eitaa logo
بهترآفرینی
153 دنبال‌کننده
18 عکس
22 ویدیو
8 فایل
محفلی برای یادگیری بهره‌وری، پربرکتی، زیباآفرینی و بهترآفرینی ارتباط با مدیر کانال @mahmood_yazdani آدرس کانال تلگرام t.me/behtarafariny
مشاهده در ایتا
دانلود
👏👏😄😄 خوش به حال ما مردان بخاطر وجود زنان ✅ در حدیث از امام صادق (ع) است که فرموده اند : «أكثَرُ الخَيرِ فِي النِّساءِ »«بيشتر خوبى ها در زنان است» 📝 درباره ریشه لغوی نساء بین لغت شناسان تفاوت آراء وجود دارد که من به ۳ دیدگاه - البته نه به روش انتخابی بلکه به روش استکمالی - اشاره می کنم. 1⃣ برخی ریشه آن را از نسی به معنی کسی که کارش نسیه دادن است می دانند. و از اینرو می گویند زنان مانند تاجرانی هستند که با مشتری خود راه می آیند و جنسشان را نسیه می دهند تا کار مشتری شان راه بیفتد. و این نسیه دادن شان بعلت مهربانی و مهرورزی شان است که «دیگری» برای شان مهمتر است از آنچه که خودشان دارند. 2⃣ برخی باز در همین ریشه نسی آن را نه به معنی نسیه کار بلکه به معنی کثیرالنسیان یا بسیار فراموشکار می دانند. اگر این معنای دوم را بخواهیم بجای اینکه بجای معنای اول بگیریم، در ادامه معنای اول بگیریم و هر دو معنا را قبول کنیم به این معنا می شوند که زنان تاجرانی هستند که جنسشان را به خاطر انسان دوستی شان نسیه می دهند و از آن طرف بخاطر فراموشکاری زیادشان ، یادشان می رود که آنچه را که نسیه داده بودند ، وجه یا عوض آن را مطالبه کنند. 3⃣ برخی ریشه نساء را با ریشه انسان هم ریشه می دانند و از انس دانسته که به معنای انس و خودمانی شدن با دیگری می دانند. باز هم اگر بجای اینکه نخواهیم این معنای سوم را به جای دو معنای دیگر در نظر بگیریم، و تکمیل کننده و متمم آن دو معنا بدانیم اینگونه می شود که زنان به دلیل اینکه آنچه را که دارند، نسیه می دهند و بعد هم یادشان می رود که مطالبه کنند فلذا خیلی راحت میشه با اونها مانوس شد و برای دیگران انس و الفت می آورند. ❇️ حال با لحاظ این سه معنا در کنار هم ، حدیث «أكثَرُ الخَيرِ فِي النِّساءِ » تا حدی بهتر فهمیده می شود که زنان بیشترین خیر را به جامعه می رسانند، چون هم داوطلبانه خیررسانی می کنند و گرچه ممکن است اولش کمی چرتکه بیندازند، ولی بعد یادشان می رود و باز دوباره و چندباره خیررسانی می کنند و باز تمام چرتکه هایشان یادشان می رود. فلذا خیلی راحت میشه با اونها مانوس شد. ⏪ با لحاظ این سه معنا در کنار هم، زنان تاجران و توزیع کنندگان خیر در جامعه هستند که هم نسیه کار هستند و هم بسیار فراموشکار هستند و خیرشان را با کمترین توقع در جامعه پخش و گسترش می دهند. 😞 😞 من از طرف خودم به همه زنان عرض می کنم ما مردان را ببخشید که در برابر خوبی های زیاد شما قدرشناس نیستیم و هر چقدر شما اهل حساب و کتاب نیستید، ما مردان اهل حساب و کتاب هستیم. 🙈😞 و باز ما مردان را ببخشید که از این دو ویژگی نسیه کاری و فراموشکاری شما سوءاستفاده زیادی می کنیم. 🤔🤔 نمی دانم شاید خداوند شماها را روی زمین آورده تا ما از شما انسانیت را یاد بگیریم. ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
📣📣📣 «من منجی کوچک ام، پس هستم» ⏪ از آن زمانی که رنه دکارت فرانسوی آن جمله مشهورش را بیان کرد که «من می اندیشم، پس هستم»، این جمله با تعبیرات و تغییرات مختلفی بیان شده است. در زمان شاه، آن هنگام که تازه تولید پیکان شروع شده بود، به طنز برخی که صاحب پیکان شده بودند، می گفتند : «من پیکان دارم، پس هستم»، اما اگر امروزه کسی بگوید «من پیکان دارم، پس هستم» با طنز و یا تمسخر به او می گویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟» اما همه این جملات بیانگر تمایل به تحقق یک کنش (رفتار) یا نحوه وجود هست که فرد بواسطه آن کنش یا نحوه وجود، «احساس وجود» می کند. ❇️ در روان ما انسان ها گویی میلی است که می خواهد ما بروز و ظهور داشته باشیم. می خواهد ما «احساس وجود» کنیم و بدانیم و بشناسانیم که «من هستم». و برای اینکه به خودمان ثابت شود که «من هستم» ، دست به کارهایی می زنیم که تاییدکننده این باشد که براستی در این جهان هستی «من هستم». شاید همه کارهایی که می کنیم، درسی که می خوانیم، کنکوری که می دهیم، ادامه تحصیلی که می دهیم، سر کاری که می رویم، پولی که در می آوریم، به مهمانی که می رویم، به مسافرتی که می رویم، سلفی که می گیریم، عکسی که از خود در پروفایل مان می گذاریم، استوری و لایوی که می گذاریم و ... همه و همه برای این باشد که به خودمان و دیگران می گوییم که ببین «من این کارها را می کنم، پس هستم» . ❗️اما براستی ما با این کارهایمان «واقعا هستیم» ؟ نکند در جواب این کارهایمان، مثل جواب حرف همان کسی که در این زمانه بگوید «من پیکان دارم، پس هستم » به طنز و تمسخر بگویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟» ✅ راستی چه رفتار یا کنشی از ما (doing)، یا چه نحوه ای از بودن ما (being)، باعث می شود که واقعا «وجود داشته باشیم» یا «احساس وجود» کنیم ؟ من از کجا بدانم که «هستم»؟ در جمله «من .... پس هستم» جای نقطه چین ها چه بنویسیم که بعدا به ما نخندند و خودمان هم پشیمان نشویم. چه چیزی می تواند واقعا باعث «احساس وجود» در من شود ؟ ⬅️ جمله «من می اندیشم، پس هستم» بیانگر این است که «اندیشه» شاخص «هست بودن» من است. اما فارغ از اینکه بخواهیم نقدی بر این جمله دکارت داشته باشیم، اندیشه تا به عمل در نیاید، نوعی درخودماندگی است. ضمن اینکه چه نوع اندیشه ای می تواند معرف و شاخص «هست بودن» من باشد ؟ آیا هر اندیشه ای ؟ بگذریم، بحث در این زمینه زیاد است. ⁉️ اما واقعا چه چیزی به ما «احساس وجود» می دهد؟ احساسی که باعث می شود از خودمان راضی باشیم. 🔴 اگر به پیش فرض ها و استدلالات این بحث کاری نداشته باشیم، موضوع «نجات» می تواند «احساس وجود» به ما بدهد . «تقلای وجود» زمانی است که «وجود» به خطر بیفتد و لذا اگر خطری باشد و ما کاری نکنیم، گویی که «نیستیم»، و «تقلای نجات» باعث شکل گیری «حس وجود» در ما می شود. بنابراین «نجات» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند‌. مثلا اگر خطری برای خودمان و دیگری باشد و کاری نکنیم، ما را سرزنش خواهند کرد که مگر تو نبودی؟ و یا اینکه حواست کجا بود ؟ ضمن اینکه خودسرزنشی هم خواهیم داشت. 🔶 بنابراین «نجات» و «منجی گری» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند و شاید زنده بودن ما به «منجی گری» ما باشد. به نجات خودمان و نجات دیگران. وبه میزان تلاش مان در امر نجات، احساس وجود خواهیم کرد. ☪ ما همچنانکه با «منجی گری» خودمان، احساس وجود خواهیم کرد، با هر «منجی» نیز احساس اتحاد خواهیم کرد. بنابراین همه ما در روان مان از انسان های منجی خوشمان خواهد آمد. و شاید به همین دلیل باشد که هم می خواهیم خودمان منجی باشیم و هم منجی ها را تحسین می کنیم و هم منتظر منجی هستیم. 🔔🔔اما یک خطر بزرگی اینجا هست. وقتی گستره مشکلات و خطرها را در سطح وسیع اجتماعی و جهانی نگاهی بیندازیم، و از طرف دیگر به توان منجی گری خودمان نظری بیندازیم، ممکن است یک یأس و ناامیدی به ما دست دهد که آیا می توانیم کاری کنیم ؟ اینجا پاسخی که می توان داد، «منجی گری به قدر توان» است. ما «منجی بزرگ بشریت» و جهان هستی نیستیم، اما می توانیم «منجی های کوچک» باشیم. اول از همه منجی خودمان، سپس خانواده مان و سپس اطراف مان به قدر توان و امکانات مان. 💐💐 کار این دنیا با «منجی بزرگ» سامان می یابد، اما منجی بزرگ تا هزاران «منجی کوچک» نداشته باشد، کاری از پیش نخواهد برد. منجی بزرگ منتظر منجی های کوچک است. منجی هایی در قد و قواره من و شما. و زمانی ما می توانیم بگوییم که منتظر منجی بزرگ هستیم، که خودمان منجی کوچکی شده باشیم. آن وقت است که اتفاق نیکویی رقم خواهد خورد. ❇️ بنابراین اگر تلاش کنیم که منجی کوچکی شویم و بتوانیم بگوییم که «من یک منجی کوچک ام» آن وقت با اطمینان خاطر و آرامش می توان گفت که «پس هستم». ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
📣📣📣 اگر خواستید خوش اخلاق شوید، یا خوش اخلاق ها را بشناسید، حداقل به این ۸ ویژگی توجه کنید. ✅ حسن خلق یا خوش اخلاقی یکی از خصیصه های مهم و بارز هر مسلمان و از دستاوردهای مسلمانی و دین ورزی، بایستی باشد‌، بطوریکه اگر فرد مسلمانی، خوش اخلاق نباشد، دین مداری او دچار اشکال خیلی جدی است. 