eitaa logo
بغض قلم
737 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
429 ویدیو
42 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر @Adminn_behesht ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد. ‏صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهربانی گرما می‌داد. ‏و ما هرچه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم. ‏در زیر سهمگین ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می‌داد و صدای گام‌های آمدنت توان می‌بخشید… 🆔 @bibliophil
عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می داد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهرِ ربانی گرما می داد. و ما هرچه استقامت؛ از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل؛ از این نوا دریافتیم. در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم. در کشاکش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گامهای آمدنت توانمان می بخشید. رایحه ات که مژده حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخم های نو به نو مان بود و جبرهای جانهای شکسته مان. دردها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی.تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی. انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم حورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینی بار انتظار بر پشت ما، یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید، از آن زمان تا کنون ما به آب حیاتِ انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقمِ خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن هم دورتر می رود، از عاشورا می گذرد و به بعثت پیامبر اکرم می رسد.... 🆔 @bibliophil
یادت هست وقتی علی‌اکبر به دنیا آمد، چند نفر با دیدن‌ش بی‌اختیار تو را آمنه صدا زدند و علی را محمد؟! عجیب بود این شباهت! آن قدر که من به محض تولد او، بوی پیامبر را در فضای حیاط استشمام کردم. 📒 کتاب پدر، عشق و پسر 🆔 @bibliophil
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد. ‏صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهربانی گرما می‌داد. ‏و ما هرچه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم. ‏در زیر سهمگین‌ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می‌داد و صدای گام‌های آمدنت توان می‌بخشید… 🆔 @bibliophil