این سو هزار چشم به در مانده، هر دم در انتظار خبر مانده آن سو هزار نامه ناخوانده پیچیده در تلاطم کارون بود خون تو ریخت روی تن خاک و یک قسمتش گلاب و یکی گل شد لیلای در هوای تو جامانده یک چشم اشک و چشم دگر خون بود هر روز رو به قاب تماشایت،یا در هوای آبی رویایت آرامش عمیق نگاهش را دریا ولی به چشم تو مدیون بود پر می کشیدی از دل مشتی خاک، پر می زدند همسفرت افلاک دنیا در این نمایش زیبایی از بالهای باز تو ممنون بود می رفتی از کویر و هزار آهو با دام چشم های تو می رفتند می رفتی و قبیله لیلاها سرتا به سر جزیره مجنون بود!