🌙 ماه مبارک رمضان فرصت خیلی خوبی برای تمرین خوش اخلاقی و ارتقاء آن در درون خودمان است، بطوریکه از رسول الله (ص) نقل شده است: 🔹أيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِى هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ . «ای مردم! هر کدام از شما که در ماه مبارک رمضان اخلاقش را نیکو کند، در روزی که پاها بر روی صراط می لغزد. آن اخلاق نیکو شده جواز عبورش از صراط می باشد.» (وسائل الشیعة۱۰ ص۳۱۴) ⏪ در اینکه حسن خلق یا خوش اخلاقی چی هست، نظرات مختلفی وجود دارد، ولی تحقیقی که آقای دکتر عباس پسندیده، استاد پژوهشگاه قرآن و حدیث درباره مصادیق خوش اخلاقی در روایات انجام داده اند، یکی از بهترین تحقیقات در این زمینه است که مقاله آن در ادامه خواهد آمد. 🔴 آگاهی از مصادیق حسن خلق چندین فایده مهم دارد، از جمله : 1⃣ استفاده شخصی : اگر خواستید روی خودتان کار کنید و خوش اخلاق شوید، این مصادیق ۸ گانه به شما کمک می کند تا دقیقا روی همین موارد کار کنید. 2⃣ استفاده تربیتی : اگر خواستید فرزندان تان خوش اخلاق شوند، این مقاله با معرفی این مصادیق ۸ گانه، چشم انداز خوبی از فرد خوش اخلاق برای شما ترسیم می کند تا چراغ راه شما در تربیت باشد. 3⃣ استفاده بین فردی : اگر خواستید با آدم‌های خوش اخلاق دوست یا همکار یا شریک یا همسر شوید، این ۸ شاخص به شما شاقولی می دهد که بتوانید آدم های خوش اخلاق واقعی را از شبه خوش اخلاق ها و بد اخلاق ها تشخیص دهید. 4⃣ استفاده حرفه ای : اگر مبلغ یا مربی یا مشاور هستید این ۸ شاخص خوش اخلاقی به شما کمک می کند که مسیر ترویج، یا تربیت، یا تشخیص را درست بروید و بر اساس شاخص های عینی کار کنید. ✍ محمود یزدانی@shokoofaee مقاله چیستی حسن خلق از آقای دکتر پسندیده 👇👇
📣📣 مفسر قرآن اول از همه بایستی استراتژیست باشد : تفسیر راهبردی ( استراتژیک ) راهکاری بسیار موثر در مهجوریت زدایی از قرآن محمود یزدانی 🌙 ماه رمضان که می رسد فعالیت های قرآنی پررنگ تر می شود. از جلسات قرآنی بگیرید تا نمایشگاه های قرآنی و ... یک پرسشی که مطرح است این است که چرا با این همه کثرت کلاس ها و جلسات و نمایشگاه های قرآنی، باز هم قرآن آنچنان که شایسته است در جامعه اثرگذاری مطلوب را ندارد ؟ کجای کار اشکال دارد ؟ ⏪ در اینجا قصد آسیب شناسی آموزش قرآن را ندارم که خود بحث مفصل و طولانی است، فقط به همین مقدار اکتفا می کنم که روش آموزش قرآن در سیره نبوی(ص) بسیار متفاوت از سبک های آموزش قرآن در زمان حاضر است. و اگر وجود نازنین پیامبر(ص) در زمان ما حضور یابند و در جلسات آموزش قرآن - از روخوانی و روانخوانی بگیرید تا تدبر و تفسیر - شرکت کنند، از این مدل آموزش قرآن متعجب می شوند و خواهند گفت این چه مدل آموزش قرآن است که از پیش خود اختراع کرده اید؟ مگر قرآن را من اینطوری آموزش می دادم ؟ و قس علیهذا... ✅ من در اینجا صرفا اندکی به نقد روش ها و سبک های تفسیر قرآن اشاره می کنم. ⏺ در تفسیر قرآن سه سبک غالب وجود دارد : ۱- تفسیر ترتیبی ۲- تفسیر موضوعی ۳- تفسیر سوره ای البته هر سه ی این سبک ها می تواند از منظرهای مختلفی بحث شوند. مثلا سبک تفسیر فقهی، سبک فلسفی، سبک کلامی، سبک عرفانی، سبک ادبی، سبک علمی و ... 🔄 تاریخ بیش از هزار ساله تفسیر، حقیقت تلخی را پیش روی ما می گذارد و آن این است که هیچکدام از این سبک ها، جز اینکه منجر به انباشت نظریات تفسیری شده اند، دستاورد عملی چندانی برای جامعه نداشته است. و بیشتر بازار مباحثه خود مفسران را داغ نموده است تا بازار تحولات اجتماعی را. ❓اما چرا اینگونه بوده است؟ چه باید کرد و راه حل چیست ؟ ⛔️ راه حل این نیست که ما مسیرهای قبلی را بیشتر ادامه دهیم. در واقع مشکلات امروز ما نتیجه راه حل های دیروز ما هستند‌. اگر سبک های تفسیری ترتیبی یا موضوعی یا سوره ای ( با رویکردهای مختلف آن ) قرار بود اثربخش باشند، بایستی در این هزار سال اثر می گذاشتند. پس مشکل جای دیگری است. بنابراین ما هر چقدر این مسیر را ادمه دهیم، باز هم راه به جایی نخواهیم برد. و فرقی هم نمی کند که مفسر شیعه باشد یا سنی، مفسر زبردست باشد یا تازه کار، مفسر جامع نگر باشد یا خردنگر باشد، رویکردشان فقهی باشد، یا فلسفی، یا اخلاقی، یا عرفانی یا هر رویکر دیگر. این مسیرها ما را به هیچ جای امیدبخش و مشکل گشایی نخواهند رساند. تعداد این جلسات و کتاب ها، صدها برابر هم شوند، اوضاع ما با کمی اختلاف مثبت در همین حد و اندازه باقی خواهد ماند. ❗️❗️اشکال این سبک تفاسیر این است که قرآن را وسط گذاشته اند و می خواهند ببینند قرآن چه می گوید. 