eitaa logo
بغض قلم
627 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
272 ویدیو
31 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 📘 محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است. @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه «روشنایی»/ به قلم محدثه قاسم‌پور صدای ضعیفی، شبیه صدای کوبیدن در شنید. باگوشه‌ی چارقد، خیسی چشمش را گرفت. کاسه‌ی آب را روی اجاق خاموش قرار داد. آب لب‌پر زد و روی اجاق ریخت. ترک لبش به خنده باز شد: «روشنایی، عجوزه! روشنایی!» پا روی اولین پله‌ی مطبخ گذاشت. پای بعدی را بلند کرد تا روی پله‌ی دوم بایستد. عرق روی پیشانیش نشست. با انگشت میخ توی دیوار را گرفت. نفس نفس زد و خود را از تاریکی مطبخ به سوی آفتاب وسط حیاط رساند. پشت کمرش تیر کشید و پایش لرزید. بی‌اختیار زیر درخت نخل زمین خورد. برای لحظه‌ای حیاط را سیاه دید. صدای در این بار بلندتر از قبل به گوشش رسید. دست روی پیشانیش گذاشت و برگ‌های خشک نخل را نگاه کرد. باصدایی که مورچه‌های روی نخل هم نشنیدند با خودش زمزمه کرد«.نکند مهمان داری عجوزه!» انگشت را توی دیواره‌ی نخل قلاب کرد و بلند شد. چند قدمی به سمت در رفت و روی زمین نشست. نفسی چاق کرد: «آمدم مسلمان، آمدم». از زمین بلند شد. چوب پشت در را بیرون کشید. سایه‌ی مردی روی زمین افتاد. به دنبال دیدن مرد، چشمش را ریز کرد. «مسکینی؟! حیف! جز کاسه‌ی آب و نخلی خشک هیچ ندارم.» مرد از کنار دیوار با طبقی در دست جلو آمد. سلام کرد و طبق را به سمت پیرزن گرفت. «قربانیِ ام المومنین.» پیرزن از جلوی در کنار رفت و دست پشت گوش گذاشت:«ام المومنین؟» مرد طبق را توی حیاط قرار داد:«خدیجه، همسر رسول خدا» پیرزن، آهی کشید.چین ابروهایش توی هم رفت:«مرا مسخره می‌کنی. عجوزه هستم اما انقدری هوش و حواس برایم مانده.» مرد دستی به چشمانش کشید. «حق داری مادر جان! ام المومنین ده سال است که از دنیا رفته.» مرد سرش را پایین انداخت و از خانه خارج شد. پیرزن کنار طبق نشست. خیسی چشمهایش را با گوشه‌ی چارقد گرفت؛ «ولی نه برای محمد «صلی الله علیه و آله وسلم.»» 💥منبع: پیامبر اکرم شدیدا به خدیجه کبری محبت و ارادت داشت. به همین جهت هنگام ذبح قربانی می‌فرمود: «از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید، چرا که من دوستان خدیجه را نیز دوست میدارم». «ریاحین الشریعه» 🆔 @bibliophil
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری" به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه" کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! 💥شاعر: ملکیان 💥طراح: قاسم‌پور 🆔 @bibliophil
emam reza.jpg
1.85M
💥 پوستر رضا جان است شاه مردم ایران! رضا خان! نه 🆔 @bibliophil
Tahdir joze11.mp3
4.07M
📖 (تندخوانی)، جزء یازدهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
15_Parhizgar_Tartil_J11(www.rasekhoon.net).mp3
6.43M
ترتیل جزء یازدهم - استاد پرهیزگار 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض قلم
🦋جلسه دهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید اول شخص 💥 منبع؛ کانال تلگر
30.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه یازدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید دوم شخص 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil
ریشه‌ی فکر نحوست عدد ۱۳ به نظر من دو خاصیتی که در بشر هست، سبب پیدایش فکر نحوست در اشیا و اعداد شده است. یکی اینکه بشر به طور کلی خودخواه است، یعنی نمی‌خواهد مسؤلیت شکست‌های خودش را متوجه خودش بکند. پس برای ۱۳، برای صدای کلاغ و جغد نحوست قائل شده است. خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می‌باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش و تفکر کند. پیغمبراکرم می‌فرمائید: هر زمان به دلت بد آمد، با آمدن چیزی دلت چرکین شد و فال بد زدی، اعتنا نکن، مخصوصا برو. و با ایام و روزها نباید دشمنی کرد که اگر دشمنی کرد، روزگار هم بر تو سخت می‌گیرد. اگر اعتنا نکنی می‌بینی چیزی نبوده است. خیلی جمله‌ی عجیبی است! 💥کتاب پانزده گفتار/ شهید مطهری/ مبحث دفاع از ۱۳ 🆔 @bibliophil
بغض قلم
ریشه‌ی فکر نحوست عدد ۱۳ به نظر من دو خاصیتی که در بشر هست، سبب پیدایش فکر نحوست در اشیا و اعداد شد
سبزه ام را می سپارم دستِ آقای نجف طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترست اِعتقاد هــر کسی باشد برایش محتــرم سیزده را دوست دارم زادروزِ حیدراست 🆔 @bibliophil ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استادی می‌گفتند؛ کتاب آخرین معجزه خداوند است. خدا اگر معجزه‌ی بالاتر داشت به آخرین پیامبرش می‌داد. اینکه چه‌طور با این معجزه الهی رفیق شویم هم مسئله مهمی است. گاهی شروع می‌کنیم اما زود خسته می‌شویم. انتخاب کتاب هم نقش مهمی در تداوم این رفاقت دارد. اولین گام این است که اگر به مطالعه عادت ندارید، از کتاب‌های راحت‌تر شروع کنید. کتاب‌های طنز، داستان، معمایی، رمان، شهدایی و... ولی در یک موضوع متوقف نشوید و از هر گلستان، گلی بچینید. شروع سال فرصت خوبی‌ست برای شروع سالی سرشار از مطالعه. اگر سوالی دارید درباره مطالعه و کتابخوانی خدمت‌تون هستم. امیدوارم تا به امروز با کتاب رفیق شده باشید و اگر نه، به زودی طعم شیرین کتاب را بچشید. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
نفرین زمین را امروز تمام کردم. اگر تا به حال کتابی از جلال آل احمد خوانده و با نثر او آشنا شده باشید، می‌دانید که قلم روانی دارد. آتقدر روان و موجز و شیرین نویس که سرعت خوانش آثار او را بالا می‌برد. وقتی کتاب را بستم احساس دونده تشنه ای را داشتم که با ولع بسیاری تمام مسیر را تا چشمه دویده باشد. کلمات زیر نگاهم سُر می‌خوردند بنابراین اگر مجالی باقی باشد لازم است یکبار دیگر این کتاب را که هر چه به آخر رسید قوی تر شد، بخوانم‌. شخصیت‌های داستان زیاد بودند و فضای روستا و اهالی آنجا آنقدر ملموس توصیف شده که در پیوند با زاویه دید اول شخص، نثر داستان را جاندار و تجربی ساخته است. مانند اینکه جلال باز دارد سفرنامه دیگری روایت می‌کند و این خاصیت زنده و روان بودن سبک نگارشی اوست. 📒 ممنونم از دوست عزیزم خانم زهره محمود صالح 📒 شما هم تجربه‌تون از کتاب‌هایی که می‌خونید، بفرستید که وصف العیش نصف العیش 💥 آیدی خادم کانال: @Mohadesh_ghasempoor 🆔 @bibliophil
همیشه مرد سفر مرد جاده بود پدر رفیق و همدم مردم پیاده بود پدر چو تک درخت ستبری دلش به این خوش بود که روی پای خودش ایستاده بود پدر غم یتیمی و غربت حریف او نشدند سترگ بود نماد اراده بود پدر به قد کشیدن من روز شب می‌اندیشید صبور بود کشاورز زاده بود پدر مرا نشاند بر اسب مراد و توسن بخت خودش ولی دم رفتن پیاده بود پدر یتیم خانه‌ی دنیا به او سپرد مرا که مهربان که صمیمی که ساده بود پدر درون سینه‌ی او جا برای همهمه بود دلش گشوده و دستش گشاده بود پدر خزانه‌ی دل او دانه دانه مروارید خودش برای خودش شاهزاده بود پدر پدر که رفت دلم را به آسمان دادم خودش به من پر پرواز داده بود پدر برای من پدری کرد و پر کشید و پرید چه مهربان چه صمیمی چه ساده بود پدر ۱۴ فروردین، سالگرد پدرم 🆔 @bibliophil
12.mp3
4.06M
