eitaa logo
بهترآفرینی
145 دنبال‌کننده
18 عکس
22 ویدیو
8 فایل
محفلی برای یادگیری بهره‌وری، پربرکتی، زیباآفرینی و بهترآفرینی ارتباط با مدیر کانال @mahmood_yazdani آدرس کانال تلگرام t.me/behtarafariny
مشاهده در ایتا
دانلود
مکث، تعجب، تعظیم! ◽️سال‌ها قبل وقتی که به « خارج» سفر می‌کردم و در آنجا وارد فروشگاه‌های کوچک می‌شدم فروشنده با لبخند می‌گفت " سلام، خوش اومدین". همیشه چند بار با دقت به پشت سرم نگاه می‌کردم چون مطمئن نبودم که طرفِ صحبت فروشنده من باشم. می‌گفتم که احتمالأ بعد از من فرد دیگری وارد شده است و به‌یقین آشنای فروشنده است که او به گرمی به او سلام می‌کند. ولی حدس من اشتباه بود. وقتی چیزی نمی‌خریدم سعی می‌کردم یواشکی و بی‌سر‌و‌صدا مغازه را ترک کنم. هنوز پایم را از فروشگاه بیرون نگذاشته، باز صدایی پشت‌سرم می‌شنیدم که با مهربانی می‌گفت" روز خوبی داشته باشید. خداحافظ". هول و ولا مرا می‌گرفت و به تندی و غضبناک می‌گفتم «یس یس! » راستش را بخواهید برایم عجیب بود. بعد‌ها کم‌کم به محیط‌های دیگر «خارج » هم رفتم و باز احترام دیدم. حتی توهین‌هایشان هم محترمانه بود! و راستش را بخواهید توهین‌های آن‌ها دقیقاً مانند احترام‌های ما به یکدیگر بود. در آنجا رفته‌رفته احترام به خودم را پذیرفتم و با آن کنار آمدم. به این نکته دقت کنید. پذیرفتن احترام به خود اصلاً آسان نیست. همانطور که بی احترامی رنج آور است احترام دیدن هم می تواند رنج آور باشد. دیگر آنکه فقط « احترام گذاشتن» نیست که نیاز به یادگیری یا آموزش دارد بلکه درباره ظرفیت «احترام دیدن» هم باید آموزش دید. آنجا فهمیدم که من برای «احترام دیدن» به خوبی تعلیم ندیده و تربیت نشده بودم. من آستانۀ مشخصی برای احترام دیدن داشتم. تحمل من برای احترام دیدن حد و اندازه داشت. یکی از رفتار‌هایی که از رانندگان کشور‌های « خارج» آموختم ایستادن آنان نزدیکی خط عابرپیاده و در مواردی اشاره به عابر پیاده برای رد شدن از عرض خیابان است. بعضی از رانندگان در « خارج» برای انتقال این پیام به عابر، از دست و لبخند استفاده می‌کردند. در این خصوص هم احترام به خودم را پذیرفتم. اصلاً آسان نبود. اوایل پیش می‌آمد که وسط خیابان و روی خط عابر پیاده بأیستم و هاج و واج به رانندگانی که به من احترام می‌گذارند نگاه کنم. فکر می‌کردم که به یقین دوربین مخفی باشد، یا اینکه یک کمپانی ماشین‌سازی دارد اولین ماشین بدون راننده خود را آزمایش می‌کند تا ببیند که واکنش ماشین به یک جسم زنده در خیابان چیست؟ ! حدس من اشتباه بود. یک راننده بالغ و عاقل در ماشین نشسته بود و با لبخند به من نگاه می‌کرد و البته من با تعجب و اندکی خشمگین به او خیره می‌شدم. در هر صورت، سخت بود ولی با احترام به خودم کنار آمدم. خشمم از این بود که « لعنتی، نکن این کارو، من تحمل‌شو ندارم. چرا به من این قدر احترام می‌ذاری؟ » به تدریج احساس کردم که احترام مانند هوای تازه‌ای است که به زور دارد وارد شش‌های کثیف من می‌شود. شش‌هایی که سال‌ها به دودی به نام بی‌احترامی عادت کرده بودند. وقتی احترام دیدن را باور کردم چقدر حس خوبی داشتم. نگاهم به زندگی مثبت‌تر شد. اعتماد بنفسم افزایش یافت. آدم‌ها را بیشتر دوست داشتم. دوستان من. سطر‌های قبلی را با چاشنی طنز همراه کردم. هر چند خوب می‌دانید که حقیقتی تلخ است. ولی می‌خواهم نکته دیگری بگویم. معمولاً وقتی در خیابان‌های شهر‌های مختلف کشور رانندگی می‌کنم سعی‌ام آن است تا رفتار خوب رانندگان « خارج» را تقلید کنم. معمولاً چند متر مانده به خط‌کشی عابر پیاده از سرعتم می‌کاهم، کامل توقف می‌کنم و با تکان دادن محترمانه دستانم، به عابر پیاده می‌گویم که بفرماید. سعی می‌کنم نوع ایستادنم همین معنی «بفرمایید» را منتقل کند نه «گمشو برو دیگه! » تاکنون با عابری مواجه نشده‌ام که نأیستد، اول تعجب نکند و بعد از مکثی کوتاه از من تشکر نکند. بعضی از هموطنانم آنقدر در وسط خیابان می‌ایستند، و تعظیم و تشکر می‌کنند که داد و فریاد ماشین‌های پشت‌سر و حتی گاهی اوقات خود من هم درمی آید. باورتان می‌شود که بعضی‌ها در پاسخ به احترام من، رو به ماشین تعظیمِ ژاپنی می‌کنند؟ حتی در شهر‌های کوچک، زنان که ممکن است ملاحظاتی داشته باشند مکث می‌کنند، لبخند می‌زنند و به نشانه تشکر دستشان را روی سینه‌شان می‌گذارند. آنچه من انجام می‌دهم رفتاری معمولی در بسیاری کشورهاست. ولی چرا ما به وضعیتی رسیده‌ایم که اینقدر در مواجهه با رفتار ساده‌ای نظیر توقف احترام‌آمیز یک راننده پشت خط عابر اینقدر تعجب می‌کنیم؟ علیرغم هر پاسخی به این سوال، آنچه مهم است نتیجه است که در این مثال انتقال حس شیرین «محترم بودن» به آدمهاست. تعظیم و تشکر عابران در مقابل ماشین یک تاریخ را برایم تداعی می‌کند. این رفتارِ کوچک، نشانه است نشانه. این رفتار بیانگر تاریخی مملو از بی‌احترامی حاکمان این کشور به مردم، بی‌احترامی نهاد‌های حکومتی به انسان‌ها و در نتیجه، بی‌احترامی «مردم احترام‌ندیده» به یکدیگر است. 🔺فردین علیخواه|گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان ___________ ✅ارسال نظر: @alikhahfardin ✅کانال: t.me/fardinalikhah
🔷تناسب دعوت و ترویج دین با تحقق و اجرای دین ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ شاید کمتر به این امر اندیشیده‌ایم که اختلال در توازن وتناسب میان تمجید وتعریف از دین و دین‌داری و ترویج و تبلیغ آن با تحقق بخشی و تطبیق عملی آن در ساحت‌های عینی زندگی چه فاجعه‌ای درست می‌کند و چه گرفتاری‌های بزرگی بر علیه خود دین در جامعه پدید می آورد! گاهی باید برخی از واقعیت‌های بسیار رنج‌آور و تلخ را به زبان آورد. نپرداختن به آن‌ها ممکن است کشنده و ویران ‌گر باشد. موضوع این پست از همین نوع واقعیات تلخ و خطرناک است. 🔸اگر هیچ کس از دین چیزی بر زبان نیاورد ولی در حد وسع به آن عمل شود، ثمرات به مراتب افزون‌تری در گرایش به دین در جامعه ایجاد خواهد شد تا این‌که جامعه را از دین گویی پر کنیم اما در عمل خبری جدی و ملموس از دین یا بهتر بگوییم از در خانواده، مدرسه، خیابان، بازار، دانشگاه و حکومت نباشد. 🔷در طول تاریخ، چیزی که عامل اصلی گرایش عمیق به دین بوده، و اولیای الهی و پاک‌سیرتانی بوده که دین را بدون هیاهو و منابر زیاد در شعاع و محیط زیست خود، تحقق بخشیدند. 🔸ترویج و وقتی مفید است که چاشنی عمل و آن باشد. در قرآن کریم، رسالت اصلی پیامبر ابدا سخنرانی و خطبه و منبر نبوده است. بلکه دین و به تعبیر قرآن، بوده است. به معنای شرح وتفسیر نیست. پیامبر اکرم، دین را پیاده می‌کرد و در زندگی خود جاری می‌ساخت. این کار او وسیره است. ♦️امروز، از سر و روی حکومت ما ترویج وتبلیغ دین می‌بارد. تمام رسانه‌ها، سطح شهر، مدارس و دانشگاه، رادیوها و تلوزیون‌ها و محافل تمام مقامات عالی و دانی همه و همه لبریز از مناسبت و جلسه و بروشور دینی است، اما هر روز شاهد به حاشیه رفتن بیشتر دین هستیم. عجیب است با این حال هنوز راه را اشتباه می‌رویم و فکر می‌کنیم لابد علت این دین‌گریزی این است که به اندازه کافی ترویج و تبلیغ نمی‌کنیم! 🔷بزرگترین و کارآمدترین‌ترین روش جذب مردم به دین این است که مردم و مُجَسَّم را با چشم ببینند. 🔸از در و دیوار شعار و دعوت و تبلیغ دین ببارد اما خبر چندانی از تحقق آن نباشد این دقیقا نشان از ظهور قدرتمند پدیده و و است و بر خلاف انتظار ما عامل بیشتر خواهد شد. 🆔 @mohamad_ali_mirzaaei 🌐https://t.me/mohamad_ali_mirzaaei
❗️❗️بسیاری از آیات و روایات درباره روح، روان، خصلت ها، رفتار و اعمال انسان، صرفا تا حدی با نسل سوم نظریه های شخصیت قابل فهم و تبیین هستند، نه نسل اول یا دوم نظریه های شخصیت ۹ ✅ شاید حدیث جنود عقل و جهل را شنیده باشید. در این حدیث «عقل» همچون پادشاهی معرفی شده است که وزیری به نام «خیر» دارد و حداقل ۷۵ سپاهی یا جنود دارد. از طرف دیگر، «جهل» نیز همچون پادشاهی معرفی شده است که وزیری به نام «شر» دارد و او نیز به تعداد سپاهیان عقل، نیرو و سپاهی برای خود دارد. ⏪ این حدیث را وقتی برای غالب روانشناسان بخوانید و از آنها بپرسید که این حدیث را چگونه تبیین می کنند - فارغ از اینکه به سازه ای به نام عقل یا جهل قائل باشند یا نباشند - توضیح خاصی ارائه نمی کنند و می گویند این مدل تبیین و توضیح در هیچکدام از نظریه های شخصیت وجود ندارد ، و احتمالا خواهند گفت نهایت چیزی که می توان گفت این است که این ها صرفا یک «استعاره» هستند که برای فهم بهتر عقل و جهل در قالب یک «تمثیل» بیان شده است. ادامه متن در کانال روانشناسی اسلامی 👇👇 🔔🔔 کانال «روانشناسی اسلامی» با موضوعات جذاب در تلگرام و ایتا 👇👇 ✅ t.me/islamic_psychoeitaa.com/Islamic_psycho
📣📣📣 اگر دارید برای فطریه تان، پول سه کیلو گندم را حساب می کنید، لطفا این کار را نکنید و کمی صبر کنید، مطلب خیلی خیلی مهم روانشناختی را می خواهم به شما بگویم. ۵۰ 🙈🙈 ببخشید، این متن ممکن است کمی طولانی باشد، اما خواندن آن هم برای خودتان خوب است هم‌ به احتمال زیاد، باعث بهبودی اندکی در زندگی دیگران خواهد شد. پس لطفا تا آخر بخوانید. ✅ همانطور که می دانید دادن فطریه بر هر مسلمانی - فارغ از اینکه روزه گرفته باشد با نگرفته باشد - واجب است.‌ و فکر می کنم که دلیل وجوب فطریه حتی بر کسانی که تعمدا هم روزه نگرفته اند، یا روزه برایشان واجب نباشد، یک امر انسانی و بشری باشد، نه یک امر دینی یا الهی 🔔🔔🔔 آخه قرار است در این روز یک پول درست و حسابی برای فقرا و مساکین جمع شود تا مرهم کوچکی باشد بر زخم های آنها. بنابراین کمک به فقیر و مسکین امری است که مربوط به وجه انسانی و بشری و مربوط به زیست اجتماعی ما هست نه اینکه الزاما مرتبط با زیست معنوی ما باشد. و لذا بر هر مسلمانی واجب است که این کمک بشردوستانه را انجام دهد. ❗️❗️ یعنی خداوند در اینجا می گوید، اصلا فرض کنید روزه گرفتن مرا به هر دلیلی قبول ندارید، کمک کردن به فقرا را که بایستی قبول داشته باشید ، چون که این مساله جزو بدیهی ترین امور انسانی است و اگر کسی بگوید که من کمک به فقرا و مساکین را هم قبول ندارم ، احتمالا بایستی نه فقط در مسلمان بودنش ، بلکه در انسان بودنش هم شک کرد 👌👌 حالا فرض می کنیم شما قبول کردید که بایستی فطریه بدهید. دستورالعمل دین این هست که برای هر نفر مبلغ حداقل ۳ کیلو غذای غالب هر خانواده بایستی به عنوان فطریه داده شود. اما اگر شما به دنبال این هستید که ببینید پول ۳ کیلو گندم چقدر می شود - با این فرض که شما غالبا در منزل نان خالی نمی خورید ، بلکه غذاهای دیگر مثل پلوجات و پیتزاجات و ماکارونی جات و آبگوشتی جات و از این دست غذاها می خورید - با کمال شرمندگی بابستی عرض کنم که این روزه ای که گرفتید خیلی روی شما اثر خاصی نگذاشته و تقریبا به لحاظ روانشناختی و معنوی همون آدم قبل ماه رمضان هستید. 🙈🙈 ⁉️ حالا چرا این حرف رو می زنم. ⏪ اول از همه بگویم که من بحث فقهی و اخلاقی و حتی معنوی هم ندارم، بلکه صرفا بحث روانشناختی دارم. ممکن است اگر فطریه را ۳ کیلو گندم بدهید ، به لحاظ فقهی درست باشد، اما به لحاظ روانشناختی درست نیست و یک جای کار می لنگد و درست و حسابی هم می لنگد. 📢📢 روزه به لحاظ روانشناختی بایستی حداقل دو جا اثر گذاشته باشد و اگر اثر نگذاشته باشد معلوم است یک جای کار ایراد دارد.‌ و بر اساس همین دو اثر تا حد زیادی میشه فهمید که روزه های مان تاثیری بر خود ما داشته یا نداشته است. حالا اون دو جا رو عرض می کنم : 1⃣ وسعت و بسط وجودی : اولین اثری که روزه بایستی بگذارد ، اثر گذاشتن روی سعه وجودی است. یعنی روزه بایستی من و شما را بزرگتر و وسیع تر کند. یعنی گرسنگی و تشنگی - همراه با توجه معنوی - بایستی من و شما را به یاد همه آدم های مشکل دار بیندازد و خیر و خوبی و رفع مشکلات را برای همه - حتی غیرمسلمان ها هم - بخواهیم. و مخصوصا با ادعیه ای که در ماه رمضان آمده، می خواهند به ما یاد بدهند که بایستی بزرگ و وسیع بشویم. 🤔🤔 ممکن است بپرسید کدام دعاها ؟ به دعاهای زیادی میشه اشاره کرد ولی من فقط به دعای خیلی مشهوری که احتمالا بارها شنیده یا خوانده اید اشاره می کنم. 👇👇 اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّٰهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اللّٰهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ، اللّٰهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ، اللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اللّٰهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ، اللّٰهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ، اللّٰهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ، اللّٰهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اللّٰهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اللّٰهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَأَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ. 👆👆 ببینید در این دعاها - که به نوعی مختص ماه رمضان است - می خواهند ذهن و دل ما را وسعت دهند که به یاد همه، از جمله همه ی درگذشتکان بشر تا فقرا، گرسنگان، بی لباس ها، قرض داران، گرفتاران، غریبان، اسیران، مریضان، و همه ی مسلمین باشیم و برای همه ی آنها خیر و خوشی را از خداوند خواسته باشیم. 💓💞 یعنی فلسفه مهم رمضان، وسعت یافتن وجودی است که من حواسم به همه مخصوصا انواع گرفتاران - حتی اگر غیرمسلمان هستند - باشم. یعنی رمضان قرار است انسان هایی را تربیت کند که دغدغه ی همه ی انسان ها را داشته باشند و قلبشان برای همه ی بشریت بتپد، نه صرفا گروه خاص و مسلک خاص و هدف خاصی @shokoofaee ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه ی پیام قبلی 👆👆👆 2⃣ سخاوتمند شدن : فلسفه ی مهم دیگر ماه رمضان، سخاوتمند شدن و بخشنده شدن است. یعنی صرفا نبایستی توجه قلبی یا ذهنی نسبت به همه ی آحاد بشر داشته باشم، بلکه بایستی این قلب وسعت یافته، به زبان من و به دست و پاهای من هم وصل شود ، تا کاری عملی انجام دهم و مهمتر از همه قلب وسعت یافته ی من بایستی به حیب من هم وصل سود تا زمانی که تصمیم می گیرم چیزی را ببخشم، دست و پای ام نلرزد که زیاد ببخشم. 📣📣 بنابراین کسانی که می خواهند وقتی فطریه شان را محاسبه کنند، و صرفا به دنبال محاسبه ی قیمت ۳ کیلو گندم هستند - با اینکه غذای غالب شان نان خالی نیست - یک محاسبه ای هم درباره قلب شان داشته باشند و ببینند که نسبت به قبل ماه رمضان بزرگتر شده و سخاوتمند تر شده یا نه ؟ و حداقل نشانه بزرگتر شدن قلب و سخاوتمند شدن دل، بذل و بخشش و ریخت و پاش کردن مال در هنگام محاسبه ی فطریه است‌. پ.ن ۱ : ملاک تشخیص اینکه غذای غالب شما چی هست را اینگونه هم می توان فهمید : فرض کنید خداوند یا دولت اعلام کند که به هرکسی به اندازه ی سه روز غذای غالب و عرفی آن‌ها ، مبلغ آن پرداخت خواهد شد، و مبلغ غذای غالب را افراد به طور خوداظهاری به دولت اعلام کنند. حالا وجدان تان را قاضی کنید و بگویید که آیا غذای غالب تان را نان اعلام می کردید و پول ۳ کیلو گندم را تحویل می گرفتید؟ یا اعلام می کردید که ما یکسره برنج و خورشت و امثالهم را می خوریم؟. هر چی وجدان تان حکم کرد، و آن را ملاک خوداظهاری به دولت یا خداوند قرار دادید، همان را ملاک پرداخت فطریه قرار دهید. یک کلام، ختم کلام 🤲🤲 دلتان همیشه وسیع و سخاوتمند باد. الهی آمین ✍ محمود یزدانی 🌷🌷 لطفا برای اینکه پول بیشتری برای فقرا و مساکین در روز عید فطر جمع شود، این متن را برای افراد زیادی ارسال کنید، و شما هم در این کار خیر افزایش فطریه ها، سهیم باشید. به لطف الهی قطعا موثر خواهد بود و موجبات رضایت الهی و افزایش نعمات او را به خودمان، خانواده مان و جامعه مان در پی خواهد داشت . ان شاءالله ✅ @shokoofaee
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باری همپ در کتاب «چگونه مستند بسازیم» گفته بود؛ برای اینکه بدانید آیا مستند خوبی ساخته‌اید یا نه؟ چهار مرحله وجود دارد. یک، بعد دیدن فیلم آدمها از آن بد بگویند، که خوب بدانید شکست خورده‌اید؛ دوم بعد فیلم مخاطب نقاط قوت و ضعف اثر را بر شمرد، که بدانید شکست خورده‌اید! سوم بعد فیلم از شما بخاطر ساختن فیلم به این خوبی تشکر کند، که بازهم بدانید شکست خورده‌اید🙃، و چهارم اینکه اصلا بعد دیدن اثر، در مورد آن واکنش خاصی نشان ندهد و ناخودآگاه شروع کند راجع به موقعیت یا سوژه فیلم صحبت کردن، آنوقت بدانید موفق شدید.👏 (نقل به مضمون) واقع این است که پهنای زندگی هر فرد نیز یک فیلم است که خدا و انسان مشترکا آن را می‌سازند. حیدر بابا جوونی سراسرش آرزوست. به سر میاد زندگی ولی نداره افسوس. حیدر بابا یه پرده سینماست توی دل شکستم. جلوی این سینما تنها خودم نشستم! گزارشی که از زندگی این پیر مرد دیدم را ماقبل نقد میدانم. اما زندگی این انسان و فیلم سترگی که در هشتاد سال عمر خویش ساخته ذهنم را مثل همان مرحله چهارم درگیر کرد. واقع این است که ما «اتمسفری» که این «فاعل انسانی» در آن «زندگی می‌آفریند» را، از دست داده‌ایم. t.me/yaser_arab57
🔷شهید مطهری و استمرار فرقانیسم نرم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ شهید بزرگوار حضرت آیت الله ،دارای دو بعد شخصیتی است. یکی که از اسلام و انقلاب ارائه می دادند و دیگری و که برای مسیر انقلاب و انقلابیان می ساختند. این روش در واقع، در حکمِ منطقی بود که برای بیان و تفسیر اسلام ارائه می دادند. پیداست که که این دو با هم یکی نیستند. ایشان نسبت های بسیار گسترده ای با زمانه او دارد. امری و اقتضایی بود. خود آن شهید بزرگوار در کتاب با دقت تمام، و در دین و فهم دین را بازتفکیک کرده اند. طبیعی است که به طریق اولی شامل اندیشه های خود او هم خواهد شد. شهید مطهری ناظر به شرایط خاصی که در آن بوده، چه قبل از انقلاب در آن اوضاع بسیار خاص و چه پس از انقلاب و آن شرایط بسیار پیچیده و عجیب و غریب که در پرتو انقلاب پدید آمده بود و البته هنوز محتوای فکری متناسبی با چنین مطالبه و تحولات عمیقی تولید نشده بود و در آغاز راه بودند،اندیشه های او،نسبت های روشنی با زمانه و اقتضاهای آن داشت. اما در امر دوم که به مبحث و فهم و تفسیر اسلام و مناسبات آن با انسان و زمان پرداخته است،با این که چنین مباحث روشی در قیاس با موضوعات و اندیشه های محتوایی کمتر دستخوش تحولات می شود و در بازه های زمانی بسیار بلندی شاهد دگرگونی های قابل ملاحظه می گردد اما می توان از آن به مثابۀ همان بخشی از اندیشه های او یاد کنیم که امروزه شدیدا به آن نیازمندیم. در واقع وجه امتیاز سترگ این شخصیت در همین بخش روش و منطق فهم اسلام و انسانی شناسی او نهفته است. شوربختانه و سوگمندانه باید گفت تمرکز اهتمام به شخصیت این شهید بزرگوار در تمام این چند دهه که از شهادت او گذشته است، بر برخی از محتواهایی بوده که دردسر برای کسی درست نکند. به نوعی برخورد گزینشی با افکار او شده است. در روش ها اما روح کلی منطق انقلاب از شهید مطهری فاصله گرفت. البته این فاصله به اندازه دور شدن فضای انقلابی ها از نیست، زیرا امروزه اندیشه های شهید بهشتی در قیاس با آن چه مبنای حرکت کنونی است تا حدودی تلقی می شود، از این رو، هیچ تلاش جدی در هیچ نهاد انقلابی برای احیای اندیشه های شهید بهشتی دیده نشده است. یا آن قدر اندک بوده است بالکل از دیده پنهان است اما و تقریبا تمام نهادهای انقلابی برنامه هایی برای سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری داشته اند. با این حال، در بخش روشی اندیشه های او ما از مطهری هم فاصله گرفته ایم. از این رو، از نسل مؤسس انقلاب و نظریه پردازان اصلی آن بجز شخصیت ارزشمند و بزرگ آیت الله خامنه ای تمام دیگر متفکران بنیادین انقلاب اسلامی بتدریج و آرام از صحنه فکری و نرم انقلاب کنار گذاشته شدند. البته، جابجایی در مانیفست ها، اندیشه ها، نظریات و آموزگاران انقلاب امری طبیعی است اما اتفاقی که در کشور ما افتاد این بود که نسل های بعد از مطهری هیچ نسبت و سنخیتی با بنیادهای تفکر او و امثال شهید بهشتی ندارند و سیر معکوسی در تفکرات متفکران نوآمد انقلاب دیده می شود که در مسیری کاملا ناسازگار با نسل اول متفکران انقلاب قرار گرفته است. نظریه پردازان کنونی انقلاب، مسیر انقلاب را به سمت و سوی خطرناکی می برند. رگه هایی از فرقانیسم در بسیاری از اسلام گرایان نفوذ کرده است و هیچ گونه تنوع و تکثر در اندیشه را تاب نمی آورند. چند سال قبل ، در مراسمی در قم، یکی از شخصیت های همراه شهید مطهری و از شاگردان برجسته وشناخته شده او می گفت همان زمان هم شهید مطهری از حوزه رانده بود و فضایی برای او نبود و الان البته اگر بود شرایط دشوارتری داشت. این قلم هیچ قضاوت قاطعی در این باره ندارد اما این مقدار اطمینان دارم که فضای فکری شهید مطهری امروزه به راحتی در جامعه ما قابل طرح نیست. 🆔 @mohamad_ali_mirzaaei 🌐https://t.me/mohamad_ali_mirzaaei
✅ هزینه‌های اسراف در کاربرد دو واژه و ✨✨✨✨✨✨ یکی از کارهای عجیبی که در دو قرن گذشته در جهان اسلام و در نیم قرن گذشته در تجربه بدون توجه به تبعات آن انجام دادیم، افزودن و بر سر هر چیزی بود که در اطراف خود یافتیم. از جمله این امور: تمام مفاهیم، ساختارها، نهادها، سازمان‌ها، نظام‌ها، نظریه‌ها، انقلاب‌ها، کشورها، افراد، مناطق، اماکن، خیابان‌ها، کوچه‌ها، غذاها، پوشاک، بانک، مدرسه، دانشگاه، علوم ، روش‌ها و تقریبا همه چیز. به عنوان نمونه : یا دینی، و دینی، یا اسلامی، و دینی، ، و دینی، و دینی، یا اسلامی، یا اسلامی، یا اسلامی، ، ، ، و اسلامی، واسلامی، و دینی، ، ، ، واسلامی، واسلامی، ، ، ، ، ، ، و هزاران هزار عنوان دیگر.. بدون اغراق هیچ نیازی به نامیدن تمام این امور با وصف و قید اسلامی نبود. چنان‌که در طول تاریخ اسلام و در هیچ تجربه حکومتی با هویت اسلامی هیچ امر اجتماعی و مدنی و سازمانی با قید و لقب دینی واسلامی نبوده است و اساسا این وصف دینی و اسلامی کاربردی نداشته است. به بنگرید در حالی که حکومت امام بی تردید از ما اسلامی‌تر و دینی‌تر بوده اما یک بار با چنین القاب و اوصافی رو به رو نیستیم. وقتی حاکم اسلامی و جامعه مسلمان و قانون مطابق اسلام بوده طبیعی است که همه چیز در باشد، اما هیچ گاه همه چیز را و نام نمی‌نهادند. فراموش نکنیم با هر بار گفتن دینی و اسلامی در باره چیز یا کسی که واقعا اسلامی و دینی نیست و اگر هم باشد نسیمی از اسلام در آن است زخمی بر این دو واژه زده‌ایم. مگر این دو واژه چقدر جان دارند که به شکل مبتذل و بی حساب و کتاب بر سر هر امری بیایند و از این همه زخمی که بر می‌دارند جان به در ببرند؟! چنان‌که گفتم این مصیبت گریبان‌گیر فقط ما نبود بلکه ما خود تحت تاثیر نوعی اسلام‌گرایی در این تله افتادیم. واژه و و و در اسلام‌گرایی معاصر بر سر هر چیزی آمد. ، ، ، ، ، ! ، ، والتقنين و هزار نوع هاي دیگر که در قرن گذشته جهان را پر کرد بخشی از این حکایت است. در نتیجه، این موج سهمگین دینی سازی و اسلامی سازی همه چیز در لفظ و وصف و واژه باعث شد که عملا اسلام و دین با واقعیت عینی این امور مساوی دانسته شود. وقتی که نتایج کار با دین و اسلام فاصله بسیار داشت، عملا اصل دین واسلام در جهان و حتی جهان اسلام آسیب جبران ناپذیری خورد. حال اگر همین کارنامه فعلی را داشتیم اما با این القاب و اوصاف نامیده نمی‌شد امروزه وزر و وبال عالم و آدم به نام اسلام تمام نمی‌شد. ما باید رفتار و روش بانک‌داری را حتی الامکان با اسلام مطابقت می‌دادیم، اما نامش را بانکداری اسلامی نمی‌گذاشتیم. اقتصاد را باید به همین ترتیبی که عمل کردیم در مسیر اسلام قرار می‌دادیم، اما چه نیازی به این‌همه ادعاست که این، اقتصاد اسلامی است؟ و اینک ماییم و واقعیتی ناپسند و نادرست که نام ذره ذره آن را اسلامی و دینی نهاده‌ایم! این دانشگاه غرق در فساد و تباهی نظری و عملی واقعا دانشگاه اسلامی است؟ این علوم انسانی رایج در کشور اسلامی است؟ چرا اصرار داریم واژه اسلامی و دینی را بر سر هر چیزی اضافه کنیم؟ تو مسلمانی و شعر هم که می‌گویی مطابق اسلام و ارزش‌های اسلام بگو، اما نام آن را نگذار. تو مسلمان و اهل ایمانی، فیلم سینمایی بساز با موازین اسلام، اما لطفا نام آن را یا نگذار. در بانک، ربا نده و نگیر و مطابق فقه اسلام عمل کن، اما نام آن را نگذار. این همه اسلامی و دینی اگر در عمل به تحقق ملموس و رضایت بخش اهداف و غایات دین نینجامد به تخریب دین واسلام خواهد انجامید. اسم بزرگ‌ترین خیابان‌های تمام شهرهای کشور را می‌گذاریم امام حسین و امام علی و القاب اسلامی. آیا این امر به حسینی بودن رفتار مردم کمک می‌کند؟ نامش را بگذار خیابان ایکس، اما رفتار مردم و حکومت را حسینی و اسلامی و دینی کنیم كه اگر به هر دلیل آن اندازه حد اقلی از دین واسلام تحقق نیافت، به اساس وریشه دین واسلام لطمه نخورد. جلوی این فرایند فاجعه‌بار را بگیرید. 🆔 @mohamad_ali_mirzaaei https://t.me/mohamad_ali_mirzaaei
درسگفتار "مزاج ِ کریم؛ گفت و گویی درباره سبقت رحمت پروردگار بر غضبش" با حضور ِ دکتر رسول رسولی پور، استاد برجسته الهیات و فلسفه دین ، جمعه ، نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ برگزار شد . این نشست که به بهانه دیدار ماهانه راهنمایان کارگاه های گفت و گو ، ترتیب داده شده بود، در محل کانون گفت و گوی مؤسسۀ امام موسی صدر برگزار شد . دکتر رسول رسولی‌پور در ابتدا رویکرد الهیات جدید و تفاوت های آن با الهیات کلاسیک را تشریح کرد و در ادامه بیان کرد: ایان باربور در کتاب علم و دین یک لیست از خوانش‌های جدید الهیاتی ارائه کرده است. در فاصله سی ساله از تدوین کتاب او تا امروز خوانش‌های جدید وارد شده است مثلا در آن لیست علاوه بر سه خوانش کلاسیک، پویشی، کنوتیک، خوانش تجسد، خوانش کلمه و خوانش فمینیستی ارائه شده است ولی برخی خوانش‌های جدیدتر مثل الهیات گشوده یا الهیات سیاهان و الهیات امید و .. در آن جدول نیست.البته در سنت اسلامی هم ، خوانش الهیاتی متناسب با علم جدید زیاد صورت نگرفته است و از معدود آثار این حوزه می توان به کتاب "نهاد نا آرام جهان " تالیف عبدالکریم سروش درباره حرکت جوهری ملاصدرا اشاره کرد اما موضوعاتی همچون مساله شر، تسامح دینی ، مردسالاری ، ... کماکان پیش روی ادیان ابراهیمی و انسان الهیاتی امروز گشوده است . وی سپس به تشریح موضوع بحث خود پرداخت و الهیات امید را معرفی کرد : در الهیات امید انسان فعال‌تر و بامسئولیت‌تر و امیدوارانه‌تر در جهان کار می‌کند و صرفا مطیع اوامر خدا نیست بلکه نوعی یاری‌رساننده به خدا است. مبانی الهیات امید با خیلی خوانش‌ها مشترک است و در این الهیات نقش بیشتری به انسان و جهان داده شده است. اگر در الهیات کلاسیک، خدا فرمانروای مطلق است و جهان و انسان نقش برده را بازی می‌کنند و هیچ کنش و واکنشی از خود ندارند و فقط تابع فرمانروای مطلق جهان هستند در الهیات امید، آبشخور گشودگی در نگاهی است که نسبت به خدا و نقش او در جهان دیده می‌شود و به تبع آن، چون آن نقش تعدیل می‌شود وضعیت انسان و جهان بهتر می‌شود. در الهیات امید انسان فعال‌تر و بامسئولیت‌تر و امیدوارانه‌تر در جهان کار می‌کند و صرفا مطیع اوامر خدا نیست بلکه نوعی یاری‌رساننده به خداست. خود این الهیات تحت تاثیر دو خوانش جامعه‌شناختی و تاریخی سیاسی است. لذا الهیات امید بر یک پایه جامعه‌شناختی و یک پایه تاریخ مبتنی است. الهیات امید چیزی فراتر از جنبه شخصی و دغدغه خوف و ترس است، یک خوانش سیاسی است که می‌خواهد بگوید چون نقش خدا تا حدی منعطف می‌شود، انسان در تکمیل پروژه الهی نقش بازی می‌کند. خلقت یک پروژه است و صرفا فعل خدا نیست بلکه یک نوع پروژه جمعی و مشارکتی است. درست است مبدا و منتها خدا است ولی خدا در طول تاریخ با انسان همراهی می‌کند و در بزنگاه‌های تاریخی انسان به کمک این پروژه می‌آید و نقش نصرت دهنده را بازی می‌کند. اگر در الهیات کلاسیک، جهان اتقان صنع دارد و خدا حکیمی است که جهان را کامل خلق کرده است، در خوانش‌های جدید، جهان بهترین جهان ممکن است و انسان در بهتر شدنش مشارکت می‌کند یعنی خدا کار را تمام نکرده و به کمک انسان این پروژه تکمیل می‌شود. خدا می‌توانست یک پروژه کامل خلق کند ولی اراده‌اش این بود که این پروژه به کمک انسان‌های صالح و حتی انسان‌های عادی تکمیل شود. پس الهیات امید نوعی امیدبخشی ایجاد می‌کند که ما عددی هستیم و هویت و حیثیتی در پروژه خلقت داریم و باید جدی‌تر به مسئولیت‌های سیاسی خودمان توجه کنیم . اگر به قرآن هم رجوع کنیم خواهیم دید که در آن جا نیز برای انسان ، نقش فعالی در نظر گرفته شده است و صفاتی همچون خلیفه اللهی و یا مفهوم " نصرت " مستلزم پذیرفتن این نقش فعال برای بشر است و اینکه انسان در پروژه الهی بیش از خائف بودن ، امیدوار است . آقای جواد آملی ، تعبیر زیبایی دارند که "رحمت " مقابل ندارد و آنچه بیدل دهلوی هم در این بیت می گوید به همین مطلب اشاره دارد . ایشان با تشریح بیتی از بیدل دهلوی که نام درس‌گفتار این شب نیز از آن برگرفته شده است که : ای خوش آن جود که از خجلت وضع سایل لب به اظهار نیارند و به ایما بخشند گر مزاج کرم آن است که من می‌دانم عالمی را به خطای من تنها بخشند به مفهوم لطف هایی كه در قرآن با توصیف " بغیر حساب" آمده است پرداخت و آن را معادل با مفهوم "لطف گزاف" دانست به این معنا که خداوند نسبت به بندگانش لطف گزاف دارد و از آنجاییکه انسان در رویکردهای الهیاتی جدید صفات خداوند را تبدیل به الگوهای رفتاری خود می کند، از این رو میتواند در حق سایر همنوعان خود نیز این لطف گزاف را برکار ببرد که این نگرش، ماحصل امیدوار بودن و سابق دانستن رحمت الهی بر غضب اوست . t.me/dialoguecenter
🔲⭕️ از چاپیدن مقاله تا حل مساله دکتر مجتبی لشکربلوکی از دانشگاهیان قطع امید کرده‌‏ام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سال‌‏های اخیر دو گروه شده‏‌اند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغول‌اند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمی‌‏کنند که چه باید کرد. بی‌آنکه به عمل بیندیشند تصمیم می‏گیرند و اقدام می‌‏کنند. دانشگاه روز‌به‌روز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی می‏‌شود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمی‌‏دانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشک‏‌تر و هوایی آلوده‌‏تر و دل‌‏های پراکنده‌‏تر و خاطره‌‏های آزرده‌‏تر نباشد. این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟ بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانش‌شناسی را نیز با هم مرور کنیم: رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند. حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید. از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمی‌کنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟ هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی. در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم. ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟ در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟ یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد! کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی t.me/Dr_Lashkarbolouki
🏴 عالمی دوست داشتنی، باصفا، بااخلاق، شیرین سخن، خوش سیرت و خوش صورت، و ... از میان ما رفت. 🤲 خدایش با اجداد معصومینش محشور بفرماید. آمین شادی روحش صلوات
❗️❗️❗️من خسته شدم بس که تکرار کردم که این دین، دین کیفیت است نه کمیّت! حضرت استاد فاطمی نیا (ره) : 🔸مردم فکر می کنند اولیاء خدا روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند که این طوری شدند. خیر؛ آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به این جا رسیدند؛ 🔹صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی. 🔸من خسته شدم بس که تکرار کردم که این دین، دین کیفیت است نه کمیّت! مقصود من این نیست که ما مستحبات انجام ندهیم، نمازهای طولانی نخوانیم، اینها به جای خودش هست اما بعد از همه اینها بدانید که رسیدن به خدا نماز هزار "قل هو الله" نمی خواهد! 🔹عمدتاً باید با باطن خود به خدا برسید! اگر هزار "قل هو الله" هم خواندی خودت میدانی، من فضولی نمی کنم! اما امامان ما فرمودند با باطن خود زودتر به خدا می رسید. هنوز باطن را اصلاح نکرده نماز هزار قل هو الله می خواند، چه فایده ای دارد؟ 🔸مشاجره ها و نزاع ها نور باطن را خاموش می کند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات و درگیری های لفظی است. کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل می برد. 🔹حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن چون کدورت می آورد. 🔸مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد: در موضوعی که گمان می کردم حق با من است داشتم با همسرم مشاجره می کردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: ای کثیف! ساکت شو! همین که متنبّه شدم فوراً دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی کردم! @bazmeghodsian @shokoofaee