😳😳 حتما خواهید گفت که این که خیلی خوب است، چه چیز از این بهتر که قرآن محور بحث باشد. اما اشکال مهم این روش ها این است که مساله های عینی اجتماعی حضور ندارد‌‌. ⬅️ اشکال بزرگ این سبک ها این است که کاری به مساله های اجتماعی ندارند و صرفا متن قرآن را ملاک قرار می دهند. 🟢 در توضیح بیشتر بایستی عرض کنم که قرآن در زمان نزول نه موضوعی نازل شد، نه ترتیبی ، بلکه اقتضائی نازل شد. یعنی تا مساله ای اجتماعی نبود، آیات هم نازل نمی شد، یعنی قرآن بر حسب اقتضائات و مساله های اجتماعی نازل می شد و سبک نزول قرآن، سبک راهبردی یا استراتژیک بود. و به همین دلیل بود که نزول قرآن ۲۳ سال طول کشید. یعنی یک مدیریت استراتژیک پشت نزول آیات قرآن بوده که تشخیص می داده الان چه آیاتی لازم است به گفتمان اجتماعی تزریق شود. در این دیدگاه، آیات قرآن به خودی خود موضوعیت ندارد، بلکه حل مساله های اجتماعی موضوعیت دارد، و آیات قرآن کارکرد حل مساله دارند. بنابراین آیات قرآن زمانی اثربخش هستند که دقیقا «متناسب با مساله اجتماعی» و «در زمان مناسب » نازل شود. این دو مولفه «تناسب با مساله های اجتماعی» و «در زمان مناسب» مولفه‌های کاملا حیاتی هستند، بطوریکه اگر آیات قرآن در «تناسب با مساله های اجتماعی» و «در زمان مناسب» نازل نشوند، کارکرد «حل مساله» ندارند و صرفا کارکرد «افزایش اطلاعات» دارند که ربطی به حل مساله ندارد‌. 🔔🔔 بنابراین نازل کننده قرآن، اصلی ترین هدفش حل مساله های اجتماعی است. با این دیدگاه آنچه که موضوعیت دارد، حل مساله است و از خداوند تا جبرئیل و تا پیامبر(ص) همه به خط می شوند تا مساله ای اجتماعی یا فردی را حل کنند. با این دیدگاه، خداوند و پیامبر(ص) استراتژیست های حرفه ای بودند که بسیار دقیق و هدفمند ورود به مساله های اجتماعی داشتند. ✅ @shokoofaee ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 📣📣 بنابراین مفسر قبل از اینکه مفسر باشد، بایستی تفکر استراتژیک داشته باشد یا مدیریت استراتژیک را بلد باشد یا اصطلاحاً استراتژیست باشد. و چون قریب به اتفاق مفسران در تاریخ بیش از هزار ساله از صدر اسلام تا الان، استراتژیست نبودند، لذا چندان نتوانستند حل مساله اجتماعی کنند 😔😔 اما اتفاق ناگواری که بعد از نزول قرآن افتاد این بود که مفسران از یاد بردند که هم خداوند و هم پیامبر(ص) هدفشان از نزول قرآن، حل مساله های اجتماعی بود. و قرآن بما هو قرآن موضوعیت ندارد. یادشان رفت که قرآن یک متن استراتژیک است که تا کسی خودش استراتژیست نباشد، از آن نمی تواند در مسیر حل مساله های اجتماعی استفاده نماید. 🔴 اشتباه بزرگ مفسران این بود که فکر می کردند بدون توجه به مساله های اجتماعی، بدون تحلیل مساله های اجتماعی، بدون نگاه سیستمی و اکوسیستمی به مساله های اجتماعی برای فهم مساله های اجتماعی، و بدون داشتن مسئولیت اجتماعی و بدون اینکه بخواهند استراتژیست بشوند، صرفا بروند سراغ قرآن و با گردآوری چند علم از جمله ادبیات عرب، علوم قرآن و حدیث و داشتن یک رویکرد خاص فقهی، یا کلامی، یا فلسفی یا اخلاقی و ... و یا حتی ترکیب چندین رویکرد با هم، مشکل فهم قرآن و تفسیر قرآن حل می شود، و بازگشت به قرآن اتفاق می افتد. اما نمی دانستند که بازگشت به قرآن، با بازگشت به متن قرآن و تفاسیر مفسران اتفاق نمی افتد، بلکه با بازگشت به جامعه و فهم مساله های اجتماعی اتفاق می افتد، با بازگشت به نگرش استراتژیک به مساله های اجتماعی و همزمان توجه به قرآن اتفاق می افتد. 🔶 بازگشت به قرآن، از بازگشت به اجتماع و با اتخاذ مدیریت استراتژیک جامعه شروع می شود، و یک امر رفت و برگشتی بین مساله های اجتماعی با متن قرآن با رویکرد استراتژیک است. 📢 اگر مفسری فکر می کند عمرش را صرف فهم آیات قرآن و فهم نظرات مفسران بکند، توانسته خدمتی به اجتماع کند، اشتباه بزرگی مرتکب شده است. او در بهترین حالت صرفا توانسته تفسیری را به تفاسیر مفسران اضافه کند، نظراتی را به نظرات مفسران اضافه کند، اما نتوانسته گره ای از اجتماع باز کند‌. بنابراین مفسر حقیقی قرآن هم بایستی در اجتماع باشد، و تحولات اجتماعی و مساله های اجتماعی را با نگاه موشکافانه بایستی بفهمد و تحلیل کند، و در قالب یک جامعه شناس و دیده بان اجتماعی تسلط جامعی نسبت به اجتماع خودش داشته باشد، و هم در آیات قرآن و روایات غور و غواصی کند تا بداند که الان چه آیاتی از قرآن دوای درد اجتماع است.