📖 (تندخوانی)، جزء دوازدهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
4_5877546368142149468.mp3
6.33M
ترتیل جزء دوازدهم - استاد پرهیزگار 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض قلم
🦋جلسه یازدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید دوم شخص 💥 منبع؛ کانال ت
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه دوازدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید سوم شخص 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
بغض قلم
🌙 شهر خدا/ قسمت چهارم ✍️ اتصاف رمضان به ضیافت، یک تعبیر ذوقی نیست، بلکه شخص نازنین پیامبر اکرم(ص)
🌙شهرخدا /قسمت پنجم ✍جایگاه افراد و مرتبه آدم ها در مهمانی تغییر می کند. بی آنکه از احترام بزرگان کاسته شود، کوچکترها هم شرافت و رفعت مقام پیدا می کنند. همه به هم نزدیک می شوند و مهمان با میزبان به هر فاصله ای که باشند احساس قرابت می کند. اساس «مهمان»، خود عنوان مستقلی است که به هر کس داده شود محترم می شود و در کنار عناوینی مانند برادر، دوست، فامیل و ... از کرامت خاصی برخوردار است. مهمان اگر در ضیافت زحمتی بکشد، تشکری مضاعف دریافت می کند و اگر استراحت هم بکند، باز از قدرش کم نمی شود. در مقابل، میزبان از او چشم داشت تقدیر ندارد و در جریان پذیرایی تنها به فکر بهره برداری مهمانان است تا برداشت های خودش. از لبخند مهمان خرسند می شود و مدام از سیرابی و لبریزی او سوال می کند. 📒شهر خدا؛ علیرضا پناهیان، ص33 و 34. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
4_5879956072428472331.mp3
3.89M
📖 (تندخوانی)، جزء سیزدهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
4_5879956072428472330.mp3
6.15M
ترتیل جزء سیزدهم - استاد پرهیزگار 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض قلم
🦋جلسه دوازدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید سوم شخص 💥 منبع؛ کانال
42.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه سیزدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: ویراستاری ادبی و فنی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🌳انجیر ‌‌بی‌اراده درخت انجیر خانه‌ی ما هر سال بهار خوب رشد می‌کند. سریع جوانه می‌زند. برگ‌هایش تندتر از درختان همسایه، سبز می‌شوند. قد می‌کشند و خیلی زود هر برگ به اندازه‌ی یک دست بزرگ می‌رسد. بعضی وقت‌ها شوخی شوخی به مامان می‌گویم:(کاش با برگ انجیر دلمه درست می‌کردی!) بس که کلفت و جان سخت است. خیلی زود انجیر‌های سبز روی هر شاخه پر می‌شود و ذوق زده می‌خندیم که وای چقدر امسال انجیر می‌خوریم. چند هفته‌ای که از بهار می‌گذرد، به یک باره درخت انجیر ما افسردگی می‌گیرد. انرژی و انگیزه‌اش را از دست می‌دهد. انجیرها، آب نگرفته، از شاخه کف حیاط می‌ریزند. همان انجیرهای سرحال و پر انرژی اول بهار که از دیدن‌شان قند توی دل‌مان آب می‌کردیم، کف حیاط هر روز سوار خاک انداز شده و بعد پای درخت‌ها خاک می‌شوند. این حال و روز فقط مختص انجیر خانه‌ی ما نیست. اراده‌ی من هم درخت انجیری دارد. هرکاری را با نشاطی فضایی شروع می‌کنم و به سرانجام نرسیده دست می‌کشم. استقامت، مشکل مشترک من و انجیر است. فردا برای درخت انجیرمان این شعر را می‌خوانم، شاید به حال هر دوی ما افاقه کند: رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي) 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze14.mp3
3.84M
📖 (تندخوانی)، جزء چهاردهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
4_5884486275083273865.mp3
6.25M
ترتیل جزء چهاردهم - استاد پرهیزگار 🆔 @bibliophil