یک فیلم خوب درباره بهرهوری و پربرکت بودن
فیلم «پستچی وظیفه شناس» بر اساس زندگی واقعی یک پستچی در یکی از استان های کوهستانی کشور چین است که تا سال ۲۰۰۷ حدود ۲۲ سال از طریق اسب، نامه ها را از طریق مسیرهای صعب العبور به دست مردم می رسانید.
اما او صرفا یک پستچی نبود بلکه فرد با مسئولیت اجتماعی بالا بود که بعنوان معتمد مردم روستاهای مختلف، حل کننده خیلی از مسائل و حتی ارتقاء دهنده کیفیت زندگی افراد روستایی بود.
چیزی که در این فیلم مشهود بود این است که مسئولیت پذیر بودن در یک کار چقدر می تواند یک فرد را پربازده و پربرکت نماید.
لینک فیلم در تلوبیون 👇👇👇
پستچی وظیفه شناس | شبکه نمایش - تلوبیون https://telewebion.com/program/0x1b2586b
#فیلم_بهرهوری
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
داستانک های بهرهوری: یادگیری زبان انگلیسی با کمترین امکانات و در اوقات مرده
✍عبدالرضا شهبازی
بیش از ۲۰ سال قبل، کتاب کوچک و بسیار لاغری به دستم رسید با عنوانی به این مضمون: چگونه انگلیسی را آسان و ارزان آموختم.
این کتاب را متأسفانه اکنون در اختیار ندارم و آنچه از آن در ذیل نقل میکنم صرفاً متکی به حافظه است.
نویسنده (که مهندس بوده و حداقل انگلیسی مقدماتی را میدانسته) در مقدمهای کوتاه نوشته بود بهدلیل مشغلهی کاری، فرصت شرکت در کلاسهای عمومی آموزش انگلیسی را نداشته و بهسبب گرانی کلاسهای خصوصی نیز نتوانسته است از این نوع آموزش بهره بگیرد. ولی بهسبب نقشی که انگلیسی میتوانسته در زندگی شغلی او ایجاد کند ناگزیر بوده است به هرصورت که شده انگلیسی را بیاموزد.
بعد از مدتی و بنا بر اصل احتیاج مادر اختراع است، روشی ابداع میکند که از طریق آن موفق میشود تا حد بسیار زیادی در آموختن و بهکارگیری این زبان پیشرفت کند.
اما روش نویسنده چه بود؟
او بعد از مدتی فکرکردن به این نتیجه میرسد که ارزانترین منبع هرروزهای که میتواند با آن دایرهی واژگان و ساختار خود را بسط دهد، روزنامهی کیهان اینترنشنال (Keyhan International) چاپ ایران است که به زبان انگلیسی منتشر میشود. از این رو، هر روز، نسخهای از این روزنامه را خریداری میکند، با کمک فرهنگ لغت، معانی اصطلاحات و ترکیبات و کلمات هر قطعهی خبری را در روزنامه استخراج کرده و با پس و پیش کردن معانی و ساختارها در ذهنش، معنی آن قطعهی خبری را میفهمد.
همانطور که خود نیز اعتراف میکند این کار در ابتدا برای او بسیار دشوار و زمانبر بوده است ولی بهتدریج متوجه میشود تنوع واژگان و اصطلاحات نهایتاً در یک بازهی زمانی یکماهه تکرار میشوند. به این معنی که اگر فرد آنقدر همت داشته باشد که حدود یک ماه با کار فشرده و دقیق، روزنامهی هر روز را کار کند و بفهمد، بر تنوع واژگانی و اصطلاحی و ساختاری روزنامه اشراف مییابد و هر آنچه پس از آن در روزنامه میبیند تقریباً تکرار میشود و بهتدریج از کثرت مراجعه به فرهنگ لغت کاسته میشود تا جایی که صرفاً به مراجعات موردی محدود خواهد شد.
از آنجایی که روزنامه مطالب مختلفی را پوشش میدهد (سیاسی، اقتصادی، ورزشی، علمی، اجتماعی، هنری و فرهنگی)، آن هم در سطحی عام و نه تخصصی، کاربر این روش، بعد از مدتی بر واژگان و اصطلاحات و ساختارهای این حوزهها مسلط شده و بهراحتی با مطالبی که در این حوزهها و به زبان انگلیسی نوشته میشود ارتباط برقرار میکند.