و همچون صدر اسلام که به فراخور مساله های اجتماعی، صرفا آیات محدودی نازل می شد و همان چند آیه محدود مشکل گشا بود، بایستی در حد چند آیه محدود را شناسایی کند و روی ترویج همان آیات کار کند و آنها را وارد گفتمان اجتماعی کند‌. ضمن اینکه مفسر قرآن بایستی با همه گروه‌ها و اقشار اجتماعی جامعه در ارتباط باشد و اهل گفتگو و تعامل باشد تا بتواند با آن اقشار وارد گفتگو شود و گفتمان های جدیدی را وارد اجتماع نماید. در حقیقت مفسر قرآن، به دلیل آن ارتباطات گسترده‌ای ای که با اجتماع دارد و فهم عمیقی که از اجتماع دارد، و هوشمندی استراتژیکی که دارد، توان گفتمان سازی در اجتماع و توان حل مسأله های اجتماعی را دارد. 😭😭 من هر وقت جلسات مفسران مشهور و غیر مشهور را می بینم که روزها، هفته ها، ماهها و سالها به تفسیر قرآن مشغولند، و هیچ‌گاه از دایره آیات قرآن بیرون نیستند و ردی از آن ها در تعامل با گروههای مختلف اجتماعی نمی بینم، و زبدگی و ژرف اندیشی از آنها در تحلیل مسائل اجتماعی نمی بینم، با خودم می گویم حیف این همه عمری که از خودشان و مخاطبانش دارند می گیرند که چقدر می توانستند بهتر از این عمل کنند. 🙈🙈 در نظر من مفسر قرآن اگر استراتژیست نباشد، مفسر نیست. و دانشجو یا مربی یا استاد رشته علوم قرآن و حدیث که تفکر استراتژیک یا ذهن استراتژیستی نداشته باشند، راه را به خطا می روند و آخرش هم بهره ی چندانی برای اجتماع نخواهند داشت. ( همین حرف را درباره طلبه ها، مبلغین و حوزه های علمیه و هر چیزی که پسوند اسلامی را با خودش یدک می کشد، می توان گفت ) تلخ است ولی حقیقت است. ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
📣📣📣 حراجستون واقعی؛ فقط حراجستون خدا : فکر کنم خدا یک چیزیش شده 😳😳 🔔🔔 حتما تا به حال تو تبلیغات رسانه ای دیده یا شنیده اید که فلان فروشگاه یا مرکز خرید یا فلان شرکت تخفیف های خیلی خوب گذاشته است. وقتی هم تخفیفات خیلی بالا باشد، میگن به حراجی گذاشته. اما همه مون می دونیم که خیلی از تخفیفات و حراجی ها خیلی هم واقعی نیست یا اون مقداری که تخفیف میدهند، خیلی زیاد نیست. اما اگر قرار باشد یک جا رو معرفی کنیم که تخفیفات خیلی بی حساب و کتاب میده و حراجستون به معنای واقعی هست، حراجستون خدا در ماه رمضان است. 🙊🙊 میخواستم خیلی خودمونی به خودم و بقیه بگم فکر کنم خدا تو این ماه رمضان یک چیزیش شده، و خودش هم حواسش نیست داره چکار میکنه، پس تا روز عید فطر که حواس خدا دوباره سر جاش برنگشته، حسابی بریم استفاده کنیم. 🤔 حتما میگین یعنی چی ؟ ⏪ بگذارید صرفا به بخشی از سخنان پیامبر (ص) درباره ماه رمضان اشاره کنم : « .... [ ای مردم ] نفس هایتان در این ماه تسبیح و خوابتان عبادت و عملتان پذیرفته و دعایتان مستجاب است. بنابراین، با نیت های صادق و دل های پاکیزه از خدا بخواهید که شما را برای روزه این ماه و تلاوت کتابش توفیق دهد.... هر کس در این ماه نمازی مستحبی به جای آورد ، خداوند آزادی از آتش را برای او ثبت کند، و هر کس در این ماه عمل واجبی را انجام دهد، پاداش او ثواب کسی است که هفتاد واجب را در ماه های دیگر به جای آورد . هر کس در این ماه بر من زیاد درود و صلوات بفرستد، خداوند روزی که موازین سبک است، میزان اعمال وی را سنگین گرداند. و هر کس در این ماه آیه ای از قرآن تلاوت کند ، پاداش او ثواب کسی است که قرآن را در ماه های دیگر ختم نماید. ای مردم ! به درستی که در این ماه درهای بهشت باز است، پس از پروردگار خویش بخواهید که آنها را به رویتان نبندد، و درهای جهنم بسته است، پس از او بخواهید آنها را به رویتان باز نکند، و شیاطین زندانی اند، پس از او بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد...» (خطبه شعبانیه) 😄😄 خب خداییش این دست و دل بازی ها و بریز و بپاش های خداوند در این ماه رمضان، حکایت از چی میکنه؟ نشون نمیده خدا یک چیزیش شده ؟ نشون نمیده که خدا حساب و کتاب از دستش در رفته و حالش یک جوریه ؟ 🙈🙈 حالا که خدا به هر دلیلی حسابی سرخوش و شاد و شنگول هست، اگر ما حسن استفاده را نبریم، خداییش نشون از وجود چی در درون ما هست؟ نشون میده که ما چی کم داریم ؟ ✍ محمود یزدانی@shokoofaee
