آموزش داستاننویسی که میخوام قرار بدم، حدود ۴۰ جلسه است. هر روز عید یک تا دو جلسه رو قرار میدم.
عید فرصت خوبی برای تمرین کارهایی که بهش علاقه داریم.
#داستان_نویسی
#نویسندگی
#نوروز
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه اول آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: معرفی کامل دوره
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه دوم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: تفاوت نویسندگی و داستان نویسی
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
زندگی این دنیا با مرگ درآمیخته است،
روشنائیهایش با تاریکی،
شادیهایش با رنج،
خندههایش با گریه،
پیروزیهایش با شکست،
زیبائیهایش با زشتی،
جوانیاش با پیری
و بالاخره وجودش با عدم.
حقیقت این عالم فنااست
و انسان را نه برای فنا
که برای بقا آفریدهاند...
#روایت_فتح
#سید_مرتضی_آوینی
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه سوم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: تایپ کنم یا روی کاغذ بنویسم؟
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مرید با ماست
مولانا
🆔 @ghasempour_mohadeseh
tahdir 01(1).mp3
4.13M
📖 #تحدیر(تندخوانی)جزء اول
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @ghasempour_mohadeseh
29.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه چهارم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: چرا دوست دارید، نویسنده بشید؟
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
مراسم سالگرد شهید که تمام شد، با دوستم تاکسی گرفتیم. راننده، آهنگی با صدای خانمی گذاشته بود. در مایههای مهستی و هایده که من فرق آنها را خیلی نمیفهمم.
آخر مراسم افطاری داده بودند. دوستم پیشنهاد داد، آش را به راننده بدهیم.
آش را دادم، راننده نمیگرفت. گفتم: (نذری شهید، روزی شما بوده)
آش را گرفت. آهنگ را عوض کرد. زد روی رادیو. مداح مناجات دم افطار میخواند. و من به سرخی آفتاب غروب که تا انتهای آسمان کشیده شده بود، خیره شدم.
خط سرخی که ادامه داشت.
🆔 @ghasempour_mohadeseh
Tahdir joze2.mp3
3.97M
📖 #تحدیر(تندخوانی)جزء دوم
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @ghasempour_mohadeseh
آرام دلم/ روایت خانم کرمی
کارهایم مانده بود. سرم خیلی شلوغ بود.
هم باید کارهای خودم را انجام میدادم (با دوتا بچهی کوچک هم کارهای مادر همسرم را )،مادر همسرم خانم خوبی است اما بخاطر کهولت سن توانایی انجام کارها را ندارد.
چند ساعت مانده بود به تحویل سال، با تمام سرعت کارهایم را انجام میدادم که یک دفعه تلفن همراهم به صدا در آمد. اصلا انتظار این تلفن را نداشتم. مهمان!
هم خوشحال بودم هم از ماندن این همه کار ناراحت. به سرعت رفتم بیرون و برای مهمانها خریدکردم.
ساعت ده ونیم شب به خانه رسیدم. انتظار همچین صحنهای را نداشتم.
بچهها خانه را مثل روز اول کرده بودند. مادرها بهتر این صحنه را درک میکنند.(دلم میخواست در این لحظه، زمان داشتم.)
من مانده بودم و این همه کار. سرم داشت مثل آب جوش قل قل میکرد. دخترم با تمام توان گریه میکرد:(ماهی قرمزم مرد!)
دوست داشتم بلند فریاد بزنم اما وقتی نگاهم به عکس گنبد طلایی امام رضا خورد، دلم کمی آرام گرفت.
رفتم غذای مهمان ها را تدارک ببینم.
دختر شش سالهام به پهنای صورت اشک میریخت:(اول سفره هفتسین را بچین) قبول نکردم اما صدای گریهاش، داشت کلافهام میکرد.
رفتم سراغ سفره هفتسین، همه را خیلی سریع چیدم. دوباره هفتسینها را شمردم، درست بود؛ هفت تا.