کار مضاعفی که جناب مهندس انجام میدهد و باعث میشود توان درک مطلبش بالا رود این بوده است که هر روز علاوه بر روزنامهی انگلیسیزبان کیهان، روزنامهی فارسیزبان کیهان را نیز میخریده است. نکتهای که او با فطانت درمییابد این است که تا حدود ۷۰ درصد مطالب اصلی روز، در دو روزنامه بهصورت موازی کار شدهاند. یعنی اگر مطلبی در روزنامهی انگلیسی آمده است، به احتمال زیاد، روایتِ فارسی آن نیز در روزنامهی فارسی آمده است. از این طریق هر خبر انگلیسی را نخست در روزنامهی فارسی ردیابی میکند و میخواند، بعد به انگلیسی همان خبر مراجعه میکند و با سختی بسیار کمتری بر محتویات آن خبر، خصوصاً معادلهای کلمات و اصطلاحات، مسلط میشود.
مهندسِ ما تا اینجا توانسته است کلمات را تشخیص دهد و آنها را فقط بهلحاظ بصری بفهمد. میماند تلفظ که البته برای آن هم با هوشمندی به راه حلی میرسد.
فراموش نکنیم که اکنون اواسط دههی شصت شمسی است و از موبایل و کامپیوتر و اینترنت و شبکههای انگلیسیزبان ماهوارهای خبری نیست. از این رو، هر شب، اخبار انگلیسی رادیو ایران را گوش میدهد و کلمات خبرهایی را که در روز کار کرده است میشنود و بهخاطر میسپرد. برای اطمینان بیشتر نیز اخبار انگلیسی هر شب را با ضبط صوت ضبط میکند و در صورت لزوم به آن مراجعه و برای تمرین بیشتر، سعی میکند اخبار را روی کاغذ پیاده کند (تمرینی موثر برای تقویت درک شنیداری).
بعد از مدتی، اخبار انگلیسی دیگر شبکههای رادیویی (انگلستان و آمریکا) را نیز به همین ترتیب کار میکند.
مهندس، آنگونه که خود میگوید، بعد از مدتی به پیشرفتی خیرهکننده در درک متون نوشتاری عمومی، از جمله درک اخبار انگلیسی، میرسد و همین، راهش را برای رسیدن به توانایی حرف زدن و نوشتن هموار میکند.
نکتهی بسیار مهم این است که مهندس همهی این تمرینات را در زمانهای مُردهی خود انجام میداده است و با بهرهبرداری صحیح از این زمانهای پراکنده در شبانهروز توانسته است انگلیسی را بیاموزد.
◾مقایسهی امکانات یادگیری انگلیسی در آن سالهای دور و اکنون مثل مقایسهی قرون وسطا با قرن حاضر است.
t.me/Englishnutsbolts
#داستانک_بهرهوری
----------------
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
✅ غزه ؛ بهرهوری ؛ و مرگ و حیات
#یادداشت_۷۴
⏪ جنایت های بی حد و حصر اسرائیل شاخص خوبی برای میزان بهرهوری خودمان است که آیا بهرهور هستیم یا خیر.
در تعریف بهرهوری گفته اند که نسبت بین ستانده ها به داده ها یا نهاده ها اگر مثبت و بیش از یک بود، یعنی بهرهوری وجود دارد.
🔷 غزه مثال خوبی برای شاخص بهرهوری ماست که اینهمه اخبار از جنایات را می بینیم و می شنویم، آیا این همه داده در وجود ما توانسته کاری بکند، اشک ما را درآورده یا نه، قلب ما را پر از خشم و کینه نسبت به جنایتکار کرده یا نه؟ شناخت ما را از حقیقت وجودی اسرائیل که اهل رحم کردن به صغیر و کبیر نیست، ارتقاء داده یا نه ؟
غزه میزان بهرهوری ماست از اینکه در کدام داده مانده ایم؟ در اینکه حماس چون شروع کننده بوده پس اسرائیل حق دارد که هزاران برابر بمب بریزد و خسارت بزند و بکشد و بگوییم حماس نبایستی حمله می کرد ؟ و دهها داده دیگر در اینکه ....
😔😔 راستی حرفم را عوض می کند.
بهرهوری کیلو چنده ؟
اصلا اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه ما بهرهور هستیم یا نیستم، نیست. قصه خیلی فراتر از این حرف هاست.