از همهمه تا زمزمه ماه رمضان، ماه قرآن است و روزه و سحرهای رازآلود، و نیز ماه علی(ع). هر چه بالغ‌‌تر می‌شویم، قرآن را معنوی‌تر می‌یابیم. در سال‌‌های نخست انقلاب، در مسجد محل، دانشجوی انقلابی و دین‌مداری بود که به ما درس قرآن می‌داد. هر هفته، آیه‌ای را برای ما ترجمه می‌کرد و دربارۀ آن سخن می‌گفت. آیاتی که برمی‌گزید، همگی آیات جنگ و جهاد بود. هفته‌ای یک‌بار هم به حوزۀ علمیۀ شهرمان می‌رفتیم که تفسیر قرآن بشنویم. استاد حوزوی آن درس نیز گرد آیات جهادی می‌گشت. در همان مدرسۀ علمیه، روحانی متقی و فاضلی بود که عصر یکی از روزهای هفته، شرح نهج البلاغه می‌گفت. او نیز از میان همۀ خطبه‌های علی(ع) خطبۀ جهاد را برگزیده بود. دوستان دیگرمان هم که به کلاس‌های مشابه می‌رفتند، بیش‌وکم همین‌گونه آیات و خطبه‌ها را درس می‌گرفتند. آن روزها، برای اینکه از کمونیست‌های ضد امپریالیسم و از ادبیات چپ، کم نیاوریم، پیوسته در پی آن بودیم که ثابت کنیم دین و کتاب آسمانی ما نيز انقلابی است و سخت مخالف سرمایه‌داری. یادم است وقتی اولین بار آیه‌ای را در قرآن دیدم که علیه مترفین (مرفهان) بود، دربه‌در دنبال کمونیست‌های دبیرستان بودم تا آیه را به آنها نشان دهم و درخشش پیروزی‌‌ام را در چشمانشان ببینم.   در دهۀ هفتاد اما ورق برگشت. در آن سال‌ها بیشتر نویسندگان و سخنرانان دینی، سخن از توانایی قرآن و دین برای مدیریت جوامع بشری می‌گفتند. بحث روز، پیشتازی دین در مسابقۀ پیشرفت و سازندگی بود. من نیز در آن سال‌ها کتابی نوشتم به نام «قرآن، کتاب زندگی» که در قم چاپ شد. امروز بر آنم که آنچه برازنده و در شأن کلام خدا است، پر کردن خلوت انسان‌ها است. خلوت انسان‌ها جایی است که در آن دل‌ها تصفیه می‌شود و جان‌ها آمادۀ کارهای بزرگ. معنوی کردن دل و جان انسان‌ها، بسیار دشوارتر و البته اساسی‌تر از هر کار دیگری است. روزگاری بود که نظریۀ «قرآن برای انسان‌سازی است، نه جامعه‌سازی» در نظر ما تخفیف قرآن بود. ما را برمی‌آشفت. این نظریه را توطئه‌ای برای محدودسازی دین می‌دانستیم. می‌گفتیم قرآن، کتاب بزرگی است؛ پس کارهای بزرگ را بر عهده می‌گیرد و کار بزرگ، تغییرات اجتماعی است. دست استعمار را هم می‌دیدیم که می‌خواست قرآن را از کوچه و خیابان به خانه‌ها برگرداند. می‌‌گفتیم قرآن، باید در صحنۀ اجتماع باشد، نه در طاقچۀ خانه‌ها. غافل از اینکه «جامعه‌‌سازی»، حل معادله‌ای است که مجهول آن، انسان است. میان انسان و جامعه، جاده‌ای است دوسویه. ما صادرات جامعه را به انسان، آنچنان بزرگ و مهیب کردیم که فراموشیدیم صادرات اصلی از انسان به سوی جامعه است. فرهنگ در جاده و جبهۀ انسان است و سیاست در جاده و جبهۀ جامعه. اگرچه خط مقدم جنگ، در جبهۀ سیاست است، اما نیروی انسانی و امکانات و انگیزه‌ها از جایی دیگر می‌رسد. آنچه دشوار است و البته کارستان، کار با انسان است. از این رهگدر است که جامعه نیز پاکیزه‌تر می‌شود و مستعد خوشبختی؛ اگرچه هرگز هیج جمعی، بی‌تناقض نخواهد بود. آری؛ قرآن، کتاب زمزمه است، نه همهمه. همهمه، ممکن است بتواند موقتا صحنۀ سیاسی جامعه را تغییر دهد؛ اما از هرگونه تغییر بنیادین عاجز است. تغییرات سیاسی اگر بر پایۀ توسعۀ فرهنگی نباشد، نزاع زید و عمرو است. سیاست، میدان غوغاییان است، و عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد /که دار الملک ایمان را مجرد بیند از غوغا.  رضا بابایی
📣📣📣 استیضاح تیک تاک: مستندی تمام عیار و فوق‌العاده برای شناخت نظام حکمرانی آمریکا ✅ شبکه ۴ در روز ۱۲ و ۱۳ فروردین امسال حدود ساعت ۷ شب فیلم «استیضاح تیک تاک» را پخش کرد. من اتفاقی این فیلم را دیدم. فیلمی که به نظر من بهترین فیلم برای شناخت نظام حکمرانی آمریکا است. اگر کسی می خواهد بفهمد آمریکا چگونه آمریکایی هست و اصلا حکمرانی یعنی چه، این فیلم را حتما و حتما ببیند. ⏪ «تیک تاک» یک شبکه اجتماعی چینی است که محبوبیت بالایی پیدا کرده است، بطوریکه حدود یک میلیارد کاربر در سراسر جهان دارد که حدود ۱۵۰ میلیون کاربر آن، آمریکایی است. محبوبیت و کاربران بالای تیک تاک در آمریکا، سناتورهای آمریکایی را به چاره جویی انداخته است که چه کنند. از اینرو مدیرعامل تیک تاک را به کنگره آمریکا فراخوانده اند و از او درباره این شبکه توضیح خواسته اند. جلسه پرسش و استماع توضیحات مدیرعامل تیک تاک حدود ۵ ساعت در کنگره آمریکا طول کشیده است که بخش های مهم آن، در قالب فیلمی دو قسمتی تحت عنوان «استیضاح تیک تاک» از شبکه ۴ پخش گردید. 