eitaa logo
بغض قلم
740 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
428 ویدیو
42 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر @Adminn_behesht ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
Trimmed Ringtone.MP3
زمان: حجم: 13.31M
🎧وصیت شهیدی زیر هجوم آتش: مطهری، مطهری، مطهری را دریابید! 📒 بخشی از کتاب بینش مطهر/ به قلم هاشمی گلپایگانی/ نشر بینش مطهر 🆔 @bibliophil
بغض قلم
🎧وصیت شهیدی زیر هجوم آتش: مطهری، مطهری، مطهری را دریابید! 📒 بخشی از کتاب بینش مطهر/ به قلم هاشمی گ
مزار شهید مرتضی پالیزوانی: تهران، بهشت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، قطعه ۲۴، ردیف ۱۴۳، شماره ۳۷ 🆔 @bibliophil
seir.pdf
حجم: 7.55M
📚انواع سیرهای مطالعاتی مجموعه آثار استاد شهید مطهری (ره) برای 🔻 🔹دانش آموزان 🔹دانشجویان 🔹طلاب 🔹اقشار مختلف 🌸 به پیشنهاد اعضای کانال 🆔 @bibliophil
Trimmed Ringtone.MP3
زمان: حجم: 13.31M
🎧وصیت شهیدی زیر هجوم آتش: مطهری، مطهری، مطهری را دریابید! 📒 بخشی از کتاب بینش مطهر/ به قلم هاشمی گلپایگانی/ نشر بینش مطهر 🆔 @bibliophil
مزار شهید مرتضی پالیزوانی: تهران، بهشت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، قطعه ۲۴، ردیف ۱۴۳، شماره ۳۷ 🆔 @bibliophil
سکینه خانم، مادر شهید مطهری سواد مکتب خانه‌ای داشتند و در نزد پدر ملا جعفر خراسانی مقداری درس خوانده بود. در همان سن نوجوانی کتاب «تحفه حکیم مومن» را خوانده بود و تمام آن را در حافظه داشت. این کتاب درباره طب سنتی بود و بانو از روی همین کتاب و یاد گرفتن قابلگی، به طبابت و قابلگی در روستا مشغول بود. بانو سکینه گاهی کار تدریس به زنان و دختران فریمانی را هم انجام می‌داد. بعدها که ایشان با شیخ محمدحسین پدر شهید ازدواج کرد. خداوند به آنها پنج پسر و دو دختر داد که مرتضی یکی از آنها بود. مادر شهید مطهری او را که باردار بود، شبی در عالم خواب دید که در مسجد فریمان به همراه زنان روستا نشسته که بانویی محترم به همراه دو خانم دیگر وارد مسجد شدند. آن بانو روی سر همه زنان گلاب می‌پاشید و وقتی به ایشان رسید، سه دفعه روی سرشان گلاب پاشید. سکینه بانو از ترس اینکه مبادا در انجام امور دینی کوتاهی کرده باشد، از بانو می‌پرسد «چرا فقط روی سر من سه دفعه گلاب پاشیدید؟» و جواب شنید که «این به خاطر فرزندی است که در شکم داری، او خدمات بزرگی به اسلام می کند». از ۱۰ سالگی دیگر درس‌های مکتب خانه‌ای برای شهید مطهری کاملا تکراری شده بود و برای همین پدر شروع به آموزش مقدامات حوزه به او کرد. مرتضی خیلی باهوش بود و سریع دروس را یاد می‌گرفت، البته گاهی مادر هم در کنار پسرانش می‌نشست و در جلسه درس شرکت می‌کرد، آن وقت وقتی همسرش مسئله‌ای دینی یا حکمی را به پسرها یاد می‌داد، آهسته به بچه‌ها می‌گفت که از پدرشان بپرسند چرا فلان و بهمان! یعنی طرز سوال کردن را به آنها آموزش می‌داد. بعدها استاد در مصاحبه‌ای گفته بود «من فکر کردن را از مادرم آموختم». 👇منبع 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
خواب دیدم🥱 در مسجد فریمان تمام زن‌ها نشسته‌اند و من هم آنجا هستم. یک دفعه خانم نورانی‌ای🌞 با جلالی خاص وارد شدند و دو خانم دیگر با گلاب‌پاش‌هایی که داشتند به دنبال‌شان. به دستور آن خانم محترم شروع کردند به گلاب پاشیدن روی زن‌ها. به من که رسیدند، سه دفعه روی سرم گلاب🌸 ریختند. ترسیدم😱 نکند به خاطر کوتاهی در اعمال دینی‌ام باشد. با ترس و لرز🤯 از آن خانم پرسیدم: چرا سه دفعه روی سرم گلاب پاشیدید؟! گفت: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست؛ این بچه به اسلام خدمات بزرگی خواهد کرد. دو ماه بعد مرتضی به دنیا آمد. 😍 📒 مرتضی مطهری/ میثم محسنی/ نشر میراث اهل قلم 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
هر چه در زندگی شنیده و خوانده بود حفظ بود حافظه خارق العاده‌ای داشت😳 گاهی که می‌خواستم شعر بخوانم سریع دنبالش را می‌خواند و می‌گفت از کدام شاعر است. (طب سنتی برای همه) را مطالعه کرده بود‌. تمام کتاب (تفحه‌ی حکیم مومن) را حفظ بود. شصت سال طبیب🩺زن‌های فریمان بود. بدون آن که یک بار اشتباهی بکند و در اثر طبابتش کسی بمیرد. پدرم طبیب روحانی فریمان بود و مادرم طبیب جسمانی. 📒 مرتضی مطهری/ میثم محسنی/ نشر میراث اهل قلم 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
عاشق منبر بودم🎤 ولی هنوز چیزی بلد نبودم که منبر بروم. دایی‌ام (حاج‌شیخ‌علی) برایم متنی نوشته بود که حفظ کنم و منبر بروم. روضه‌ی منبر هم داستان ام‌سلمه بود که پیامبر شیشه‌ای به او دادند و گفتند هر وقت دیدی خاک درون شیشه تبدیل به خون شد، بدان که حسین مرا شهید کردند. 😭 نوبت که به روضه رسید هرچه کردم، یادم نیامد که پیامبر چه چیز را به ام‌سلمه داد‌. در حال رفع و رجوع روضه بودم که دیدم دایی هی از پای منبر با حال تباکی به پیشانی‌اش می‌زند می‌گوید: آخ شیشه! آخ شیشه! 😂 📒 مرتضی مطهری/ میثم محسنی/ نشر میراث اهل قلم 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
امتحان کتبی استادی دانشکده را خیلی خوب داده بود. گفتند امتحان شفاهی هم باید بگیریم. کتاب امتحان (منظومه ملا هادی سبزواری) بود و ممتحن مرحوم راشد. کتاب را باز کرد و بحثی را مطرح. مرتضی شروع کرد به توضیح دادن. بحث از منظومه به اشارات کشید و از اشارات به اسفار. راشد متعجب نگاهش کرد و گفت: صبر کن! صبر کن! از بیست بالاتر نداریم. بیا این بیست. حالا ادامه بده تا استفاده کنیم. جاها عوض شده بود. استاد شاگرد بود و شاگرد استاد. 📒 مرتضی مطهری/ میثم محسنی/ نشر میراث اهل قلم 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
همیشه یک دفتر همراه داشت و هر مطلب مفیدی را که می‌شنید همانجا می‌نوشت‌ حتی داستان. حاشیه‌ی هر کتابی را هم که می‌خواند پر می‌کرد از یادداشت‌هایش. فیش‌برداری‌هایش را هم به صورت الفبایی و موضوعی مرتب می‌کرد. در مطالعه آنقدر قدرت داشت که شاید در عرض چند ساعت یک کتاب دویست صفحه‌ای را مطالعه و یادداشت‌برداری می‌کرد. گاهی موقع ظهر که به منزل ما می‌آمد بعد از ناهار از من می‌خواست که کتابی را برای مطالعه به ایشان بدهم. یک بار کتابی را که نوشته خودم بود به ایشان دادم که مطالعه و هم راهنمای‌ام کند. استاد همان روز تمام آن کتاب را مطالعه کرد و برایم نکاتی نوشت. 📒 مرتضی مطهری/ میثم محسنی/ نشر میراث اهل قلم 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
امروز برای دخترهای نوجوان از شهید مطهری گفتم. داستان‌های بالا از روی این کتاب بود.‌ با دخترها به این نتیجه رسیدیم که روزگار ما چقدر شهید مطهری لازمه! مردی که کتاب‌هاش رو دکتر حسابی به دانشجوهاش هدیه می‌داد. مردی که قاتلش با خوندن کتاب عدل الهی شهید مطهری، بگه من رو آتش بزنید به جرم کشتن این دانشمند. مردی که علامه طباطبایی صاحب تفسیر بزرگ المیزان، عاشق درس دادن بهش باشه و بگه هیچ کلمه‌ای که سر کلاس میگم هدر نخواهد رفت. مردی که یه روز احساس نیاز کرد برای مجله‌ی زن روز یادداشت بنویسه و وقتی مجله پرفروش شد و طرف مناظره از دنیا رفت، با یک‌ پاکت پول هم راضی نشد دوباره بنویسه. مردی که استاد دانشگاه و حوزه بود و سخت‌ترین کتاب فلسفی رو نوشت(اصول فلسفه و روش رئالیسم) که به خاطرش جایزه بهش دادن، روزی نیاز دید برای جامعه داستان‌راستان تعریف کنه. مردی که شهید پالیزوانی در وصیت آخرش وسط عملیات گفت: اگه روح مطهری از جامعه‌ی ما بره، چیزی از اسلام نمی‌ماند. مردی که امام‌خمینی و آقا به خوندن همه‌ی آثارش بدون استثنا سفارش کردند چون جامع، روان و عمیق. مردی که آثارش مبانی فکری انقلاب اسلامی ماست. مردی که وقتی کتاب مسئله‌ی حجاب رو نوشت هزاران زن رو علاقمند به اسلام کرد و هنوز رو دستش نیومده بعد ۴۶ سال. مردی که نیمه‌های شب ۱۲ اردیبهشت ساعت‌‌ش زنگ خورد تا مثل هرشب برای نمازشب و گریه‌ی سحر بلند بشه، ولی اون ساعت در آغوش پیامبر بود. شهید پالیزوانی: مطهری را مطهری را مطهری را در آثارش دریابیم!