eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مستِ مدام شیشه‌ی مِی در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانهء رها شده از پیرهن شده است او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار, سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب, جامه را پر کرد از آن معطر یکریز, شامه را می خواند از نگاه تَرَش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم, گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت, کبوترم اینک کبوترم به فدایت, برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر, دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش, مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست او سنگ خورد سنگ, عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او… بی صدا شکست @beytolghazal
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم و خدا مُهر قبولی زند این قربان را @beytolghazal
قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده تشنه وصلی و هنگامه ی دیدار شده دور تا دور سرت آینه می چرخانم بس‌که گیسوی بلند تو دل آزار شده @beytolghazal
رود را تا به ابد تشنه‌ی مهتاب گذاشت داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت @beytolghazal
آسمانی شده ای تا که به لطفت زینب کودکانِ عقب قافله را پیدا کرد @beytolghazal
برای من نگه دار و بیاور اشک‌هایت را اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد @beytolghazal
پیچیده شمیمت همه جا‌ ای تَن بی سر چون شیشه‌ی عطری که سرش گم شده باشد @beytolghazal
حرم، آتش، جسارت ها، کتک، خار مُغیلان خدا را شکر! اینها را همه در خواب دیدم @beytolghazal
من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم؛ پیش‌شان سر بر نمی‌آرم، رعایت می‌کنم! همچنان که برگ خشکیده نمانَد بر درخت مایه‌ی رنج تو باشم، رفع زحمت می‌کنم این دهانِ باز و چشم بی‌تحرّک را ببخش آن‌ قدر جذّابیت داری که حیرت می‌کنم کم اگر با دوستانم می‌نشینم، جُرم توست هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت می‌کنم فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟! در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می‌روم لذّتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم تَرک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است روی دوش دیگران یک روز تَرکت می‌کنم توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت؛ می‌نشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم @beytolghazal
"شهادت امام سجاد (علیه السلام)" علی باشی و در میدان نجنگی؟! داغ از این بدتر؟! خدا او را به بزم عشقبازی شعله‌ور می‌خواست... @beytolghazal
هرچند نداری تو ز احساس، نشانی من عاشق لبخند توام، گرچه ندانی مغرور و بداخلاق بشو با همه اما با ما به ازین باش که با خلق جهانی @beytolghazal
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت از خیرِ هست و نیستِ دنیا به شوق دوست می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت دنیا مرا فروخت! ولی کاش دست کم، چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت! ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت @beytolghazal
گوشه‌ گیران زود دلها را تصرف می‌کنند بیشتر دل می‌بَرد خالی که بر کُنج لب است @beytolghazal
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند و تماشای تو زیباست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند دل دُرناییِ من، اینهمه بیهوده مگرد! خانه دوست همین جاست اگر بگذارند سند عقل مُشاع است اگر بگذاریم عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند غضب آلوده نگاهم نکنید ای مردم دلِ من مال شماهاست اگر بگذارند @beytolghazal
چیزی به بساط ما تُهیدستان نیست جانی که تو داده‌ای فدای تو کنم @beytolghazal
مگر چه ریخته ای در پیاله‌ی هوشم که عقل و دین شده چون قصه‌ها فراموشم تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم چه ریختی سرِ شب در چراغ الکلی ام که نیمه روشنم از دور و نیمه خاموشم همین خوش است همین حال خواب و بیداری همین بس است که نوشیده ام... نمی نوشم! خدا کند نپرد مستی ام چو شیشه‌ی می معاشران بفشارید پنبه در گوشم! شبیه بار امانت که بار سنگینی است، سرِ تو بار گرانی است مانده بر دوشم... @beytolghazal
آمدم در عمق چشمانت،تماشایت کنم با نگاهی عاشقانه، بلکه شیدایت کنم گم شدم در عمق چشمان سیاهت، ناگهان آنقدر میمانم آنجا تا که پیدایت کنم @beytolghazal
با خنده اگر از منِ بازنده گذشته شادم که مرا دیده و با خنده گذشته بخشیده ام او را به رقیب و نتوان گفت از آنچه به روزِ منِ بخشنده گذشته از دست کج رهگذرِ باغ، گذشتیم سیبی اگر از شاخه ی ما کنده، گذشته گفتیم: "در آینده" هم از عشق توان گفت آنقدر نگفتیم... که آینده گذشته هرکس که به حال منِ دلباخته خندید با خنده رسیده ست و سرافکنده گذشته گفتی سر تو باز بجنگم ولی افسوس عمری ست قمار از منِ بازنده گذشته... @beytolghazal
رو! کناری گیر اگر سِیر جهانت آرزوست کس در اثنای شنا کِی سیر دریا می‌کند؟! @beytolghazal
به نام خدا عرض سلام و احترام خدمت تمامی اعضای خانواده‌ی 🦋بیت الغزل🌸 خیلی ممنون که تا اینجای کار همراهمون بودید و از ما حمایت کردید🌹 چند نکته : ١. چنانچه نظری در رابطه با کانال دارید حتما با ما در میان بگذارید🌼 ٢. اگر عکسی را دوست داشتید و میخواستید فایل بدون لوگو و با کیفیت اون رو داشته باشید، به ادمین کانال پیام بدهید🍁 ٣. بیت الغزل همیشه سعی داشته تا با بهترین ها وقت گران‌بهای شما عزیزان را بگیرد. لطفا اگر این کانال را دوست داشتید آن را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید🙏💐 @beytolghazal
‌اگر لبخند شیرین تو کمیاب است و مشهور است چو مروارید، پنهان باش چشم مردمان شور است ‌ تماشا می‌کنم چشم تو را اما هراسانم که بی‌اندازه دلخواه است و بی‌اندازه مغرور است... ‌ به اسم شاعری، پیغام اهل عشق را بردم مرا شاعر مخوان این تهمت از پیغمبران دور است! ‌‌ هنوز از اختیار اینقدر می‌فهمم که این ماهی میان انتخاب تنگ یا مرداب، مجبور است... ‌ که‌ام؟ خاری که از خاک مزاری سر برآورده من از وقتی به دنیا آمدم پایم لب گور است... @beytolghazal
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بِغمزه مسئله آموز صد مدرس شد طرب سرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یارِ مَنَش مهندس شد ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد بصدر مَصطَبه‌ام ، می‌نشاند اکنون یار گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد لب از ترشح مِی پاک کن ز بهر خدا که خاطرم به هزاران گنه مُوَسوِس شد کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد خیال آب خضر بست و جامِ کی‌خسرو به جرعه نوشیِ سلطان، ابوالفوارس شد چو زر خرید وجود است شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مِس شد ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد @beytolghazal
خواهی که دل به کس ندهی، دیده‌ ها بدوز پیکان عشق را سپری باید آهنی @beytolghazal
با یاد شانه های تو سر آفریده است ایزد چقدر شانه‌ به سر آفریده است معجون سرنوشتِ مرا با سرشتِ تو بی‌شک به شکل شیر و شکر آفریده است پای مرا برای دویدن به سوی تو پای تو را برای سفر آفریده است لبخند را به روی لبانت چه پایدار اخم تو را چه زودگذر آفریده است هرچیز را که یک سر سوزن شبیه توست خوب آفریده است اگر آفریده است تا چشمِ شور بر تو نیفتد هر آینه آیینه را بدون نظر آفریده است چون قیدِ ریشه مانع پرواز می شود پروانه را بدون پدر آفریده است غیر از تحمل سر پر شور دوست نیست باری که روی شانه ی هر آفریده است @beytolghazal
با رقیبان دیدمش، آرام و با افسوس گفتم: لَن تَنٰالوا البِرَّ حتیٰ تُنفِقوا مِمّٰا تُحِبّون @beytolghazal
دیده رخسار تو را دیده و دل خواسته است حق گواه‌ست در این حادثه ما بی‌گُنهیم! @beytolghazal
عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش ای که می‌گویی طبیب قلب‌های عاشقی! کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو دوستان را هم فدا کرده‌ست، آنها پیشکش بس‌که زیبایی اگر یوسف تو را می‌دید نیز چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشکش ماهیِ تنهای تُنگم، کاش دست سرنوشت برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش! @beytolghazal
در این بازار بشکن قدر خود را که گیتی جنس ارزان می‌پسندد @beytolghazal
با منِ "بُرنو به دوشِ" یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخانِ بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه @beytolghazal
شهادت امام سجاد علیه‌السلام شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت در حیرتم که سلسله آهنین مگر جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو تن‌هایشان به روی زمین بود، سر نداشت سنگت زدند بر سر بازارهای شام با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت هجده سر بریده برایت گریستند آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر نداشت مهمان شام بودی و بهر تو میزبان جز گوشه‌ی خرابه مکانی دگر نداشت @beytolghazal