👏👏😔😔 من از دیدن این فیلم هم بسیار لذت بردم و هم بسیار حسرت خوردم. و مقایسه می کردم با نظام حکمرانی خودمان. و می گفتم ما کجا و آنها کجا؟ مجلس ما کجا و مجلس آنها کجا ؟ رئیس مجلس ما کجا و رئیس مجلس آنها کجا ؟ نماینده مجلس ما کجا و نماینده مجلس آنها کجا ؟ خبرگی ما کجا و خبرگی آنها کجا ؟ نظم ما کجا و نظم آنها کجا؟ حساسیت نسبت به منافع ملی ما کجا و حساسیت آنها کجا ؟ روش اقناع افکار عمومی ما کجا و روش اقناع افکار عمومی أنها کجا ؟ سیاست ورزی ما کجا و سیاست ورزی آنها کجا ؟ همدلی ما کجا و همدلی آنها کجا ؟ وحدت ما کجا و وحدت آنها کجا ؟ دقیق و جدی حرف زدن ما کجا و دقیق و جدی حرف زدن آنها کجا ؟ معماری مجلس ما کجا و معماری مجلس آنها کجا ؟ احترام گزاری ما کجا و احترام گزاری آنها کجا؟ سبک گفتگوی ما کجا و سبک گفتگوی آنها کجا ؟ هوشمندی ما کجا و هوشمندی آنها کجا؟ و از همه مهمتر استیضاح ما کجا و استیضاح آنها کجا ؟ ❗️❗️تماشای این فیلم برای هر کسی که ایران را دوست دارد و می خواهد کاری برای ایران انجام دهد، و یا هر کسی که به هر دلیلی از آمریکا خوشش نمی آید، واجب عینی است. ای کاش تمام مسئولین ایرانی این فیلم را می دیدند تا نکات بسیار خوبی از مدل حکمرانی که در این فیلم وجود دارد را یاد می گرفتند. اگر نمایندگان مجلس ما مانند سناتورهای آمریکایی اینقدر حرفه ای بودند، بسیاری از مشکلات ما حل می شد. ✳️ وقتی این مدل استیضاح را ( به معنی توضیح خواستن نه به معنی رای اعتماد دادن ) دیدم ، بر مدل استیضاح در مجلس خودمان خندیدم و گفتم ما فقط ادای استیضاح را در می آوریم. 👈 آمریکا فقط در تکنولوژی پیشرفته نیست، بلکه ابتدا در حکمرانی پیشرفته است. همان‌قدر که خودروسازی ما نسبت به آمریکا عقب مانده است، سیستم حکمرانی ما هم در مقایسه با سیستم حکمرانی آمریکا ، مانند خودروسازی ما عقب مانده است. تفاوت مجلس شورای اسلامی ما با کنگره آمریکا مانند تفاوت پیکان و پراید ما با فورد و جنرال موتور و ... است. همانقدر عقب مانده، همانقدر سست و ناایمن ، همانقدر پرخرج و کم بازده. 🔔🔔 آمریکا را با مستند «استیضاح تیک تاک» بسیار بسیار بهتر و واقعی تر از تحلیل های امثال حسن عباسی و رائفی پور درباره حقیقت آمریکا خواهید شناخت. 🙊🙊 شاید بگویید خیلی دارم آمریکا را بالا می‌برم و خودمان را پایین می آورم. پس خودتان این فیلم را ببینید و تحلیل کنید، بعد از دیدن این فیلم حتما خواهید گفت : «احسنت بر این آمریکای لعنتی» پ.ن ۱: انتهای امسال، انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا را داریم، این متن را بدست کسانی که قصد کاندیدا شدن نمایندگی دارند، ارسال کنید تا ببینند واقعا مفهوم نمایندگی را اصلا می فهمند یعنی چه ؟ و مهارت های نمایندگی را دارا هستند یا نه ؟ ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
بهترآفرینی
📣📣📣 استیضاح تیک تاک: مستندی تمام عیار و فوق‌العاده برای شناخت نظام حکمرانی آمریکا #یادداشت_۶۸ ✅ ش
اصلاحیه : مستند «استیضاح تیک تاک» ۵ قسمت است که در تاریخ های ۱۲،۱۳،۱۴،۱۵ و ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ از شبکه ۴ پخش گردید
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان ✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است. ⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود. 🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است. 🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است : ۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است. ۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود. ۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است. 🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است. 🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد. مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد. شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد: 🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
