🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#زندگی_نامه
#شهید_والامقام
#محمد_حسین_فهمیده
#قسمت_دوم
#محمد_حسین پس از بهبودی نسبی دوباره در جبهه ها حاضر می شود .
۸ آبان ماه ۱۳۵۹ #محمد_حسین و رفیق همرزمش محمد رضا شمس ، در سنگر بودند که توسط تانک های رژیم بعثی محاصره می شوند .
محمد رضا شمس دوست و همسنگر #محمد_حسین در این میان زخمی می شود و #محمد_حسین با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند .
وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند #تانک_های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکتند .
#محمد_حسین در حالی که تعدادی #نارنجک به #کمرش بسته بود به سمت #تانک_ها حرکت می کند .
#تیری به #پای او می خورد و او از ناحیه پا مجروح می شود .
وی با این حال خود را به #تانک می رساند و با استفاده از #نارنجک موفق می شود #تانک را #منفجر کند .
با این #انفجار سایر #تانک_ها دست به #عقب_نشینی می زنند .
بدنبال #شهید شدن #محمد_حسین_فهمیده ، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که #نوجوانی_سیزدهساله با فداکاری زیر #تانک عراقی رفته ، آن را #منفجر کرده و خود نیز #شهید شده است .
#امام_خمینی_ره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان کردند ، چنین فرمودند :
#رهبر ما آن طفل #سیزده_سالهای است که با #قلب کوچک خود که ارزشش از صدها #زبان و #قلم بزرگتر است ، با #نارنجک ، خود را زیر #تانک دشمن انداخت و آن را #منهدم نمود و خود نیز شربت #شهادت نوشید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹زندگینامه #سردار_شهید_محمود_شهبازی_دستجردی🌹
به سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهر اصفهان ، کودکی زاده شد که او را محمود نام نهادند . محمود از بدو کودکی طعم محرومیت و فقر در محیط خانواده چشید . پدرش کشاورزی بود که با دسترنج خویش ، چرخ زندگی را می چرخاند . او در دامان پدری زحمتکش و پارسا و مادری درد کشیده و پاکدامن ، با احساسات ناب مذهبی رشد و تربیت یافت.
محمود قرآن را نزد مادرش ـ که فرزند روحانی بود ـ می آموزد و تحصیلات دورة ابتدایی را در زادگاه خود به پایان می رساند و برای ادامة تحصیل ، وارد دبیرستان احمدیه حکیم سنایی اصفهان می شود . پس از چند سال تلاش و کوشش ، مدرک دیپلم خود را با نمره های خوب ، در سال 1356 دریافت می کند و در همان سال ، در کنکور شرکت جسته و در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته می شود .
شهبازی بطور مشخص ، فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را از دوران دبیرستان شروع می کند . او در این دوران ، به مطالعة کتابهای مذهبی ، بویژه کتابهای شهید استاد مطهری و مرحوم علامة طباطبایی روی می آورد و همزمان در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی آیت الله طاهری و شهید اژه ای شرکت فعال می جوید . او از آن پس ، با شهید اژه ای ارتباط برقرار نموده و فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را گسترش می دهد . وی عمده فعالیتهای خود را از طریق مسجد شفیعی و ارتباط با دوستان مسجدی اش انجام می دهد .
محمود به خاطر فعالیتهای مستمر در شهر اصفهان ، به عنوان چهره ای پر تلاش و انقلابی ممتاز می نماید . او در روشنگری دوستان ، نسبت به ماهیت رژیم شاه ، از هیچ کوششی دریغ نمی کند . پس از ورود به دانشگاه نیز به ابعاد تازه ای از فعالیتهای انقلابی دست می زند و در ارتباط با جمعی از دانشجویان مسلمان و انقلابی به یک رشته اقدامهای مبارزاتی علیه رژیم مبادرت می ورزد . در اوج خفقان رژیم شاه ، همراه دوستان انقلابی خود بی خوف و ترس ، خطر می کند و در جهت افشای ماهیت رژیم ، در قالب تشکلهای دانشجویی ، به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گسترده ای می پردازد او در دانشگاه ، با انجمن اسلامی دانشجویان ، همکاری نزدیک و مستمر انجام می دهد و در کلیه فعالیتهای گروهی دانشجویان از جمله ورزشهای دسته جمعی ، پخش و نصب اعلامیه ها و شرکت در اعتصابها ، حضوری پر تلاش و گسترده می یابد .