بلکه اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه اصلا ما زنده هستیم یا نیستیم می باشد ! شاخص مناسبی برای اینکه ما انسان هستیم یا نیستیم می باشد!!
😭😭 آنقدر جنایت عریان شده و بی حد و حصر شده که دیگر صحبت از اینکه می خواستند شروع نکنند دیگر نشان از شبه روشنفکری ما نیست، فقط و فقط نشان مرگ انسانیت در ماست.
😔😔 در این زمانه نمی دانم کار درست چی هست ؟ حکومت ها چه بایستی بکنند ؟ ما چه بایستی بکنیم ؟
من سیاسی نیستم و نسخه ای ندارم.
من صرفا از منظر روانشناختی نگاه می کنم
فقط می دانم اگر این اخبار اشک ما را در نیاورده و مظلومیت مردم بی پناه قلب ما را در تنگی قرار نداده، و قلب ما را از نفرت از ظالم آکنده نکرده، بایستی برویم فکری برای دل های مرده خود بکنیم.
همین . والسلام
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
May 11
🔔🔔 امیرجان؛ حالا که میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو ، «بابا ایرج» شو
#یادداشت_۷۵
✍ محمود یزدانی
✅ پسرم امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود. و با اینکه دانشجو هست غالب روزها بین ۸ تا ۱۲ ساعت در یک مغازه کار می کند تا پول بیشتری جمع کند. از چند ماه پیش یک هدف برای خودش گذاشته که تا انتهای سال ۱۴۰۳ یک ماشین برای خودش بخرد.
من، هم نگرانش هستم، و هم دوست دارم کمکش کنم.
نگران از این جنبه که خیلی دارد به خودش سخت می گیرد. بهش میگم بابا اینقدر عجله نداشته باش، اما وقتی اوضاع اقتصادی جامعه را می بینم، باز تا حدی بهش حق میدم.
از یک طرف هم دوست دارم کمکش کنم. البته بنا به دلایلی کمک مالی نمیخوام انجام دهم، بلکه بیشتر کمک فکری مدنظرم هست.
🔷 چند شب پیش تولد صدرا پسر دیگرمون بود و خاله و ۴ تا دایی هایش با خانواده هاشون مهمان ما بودند.
دیدم جمع خوبی برای همفکری است، اومدم بحث رو پیش کشیدم و به همه گفتم که امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود، بیایید همه راه حل هایی که به نظرتون میرسه را مطرح کنید که «چطوری میتونه این مسیر را سریع تر طی کند.؟»
هدفم از طرح این سوال این بود که از یک عقل و خرد جمعی استفاده کنیم تا به راه حل های بهتری برسیم.
🙈🙈 راه حل دادن ها شروع شد. اولش با خنده و مسخره بازی شروع شد. یکی شون گفت روزی ۵۰۰ هزار تومان از دخل مغازه بردار، سریع تر پولدار میشی، یکی دیگه گفت قاچاق فروشی خیلی زود آدم رو پولدار میکنه. یکی دیگه ...
خلاصه وقتی به طعنه کلی راه حل های غیرمشروع و غیراخلاقی را مطرح کردند، گفتم حالا راه حل های مشروع و اخلاقی را مطرح کنید. به اونها گفتم که سوال سوال خوبی است: «آقا چطور میشه سریع پولدار شد؟»
⏪ باز راه حل های متنوعی داده شد. یکی گفت بایستی اهل رابطه باشی، و با صاحبان قدرت و ثروت مرتبط شوی، دیگری گفت خونه تون رو بفروشید و بروید یک زمینی بگیرید و امیرحسین مسئول و پیگیر ساخت شود. یکی گفت که بایستی برید سراغ کسانی که پولدار شدند و از اونها بپرسیم که چطوری پولدار شدند. دیگری گفت الان پولدار شدن خیلی سخت شده و تا پول خوبی نداشته باشی، نمیشه پول در بیاری و با کارکردن برای مردم، آدم به جایی نمیرسه. آدم بایستی «سرمایه» داشته باشه.
👆این حرف که زده شد من این سوال را مطرح کردم که درسته ولی بیاییم بحث کنیم که ما «چند نوع سرمایه داریم و برای پول دار شدن به چه سرمایه هایی احتیاج داریم.؟»
بحث به جاهای خوبی پیش رفت.
