🔴 نظر به استقبال گستردهی هموطنان عزیز، مسابقه عظیم قرآنی «نور علی نور» #تمدید_شد‼️
💎 با ۲۰ میلیون تومان جایزه نقدی شامل:
🎁 ۱۰ کارت هدیه یک میلیون تومانی
🎁 ۲۰ کارت هدیه پانصد هزار تومانی
📆 تاریخ برگزاری مسابقه: ۱۲ شهریور ماه
#فرایندی_کاملا_رایگان
✅ ثبتنام در مسابقه، دریافت نسخه PDF مقاله و عضویت در کانال اطلاعرسانی از طریق لینک زیر:
🆔 zil.ink/noor_test
#قصه_مهدوی
#زندگی_امام_زمان ۱
✨شوق دیدار_۱✨
#قسمت_اول
هوای شهر قم به شدت گرم ☀️و تحمل آن در روزهای طولانی تابستان بسیار سخت😓 شده بود. مردم کارها و فعالیت های خود را صبح زود و هنگام عصر انجام می دادند تا در گرما کمتر اذیت شوند.
کارهای احمد پسر اسحاق تا نزدیک ظهر طول کشید و حسابی گرمازده😪 شده بود، به همین علت با عجله خود را به خانه رساند. همسر احمد با دیدن این وضعیت، بعد از سلام و احوال پرسی، ظرف آب خنکی🍶 آورد تا احمد با آن سر و صورتش را بشوید و کمی خنک شود.
احمد از همسرش تشکر🙏 کرد و بر خلاف روزهای دیگر به دیوار اتاق تکیه داد و به فکر فرو 🤔رفت همسرش رو به او کرد و گفت: احمد چه شده؟ اگر چیزی فکرت را مشغول کرده به من بگو: شاید بتوانم کاری انجام دهم. احمد گفت: مدتی است که امام حسن عسکری ✨ را ندیده ام و دلم برای ایشان تنگ شده،❤️ تصمیم دارم به شهر سامرا 🕌 بروم تا امام خود را زیارت کنم همسرش گفت: تو را به خدا به سامرا نرو شنیده ام حاکم ستمگر👺 آن جا بر امام عسکری علیه السلام✨ و پیروان او خیلی سخت گرفته و به هر بهانه ای یاران و شیعیان امام را دستگیر🔗 و زندانی کرده و بعضی از آنها را شهید نموده است؛ می ترسم😔 تو را هم که از یاران ویژه و خاص امام علیه السلام هستی دستگیر⛓ و زندانی کنند...
#ادامه_دارد...
#قسمت_هفتم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
دیشب گفتم براتون، حضرت زینب مهربون☀️ صحبت می کردند و مردم همه حیرت زده بودند.
ناگهان مردی را دیدم که از راه رسید و گفت:
صدای امام علی(علیه السلام)☀️ می آید.
من پر زدم و نزدیک تر آمدم تا ببینم اون مرد وقتی می بیند که عمه زینب مهربان☀️ صحبت می کند، چه چیزی با خودش می گوید.
شنیدم گفت: من تا حالا ندیدم دختری به این زیبایی همانند پدرش صحبت کند.
عمه زینب مهربان و صبور☀️ صحبت هایشان را ادامه دادند و فرمودند: ای مردم، شما به خانواده پیامبر رحمت☀️ ظلم کردید. شما باعث ناراحتی خداوند شدید😔
شما خجالت نمی کشید⁉️
در این هنگام امام سجاد(علیه السلام)☀️ پسر امام حسین(علیه السلام)☀️ فرمودند:
✨یا عمهَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ✨ عمه جان، شما آنقدر علمتان زیاد است که عالمه بدون معلم هستید...
#ادامه_دارد
هدایت شده از سربازکوچک
Audio_40489.mp3
7.95M
#قصه های خاله نبات
📚عنوان: پندهای پیامبر۵(عسل نسیه، کباب شتر، زبان کودکی)
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
نازنینای من😍
🌟🌺 امشب همراه خاله نبات باشید تا سه داستان کوتاه جذاب و شنیدنی💕💛 که از📚سری کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب💫💖 از کتاب قصه های ائمه معصومین علیهم السلام هست رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇
هدایت شده از سربازکوچک
احکام ریزه میزه.pdf
9.23M
#قسمت_نهم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
... داشتم از کوفه و ناراحتی هاش براتون می گفتم😔 عمه زینب مهربان و صبور☀️ با شجاعت جواب آن مرد سنگدل و زشت👹👺 را دادند.
ناگهان شخصی را دیدم که تازه به آنجا آمد. نزدیک حضرت عمه زینب مهربان☀️ رفت.
گفت: شما اسیران، خیلی نورانی☀️ هستید و شکوه و عزت زیادی دارید. معلومه که شما با بقیه مردم فرق دارید. اهل کجا هستید، چرا اینقدر به شما ظلم شده⁉️ عمه زینب مهربان☀️ سرشان را پایین انداختند.
فرمودند: من زینب☀️ دختر علی بن ابیطالب(علیه السلام)☀️ هستم. این اسیران هم دختران علی(علیه السلام)☀️ و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)☀️ هستند که همه از خانواده پیامبر مهربان☀️ هستند.
دیدم مرد گفت: ای بانو، وای بر من که این همه مصیبت به شما رسیده است😭 این همه ظلم و ستم به شما کردند.
دیدم که مرد به خاطر شهادت امام حسین و یارانش و مظلومیت خانواده پیامبر مهربان☀️ بسیار گریه کرد.
بعد دیدم که آدم های ظالم و سنگدل👺👹 خانواده پیامبر مهربان را به کاخ ظلم و ستم👺 بردند. من🕊 هم از بالای سرشان پرواز کردم...
#ادامه_دارد...
🌸🏴🌸🏴🌸🏴🌸🏴
🦋 شعر سلام بر مهدی🦋
🌼سلام من به مهدی و
🌼به قلب آسمونیش
🌼سلام من به پاکی و
🌼به لطف و مهربونیش
🌼سلام من به لحظه ای
🌼که می رسد ظهور او
🌼سلام من به لحظه ای
🌼که میرسد عبور او
🌼سلام من به بوسه ای
🌼که میرسد به دست او
🌼سلام من به حضرتی
🌼که داده مهر و آبرو
🌼سلام من به قد او
🌼سلام من به قامتش
🌼سلام من به دست او
🌼به قدرت امامتش
#شعر_کودکانه_مهدوی
#سه_شنبه_های_مهدوی
#تربیت_نسل_منتظر
🌸🏴🌸🏴🌸🏴🌸🏴
📣#طبق_برنامه_سه_شنبه_ها :
#شعر_کودکانه
🌸 #امام_علی عليه السلام
امام علی جونمه🌼
آیین و ایمونمه
امام علی امامه
امام شیعیانه💐
ای بچه ی بازیگوش
اینو حسابی کن گوش💐
آخرشم بگو علی
امام اول و ولی💐
حالا یک دو سه
امام اول :علی💐
یار پیمبر : علی
ساقی کوثر: علی💐
نور ولایت: علی
همسر زهرا: علی💐
قهرمان اولی
مولا امام علی💐
دوسش داریم یه عالمه
هر چی بگیم بازم کمه🌷
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✨هر جا که هستیم خادم تو هستیم✨
اسم من امین است ما در روستا زندگی میکنیم روستای ما از شهر مشهد🕌 خیلی دور است من همیشه آرزو دارم به زیارت امامرضاعلیهالسلام بروم🤗چند وقت پیش، یکی از اهالیِ ده به مشهد رفت وقتی برگشت، خیلی خوشحال بود؛ چون خادم امامرضا😍شده بود از آن روز به بعد، من هم آرزو داشتم خادم آقا بشوم
روزی با پدر به مسجد رفتیم قرار بود با همت مردم ده، یک هیئت مذهبی تشکیل شود گوشهای از مسجد نشسته بودم که حاجتقی صدایم زد و گفت: اگر کاری نداری، این سینی چای☕️را بین مهمانها تعارف کن چشم گفتم و چایها را دور دادم وقتی برگشتم، حاجتقی گفت امین جان اگر زحمتی نیست، استکانها را هم جمع کن با خوشحالی😃این کار را هم کردم وقتی جلسه تمام شد و میخواستیم از مسجد بیرون بیاییم، حاجتقی جلو آمد و گفت ببینم پسرم، دوست داری خادم آقا شوی؟🤩
با تعجب گفتم:خادم آقا؟ کدام آقا؟🤔 حاجتقی گفت پسرم این هیئت رضوی است و قرار است همۀ کارهایش بهنیّت شادی دل آقا امامرضا انجام شود؛ خُب پس با این حساب، هرکس در انجام کارها کمک کند، خادم امامرضابهشمار میرود با شنیدن نام امامرضا فوری گفتم بله، بله، حتماً من خیلی دوست دارم خادم آقا باشم🤗
از آن روز به بعد، در جلسۀ هفتگی هیئت حاضر میشوم و در کارها به بزرگترها کمک میکنم حالا دیگر خوب میدانم که حتماً لازم نیست در حرم امامرضاخادم باشیم من سعی میکنم هرجا که هستم، خادم حضرت باشم؛ چون هرجا که باشیم، اگر کاری انجام دهیم که باعث شادی دل امامرضا❤علیهالسلام شود، از راه دور هم خادم آقا هستیم.
@bibiroghaaye
#قسمت_دهم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
نزدیک کاخ حاکم ستمگر یعنی عُبیدالله بن زیاد(لعنة الله علیه)👺 شدیم. دیدم مردی جلوی کاخ دارد کار می کند. تا چشمش به اسرای نورانی افتاد، شروع به گریه😭 کرد. انگار داشت گچ کاری می کرد. چون دستش حسابی گچی شده بود. سمت ما آمد. او از دیدن اسرای نورانی خیلی ناراحت شد. دیدم که بر سر و صورتش می زند😔
ناگهان دیدم امام علی بن الحسین(علیه السلام)☀️ رو به مردم فرمودند:
ای مردم، روزی می رسد که هم ما و هم شما، در پیشگاه خدای مهربان✨ حاضر می شویم. بخاطر ظلم هایی که کردید چه جوابی دارید بدهید❓
مگر نمی دانید پیامبر مهربان☀️ پدر بزرگ من است❗️ شما ظلم بزرگی کردید😔
شما مردم کوفه باعث ناراحتی خدا و پیامبر مهربان☀️ شدید.
من🕊 در آسمان شهر کوفه پرواز کردم. آدم های ظالم و ستمگر اسرا و خانواده پیامبر مهربان☀️ را در شهر کوفه گرداندند.
ابن زیاد ستمگر👺 در کاخش نشسته بود. او دستور داد تا اسرا را به کاخش ببرند.
دست های خانم های نورانی و خانواده پیامبر مهربان☀️ را با طناب بسته بودند. آنها را به کاخ ابن زیاد ستمگر بردند...
#ادامه_دارد...
هدایت شده از سربازکوچک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون خاکریزهای نمکی
🇮🇷 این قسمت : خواب نمای خوش شانس
🎁 لطفا این کانال خودتون رو تبلیغ کنید