eitaa logo
بغض قلم
635 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
270 ویدیو
31 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 📘 محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است. @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
26.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه بیست و دوم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: داستان ترسناک 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📒گوشت بپزد، لباس طلبگی را در می‌آورم! حجت‌الاسلام موسوی مطلق نقل می‌کرد: با کاروانی به کربلا رفته بودم. هم کاروانی‌ها گوسفندی برای توزیع بین فقرا ذبح کردند. مقداری از گوشت را برداشتم و با خودم به حرم امام حسین بردم. در احادیث شنیده بود؛ گوشتی که وارد حرم امام حسین شود، نمی‌پزد. این حدیث را از زبان قصاب‌های کربلا هم شنیده بودم اما دلم می‌خواست خودم امتحان کنم. به هم کاروانی‌ها گفتم:(اگر گوشت پخت از لباس طلاب و چهره متدینین خارج می‌شوم.) گوشت را داخل پلاستیکی در جیبم قرار دادم و با تعدادی از آقایان به حرم رفتیم. در حرم به امام حسین گفتم:(اگر در آتش واردم کنی، باز هم به همه می‌گویم دوستت دارم.) بعد از انجام زیارت، گوشت را به آشپز کاروان‌مان دادم. آشپز گوشت را در دیگ گذاشت. ساعت‌ها گذشت، آب تبخیر می‌شد و گوشت نمی‌پخت. دوازده ساعت گوشت داخل دیگ بود، وقتی بیرون‌ش آوردیم هنوز قرمز بود. حال عجیبی در کاروان به وجود آمد. به یقین رسیدم همان طور که در روایت داریم؛ بدن زائر امام حسین بر آتش جهنم حرام است. 😔 خدایا دلتنگ کربلاییم. در این شب جمعه و شب قدر، زیارت کربلا را هم قدم با امام زمان برای ما مقدر فرما. 📒کتاب پرهای صداقت/ محمد علی آبادی/ نشر هنارس 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
بغض قلم
📒رمضان بازی! وقتی بچه بودیم، نزدیک عید که می‌شد ما را به حمام می‌فرستادند. چندتا بچه بودیم، بدجنس
شب بیست و یکم ماه مبارک، بدون برنامه ریزی قبلی با این کتاب آشنا شدم. اول اسم کتاب برایم عجیب و غریب بود. اصلا (اخبات) چیست؟ از مقامات سیر و سلوک است یا اسم عمل و دستوری است؟ کتاب را برای پیدا کردن این معنا خواندم. از بس کتاب دیدم، کمی سخت پسند شدم و هر کتابی حالم را عوض نمی‌کند. شاید این هم یکی از عوارض زیاد کتاب خواندن است. نگاهی به تعداد صفحات کتاب کردم. صد صفحه بیشتر نبود. در سه فصل. متن سخنرانی استاد صفایی در سه شب قدر. چون کم بود، شروع کردم به خواندن تا دعای جوشن کبیر شروع شود. کمتر از یک ساعت خواندم و شب قدرم زیر و رو شد. دلم نیامد به شما معرفی نکنم. (یک قطعه زمینی که می‌توان از آن چند تُن میوه گرفت، اگر یک تُن از آن میوه برداشتی، باخته‌ای!) 📒 کتاب / عین صاد؛ استاد علی صفایی/ نشر لیله‌لیله‌القدر 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
آیا از خاک و چوب کمتریم؟! یک دانه گندم را وقتی به دل خاک می‌دهند، هفتاد برابر برمی‌گرداند. پس حاصل من کو؟ شکوفه‌های من کو؟ جز کینه‌های متراکم، جز نفرت‌ها، جز حسادت‌ها و جز توقع‌ها چیزی در دل من سبز نشده است. شب قدر! برای این است که ما فرصتی برای جمع‌بندی از خود و کارهای خود داشته باشیم. محاسبه و حسابرسی داشته باشیم، که آیا از خاک و چوب کمتریم! 📒 کتاب اخبات/ علی صفایی/ نشر لیله‌القدر 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🌹شب قدر آرمان علی‌وردی دوستانش گفتن: شب قدر سال قبل، هیات داشتند. به یک نفر نیاز داشتند که بچه‌های کوچیک رو از دم در ببره تا مهد کودک هیات. همه گفتیم ما می‌خوایم قرآن سر بگیریم و قبول نکردیم. اما آرمان قبول کرد. کل شب احیا فقط دم در ایستاده بود و بچه‌ها را تا مهد کودک می‌برد. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