رسیدیم به چند نوع سرمایه که خلاصه اش را عرض می کنم :
1⃣ سرمایه مالی : که خیلی واضحه
2⃣ سرمایه فکری :
یعنی داشتن یک ایده خوب، یک فکر خوب
اینجا بایستی خوب فکر کرد و به یک ایده خوب رسید.
مثلا دایی احمد که در یک سازمان دولتی کار می کرد می گفت من یک سرمایه فکری برای اداره مون هستم. چون تا به حال چند تا طرح دادم که درآمد اداره رو افزایش داده و در یک سال ۵ درصد درآمد را افزایش داده ( که رقم میلیاردی بود )
3⃣ سرمایه اجتماعی :
در مورد این نوع سرمایه کلی صحبت کردیم که برخی با این سرمایه توانسته بودند چقدر سریعتر پولدار تر شوند. این سرمایه شامل مردم داری، خوش حسابی، خیررسانی ، سفره دار بودن، خوش اخلاقی و خوش مشربی و ... بود.
مثلا دایی جواد از صاحبخانه قبلی اش به اسم «حاج اکبر» گفت که خیلی هم پولدار و خیلی هم خیررسان بود. و یا دایی احمد از «حاجی عسگری» گفت که همه مون می شناختیم و قبول داشتیم که سرمایه اجتماعی بالایی دارد.
4⃣ سرمایه دانشی :
یعنی اینکه وقتی وارد کاری میشی نسبت به اون کار بایستی دانش خوبی داشته باشی.
در همون پیشنهاد ساخت و ساز باز این موضوع مطرح شد که اینطور نیست که همه در اون صنعت پولدار شوند و مصادیق متعددی را معرفی کردند که اینها هم نتونستند پولدار شوند. که اینجا بحث سرمایه دانشی مطرح شد.
5⃣ سرمایه مدیریتی :
اینکه مدیریت هم بلد باشی که اگر یک کاری را شروع کردی بتونی خوب مدیریت کنی
6⃣ سرمایه بدنی و جسمی :
که به معنای داشتن بدن سالم و ورزیده بود
7⃣ سرمایه معنوی :
دایی جواد بحث سرمایه معنوی را مطرح کرد. برای مون جالب شد. از ایشون خواستم که بیشتر توضیح دهد. گفت همینکه دعای خیر بقیه پشت سرت باشد. این عامل خیلی میتونه باعث پیشرفت مالی بشه.
پرسیدم به صورت مصداقی میتونی فردی را نام ببری. بیان کرد که نه ولی میدونم این کار باعث پیشرفت مالی هم میشه.
@behtarafariny
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
🟪 این بحث که پیش اومد اتفاقا یاد یک خاطره افتادم.
آقای «وظیفه دان» از دوستانم یکبار خاطره ای تعریف کرد از آقای «دیانتی» که صاحبخونه شون بود. و غالب ما هر دو نفر را می شناختیم.
حالا قصه چی بود. قصه این بود که آقای وظیفه دان می گفت صاحبخونه ما آقای دیانتی وضع مالی اش خیلی خوب بود. ولی می دیدم که نه کار و کاسبی درست و حسابی دارد، نه از اون مهمتر یک آی کیوی بالایی دارد که بتونه اینهمه پول بدست بیاورد.
ایشون گفتند که یکبار به آقای دیانتی گفتم حاج آقا من تو کار شما موندم که این همه پول رو از کجا آوردی. نه یک کار درست و حسابی داری و نه خیلی زرنگ هستی که بگی از اون راه بدست آوردی.
حاج آقا دیانتی گفت: «من هر چی بدست آوردم از دعای پدرم دارم»
ایشون تعریف کرد که خیلی به پدرشون خدمت می کردند و پدرشون که اواخر عمر مریض شدن، مدتها درست و حسابی از پدرشون مراقبت می کردند. و خلاصه اینکه وقتی پدرشون در حال جان دادن بودند یک دعایی کردند و گفتند: «پسرم من از تو خیلی راضی هستم. ان شاءالله تو زندگی ات دست به هر چی بزنی طلا بشه.»
خلاصه اینکه حاج آقای دیانتی تعریف می کرد که من از دعای پدرم پولدار شدم. مثلا می گفت با یک پولی که جمع میکردم و یک خونه معمولی میخریدم، خونه یک دفعه ای گرون میشد.
حتی می گفت یکبار سر من کلاه گذاشتند و یک باغی را تو یک معامله به من انداختند. اما عجیب اینکه یک مشتری خیلی خوب برای باغ پیدا شد و سود خیلی خوبی به من رسید و قس علیهذا
در مورد سرمایه معنوی هم بحث این بود که دعای بقیه پشت سرت باشه و هم به این رسیدیم که خود خدا پشتت باشه.
8⃣ سرمایه روانشناختی:
این سرمایه روانشناختی رو من اضافه کردم که خیلی میتونه در پولدار شدن و لذت بردن از زندگی کمک کار باشه. سرمایه روانشناختی حداقل ۴ مولفه دارد : ۱- خودکارآمدی ۲- تاب آوری ۳- خوشبینی ۴- امید
و مقداری درباره این مولفهها توضیح دادم.
9⃣ سرمایه شبکه :
سرمایه شبکه یعنی اینکه تنوعی از سرمایه های مختلف داشته باشی. مثلا در بحث سرمایه اجتماعی با تنوعی از آدم ها در ارتباط باشی. هم با آدم های پولدار، هم با آدم های منصب دار، هم با آدم های متخصص، هم با آدم های مذهبی و معنوی
و خلاصه با شبکه ای از ارتباطات
البته این سرمایه شبکه میتونه ذیل سرمایه اجتماعی مطرح بشه و میتونه جدا هم در نظر گرفته بشه
🔟 هوش کسب و کار
وقتی موارد بالا مطرح شد این سوال مطرح شد که حالا از کجا بایستی شروع کرد و دست به چه کاری زد.؟
اینجا رسیدیم به اینکه بایستی کسب و کارهای مهتلف رو بشناسیم و ارزیابی کنیم که با هوشمندی هم بهترین کارها را شناسایی کنیم و هم با بهترین روش، کار را انجام دهیم.
🟢 در مجموع رسیدیم به ۱۰ نوع سرمایه برای پول دار شدن که به صورت هم افزایی میتونن سرعت پولدار شدن رو افزایش بده
📣 اینجا بود که خود امیرحسین گفت من یک نفر رو می شناسم که بیشتر این سرمایه ها رو با هم داشت : «ایرج یزدانبخش»
🤔 حتما می پرسید ایرج یزدانبخش کیه ؟
توضیح مختصرش اینه که همین چند وقت پیش به صورت اتفاقی من با یک کتابی آشنا شدم به نام «قصه های من و بابا ایرج» از «امیر شهلا»
و باز چند وقت قبل تر درباره مرحوم ایرج یزدانبخش صاحب کارخانجات پارت لاستیک و پدر صنعت خراسان چیزهایی شنیده بودم ولی اتفاقی این کتاب رو دیدم و با اینکه چندصفحه ای از این کتاب رو بیشتر نخونده بودم، خوشم اومد و به امیرحسین توصیه کردم که این کتاب رو حتما بخون. و مثل اینکه کتاب، کتاب جذابی بود و امیرحسین گفت که بیشتر کتاب رو خونده. و روی همون حساب گفت که ایرج یزدانبخش بیشتر و یا شاید همه سرمایه ها رو با هم داشته
به شما هم توصیه میکنم که این کتاب رو بخونید.
👌👌 و خلاصه بارش فکری جلسه اون شب ما برای امیرحسین این بود که : امیرجان، اگر میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو
و یا اگر مصداقی تر بشود گفت اینه که :
امیرجان؛ اگر میخوای پولدار بشی، «بابا ایرج» شو
پ.ن : بعد چند روز از این ماجرا فرصتی پیش اومد که خودم کتاب «قصه های من و بابا ایرج» را بخونم. هر چی بگم کم گفتم. فوق العاده بود. این کتاب اونقدر قشنگ و جذاب بود که تا کتاب رو تموم نکردم، دلم به کار دیگری نمی رفت و یک روزه تمومش کردم.
بعدا فهمیدم که چرا امیرحسین گفت که همه این سرمایه ها رو بابا ایرج داشت. و دیدم سرمایه های خیلی بیشتری بابا ایرج داشت که ما اون شب بهش نرسیدیم. و دیدم خود بابا ایرج یک الگو و نمادی از مولتی سرمایه دار بود که انواع سرمایه ها را یکجا جمع کرده بود.