اما احساس میکردم چیزی کم است! دوباره شمردم تکمیل بود. حالا خودم مانده بودم، سرسفره هفتسین و بقیهی کارها برایم مهم نبود. دلم آرام نداشت. نگاهم به عکس گنبد طلایی افتاد. مثل آب روی آتش، دلم آرام گرفت. درست همین بود:(همان که نقش بسته در تمام زندگی ام)، عکس حرم امام مهربانیها
🆔 @ghasempour_mohadeseh
لیست آموزشهای نویسندگی (تمام قالبها در این لیست موجود است)
📒 مستندنگاری، رضا امیرخانی، (۴ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/215
📒 رمان دینی، احمد شاکری، (۲ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/219
📒 رمان دینی، مریم راهی، (۱ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/221
📒 رمان دینی نوجوان، کاشفی، (۱ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/222
📒 رمان نوجوان دینی، عباسلو، (۱ جلسه )
https://eitaa.com/bibliophil/223
📒 روش نوشتن داستان دینی/ استاد سرشار
https://eitaa.com/bibliophil/1614
📒 نوشتن کتب شهدایی، جعفریان، (۱ جلسه )
https://eitaa.com/bibliophil/240
📒کارگاه داستاننویسی، حجوانی، (۵ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/243
📒 ۵ کتاب برای شروع داستاننویسی
https://eitaa.com/bibliophil/322
📒روش نوشتن پیرنگ برای داستان
https://eitaa.com/bibliophil/361
📒 کلیات انگیزه دادن درباره شغل نویسندگی /( ۱ جلسه )
https://eitaa.com/bibliophil/488
📒 اصول نوشتن داستان با بررسی شاهنامه
https://eitaa.com/bibliophil/1636
https://eitaa.com/bibliophil/1735
📒خاطرهنویسی/ استاد حسینی
https://eitaa.com/bibliophil/1615
📒کلاس سوژهیابی اربعین/ خانم حدادی
https://eitaa.com/bibliophil/1744
📒نقد کتاب پرچم در اهتزاز
https://eitaa.com/bibliophil/1794
📒بررسی عناصر داستانی خطبه حضرت زینب
https://eitaa.com/bibliophil/1795
📒 داستانکنویسی با موضوع فلسطین(۲ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/2336
https://eitaa.com/bibliophil/2408
📒چگونه داستان حماسی بنویسیم؟(۶ جلسه)
https://eitaa.com/bibliophil/2454
https://eitaa.com/bibliophil/2633
https://eitaa.com/bibliophil/2639
https://eitaa.com/bibliophil/2639
https://eitaa.com/bibliophil/2704
https://eitaa.com/bibliophil/2855
📒نشست مجازی کتاب همسایههایخانمجان
https://eitaa.com/bibliophil/2883
📒روایتنویسی خانم مکرمه شوشتری
https://eitaa.com/bibliophil/3169
https://eitaa.com/bibliophil/3388
#داستاننویسی
#روایتنویسی
#نویسندگی
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه پنجم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: تا چندسالگی میشه نویسنده شد؟
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
آیت الله بهجت گاهی با لبخندی پر معنا میفرمود: (بعضی وقتها انسان میبیند، یک حال خوشی دارد، حالت نورانی دارد! نمیداند علتش چیست. هرچه فکر میکند، هیچ علتی پیدا نمیکند. نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده، هیچ کاری نکرده است! نمیداند در کوچهای، جایی، رد میشده و فقط به نحو گذرا حضرت (عج) از کنارش رد شده است.
این نورانیت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است.)
📒کتاب حضرت حجت در بیانات آیتالله بهجت(ره)، ص ۵۴
#امام_زمان
#کاش_که_همسایه_ما_میشدی
🆔 @bibliophil
Tahdir joze3.mp3
4.16M
📖 #تحدیر(تندخوانی)، جزء سوم
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @ghasempour_mohadeseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جلسه ششم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: وسواس در داستاننویسی
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
تنگ ماهی/ به قلم خانم الهام احمدی
بعد از تحویل سال همه خواب بودند.
خودم خسته بودم، با زور چشمم را باز نگه داشته بودم.از شدت خستگی زیاد، خوابم نمیبرد.
در جایم، میچرخیدم تا برای یک ساعت هم که شده بخوابم! اما نشد.
بلند شدم، برق آشپزخانه را روشن کردم.
در کابینت پایین سمت گاز را باز کردم.
یواشکی کاسهای برداشتم و سراغ یخچال رفتم.
ظرف سمنویی که دو روز پیش با مامان پخته بودیم به صورت آهسته برداشتم.
دو قاشقی ریختم تا بخورم.
تا به حال نصف شبی، پیش نیامده بود، چیزی بخورم.
چشمم به هفت سین افتاد که یک تنگ گرد کوچک روی میز گذاشته بودم.
یک مقدار که خیره شدم، متوجه شدم تنگ ترک خورده و آب زیادی رفته است.
بیچاره ماهیها رفته بودند ته تنگ.
سریع ظرف پلاستیکی کوچکی که دم دستم بود آوردم نزدیک سفره هفت سین.
تنگ گرد را به آرامی بلندکردم.
سر تنگ دستم بود که زیر تنگ به یک ثانیه نکشیده خرد شد.
ماهی و سنگها داخل ظرف پلاستیکی ریخته شد.
(راستی خوب شد که زود فهمیدم وگرنه دوماهی کوچک میمردند)
خدا را شکر یک ظرف استوانهای شکل داشتیم که بتوانیم ماهیها را داخلش بیندازیم!
در آن لحظه به ذهنم رسید، چقدر ما آدمها میتوانیم با یک حرف کوچک کاری کنیم که دل دیگران، مثل آن تنگ گرد ترک بخورد.
و با تکرار مجدد آن حرف دلی را بشکنیم!
چون دیگر مثل روز اولش نمیشود.
"چقدر این روزها حس کردم، ترک خوردن و شکستن را"
🆔 @ghasempour_mohadeseh