📉📈 از مفاهیم و موضوعات در روانشناسی تا مفاهیم و موضوعات در اسلام : تشابه در اسامی؛ اما یک دنیا تفاوت در معانی محمود یزدانی ✅ تقریبا بسیاری از مفاهیمی که در بهزیستی روانی و روان درمانی مطرح شده و خواهد شد، به نوعی در اسلام هم به آن توجه شده است. آنچه که من میخواهم عرض کنم این ادعای کلیشه ای و نخ نما نیست که ببینید آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، در اسلام هم هست. من خودم از اینجور حرف ها اصلا خوشم نمی آید، زیرا قبل از هر چیزی بی عرضگی خود ما را نشان میدهد و میتوان در جواب این نوع ادعاها گفت: خب بوده که بوده، اگر عرضه می داشتیم اول خودمان می آمدیم در روانشناسی مطرح می کردیم. ⏪ اما نکته ای که میخواستم عرض کنم این است که این تشابهات، خیلی از افرادی که دغدغه دین یا روانشناسی اسلامی دارند را به اشتباه می اندازد و فکر می کنند همان مفهومی که در روانشناسی مطرح شده، همان مفهوم هم «به عینه» در اسلام مطرح شده است. ❗️مشکل اصلی، «تطابق» دانستن یا «این همانی» دانستن مفاهیم روانشناسی با مفاهیم اسلام است. مثلا فکر می کنند تاب آوری در روانشناسی همان صبر در اسلام است. یا عزت نفس در روانشناسی همان عزت نفس یا تکریم در اسلام است، یا خودکنترلی در روانشناسی همان خودکنترلی در اسلام است، یا صمیمیت در روانشناسی همان صمیمیت مودت در اسلام است، یا خودشکوفایی در روانشناسی همان خودشکوفایی در اسلام است، و قس علیهذا 📣 اما خوشبختانه نیست. چون اگر این تطابق می بود، اصلا ضرورتی برای دین نبود. دین هیچگاه خودش را متکفل بیان مسائلی نمی کند که می شد بعدها انسان در اثر تلاش علمی به آنها برسد، بلکه دین موضوعات را به گونه ای مطرح می کند که در ظرف هیچ علم رایجی نمی گنجد و بسیار بسیار فراتر از آنها می باشد، بطوریکه امکان نداشت با تلاش علمی به آن می رسیدند. ❇️ حالا جهت اینکه انتزاعی حرف نزنم یک مثالی می زنم. بیایید صرفا مقایسه‌ای بین تعریف صمیمیت از منظر روانشناسی با صمیمیت از منظر دین داشته باشیم. صمیمیت در روانشناسی تعاریف متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنم: - صمیمیت فرایندی تعاملی است که شامل شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل، همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است (باگاروزی؛۲۰۰۱) - صمیمیت فرایندی است که طی آن افراد عواطف و احساسات، هیجان ها، ترس ها و آرزو های خود را بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن با دیگری در میان می گذارند. 🔶در تعاریف بالا دو مولفه خیلی کلیدی است. ۱- اشتراک گذاری ۲- گشودگی و پذیرش یعنی یک طرف رابطه، نظرات، دیدگاه ها، احساسات، آرزوها و ... خود را بیان می کند و به اشتراک می‌گذارد و طرف دیگر رابطه نسبت به این اشتراک گذاری پذیرا و گشوده می باشد. و بواسطه همین اشتراک گذاری از یک طرف و گشودگی و پذیرش از طرف دیگر، صمیمیت رخ می دهد. گرچه همین اتفاق هم که بیفتد اتفاق خیلی مبارکی است و در خیلی از روابط نه اشتراک گذاری است و نه پذیرش ، اما سوال بعدی این است که بالفرض اگر این اتفاق مبارک بیفتد، از نظر اسلام کفایت می کند و دوستی یا صمیمیت یا مودت در نظر اسلام همین فرآیند اشتراک گذاری - پذیرش دوطرفه است؟ آیا اسلام با همین تعریف علمی از صمیمیت راضی است؟ 🟪 اگر خیلی جزئی و دقیق نخواهیم بحث صمیمیت در اسلام را مطرح کنیم و صرفا بحث اجمالی داشته باشیم، و نه به نظام های پشتیبان صمیمیت همچون نظام مراقبت گری دلسوزانه که کارکرد انگیزه بخشی و پیشران در بحث صمیمیت دارد، اشاره ای کنیم، و نه مولفه های صمیمیت را از منظر اسلام واکاوی کنیم تا طرحی نو دراندازیم، شاید این فرآیند «اشتراک گذاری - گشودگی، پذیرش و قدرشناسی» با نگاه حداقلی و اغماض گونه مورد قبول اسلام هم باشد، اما در همین فرآیند ساده و با مولفه های محدود، اسلام در بحث وسعت و حد و مرز هر دو مولفه «اشتراک گذاری» و «گشودگی، پذیرابودن و قدردانی» کلی حرف دارد و قائل به توسعه این مرزها می باشد. از نظر اسلام اینکه صرفا افکار و احساسات و آمال و آرزوها به اشتراک گذاشته شود، و دیگری گشوده، پذیرا و قدردان باشد، اولا خیلی حداقلی است و ثانیا چندان کریمانه نیست. 📢از نظر اسلام صمیمیت با اشتراک گذاری نیازها و خواسته‌ها شروع نمی شود بلکه با اشتراک گذاری داشته ها شروع می شود، یعنی با به اشتراک گذاری محبت های قلبی، توانمندی های روحی-روانی-بدنی و خلاصه هر نوع امکانات، اموال و هر نوع سرمایه شروع میشود. و سپس نوبت به به اشتراک گذاری افکار و احساسات و... می رسد. ✅ @islamic_psycho ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