بغض قلم
کتابی با مضمون مولا علی (عليهالسلام) #آسنا_و_راز_کنیسه #امام_علی #ماه_رجب 🆔 @bibliophil
📒بخشی از کتاب
نفس زنان، خودش را به نخلستان کنار قلعه ناعم رساند: آخرین قلعه ای که باید از آن می گذشت. صدای بایست، هنوز در گوشش بود و می دوید. قلبش به شدت می کوفت؛ مثل مرغکی تازه اسیر که محکم خود را به در و دیوار قفس می زند. نفسش دیگر بالا نمی آمد. ایستاد و به تنه زیر نخلی تکیه داد. دست روی سینه اش گذاشت و چند نفس عمیق کشید. نگاهی به اطرافش انداخت. تا چشم کار می کرد، تنه های تنومند نخل بود و لیف های خرما. با گوشه روبنده، دانه های ریز عرق را از روی پیشانی اش پاک کرد. دلش شور می زد. زیر لب گفت: «نکند آن سوار من را دیده! حتما جایی در کمینم نشسته بوده و حالا دنبالم آمده.»
آب گلویش را به زحمت فرو داد، چشم تنگ کرد و به نخل ها خیره شد و زمزمه کرد.
-اگر من را دیده بود و به دنبالم می آمد، صدای سم اسبش را می شنیدم. چند قدم دیگر برداشت. صدای شیهه ابی، سکوت شب را شکست. ایستاد . به اطرافش نگاه کرد. حس کرد شبحی تیره، چون سایه ای ساکت پشت سرش می آید. با تمام توانی که داشت دوید. نخل ها یکی پس از دیگری، پشت سرش جا می ماندند که یک آن، زمان و زمین چرخیدند و با صورت به زمین خورد.
درد به جانش افتاد. خودش را از روی زمین جمع کرد و نشست. ردایش را بغل کرد و به پایین ردا دست کشید. حجم ظریف کاغذ را لمس کرد. نفس راحتی کشید. پایش می سوخت. روی پایش دست کشید. غلاف لیف خرمایی به پایش پیجیده بود. پایش را آزاد کرد و بلند شد. نگاهی به دوروبرش انداخت. پشت نخل ها کسی را ندید؛ اما حس می کرد کسی همان نزدیکی است. ردا را محکم به خودش پیچید و باز چشم چرخاند. کسی را ندید. با خودش گفت: «باید هرچه زودتر از قلعه بیرون بروم.»
دامن لباسش را بالا گرفت. خواست بدود که دستی از پشت، روی دهانش را گرفت و تیزی خنجری کنار گردنش نشست.
#امام_علی
#ماه_رجب
🆔 @bibliophil
«رؤیای بعد از ظهر؛ تقدیری از هشتمین جایزهی ادبی امیرحسین فردی» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/44823
بغض قلم
«رؤیای بعد از ظهر؛ تقدیری از هشتمین جایزهی ادبی امیرحسین فردی» را از طاقچه دریافت کنید https://taag
یکی از زیباترین کتابهای داستان نوجوان دربارهی انقلاب اسلامی ایران که جوایز زیادی هم گرفته
پارسا پسر بچهی نوجوانی است که برای تعمیر چراغ مطالعه، پیچگوشتی را از جعبه ابزار برمیدارد و بدون قطع برق به تعمیر چراغ مشغول میشود.
پارسا بعداز برق گرفتگی وارد دنیای جدید و جذابی میشود که میتواند با مادر خودش بازی کند.
#دهه_فجر
#رویای_بعدازظهر
🆔 @bibliophil
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
XRecorder_05022023_151452.m4a
1.02M
🎧بخشی از کتاب رویای بعدازظهر
این کتاب به صورت صوتی هم در فیدیبو موجود است.
https://www.fidibo.com/book/118789
#رویای_بعدازظهر
#دهه_فجر
#موسسه_فرهنگی_تربیتی_دختران_بهشت_ثامن_الائمه
🆔 @beheshtesamen
📒 معرفی کتاب
💥کتاب عقیله روایتی داستانی از زندگی حضرت زینب(سلاماللهعلیها)
🦋 این کتاب جز برندگان جایزه جشنواره جلال امسال بود.
#یا_زینب
#کتابخوانی
#کتاب
🆔 @bibliophil
🌺 بخشی از کتاب عقیله
#یا_زینب
#عقیله
#کتابخوانی
#کتاب
💥 لینک دریافت کتاب از طاقچه
https://taaghche.com/book/114984
🆔 @bibliophil