من با اینکه یکبار این کتاب رو خوندم اما باز هم دوست دارم دوباره و چندباره این کتاب رو بخونم. بابا ایرج فردی است که هر ایرانی بایستی او را بشناسد. مخصوصا اگر کسی مدیر باشد یا کسب و کاری دارد و یا بخواهد کسب و کاری راه اندازی کند.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#بهترآفرینان
📣📣📣 مکتب مسلمانی، مدرسه دوست اندوزی و دوست آفرینی است.
#یادداشت_۷۶
🔷 یک ضرب المثل هست که می گوید هر جا طلا هست، یک یهودی هست. اصولا یهودی ها به مال اندوزی شهره هستند و امروزه ثروتمندترین آدم ها در دنیا غالبا یهودی هستند. مال اندوزی و مال دوستی گویی در پوست و خون یهودی ها جاری و ساری است.
⏪ حالا همین سوال قابل طرح است که هویت مسلمان ها چی هست ؟ DNA مسلمان ها از چی درست شده ؟ پوست و خون مسلمون ها از چی درست شده ؟
✅ من جواب صد درصد درست برای این سوال ندارم، اما پاسخ تقریبا درست دارم.
بر اساس مطالعاتی که من از قرآن و روایات داشته ام، میتونم بگم اگر یهودی ها مال اندوز هستند، مسلمان ها دوست اندوز هستند.
یعنی هویت یک مسلمان و مهارتهای یک مسلمان و اون چیزی که مسلمان رو مسلمان میکنه و مسلمان ها نسبت به تمام مردم غیرمسلمان میتونند بهش فخر بفروشند و مباهات کنند این است که ما ملت یا امتی هستیم که به شدت همدیگر رو دوست داریم و امتی هستیم که مهارت بینظیری در دوست شدن با آدم ها داریم.
🟪 یعنی اگر یک غیرمسلمان از ما مسلمون ها بپرسه که این دین اسلام چی به شما یادداده، یک مسلمون بایستی بتونه بگه دهها چیز طلایی که یکی از اونها مهارت دوست آفرینی با بدقلق ترین آدم هاست.
و یک مسلمان بایستی بتونه بگه اگر هر جا طلا هست یک یهودی هست، هر جا هم که یک دوستی واقعی هست، حداقل یک مسلمون هست.
و یک یهودی اگر هر شب چرتکه میندازه که چقدر پول بیشتری به دست آورده، یک مسلمون هر شب چرتکه میندازه که امروز چقدر دوست به دست آورده یا چقدر دوستی هایش نسبت به قبل عمیق تر شده و کدورت ها کمتر شده
پ.ن ۱ : من این دیدگاه رو به تازگی از بررسی دهها آیه و روایت بدست آوردم و چقدر برای خودم متاسف شدم که تا به حال دین رو بد فهمیدم. و از اون بدتر دیدم که چقدر در این مهارت ضعیف هستم.😔😔😔
پ.ن ۲ : دوست آفرینی در اسلام فراتر از دنیای انسان هاست که فعلا به حوزه های دیگر اشاره نکردم.
پ.ن ۳ : تخصیص ها یا استثناهایی برای این خصلت مسلمانی وجود دارد که خودم آگاه هستم و حواسم هست ولی نخواستم اشاره کنم. چون اینقدر تو این خصلت ضعیف هستیم که فعلا بیان موارد استثناء دردی را دوا نمیکند
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#مهارت_بهترآفرینی
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🟢 از «ناخود»شناسی تا «خود»شناسی : آیا دوره های رایج «خودآگاهی» یا آزمون های «شخصیت» باعث «خود»شناسی ما می شوند. ؟
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۱۷
🟥 روان ما حداقل از چهار بخش تشکیل شده : ۱- «من» ۲- «خود» و ۳- «ضدخود» ۴- «ناخود»
سه بخش «من»، «خود» و «ضدخود» روان زاد هستند و ما با این سه بخش به دنیا می آییم، اما به مرور بخش «ناخود» هم در ما شکل می گیرد.
ناخود شامل اموری همچون «شخصیت»، «هویت» و ... هست.
«من»، «خود» و «ضدخود» اموری حقیقی هستند، اما «ناخود» امری محیط زاد و برساختی است. «خود» و «ضدخود» دارای محتوا ولی «من» فاقد محتواست. «من» محتوای خود را بعدا می سازد. بنابراین «من» به لحاظ اصل وجودی، امری روان زاد، ولی به لحاظ محتوایی، امری محیط زاد است.
🟣 «من» برای زندگی در این دنیا نیاز به «شخصیت» دارد و این «شخصیت» را می تواند از منابع درونی یا بیرونی بسازد. «شخصیت» یک امری ضروری برای روان ما و وجود ماست و تسهیل شدن زندگی به واسطه «شخصیت» و همچنین «هویت» امکان پذیر می باشد.
🟩 «خود»، بخش فطری وجود ماست که شامل تمام گرایش های نیک محور است. «خود»، خداگرا، خداسو و نیک گراست. «خود» فرشته درون ماست.
«خود» در لسان آیات و روایات با تعابیری همچون عقل، فطرت، رسول درونی، فرشته درونی و ...آمده است.
⬛️ «ضدخود» نقطه مقابل «خود» است. هویت آن ضدیت و مانعیت و مخالفت با هر آنچه که «خود» می خواهد هست، یعنی مخالفت با خوبی ها، نیکی ها و گرایش های متعالی . «ضدخود»، نیک گریز ، خداگریز و شهوت گراست. «ضدخود» حیوان درنده درون ماست.
«ضدخود» بخش تاریک و مخوف وجود ماست. تمام شر و پلیدی که از ما صادر می شود از بخش «ضدخود» ماست.
در لسان آیات و روایات این بخش «ضدخود»، به تعابیری همچون جهل، نفس اماره، هوای نفس و ... معرفی شده است.
🟤 «خود» و «ضدخود» هر دو از جنس گرایش هستند.
«من»، بخش مختار و آزاد وجود ماست که می تواند اراده کند و اختیار کند که به کدام سو برود . علاوه بر آن، «من» بخش سازنده وجود ما نیز هست. و یکی از سازه هایی که «من» می سازد، «شخصیت» است.
🔶 «شخصیت» نه «خود» است و نه «ضدخود»، ولی می تواند تحت تاثیر هر دو قرار بگیرد و عناصری از هر دو داشته باشد.
بنابراین «شخصیت»، «ناخود» است. «من»، «شخصیت» را برای مدیریت می سازد. مانند مالک یک شرکت یا رییس هیئت مدیره یک شرکت که برای شرکت مدیرعامل انتخاب می کند.
«شخصیت» برای روان ما مانند رییس برای یک سازمان یا دولت برای یک کشور و یا سیستم عامل برای کامپیوتر است. «شخصیت» یک رییس است که وقتی توسط «من» انتخاب شد، ریاست کل وجود را بر عهده می گیرد.
ماهیت «شخصیت»، ریاست گری است.
🟨 این تبیین از نسبت بین «من» و «شخصیت» چند آورده دارد.
اولین آورده این است که این رییس، منصوب «من» ماست، یعنی توسط «من»، منصوب شده است. با این دیدگاه،«من» برتر از «شخصیت» و رییس «شخصیت» است. و هیچگاه «شخصیت، حاکم بر «من» نیست، بلکه «من» از توان «شخصیت» بهرهبرداری می کند
اما اشکال جایی بوجود می آید که «من» یادش می رود که این «شخصیت»، همان مدیرعاملی بوده که خودش آن را پرورش داده و مالک ما نیست . «شخصیت» به واسطه هویت ریاست مآبی آن دوست دارد بر همه چیز سیطره داشته باشد ، اول از همه بر «من» و سپس بر «خود» و «ضدخود». ولی اگر باور داشته باشیم که «شخصیت» یک امر اعتباری است، می توانیم آن را متحول کنیم.
«شخصیت» یک وجود تاریخمند اما بی ریشه است. یعنی با ما به دنیا نیامده، بلکه بعدا شکل گرفته است.
«شخصیت» رییس هست، ولی مالک نیست. مالک اصلی «من» است.
⏺ حال با این توضیحات، آزمونهای «شخصیت» چه چیزی را می سنجند ؟
آزمون های «شخصیت»، نه از «خود» خبر می دهند، نه از «ضدخود» و نه از «من»، بلکه از «ناخود» می گویند. از یک سازه برساختی حکایت می کنند که توسط «من» و در اثر نیاز «من»، در اثر تعامل با محیط ساخته شده و ما خودمان آن را حاکم کرده و مدیرعاملی اش را «من» امضاء کرده است و امری کاملا غیراصیل و برساختی است. و اعتبار شخصیت به اعتباردهی «من» است.
بنابراین «شخصیت»شناسی نه «خود»شناسی است، نه «ضدخود»شناسی است و نه «من»شناسی است. و اینکه کسی فکر کند با آزمون های «شخصیت» کل وجودش را شناخته یک توهمی بیش نیست.
🔄 پشت هر «شخصیت» یک «خود» فرشته خو که پر از گرایش های متعالی و یک «ضدخود» درنده خو و شیطان صفت که پر از گرایش های پست، و یک «من» مختار که پر از قدرت و اراده است، حضور دارند.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
✅ این تبیین و دیدگاه، امیدبخش ترین و انرژی بخش ترین نگاه به انسان است، چرا که بیان می کند که «شخصیت» صرفا بخشی از وجود به ظهور یافته انسان است نه تمام وجود انسان.
«شخصیت» در بهترین حالت حکایت سطح آب اقیانوس است که گرچه بیش از همه در معرض دید است، اما خیلی بخش های مهمتر در زیر این اقیانوس است.
🔔 بنابراین آزمون های «شخصیت» با فرض توان نشان دادن شخصیت واقعی ما صرفا یک بخش کوچکی از وجود ما را نشان می دهند. فلذا فریفته و مفتون آزمون های شخصیت نشوید. این را حداقل در مورد خودتان رعایت کنید و اگر تست شخصیتی دادید، فکر نکنید شما همانی هستید که آن آزمون به شما می گوید.
آزمون های شخصیت دروغ نمی گویند، اما کل حقیقت وجودی شما را نمی گویند. چون شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
شما غیر از شخصیت ، «من» دارید که اگر از شخصیت تان خوشتان نمی آید، می توانید شخصیت تان را بهبود ببخشید و شخصیت بهتری را سرکار بیاورید.
❇️ شما «خود» دارید که می توانید فرشته شوید. «من» شما اگر «خود»ش شود، فرشته می شود.
بنابراین در مواجهه با آزمون های شخصیت می توانید بگویید که اعتبار این آزمون تا همین الان است و «من» می تواند شخصیت خیلی بهتر از آن چیزی که الان هست را برایتان بسازد.
اگر این دیدگاه را قبول کنید و به آن ایمان بیاورید، راحت تر با شخصیت تان کنار می آیید و راحت تر می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ.ن 1⃣ : مطالب بالا می تواند خیلی محل بدفهمی و سوءتفاهم شود. بدفهمی از این جنبه که ممکن است فکر کنید به آزمون های شخصیت نمی شود اعتماد کرد و یا حرف هایی که روانشناسان می زنند خیلی اعتبار ندارد.
اما آنچه را که من میخواستم بیان کنم این بود آزمون های شخصیت، «ناخود»شناسی است نه «خود»شناسی و نه »من»شناسی، و شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
آزمون های شخصیت صرفا و صرفا معرف شخصیت حال شماست، شخصیت ، نه «خود» شماست و نه «من» شماست. حقیقت ازلی و ابدی شما، «خود» شما و «من» شماست و شما از طریق «من» تان و «خود»تان می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ. ن 2⃣ : ما از طریق «شخصیت»شناسی، به «خود»شناسی نمی رسیم.
«خود»شناسی مسیری دیگر غیر از «شخصیت»شناسی دارد که خیلی ها این دو را با هم اشتباه می گیرند.
شخصیت شناسی و تمام آزمون های شخصیت ، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی
بنابراین ما با شناخت «شخصیت» خودمان، «خود»مان را نمی شناسیم، فقط و فقط با لحاظ اینکه آزمون چقدر جامع و معتبر باشد، بخشی از «شخصیت» خودمان را می شناسیم.
پ.ن 3⃣ : احادیثی که بیان کرده «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» و یا «معرفه النفس انفع المعارف» ناظر به مفاهیمی همچون خودآگاهی یا شخصیت شناسی که در روانشناسی امروزی از آن صحبت می شود، نیست.
چون هم خودآگاهی و هم شخصیت شناسی های رایج، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی.
البته ذکر این نکته هم لازم است که «ناخود»شناسی هم برای ما لازم و ضروری است و فواید زیادی دارد ولی «خود»شناسی چیز دیگری است.
🟡 ان شاءالله باز هم از این دیدگاه برایتان خواهم گفت
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho