eitaa logo
بغض قلم
619 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
251 ویدیو
30 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 💡فقط تلاش مستمر در مسیر! 📘کتاب‌های محدثه‌قاسم‌پور _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
یه مسابقه بامزه از حرم امام‌رضا آسون هست.... https://rezvan.novinrazavi.ir/competition/1?referral=CPX0WTXj
😂 با زبون روزه بخونید و بخندید! میگم تا حالا فکر کردین اجر روزه دار فقط محدود به اون موقع که گرسنه و تشنه هست نمیشه اون لحظات نزدیک به اذان صبح از همه اجرش بیشتره وقتی هر کی به یه سمتی میدوه که بخورد و بیاشامد😁 خدا با ذوق به ملائکه میگه بیاین نگاه کنید چجوری دارن می‌دوند و می‌خورن بهم فقط برای اینکه تسلیم امر من باشند و یک ثانیه از امر من تخطی نکنند. بنظرم تصاویر ما از اون بالا خیلی خنده داره و خدا هم می‌خنده اصلا ماه مبارک رمضان ماه گرفتن ثواب مفته یعنی آدم تف می‌کنه ثواب داره نخند جدی میگم شما یه نصف برنج مونده لایه دندونت میری تف میکنی خدا میگه ببینید حال کنید اندازه ی یه نصف برنجم از فرمان من سرپیچی نکرد برای این تف براش ثواب بنویسید اصلا ماه مبارک رمضان یه جوریه شما بخاطر اینکه ماه شعبان روزه نگرفتی هم بهت جایزه میدن جدی میگم خدا میگه نگاه کنین این بنده‌ای که کل شعبان خواست روزه بگیره نتونست از خواب پاشه سحری بخوره ببین از اول ماه مبارک رمضان چجوری سر وقت پا میشه اینو تا دیروز با لگد می‌زدی نمی‌تونست پاشه ولی توی این ماه چون من دستور دادم ساعت ۴صبح پا میشه دو پرس قرمه سبزی و هشت لیوان آب میخوره لذا بخاطر اون نتونستن و این تونستنش براش ثواب بنویسید😜 حتی طرف روزه نگرفته اشتباه کرده دم افطار روزه دارا افطار میکنن این حسرت میخوره خدا میگه آخی ببینین بنده ام حسرت خورد به اینم یه چیزی بدید بره. خلاصه در این ماه ما بخوایم و نخوایم مورد رحمت و مغفرت هستیم فقط کافیه لج نکنیم همین اصلا طرف دلش درد میگیره خدا میگه بنویس ملائکه میگن خداجان چی رو بنویسیم یارو دلش خب درد می‌کنه میگه وردار قلمتو بنویس این طفلک انقدر سحری خورد دلش درد گرفت ملائکه میگن بابا خب کمتر میخورد خدا میگه خب حالا نمیدونسته آپشن ذخیره ی آب فقط مال شتره ولی در هر صورت چون برای اطاعت از امر من خورده بنویس مورد داشتیم طرف داشته با خودش شکلک در می‌آورده خدا گفته بنویس فرشته ها گفتن انصافا دیگه این ثواب نداره خدا گفته این چون از شدت گرسنگی رد داده براش حسنه بنویسید جدی میگم رحمت خدا بی انتهاست توی ماه مبارک چون انسان با یک فریضه ی طولانی ۲۴ساعته مواجه میشه لایق رحمت دائم میشه به فرشته ها هم میگه اینقدرم سر روزه دار جماعت با من چونه نزنید روزه دار جماعت خط قرمز منن ،عزیز دل منن حواستونو جمع کنین اینا تکون خوردن شما فقط بنویسین بعدا خودم یه دلیلی پیدا میکنم که بهشون پاداش بدم.😊 🖌نام نویسنده این متن را نمی‌دانم و نوشته خودم نیست. https://eitaa.com/mastogheymeh 🆔 @bibliophil
این روزها شلوغم و نمیشه خیلی صوت کتاب بذارم ولی یه تیکه از کتاب بخونید و لذت ببرید.
