eitaa logo
بغض قلم
575 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
215 ویدیو
27 فایل
📄روزنوشت 📒داستانک 📕معرفی کتاب ✏️آموزش داستان‌نویسی 📡خبر جشنواره‌ها 💎نویسنده شدن، رویا نیست. 💡فقط تلاش مستمر در مسیر! 📘محدثه‌قاسم‌پور نویسنده کتاب‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📒 معرفی کتاب 💥سلفی با خرابکار 🦋 کتاب نوجوان متناسب با ایام دهه فجر 🆔 @bibliophil
کتاب سلفی با خرابکار ماجرای نوجوانی به اسم یونس است که با مدرسه به موزه رفته است. در عکس‌های ساواکی‌ها عکسی می‌بیند که شبیه یکی از فامیل‌ها ست. همین موضوع دلیلی برای شروع کنجکاوی یونس برای رسیدن به این خرابکار است. خانم مشایخ ساکن شمال و داستان هم در شمال ایران روایت شده است. 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضا امیرخانی: همه نباید داستان نویس شوند. از سری کارگاه‌های آل جلال قسمت اول 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 قسمت چهارم و پایانی 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 رمان تاریخی و دینی درباره‌ی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) 📒 استاد: احمد شاکری منبع: موسسه‌ی حوزوی امام خمینی/ اردیبهشت ۱۴۰۱ 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 درس گفتارهای عاشورایی 📒 استاد: احمد شاکری منبع: موسسه‌ی حوزوی امام خمینی/ مرداد ۱۴۰۱ 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 خانم مریم راهی/ راهکارهای نوشتن داستان دینی، وارد کردن حوادث تاریخی در داستان 📒 کارگاه نخستین جشنواره‌ی بانوی بی مثال 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 آقای کاشفی/ چگونه برای کودک و نوجوان داستان دینی بنویسیم؟ 📒 کارگاه نخستین جشنواره‌ی بانوی بی مثال 🆔 @bibliophil
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 آقای عباسلو/ فرم و محتوا در داستان های کوچک دینی 📒 کارگاه نخستین جشنواره‌ی بانوی بی مثال 🆔 @bibliophil
📒شماها که متأسّفانه کتاب‌ [نمیخوانید]، خیلی اهل کتاب نیستید؛ بنده کتاب‌خوانم، من خیلی کتاب میخوانم، دلم میخواهد شما بچّه‌ها، جوانها واقعاً کتاب بخوانید. امام‌خامنه‌ای 💥۷ خرداد ۹۷ دیدار با دانشجویان @bibliophil
📒 معرفی کتاب 💥ارتداد 🦋 کتاب متناسب با ایام دهه فجر 🆔 @bibliophil
کتاب ارتداد، ایده بسیار جذابی دارد. در ۲۲ بهمن ۵۷، زمانی که همه منتظر پیروزی انقلاب اسلامی هستند، امام خمینی توسط گارد شاه ربوده می‌شود. چندی بعد خبر می‌رسد که امام به طور مشکوکی کشته شده و در بهشت‌زهرا مخفیانه دفن شدند. انقلاب شکست می‌خورد و شاه به ایران برمی‌گردد. با مطالعه این کتاب لحظه به لحظه تاریخ را طور دیگری می‌خوانید و از خود می‌پرسید به راستی اگر انقلاب نمی‌شد، چه می‌شد؟ 🆔 @bibliophil
نمازهایش را پنج نوبت می خواند. می‌گفتم: چرا جدا می‌خوانی؟ می‌گفت؛ نباید بذاریم فاصله ارتباطمون با خدا زیاد بشه. ما خیلی بدهکاریم به خدا. باید به یه بهونه‌ای زود زود بهش سر بزنیم. گاهی وقت‌ها به من تذکر می‌داد: داداش، اگه می‌خوای آرزوت برآورده بشه، نماز اول وقت بخون. اصرار داشت که دائم الوضو باشد. می‌گفتم: بابا خیلی زحمت دارد. می‌گفت؛ از امام رضا نقل شده که توی وضو سه چیز هست که تو هیچ چیز دیگه نیست. اول که پاک و طاهر می‌شی، دوم نور می‌گیری، سوم تا وقتی وضو داری یاد خدایی و شیطان دور و برت نیست. 🌹 به یاد مربی شهیدی که پایه‌گذار اردوهای دانش‌آموزی مشهد بود و سالگرد شهادتش ۱۶ بهمن ماه سال ۱۳۷۷ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا شاهده، من بعضی وقت‌ها که دیر وقت می‌رسم خونه و خانواده همه خوابن، برای اینکه بیدار نشن رو قاب بالای در اتاقم حوله می‌اندازم که نور نره بیرون و بقیه رو اذیت نکنه. بعد می‌شینم مطالعه می‌‌کنم. 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد. ‏صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهربانی گرما می‌داد. ‏و ما هرچه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم. ‏در زیر سهمگین ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می‌داد و صدای گام‌های آمدنت توان می‌بخشید… 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀کتاب سلام بر ابراهیم در دو جلد منتشر شده و آنقدر تجدید چاپ شده که نیاز به معرفی نداره. 🌹 بخشی از کتاب اواخر سال60 بود و ابراهيم در مرخصي به سر مي‌برد.آخر شب بود كه آمد خانه، كمي صحبت كرديم. بعد ديدم توي جيبش يك دسته بزرگ اسكناس قرار داره. گفتم:” راستي داداش، اينهمه پول از كجا مي‌ياري!؟ من چند بار تا حالا  ديدم كه به اين و اون كمك مي‌كني. برا هيئت خرج مي‌كني. الان هم كه اينهمه پول تو جيبته” بعد به شوخي گفتم:” راستش رو بگو گنج پيدا كردي!” ابراهيم خنديد وگفت: نه بابا، اينها رو بعضي‌ها به من مي‌دن و خودشون مي‌گن تو چه راهي خرج كنم. فرداي آنروز با ابراهيم رفتيم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شديم تا به مغازه مورد نظر رسيديم. مغازه تقريباً بزرگي بود. با هم وارد شديم. پيرمرد صاحب فروشگاه وشاگردانش يك يك با ابراهيم دست و روبوسي كردن. معلوم بود كاملاً ابراهيم رو مي‌شناسن. بعد از كمي صحبتهاي معمول. ابراهيم گفت: حاجي من انشاء الله فردا عازم گيلان غرب هستم. پيرمرد هم گفت: ابرام جون، الان برا بچه‌ها چي احتياج دارين.  ابراهيم هم كاغذي رو از جيبش بيرون آورد و به پيرمرد داد وگفت:” به جز اين چند مورد، احتياج به يه دوربين فيلمبرداري داريم. چون اين رشادتها و حماسه‌ها بايد براي آينده بمونه. تا اونهائي كه درآينده مي‌يان بدونن اين دين و اين مملكت چه جوري حفظ شده”. بعد هم ادامه داد: “براي خود بچه‌هاي رزمنده هم احتياج به تعداد زيادي چفيه داريم.” صحبت كه به اينجا رسيد پسر اون آقا كه داشت حرفهاي ابراهيم رو گوش مي‌كرد جلو آمد وگفت: حالا دوربين يه چيزي، اما آقا ابرام چفيه ديگه چيه؟! مگه شما مي‌خواين مثل آدماي لات وبيكار دستمال گردن بندازين ابراهيم مكثي كرد وگفت:” اخوي،چفيه دستمال گردن نيست. بچه‌هاي رزمنده هر وقت وضو مي‌گيرن چفيه براشون حوله است. هر وقت مي‌خوان نماز بخونن سجاده است. هر وقت زخمي ميشن، با چفيه زخم خودشون رو ميبندن و… پيرمرد صاحب فروشگاه پريد تو حرفش وگفت:” چشم آقا ابرام، اون رو هم تهيه مي‌كنيم.” فردا قبل از ظهر جلوي درب خانه بودم كه همان پيرمرد با يك وانت پر از بارآمد. سريع رفتم داخل خانه و ابراهيم رو صدا كردم. پيرمرد يك دستگاه دوربين و مقداري وسايل ديگه به ابراهيم تحويل داد وگفت: ابرام جان اين هم يك وانت پر از چفيه.  بعدها ابراهيم تعريف مي‌كرد كه از آن چفيه‌ها براي عمليات فتح المبين استفاده كرديم. و كم كم استفاده از چفيه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. 🆔 @bibliophil