eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
خیال‌انگیز و جان‌پرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر از این عیبی که می‌دانی که زیبایی من از دلبستگی‌های تو با آیینه دانستم که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق‌تر از مایی به شمع و ماه، حاجت نیست بزم عاشقانت را تو شمع مجلس‌افروزی تو ماه مجلس‌آرایی منم ابر و تویی گلبُن که می‌خندی چو می‌گریم تویی مهر و منم اختر که می‌میرم چو می‌آیی مراد ما نجویی ورنه رندانِ هوس‌جو را بهار شادی‌انگیزی حریف باده پیمایی مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ماند میان شاخه‌های گل مشو پنهان که پیدایی کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود خرَد منعِ من از عشق تو فرماید؛ چه فرمایی؟ منِ آزرده‌دل را کس گره از کار نگشاید مگر ای اشکِ غم امشب تو از دل عقده بُگشایی رهی! تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن که با این ناتوانی‌ها به ترک جان توانایی @beytolghazal
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز بهار عشق و شبابست این شب پائیز @beytolghazal
چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان نظری مباح کردند و هزار خون معطل دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد ز مُعَربِدان و مستان و معاشران و رندان اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم؟ که خلاص، بی تو بند است و حیات بی تو زندان اگرم نمی‌پسندی مَدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای ناپسندان نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو که قیامت است چندان سخن از دهان خندان اگر این شکر ببینند محدثان شیرین همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان همه شاهدانِ عالم به تو عاشقند سعدی که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان @beytolghazal
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر ست @beytolghazal
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق رازداری! کو دل پرطاقتی؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد غنچه‌ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟ گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دورباد از خرمن ایمان عاشق آفتی روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی بس که دامان بهاران گل‌به‌گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی من کجا و جرأت بوسیدن لب‌های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی‌ @beytolghazal
کدام جمعه‌ی موعود میزنی لبخند بر این جهان که پر از قحطی تبسم شد @beytolghazal
پائیز! ای عبور شگفت‌ انگیز از کوچه باغ و مزرعه و جالیز ای از ترانه، از غزل آکنده ای فصل بیت‌های پراکنده... @beytolghazal
چرا زبان بگشایم که زخم های بزرگ به جز سکوت، ندارند مرهمی ديگر... @beytolghazal
آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل کِی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل بس‌که دل بر سر دل ریخته‌ای دل به رهش که تو را نیست دگر راه زِ بسیاری دل غیر عنابِ لب و نار رخ و سیب زَنَخ(١) نکند هیچ علاج دل و بیماری دل دل زِ بی‌داد تو خون گشت و به‌ کس عرضه نکرد آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل دیده را زان‌سبب ای دل که به‌ جان دارم دوست بوَد آیا که شبِ هجر کند یاری دل؟ دل ندیدم مگر اندر سر زُلفین نگار رو به‌ هرجا که نمودم ز طلبکاری دل وحدتا! بس‌که کند مویه و زاری دلِ زار مردمان را همه زارست دل از زاری دل (١) زَنَخ : چانه @beytolghazal
کنعان زِ آب دیده‌ی یعقوب شد خراب ابر سـفید این‌همه باران نداشـته ست @beytolghazal
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد کِی شبروانِ کویت، آرند ره به سویت عکسی ز شمعِ رویت، تا راهبر نباشد ما با خیال رویت، منزل در آب دیده کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی من ترکِ سر بگویم، تا دردسر نباشد دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟ در خلوتی که عاشق، بیند جمالِ جانان باید که در میانه، غیر از نظر نباشد چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش آبی زند بر آتش، کان بی‌جگر نباشد @beytolghazal
حال خوبی‌ست، بیائید خرابش نکنیم عشق اگر در زده خیر است، جوابش نکنیم... @beytolghazal