معروف‌ترین رجز کربلا هیچ کس نمی‌داند این کودک بزرگ که تنها یازده بهار را در همسایگی تابستان محبت پدر گذرانده بود، چه کرد؟ به خیمه برگشت. مادر از سفر سنگین شهادت همسر برگشته بود. سر از سجده سپاس برداشت. در چهره‌اش نشانی از نگرانی و اندوه نبود. مادر پیشانی گر گرفته عمرو را بوسید و نگاهش را از پای تا سر چرخاند و قامت ظریف عمرو را که چونان درختان رازآلود و اساطیری استوار و تناور قد می‌کشید، مرو کرد. آخرین بار بوسید، پیراهن سپیدش را بر تن کرد. گره‌های زره را بست. شمشیر را در دستش نهاد. بند کفش‌هایش را بست. در آغوشش کشید. تا آستانه خیمه بدرقه‌اش کرد. عمرو به امام سلام داد: السلام علیک یا مولای یااباعبدالله! امام برگشت. عمرو بود فرزند جناده انصاری! _سلام بر تو باد، ای عمرو! مادرت سوگوار پدرت است. تو باید در کنارش باشی. شاید آمدنت به میدان را خوش ندارد. _نه مولای من، مادرم مرا به میدان فرستاده است. مادرم لباس رزم بر من پوشانده، اذن میدانم بخشیده! عمرو به میدان رفت! یک تن و این همه دشمن! رجز می‌خواند، رجزی که زیباترین رجز کربلاست: امیری حسین و نعم الامیر سرور فواد البشیر النذیر علی و فاطمه والده فهل تعلمون له من نظیر له طلعه مثل شمس الضحی له غره مثل بدر منیر ای صحابه سیاهی، حسین رهبر من است. کدام رهبر والاتر و بالاتر از این؟ او امام سرور آفرین و آرامش‌بخش قلب پیامبر بود. امام من پرورده دامان علی و فاطمه است. آیا او را همتا و همانند می‌شناسید؟ سیمای او به آفتاب می‌ماند و پیشانی بلندش به ماهتاب. هیچ کس این همه زیبا رجز نخواند. از کنار تن پاره پدر به میدان زد. کم کم چکاچک شمشیرها غبار را به پرواز درآورد و ناگهان سر در آسمان رقصید. سر عمرو از بین غبار میدان پیش پای مادرش پرت شد. اینک سکوت بود و مادر همه چشم به تلاقی نگاه مادر با عمرو داشتند. حتی دشمن این صحنه را گریست. مادر بر زمین نشست. لب بر پیشانی پسر گذاشت، چنگ در موی پسر زد. با سر عمرو به میدان زد. عمرو تنها شهیدی بود که هنوز می‌جنگید نبرد پس از شهادت! زن با سلاح سر می‌جنگید. به فرمان امام بود که برگشت. سر را به سمت دشمن پرت کرد و در افق سرود: ما چیزی که در راه دوست‌داده‌ایم پس نمی‌گیریم! 📒کتاب آینه‌داران آفتاب/استاد سنگری/ جلد دوم 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5859499662888665246.mp3
4.3M
📖 (تندخوانی)، جزء هفتم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
انجمن‌ادبی بانوی فرهنگ هر سال اسفند ماه اعضای جدید رو پذیرش می‌کنه برای اعضا در طول سال برنامه مطالعاتی استاد راهنما و کلاس‌های رایگان یا با تخفیف ویژه برگزار می‌کنه بیشتر دوره‌ها هم غیرحضوری و من حدود سه سال که عضو این انجمن هستم، خیلی راضی بودم از جمع نویسندگان انقلابی امسال پذیرش محدود ولی اگه دوست داشتید عضو بشید حتما به لینک زیر مراجعه کنید. کارگروه‌های متنوعی هم امسال داشتند کارگروه داستان کودک، داستان نوجوان، داستانک، رمان و ناداستان و... که هر کدوم استادهای جدا و برنامه‌های جدا داشتند، مثلا در کارگروه ناداستان بازدید از ستاد نانو و مرکز موشکی داشتیم و خوندن کتاب‌های جستار خارجی و داخلی، تمرین‌نویسی و نقد توسط اساتید و.... 👇لینک ثبت‌نام اعضای جدید: https://www.banooyefarhang.com/reg2/ 🆔 @bibliophil
