✍ برای نوشتن یک متن خوب از کجا آغاز کنم؟
🔻پرسش کاربر:
بنده میخواستم یک متن بنویسم برای اولین بار. اولین قدم چیست؟
🔻مشاور ما 📝 مرتضی رجائی:
1⃣ اولین قدم، پیدا کردن یک موضوع برای نوشتن.
2⃣ قدم بعد فکر کردن به اینکه درباره این موضوع چه حرفی برای گفتن دارید.
3⃣ قدم سوم اینکه سعی کنید همان حرفهایی را که فکر میکنید برای گفتن دارید، یکی دو بار به زبان بیاورید.
4⃣ قدم چهارم اینکه سعی کنید همین حرفها را بنویسید.
5⃣ قدم پنجم یک بار این نوشته را بخوانید و ببینید آیا همان چیزی که منظور شماست از آن فهمیده میشود یا نه؟
⏪ تا قدمهای بعد، خدا نگهدار...
#نویسندگی #نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
❇️ قلم بردار تا هشیار شوی!
🔰 دست به قلم شدن دقت، توجه و هشیاری را بیش از پیش بالا میبرد. قلمزدن باعث میشود نسبت به اتفاقاتی که در عالم هستی رخ میدهد، حساس شویم و به تأمل بنشینیم. تأملی از جنس تدبر، تحلیل، انتقاد و آموزش که البته هر کدام بهرهای دارد.
پس قلم بردار تا هشیار شوی.
#نوشتن
#نویسندگی
#قلمزدن
✍️مصطفی جهانگیری
💠 بیایید #بهتر_بنویسیم:
🆔 @behtarbenevisim
#نوشتن بار گران است، به هرکس ندهند.
کاغذ «خلا» نیست که نوشتن بر آن تخلیه باشد.
کاغذ، گنداب نیست که خطها و نقشها، کبرهای شود برای عیاشی مگسها.
کاغذ، مزبله سرگینکشان نیست که بخواهند هم خوراکشان شود و هم مدفنشان.
کاغذ، غمخانهای است برای رنجیدگان از تحجر. آنان که از هراس ساکتان میهراسند و از ناله دمادم خودخواهان، مینالند.
کاغذ، کهفی است برای صاحبان محبت، شوریدگان تحول و شیفتگان پرواز.
🔸کاغذ مظلوم! چه رنجها کشیده تا رسیده به زیر طاق تکبر من!
مردار بود، اما عاشق حیات بود. به عشق رفعت، سبقت گرفت تا به تنه نهال رسید.
ضعیف بود، ضعفش در شعف جوانیاش بود. با هر بادی، رقصی میکرد و با هر رقصی، برگی از روی شرمش میافتاد.
تنومند شد. آنقدر که حامل شاخههای پرثمر شد. اما راضی نبود؛ چون از تکرار حمالی و جمود سختسری، خسته شده بود.
این شد که تنومندتر شد تا چشم طمّاعان را ربود. بریده شد، اما آماده شد برای آزمونی سختتر.
تکهتکه، قطعهقطعه برای خمیر شدن، برای کوفتیدن و لهیده شدن زیر چکمههای هیولاها و مشت آهنین دستگاهنماها، همه را پذیرفت که بشود حضرت «کاغذ». مقابل چشمان توی انسان. بشود سنگ صبور تو. قلب دوم تو... . حال میخواهی او را مزبله کنی!!!
خدای جل و اعلی، به حسن صبرش، رنجش و قوامش، او را همنشین و همصحبت «قلم» کرد. آری! همو که حق در قرآنش به نامش قسم خورد و فرمود: «و القلم». همو که خود را معرفی نمود با خطوط.
و اما خطوط، همان که زیر دست توی بشر، از خرچنگ و قورباغه تنزل پیدا کرد به کفتار و لاشخور!
و اینبار حضرت سبحان، به یادش قسم میخورد و میفرماید: «و ما یسطرون». این خطوط، همان معشوقی است که کاغذ سالها برای به آغوشکشیدنش سماغ مکید.
و اکنون از تو میپرسم که چه میدانی از «کاغذ»!
میپرسم که از قلم و مرکب و خطوط، بی ظرف و محمل، کِی سخن تراود!
عمر آدم، بی قلب سلیم، کی سلامت بسَراید!
از «والقلم و ما یسطرون»، بی «ن»، کی آیه برآید!
#نه_به_سیاهنویسی
#کاغذ
#قلم
#خطوط
🆔 @behtarbenevisim