eitaa logo
بِرکه 🍃
318 دنبال‌کننده
243 عکس
19 ویدیو
1 فایل
خانم ف.میم روایت های ساده از زندگی یک مامان، معمار، داستان نویس.🍂 اینجا می‌توانیم گپ بزنیم https://eitaa.com/Fmazhari
مشاهده در ایتا
دانلود
. من و روزهای اسفند تقویم ۱۴.۲ افتاده بودیم توی یک سراشیبی ماراتون‌طور! خیلی سریع می‌دویدیم و طولانی. من با چیدن چندتا چالش مطالعه توی برنامه اسفندم سعی داشتم کم‌کاریهای احتمالی که نه قطعی‌ام در بهار جاری را پیش‌جبران کنم. و اسفند هم داشت خانه‌ می‌تکاند برای آمدن بهار. این عکس‌ها وضعیت میز پذیرایی من بود در روزهای اسفند. روزی بالای ۲۰۰ صفحه می‌خواندم در سه چالشی که واقعا نیازشان داشتم. چالش اول خواندن کتاب‌هایی در باب مطالعه و کتاب بود که این خود توضیح مفصل دارد. چالش دوم خواندن، نخوانده‌های کتاب‌خانه‌ام بود. و کتاب‌هایی که توی زمستان خریده بودم. چالش سوم هم هرچه قدر می‌توانی قرآن بخوان. هر سه چالش روی هم بالای ۲۰۰ صفحه می‌شد. روز آخر اسفند را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. عصر بود. دردی که توی کمرم می‌پیچید را دایورت کرده بود به کوچه‌ی بی کسی‌. پشت میز تحریرم نشستم و جلد دو داستان و نقد داستان گلشیری را که عهد کرده بودم تمام شود را تمام کردم. بعد رفتم جز قرآنم را خواندم که فکر اینکه بچه چند ساعت قبل از دنیا آمدنش افاضات مفتش داستایوفسکی به خوردش رفته را بشورد ببرد. و چند ساعت بعدش توی نیمه‌شب محمدهادی به دنیا آمد. من را ول می‌کردند توی بیمارستان هم به خواندنم ادامه می‌دادم ولی خوب دیگر نمی‌شد ادامه داد.🥴 و فروردین آمد ماهی که یک کلمه هم نخواندم😁 همه این قصه‌ها و پست دیشب را گفتم که برسم به یک چالش جدید و اولین چالش امسال . چالش را همکارم آقای جواهری راه انداخته و من دارم سوار آخرین واگن هایش می‌شوم. توی این چالش شما الان که اوایل سال هست با خودت می‌بندی که می‌خواهم مثلا ۶۰ کتاب را امسال بخوانم البته انشاالله‌هش را هم توی پرانتز می‌گویی و نیت می‌‌کنی قربه‌الی‌للّه. بعد هرکتاب را که خواندی توی فضای مجازی به اشتراک میگذاری که ۱ از ۶۰ مثلا! مثل کتاب . همین! متعهد می‌شوی جانا که تا جان در بدن داری بخوانی! شما هم اگر خواستید می‌توانید سوار این قطار بشوید. هیچ نگران نباشید قطارش کش می‌آیید و هی جا باز می‌کند.. این هم آیدی آقای جواهری @mim_javaheri @berrrke @hornou
. یک از سی‌و‌سه کتاب سبک خوش‌خوان و به لحاظ فرمی خوش‌فرم و خلاقانه بود. نویسنده با ترفند تغییر راوی‌ها، ایجاد تعلیق و پایان‌بندی غافلگیرکننده کتاب را خواندنی‌تر کرده. @berrrke
. چرا برای این چالش، ۳۳ کتاب را انتخاب کردم؟ خودم هم می‌دانم نسبت به پارسالم خیلی کم‌تر است ولی احساس می‌کنم سبک برداشتن امید به سرانجام رسیدنش بیشتر است. هرچند احتمالا با شرایط جدید من این دردناک هم باشد. ماه فروردین که صفر تمام شد هیچ. ۱۱ ماه دیگر ماهی سه کتاب به نظرم معقول و قابل اجرا آمد. @berrrke
. دو از سی‌و‌سه. . کتابی که به روزهای خوشکل اردیبهشت می‌آید. انگار مشتی کلمه‌ی اردیبهشتی دور هم جمع شده باشند. البته در بعضی جستارها. این کتاب جلد دوم مجموعه سه‌جلدی "زندگی میان زبان‌ها" هست. جستارهایی ازچند نویسنده عرب‌ که در کشورهای خارجی زندگی می‌کنند و دو زبانه‌اند. چند جستارش را بیشتر دوست داشتم. درآغوش جاده راهم را که گم می‌کنم بابا و پونتیاک مناسک بازگشت فراموش کرده‌بودم چقدر کوچک است. @berrrke
سه‌ از سی‌وسه این کتاب جز لیست چالش مطالعه در مورد کتاب‌خوانی زمستانم بود. خانه‌کاغذی برای آدمهایی که خوره‌ی کتاب هستن خیلی می‌تونه جذاب باشه حتی برای اونا که کتاب‌خون نیستند هم پیشنهاد می‌شه. داستان جالبی داره و پایان شگفت‌انگیزی. کوتاهه و خوش‌خوان من با وجود نی‌نی دائم‌الغُر😁 در دو نشست کوتاه خوندمش. جذابیتش به حدی بود که منی که اصلا نمی‌تونم با نسخه الکترونیک کنار بیام رو با طاقچه آشتی‌ داد. @berrrke
. کتاب‌های نشر بیدگل خیلی دوست ‌داشتنی و جذاب هستند. به لحاظ بصری طوری طراحی شدند که از چند متری هم قابل تشخیص‌اند. انگار یک نظم و دیسیپلین خاصی دارند که آدم‌ها خصوصا آدمهایی شبیه‌به من که بُعد بصری شخصیت‌شان بیشتر کار می‌کنه را خوب جذب می‌کنند. سبُک نرم و راحت هم هستند. طوری که آدم نمی‌تواند برود کتاب‌فروشی و یکیشان را همین‌طوری و بدون تحقیق برندارد. آنها که با کندوکاو و پرس‌وجو می‌خریم که دیگر جای خود دارد. ولی شب‌های بی‌خوابی از آن دسته بود که من در حراجی هفته قبلِ، کتا‌ب‌سرو فقط برداشتم‌ش بدون تحقیق درموردش. بعد که توی بهخوان نگاه کردم یک نفر فقط خوانده بودتش! و هیچ نظری هم در موردش نبود. این کتاب نه رمان است نه خاطره است نه هرچه که به آن نسبت می‌دهند. پیرنگ که ابدا ندارد و هیچ‌کجایش به هم وصل نیست. اپیزودهای طولانی پر از آدمها، مکان‌ها و اتفاقات چرکِ مختلف. که با خروارها کلمه، صفت و قید نوشته شده‌است. وقتی کتاب را باز می‌کنی انگار یک نوشابه خانواده را به حد مرگ تکان داده باشی و بازش کنی. چطور گاز ازش فوران می‌کند؟ از این کتاب هم همینطور قید و صفت فوران می‌کند. انگار کتاب با همه بی‌وزنی‌اش یک گردان آدم با سرنوشتهای مختلف را با خودش حمل می‌کند. هرلحظه فکر می‌کنی الان است‌ که‌ سوپاپش بترکد و کلمه ها شتک بزند همه‌جا! اینطور حسی به آدم می‌دهد. کتابِ پشت‌هم خواندن نیست. و البته ارزش کناری گذاشتن و هرازگاهی تفال زدن را هم ندارد. با موضوع خیانت و هرچه‌؛ ببخشید، گندکاری در روابط وجود دارد. چهار از سی‌وسه @berrrke
. بدون هیچ اطلاعی در مورد شازده احتجاب، شروعش کردم. یعنی حتی خلاصه‌ یا ریویو‌ی کوتاهی هم ازش نخواندم. می‌خواستم خودم بدون درنظرگرفتن کلیشه‌ها و نظرات کلی این کتاب را بخوانم. اول صوتی‌اش را پیدا کردم تا حدود صفحه ۴۰ گوش کردم اما هیچ ازش نفهمیدم. امروز دوباره از اول، صوت و متنی‌اش را باهم شروع کردم! چقدر فرم‌بازی درآورده گلشیری در این کتاب! از هر فرمی که بلد بوده کمی درش پاشیده و انگار‌ یک رسپی‌ خاص سرآشپزی‌طوری دارد. از دوسال پیش که مجموعه داستان کامل گلشیری را خواندم دیگر رغبت نکرده بودم سمت‌ش بروم. ولی امروز به‌خاطر گروه جمع‌خوانی، خواستم که رفیق‌باز بودن گلشیری را ببخشم و یک کتاب دیگر ازش بخوانم. چرا رفیق‌باز؟ چون فقط خودش و رفقای هم‌گعده‌ایی زمان خودش زبانش را می‌فهمند.(چقدر اَش🙄) بگذریم... توی این کتاب سیالات ذهنی شازده‌ مانده‌ایی از قاجار را می‌خوانیم که می‌خواهد سنت‌شکنی کند و مثل اجدادش نباشد و تنهاست. پنج‌از‌سی‌وسه @berrrke
. به قدرت می‌توانم بگویم این بهترین کتاب جستارشخصی خارجی بود که تا حالا خوانده‌ام. شروع‌های عالی، فکت‌های بی‌نظیر و منسجم و پایان‌بندی‌های درجه یک. چندتا جستارش را بنشینید و موشکافی کنید. مهندسی معکوس روی این جستارها شما را به سمت نوشتن جستار قوی هول می‌دهد. یادتان می‌دهد چطور یک موضوع واحد را در چند مرحله از زندگی‌تان پیدا کنید و مثل دانه‌های یک بافتنی منظم کنار هم بچینیدشان و یک جستار تروتمیز ازشان در بیاورید. غذای خانوادگی کوه جادو زندگی سگی اگرخدا وجود داشت هافبک خوبی می‌شد.(نمی‌دونم چرا این اسم رو انتخاب کرده! چون توی متن هم‌بهش اشاره انچنانی نمی‌شه) تا آخر فهرست همگی عالی هستند. فقط‌جستار آخر یعنی آکواریوم را اگر احیانا نوزاد یا بچه کوچک دارید نخوانید. من اگر‌موضوعش را از قبل می‌دانستم نمی‌خواندم. شدیدا خوب و تاثیرگذار نوشته شده که مناسب روحیه فعلی من نبود. باز هم تصمیم با خودتان است. شش از سی‌وسه @berrrke
. به زبان مادری گریه می‌کنیم. کتاب سوم از مجموعه کتاب‌های "زندگی میان زبان‌ها" هست. با دوتای قبلی فرق دارد چرا؟ چون می‌نی جستار است. یا درواقع جستارهای آنی. خیلی کوتاه‌ند یک‌جورهای کپش‌طورند. وقتی می‌خوانی‌شان بی‌درنگ به خودتان می‌گویید همین؟! این الان جستار بود از نوع آنی؟ زرشک! من می‌توانم روزی دوسه تا از این‌ها را بنویسم. خلاصه به شدت به‌تان اعتماد به نفس نوشتن می‌دهد در یک‌کلام. می‌توانید کتاب را بغل دستتان بگذارید و تمام‌کردن‌ش را ماه‌ها طول بدهید. هروقت مغزتان از کلمه خشکید بروید سراغش و ببینید که به همین راحتی می‌شود نوشت در مورد کوچکترین تجربه‌های روزانه‌. البته خوب ما چون "فابیو مورابیتو" نیستیم هیچ‌کس نمی‌آید متن‌هامان را چاپ کند. به نظرم باید اول اسم‌مان گنده بشود، شناخته بشویم تا نشر اطرافی پیدا شود و این مدل متن‌های ازمان چاپ کند. بگذریم... در کل کتاب دوست‌داشتنی هست. هفت‌از‌سی‌و‌سه @berrrke
. ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند. عنوان کتابی هست از "میشل فوکو" فیلسوف فرانسوی که در زمان اوج انقلاب به عنوان خبرنگار به ایران سفر کرده و یکسری یادداشت‌های مقاله‌طور را در مورد نسبت مردم با انقلاب اسلامی، موقعیت ارتش در انقلاب و... نوشته است. اگر به مباحث این‌چنینی علاقه دارید پیشنهاد می‌کنم بخونیدش. هشت‌از سی‌وسه @berrrke
. امرنس! شخصیت جاندار جذاب و مرموز کتاب که حتی تا آخر کتاب‌هم حس می‌کنی هنوز رازهایی از او لای ورقه‌های کتاب جا مانده و تو نمی‌دانی‌شان! در؛ ماجرای یک زن نویسنده و خدمتکارش، امرنس است. ماجرای زندگی خدمتکار در دل روایت زندگی نویسنده؛ قاب در قابِ جالب و خواندنی‌ای ترتیب داده است. من رمان‌ها و فیلم‌هایی که شخصیت‌اصلی یا راوی‌شان نویسنده‌است را یک جور دیگری دوست دارم. در، را خیلی دوست داشتم حتما از نشر بیدگل بخوانید خیلی توفیر دارد. نه از سی‌و‌سه @berrrrke
. شنیده‌بودم محمد‌طلوعی یکی از برجسته‌‌های جستار ایران است. بعد از خواندن "زندگی‌های من" (درود خدا بر او باد) خواستم جستار ایرانی خوانده باشم پس، رفتم سراغ جستارهای محمدطلوعی. در "ویرانه‌های من" محمد طلوعی قرار است از روان‌رنجور آدم‌ها حرف بزند. البته چنان از یک کفشدوزک برایتان آسمان ریسمان‌ می‌بافد که خودتان نمی‌فهمید از‌ کجابه‌کجا رسیدید. خیلی زیاد حرف می‌زند تا اینکه بخواهد روایت کند. آدم دلش‌می‌خواهد خودش فکر نویسنده را از دل روایت بکشد بیرون نه اینکه نویسنده خودش فکرش را بپی‌چاند و آب‌وتاب دهد با یک کفشدوزک قاطی‌اش کند و ... طبیعی است آدم بعد از خواندن زندگی‌های من دیگر هیچ جستاری برایش جذاب نیست. خصوصا اگر منتقد باشد نمک نقدش را زیاد می‌کند. الی ای حال جستار "دستورالعمل نصب اجاق" نمره بهتری نسبت به بقیه، گرفت در نظرم. ده از سی‌وسه @berrrke
. ابیگل؛ رمانی که نصفه رهایش کردم. وقتی "در" را از این نویسنده خواندم فکرکردم باید بقیه کتاب‌هایش هم به دلم بنشیند، ولی ابیگل ننشست. موضوعش تکراری بود و آخرش را می‌توانستم حدس بزنم و بعد دیدم حدسم درست از آب درآمد. توقع ماجراجویی داشتم ولی هرچه پیش‌می‌رفت دوز کلیشه و تکراری بودنش بیشتر می‌شد. آخر من توی این سبک و سیاق شاهکارهایی مثل ندیمه‌ها و وصیت‌ها را خواندم. یا حتی سریال گامبی‌وزیر... خلاصه که اعصابم را خورد کرد و بعد از خواندن ۲۰۰ صفحه بلکه بیشتر؛ رهایش کردم. خوب! باشد که کلی تعریف ازش توی‌ به‌خوان بود. از نشر دوست‌داشتنیم بید‌گل بود. و از همه بدتر گران بود.😏 (خانم، دچار توالی فعل بود شدید!🙄) خلاصه که نصفه رهایش کردم چون حالا وقتی که برای کتاب‌خوانی می‌گذارم انقدر کم و ارزشمند و نایاب است که ترجیح می‌دهم برای بهتر از این‌ش سپری‌ کنم. دوازده از سی‌وسه @berrrke