📒رمضان بازی! وقتی بچه بودیم، نزدیک عید که می‌شد ما را به حمام می‌فرستادند. چندتا بچه بودیم، بدجنس و بازی‌گوش. گاهی سه ساعت در حمام می‌ماندیم. آن هم حمام‌های قدیمی که خزینه داشت. همدیگر را می‌زدیم و پوست همدیگر را می‌کندیم و صاحب حمامی چند بار ما را دعوا می‌کرد! بعضی وقت‌ها هم بیرون‌مان می‌کرد ولی وقتی می‌آمدیم خانه، پشت گوش‌ها و پاهامان همه کثیف مانده بود. مادر ما هم که خیلی دقیق بود، پشت گوش‌ها و آرنج‌ها را نگاه می‌کرد و می‌پرسید: این‌ها چیه؟! ما را تنبیه می‌کرد و گریه می‌کردیم! ما حمام رفته بودیم اما بازی کرده بودیم! در مقام تطهیر نبودیم. رمضان‌ها آمده و رفته اما ما لعب به رمضان داشته‌ايم. جدی نبوده‌ايم. ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است بعضى وقت‌ ها ابرى مى‌ آيد، امّا نمى‌ بارد. برق مى‌ زند، امّا نمى‌ بارد. فرصت‌ ها را مى‌ دهند، امّا ما بهره نمى‌ گيريم. رمضان‌‌ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‌‌ها چيزى برايمان باقى نمانده است. 📒کتاب اخبات/ عین‌صاد(علی‌صفایی)/ نشر لیله‌القدر 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز هشتم غزلی عشق مرا می‌چیند سفره را گوشه ی ایوان طلا می‌چیند از همین اول صبح نیت مشهد کردم نام سلطان دلـم را به زبان آوردم شور عشقی به دلم ریخت، غمی پیرم کرد یا رضا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد هشتمین روز؛ قرار از دل ما میگیرد سحر، عطر حرم و صحن و سرا می‌گیرد هشتمین روز هوای دلمان بارانی‌ست مشهد و کرب و بلا هر دو حرم مهمانی‌ست سحر هشتم ماه رمضان، در سفرم بین اربابم و سلطان خودم در به درم هم سر سفره‌ی سلطان دو عالم هستیم هم پریشان شب هشت محرم هستیم هم علی اکبری‌ام هم رضوی، حیرانم کفتر بام حسین و حـرم سلطانم چَشمِ من خیره به عکسِ حَرَمَت بَند شُده با چه حالی بنویسم که شده؟ حَـرَمَـت رام کـنـد قـلـب گـنـهـکـاران را بِطلب شـاهِ خـراسان دلـم از سنگ شده 🆔 @bibliophil
Tahdir joze8.mp3
4.07M
📖 (تندخوانی)، جزء هشتم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
Tartile+Goran+Parhizkar+J08.mp3
18.87M
📖ترتیل جزء هشتم 🎤استاد پرهیزگار 🆔 @bibliophil
قهرمان قصه امسال‌ زندگی‌تون کی بود؟! من که حس می‌کنم قهرمان امسال زندگیم خودم بودم. ۱۴۰۲ خیلی تلاش کرد زمینم بزنه بعضی روزها من رو شکست تا مرز فرو ریختن و نابود شدنم جلو رفت. با توپ پر پر اومده بود همه‌ی نقشه‌هاش رو کشیده بود از هدفم دورم کنه ولی سعی کردم نفس بکشم سعی کردم قد بکشم سعی کردم دوباره جوانه بزنم سعی کردم ۱۴۰۲ رفتنی و من موندی موندم تا قوی‌تر برا رسیدن به هدفم با اژدهای ۱۴۰۳ بجنگم من می‌تونم قهرمان قصه زندگیم باشم چون امام‌رضا، امام امسال و پارسال نیست. یکی هست که همیشه هوام داره 👇شما چی؟ 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای امام رضا(عليه‌السلام) ✨ تـو‌تنها‌می‌توانی‌آخرین‌درمانِ‌من‌باشی و بی‌شک‌دیگران‌بیهوده‌می‌جویند‌تسکینم... 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دارم میچینم سفره هفت سین اما فکر توام که تو صحرا، خیمه زدی آقا سال نوتون مبارک ❤️ 🆔 @bibliophil
اسم بهترین کتاب و یا کتاب‌هایی رو که امسال مطالعه کردید رو برام بفرستید. 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
📒 بهترین‌کتاب‌هایی که مخاطبان کانال بغض‌قلم در سال ۱۴۰۲ خواندند! سید علی به سمت ورودی باب القبله، مقابل شارع‌الرسول (علیه‌السلام) رفت. چشمش که به ورودی حرم مطهر افتاد، نزدیک شد، عبایش را جمع کرد، خم شد و زمین را بوسید. در همان حال، با طنین باطنیِ اشعاری که قلبش آن را می‌خواند، متوجه ساحت جهاندارِ حقیقت شد: همه‌کس کشیده محمل به جناب کبریایت من و خجلت سجودی که نکرده‌ام برایت نه به خاک در بسودم، نه به سنگش آزمودم به ‌کجا برم سری را که نکرده‌ام فدایت قلبش پر از درد و آه بود و نمی‌توانست رها کردن نجف را بپذیرد. کنار ورودیِ باب القبله، در حال سجده و آستانبوسی، اشک از چشمانش جاری شد و در همان حال، برای باقیماندن در نجف، شروع به نجوای باطنی و التماس خاضعانه به سلطان ولایت کرد: یا علی! هوس دماغ شاهی چه خیال دارد اینجا به فلک فرو نیاید سر کاسهٔ گدایت بدنش از شدت گریه به لرزه افتاد. مدت زیادی کنار همان در، به حال سجده باقی ماند و سپس از جا بلند شد. چشمش به سمت چپِ ورودیِ باب القبله افتاد و متوجه مزار شیخ انصاری رحمة‌الله‌علیه شد. به سوی مزار او رفت و دستانش را دور شبکه‌های چوبی و نورانیِ مزار شیخ حلقه کرد. 📒 کتاب‌کهکشان‌نیستی 👇بهترین کتابی که امسال خوندی چی بود؟!‌ 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
👇بهترین کتاب یا کتاب‌هایی که سال ۱۴۰۲ خوندی چی بود؟!‌ 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
👇بهترین کتاب یا کتاب‌هایی که سال ۱۴۰۲ خوندی چی بود؟!‌ 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب می‌بینم و از عمق جگر می‌سوزم عطش روز نُهم بوی اباالفضل دارد ما مریدان جناب قمر تشنه لبیم دلمان بد هوس کوی اباالفضل دارد دردمندیم و ز دست تو کرم می طلبیم دست دل روی عطا سوی اباالفضل دارد ارمنی ها چِقَدر نذر دخیلت کردند نذرشان بسته به ابروی اباالفضل دارد به روی مشک شده پاره او بنویسید آب شرمندگی از روی اباالفضل دارد... 🆔 @bibliophil
9 - TopSeda.ir.mp3
4.2M
📖 (تندخوانی)، جزء نهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil