برعکس دستهای پنبهای مامان، دست بابا کویر بود. گاهی تا دست به کاسهی آب و صابون می زد ، آب مثل قیر سیاه می شد. تو عالم بچگی با خودم می گفتم (بابا امروز چقدر گل بازی کرده، چرا مامان دعواش نمی کنه ؟ ).
نزدیک عید، وقتی بهار از پشت پنجره قائم موشک بازی می کرد، خرج و مخارج عید، لباس نو و...دست بابا رو تنگ تر می کرد اما میوه نوبر و خوراکی یادش نمی رفت.
مثل بوی دفترهای نو شهریور و مدادرنگی های تمساح خوشگل که یادش نمی رفت .
به نوشابه می گفت نوش آفرین . یه جعبه پر شیشه های نوشابه گوشهی حیاط مون مهمون بود. چند ریالی که از حقوقش اضافه می موند خرج نوش آفرین هایی می شد که اوج هنرنمایی ما تو بستنی درست کردن باهاش بود.
نمی دونم چرا از اول بستنی نمی خریدیم ؟!!
از بچگی دنبال با یه تیر دو نشان زدن بودیم .
بابا شاید دست ش نرم نبود اما دلش نرم نرم بود مثل صابون.
کاش بودی، بعد اون بهار که رفتی، عید دیگه برام عید نشد.
بابای مهربونم! تولدت مبارک! مهربونم تو کجایی؟ دم عیدی یه سری بهم بزن! زندگیم بیتو، پر از کم و کسر.
#پنجشنبه
🆔 @bibliophil
نويسندگان به دست امام حسین (علیهالسلام) آب مینوشند!
استاد علی اکبر مهدی پور می گوید: از مرحوم آیة الله حاج سید محمد شیرازی قدّس سرّه چندین بار شنیدم که می فرمود:
شبی در عالم رؤیا دیدم که در حرم مطهّر امام حسین (علیه السّلام) هستم، امام حسین (علیه السّلام) در ایوان حرم، روبه قبله و پشت به ضریح نشسته اند، در محل قبر شریف، چاه آبی هست که از آن به وسیلۀ لوله به قبرهایی که در اطراف حرم هستند آب منتقل می شود.
در این اثنا یکی از خطبایی که میشناختم و در اطراف حرم مدفون بود، خدمت حضرت آمد و عرض کرد: من آب ندارم.
حضرت فرمود: این آب ها مربوط به کسانی است که کتاب نوشته، از خود به یادگار نهاده اند و شما کتابی ننوشته اید.
آیة الله شیرازی فرمود: من چندین بار به آن شخص درحال حیاتش گفته بودم شما که منبر می روید، منبرهای خود را بنویس تا به صورت کتاب درآید و ایشان انجام نداده بود.
💥منبع؛ کتاب جرعهای از کرامات امام حسین، ص ۲۷
🆔 @bibliophil
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟
آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا؟
یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید!
عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
🖌 طراح: محدثه قاسم پور
🆔 @bibliophil
کتابهام رسید. 😍
سعی میکنم برا
شما هم تیکههایی
ازشون بذارم. 😘
یه معتاد سالانه
چند نفر رو معتاد میکنه،
دلم میخواد، منم بتونم
شما رو معتاد کنم.😳
البته به کتاب 😜
🆔 @bibliophil
سال کتاب خوانیم رو با کتاب تولستوی و مبل بنفش شروع کردم. دقیقا نویسنده این کتاب هم برای فرار از غم، یک سال، روزی یک کتاب خوند و در آخر تونست غم از دست دادن خواهرش رو تحمل کنه.
و حالا سالم رو با کتاب حضرت حجت در بیانات آقای بهجت دارم تمام میکنم. یکی از بهترین کتابهایی که بعد از کهکشان نیستی امسال مطالعه کردم.
الحمدالله امسال خوب مطالعه کردم و از این نظر راضی هستم.
هرچند وقتهای زیادی از دست دادم با تنبلی و بی حوصلگی.
اما میخوام اعتراف کنم روزهایی که غمگین بودم یا استرس داشتم، تا دو صفحه میخوندم کلا درد و غمم رو فراموش میکردم.
از این شفا برای التیام زخمهای روزگار استفاده کردم و بیشتر اوقات اثر بخش بود. امتحانش کنید.
#کتاب
#کتابخوانی
🆔 @bibliophil
آموزش داستاننویسی که میخوام قرار بدم، حدود ۴۰ جلسه است. هر روز عید یک تا دو جلسه رو قرار میدم.
عید فرصت خوبی برای تمرین کارهایی که بهش علاقه داریم.
#داستان_نویسی
#نویسندگی
#نوروز
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه اول آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: معرفی کامل دوره
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
21.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه دوم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: تفاوت نویسندگی و داستان نویسی
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
زندگی این دنیا با مرگ درآمیخته است،
روشنائیهایش با تاریکی،
شادیهایش با رنج،
خندههایش با گریه،
پیروزیهایش با شکست،
زیبائیهایش با زشتی،
جوانیاش با پیری
و بالاخره وجودش با عدم.
حقیقت این عالم فنااست
و انسان را نه برای فنا
که برای بقا آفریدهاند...
#روایت_فتح
#سید_مرتضی_آوینی
🆔 @bibliophil
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه سوم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: تایپ کنم یا روی کاغذ بنویسم؟
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مرید با ماست
مولانا
🆔 @ghasempour_mohadeseh
tahdir 01(1).mp3
4.13M
📖 #تحدیر(تندخوانی)جزء اول
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @ghasempour_mohadeseh
29.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه چهارم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: چرا دوست دارید، نویسنده بشید؟
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
مراسم سالگرد شهید که تمام شد، با دوستم تاکسی گرفتیم. راننده، آهنگی با صدای خانمی گذاشته بود. در مایههای مهستی و هایده که من فرق آنها را خیلی نمیفهمم.
آخر مراسم افطاری داده بودند. دوستم پیشنهاد داد، آش را به راننده بدهیم.
آش را دادم، راننده نمیگرفت. گفتم: (نذری شهید، روزی شما بوده)
آش را گرفت. آهنگ را عوض کرد. زد روی رادیو. مداح مناجات دم افطار میخواند. و من به سرخی آفتاب غروب که تا انتهای آسمان کشیده شده بود، خیره شدم.
خط سرخی که ادامه داشت.
🆔 @ghasempour_mohadeseh
Tahdir joze2.mp3
3.97M
📖 #تحدیر(تندخوانی)جزء دوم
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @ghasempour_mohadeseh