تاحالا چند بار رفتی حرم؟ می‌دونم قبل زیارت دلت عجیب گرفته بود! نفس‌ت بالا نمی‌اومد! گفتی برم حرم، این میگم اون میگم! مخصوصا کربلا! گفتی برسم از گریه می‌میرم! می‌افتم رو سنگ فرش و دیگه بلند نمیشم! ولی تا چشمت خورد به گنبد! تا پرچم در دل باد رقصید، اصلا یادت رفت دردت چی بوده! یه آرامش و شادی دلت گرفت، غیر قابل وصف. حرم که جای خود داره! ما تو هیات با شنیدن اسم شما حال‌مون خوب میشه! امام زمان! ما انقدر هم خراب نیستیم! ما با دیدن گنبد، حال‌ دل‌مون خوب میشه! با نشستن گوشه‌ی حرم یکی از نوادگان شما هم، نفس مون برمی‌گرده. با یه یاحسین غم‌مون رو فراموش می‌کنیم. آقا! گنبد، پرچم، در، ضریح و پنجره فولاد همه بهانه است. ما هنوز خودت رو ندیدیم! میشه پرده رو بزنی کنار و رحمی به ما امام ندیده‌ها کنی، نازنین! به خودت قسم! ماهم دل داریم! 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبل از انقلاب روحانی جوانی خبر از خانه‌های فساد در شهرنو به‌گوشش میرسد که: «در‌ آنجا دخترانی وجود دارند که مثلا از دوست پسرشان فریب خورده‌اند، یا از خانه فراری بوده و به تور آدم پستی افتاده و بدین مرکز فروخته شده‌اند و اکنون روی برگشتن به خانه خود را ندارند. رؤسای آنان به هیچ‌وجه دست‌بردار نیستند و برای محکم‌کاری، از زنان بیچاره سفته گرفته‌اند.» روحانی تعدادی از سفته‌ها را می‌خرد و دختران را آزاد و راضی‌شان می‌کند به خانه‌‌هایشان بازگردند: «آنها را همراهی کرده، به آغوش خانواده‌شان می‌سپردیم و می‌گفتیم که مثلاً‌ دختر شما گم شده بوده و اکنون به ما پناه آورده و از اصل ماجرا هیچ حرفی نمیزدیم.بعضی از زنان جوان ازدواج کردند و زندگی پاک و سالمی را تشکیل دادند» پس از انقلاب اما مردم به شهرنو حمله کردند و به آتش کشیدند اما دامنگیر همه خانه‌ها نشد: «شهیدقدوسی، دادستان انقلاب بمن گفت:"برای براندازی آنجا چه کار میتوانی انجام بدهی؟" گفتم "فقط پول و جا و مکان مناسب میخواهد" او چکی به‌مبلغ ۳۰۰هزار تومان برایم نوشت. آیت‌الله گیلانی نیز ۳میلیون در اختیار ما گذاشت» طلبه جوان کل ۱۱۲۰ خانه فساد در شهرنو را میخرد و مرکز بزرگی را هم در شمیران، برای اسکان زنان در اختیار میگیرد: «در محضری، کل اسناد به ما واگذار شد و صاحبان خانه‌ها پول خود را نقد دریافت کردند. با رضایت و درحالیکه از خطای گذشته خود اشک می‌ریختند. زنان میانسال‌ها و بعضی از جوانان را با آماده‌سازی و توبه دادن، به خانواده‌هایشان تحویل دادیم.شماری از زنان جوان را نیز شوهر دادیم. چند نفر نیز به عقد کارمندان دایره منکرات در آمده و زندگی سالمی را تشکیل دادند و اکنون صاحب فرزندانی هستند که گاهی هم پای منبر من می‌آیند. منطقه را با خاک یکسان کردیم؛بخشی به بیمارستان فارابی واگذار و بخشی پارک شد. بعد طی نامه‌ای به امام نوشتم ما اکنون باید مخارج ۴هزار زن را بپردازیم و تقاضای کمک مالی کردم. امام گفت: «اگر از کمک‌های مردمی تأمین نشدید،از سهم ما استفاده کنید» گاهی رسانه‌‌ها با زنانی که از آن مراکز فساد رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند، مصاحبه میکردند. روزی یکی از مصاحبه‌ها از رادیو پخش شد. خبرنگار از دختر جوانی سوال کرد که «شما قبلاً کجا بودید و چه می‌کردید؟» او گفت: «من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم. فقط این را بگویم که یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم، هم برادر و دایی و مادرم، او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است.» 📒 کتاب خاطرات شیخ حسین انصاریان 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه بیست و سوم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: داستان کمدی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
ره بس دور است، توشه بردار برو فارغ منشین، تمام بردار و برو تا چند کنی جمع که تا چشم زنی فرمان آید که جمله بگذار و برو 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
مومن را همه جایگاه‌ها مسجد بوَد، و روزها همه آدینه، و ماه‌ها همه رمضان. 📒تذکرالاولیا/ عطار نیشابوری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
و گفت: سی سال خدای را می‌طلبیدم چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب. 📒تذکرالاولیا/ عطار نیشابوری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه ما به سوی قدس که معراج نخستین، معراج تکامل انسان است، راهی کربلایی است و راه کربلایی راهی است که با تحمل مشقات و از خود گذشتگی همراه است. این جوانان هر یک جلوه‌ای از ابوالفضل عباس (عليه‌السلام) و قاسم و علی‌اکبر و عون و جعفر هستند و تحقق آرزوهای خویش را در کربلا می‌بینند و خدا دعای آنان را مستجاب کرده است. اینها با آن غفلت‌زده‌های خسته و کسلی که در شهرها و این سوی و آن سوی پراکنده‌اند و هیچ چیز آنان را به صحنه‌های عظیم تحقق تاریخ فردا پیوند نمی‌زند، خیلی تفاوت دارند. این تفاوت از کجا آمده است؟ آنان از مرز خواسته‌های حیوانی وجود خویش گذشته‌اند و با مرگ خو گرفته‌اند و به حیات جاودانی عشق در جوار رحمت حق رسیده‌اند. در عصری اینچنین، در روزگاری که بشر بنده‌ی اهوای خویش است و بت خویشتن را می‌پرستد، ظهور این جوانان چه معنایی دارد؟ اینان طلیعه‌دار عصر توبه‌ی بشریت و نمونه‌ای از انسان‌های آینده هستند و آینده‌ی انسان آینده‌ای الهی است. آنان ابراهیم‌وار هجرت کرده‌اند و اسماعیل‌گونه سر به قربانگاه سپرده‌اند تا انسان به خلیفه‌ی اللهی و امامت رسد و این است معنای باطنی این سخن که راه قدس از کربلا می‌گذرد. راه قدس با کاهلی و تن‌آسایی و دل به جیفه‌ی بی‌مقدار دنیا بستن میانه‌ای ندارد. راه قدس مرد جنگ می‌خواهد و مرد جنگ نیز کربلایی است و کربلایی، مرد میدان عشق است و از سختی‌ها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن‌ها نمی‌هراسد. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
حدیث قدسی؛ اگر این‌ها که به من پشت کرده‌اند و از من بریده‌اند، می‌دانستند که چگونه در انتظارشان هستم و چگونه مشتاق بازگشت‌شان هستم و چگونه می‌خواهم که عصیان‌ها را رها کنند، از شوق من می‌مردند و رگ‌های گردنشان از فشار عشق من پاره پاره می‌شد. 📒 کتاب بهار رویش/علی صفایی/ نشر لیله‌القدر 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- www.mplib.ir.mp3
4.03M
📖 (تندخوانی)، جزء بیست و چهارم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه بیست و چهارم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: داستان ملودرام و تراژدی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا