یارای گریه نیست، به آهی بسنده کن
آری، به آه گاه به گاهی بسنده کن
درد دل تو را چه کسی گوش میکند؟
ای در جهان غریب! به چاهی بسنده کن
دستت به گیسوان رهایش نمیرسد
از دوردستها به نگاهی بسنده کن
سرمستی صواب اگر کارساز نیست
گاهی به آه بعد گناهی بسنده کن
اهل نظر نگاه به دنیا نمیکنند
تنها به یاد چشم سیاهی بسنده کن
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
گفتم به دیده امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و مگذار بگذرد
#محمد_علی_مجاهدی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمزمه یار آمده باشد
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد
شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد
#شهریار
#غزل
@beytolghazal
دلی کز درد عشق آگاه شد راحت چه میداند؟
نمیگنجند در یک چشم با هم خواب و بیداری
#واعظ_قزوینی
#تک_بیتی
@beytolghazal
آن بت که جمال و زینت مجلس ماست
در مجلس ما نیست ندانیم کجاست
سرویست بلند و قامتی دارد راست
کز قامت او قیامت از ما برخاست
#مولوی
#رباعی
@beytolghazal
خوش نشستی در دلم کاشانه میخواهی چکار؟
در دل من قصر داری خانه میخواهی چکار؟
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بیرحمی است این که نخواهی ببینمت
میدانم این که چشم به راهی ببینمت
گیسوی خویش را یله کن بافه بافه کن
تا صافتر میان سیاهی ببینمت
در شام من ستارهی دنبالهدار باش
چرخی بزن که نامتناهی ببینمت
در چاه سینه ای دل غافل چه میکنی
بیرون بیا کبوتر چاهی ببینمت
در غرفههای نقش جهان چون صدا بپیچ
تا در شکوه و شوکت شاهی ببینمت
چندی است خو گرفته دلم با ندیدنت
عمری نمانده است الهی ببینمت
#سعید_بیابانکی
#غزل
@beytolghazal
نبیـــنمت که غـــریبی بیا در آغوشـــم
کدام خانه سزاوار توست جز وطنت؟
#فاطمه_معصومی
#تک_بیتی
@beytolghazal
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریه بسیار میکردم
همان"آغاز" باید برحذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرهی اشکیست، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم...
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
نوک به چشمان نهنگی خسته میزد یک کلاغ
آب اقیانوس تا این سطح پائین آمدهست
#کاظم_بهمنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم
موج ریگ خشک را آب روان پنداشتیم
شهپر پرواز ما خواهد کف افسوس شد
کز غلط بینی قفس را آشیان پنداشتیم
تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت
چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم
بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد
دار خون آشام را دارالامان پنداشتیم
بیقراری بس که ما را گرم رفتن کرده بود
کعبهٔ مقصود را سنگ نشان پنداشتیم
نشاهٔ سودای ما از بس بلند افتاده بود
هر که سنگی زد به ما، رطل گران پنداشتیم
خون ما را ریخت گردون در لباس دوستی
از سلیمی گرگ را صائب شبان پنداشتیم
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
در سجده به دوست راز زیبایی هست
هـر روز ســرت به ســنگ باید بخــورد
#مجید_افشاری
#تک_بیتی
@beytolghazal