#قسمت_دوم
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🌹معرفے سردار #شهید_داوود_آجرلو🌹
سال ۱۳۴۲ همزمان با شکوفایی اولین جوانههای نهال انقلاب، تهران پذیرای قدوم داود، یکی دیگر از فرزندان اسلام و سربازان خمینی کبیر (ره) شد. او تحصیلاتش را تا سال ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن روی به کار آورد. در زمان اوج مبارزات انقلابی، پابهپای مردم جان بر کف در راهپیماییها و تظاهرات شرکت نمود و با فریاد «لبیک یا خمینی» نشان داد که از همان نوجوانی حامی و عاشق انقلاب و رهبر بزرگوارش است.
با شروع جنگ تحمیلی به ادامه تحصیل پرداخت و در کنار دفاع از میهن اسلامی، موفق به اخذ دیپلم گشت و سپس به دانشگاه امام حسین راه یافت. درس اما برای او همه چیز نبود چرا که آسمانی شدن را افتخاری بزرگ میدانست. او مدرسه عشق را برگزید و رهسپار جبهههای نور شد.
#قسمت_اول
🌹معرفے سردار #شهید_داوود_آجرلو🌹
#خصوصیات_اخلاقی
شهید آجرلو از کودکی علاقه خاصی به اهل بیت (ع)، مخصوصاً حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) داشت و هر وقت در ایام ماه مبارک رمضان و محرم، مراسمی برگزار میکردیم، او از دل و جان تلاش مینمود تا بهترین نحو از میهمانان پذیرایی شود. بعد از شهادت داوود خواهرش در خواب میبیند که بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س) گریه میکنند. او علت را جویا میشود و حضرت صدیقه کبری (س) پاسخ میدهند: «اینان فرزندان من هستند. هر که بر حسین من گریه کند فرزند من است.»
#قسمت_دوم
♡🌹معرفے سردار #شهید_داوود_آجرلو🌹
در مدت حضور در جبههها، مسئولیتهای مختلفی چون فرماندهی گردان حضرت علی اصغر (ع) در لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) و یکی از گردانهای ۲۷ محمد رسول الله (ص) را عهدهدار بود و پس از سه بار مجروحیت به افتخار جانبازی نائل آمد.در نوزدهم دی ماه سال هزار و سیصد و شصت و پنج، داود با کولهباری از تجربه و خاطره، در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح و از دژ شلمچه راهی دیار معشوق گشت.
#نحوه_شهادت
در شب دوم عملیات کربلای ۵، گردان علی اصغر که داوود فرمانده آن بود، وارد صحنه نبرد شد. فرماندهی لشگر ابلاغ کرده بود که آمادگی کامل داشته باشید، احتمالا نیمهشب گردان راهی منطقه خواهد شد. ساعتها گذشت و ما هنوز منتظر بودیم. داوود بی صبرانه انتظار میکشید و مرتب با ستاد تماس می گرفت.. هنگامیکه بعد از ساعتها انتظار بالاخره دستور حرکت صادر گردید، سوار قایقها شده، به سمت دژ شلمچه به راه افتادیم. پس از ادای نماز ظهر به خط مقدم رفتیم و در یک کانال مستقر گشتیم و داوود با بی سیم مشغول هدایت و راهنمایی گردان بود که ناگهان خمپارهای در کانال منفجر شد و ترکش به سر او اصابت کرد. وقتی او را به بیمارستان شهید بقایی اهواز رساندیم آخرین لحظات فراق از محبوب را میگذراند. پزشکان تشخیص دادند که او به جراحی احتیاج دارد اما چیزی که داوود نیاز داشت جام گوارای شهادت بود که از دست لطف ازلی ستاند و عاشقانه سر کشید.
مزار پاک و مطهر این شهید ۲۳ ساله در قطعه ۲۶، ردیف ۴، شماره ۸۴ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) می باشد.
#قسمت_سوم
و #پایان
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🌹معرفی شهید رسول بوربوری🌹
شهيد رسول بوربوري متولد شهر آبسرد از توابع دماوند بود. او يكي از شهداي بسيجي دوران دفاع مقدس است با روحيه بالاي انقلابي كه براي دفاع از حريم اسلام و قرآن و ولايت سراز پا نميشناخت. از سن 14 سالگي براي حضور در جبهههاي حق عليه باطل از همه سبقت ميگرفت.
#قسمت_اول
#راوی_برادر_شهید
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹معرفی شهید رسول بوربوری🌹
قبل از پيروزي انقلاب در راهپيماييهاي مختلف شركت ميكرد، حتي مشوق ديگران بود. بعد از پيروزي انقلاب هم در تجمعات انقلابي حضور داشت تا اينكه در سال 1358 كه امام دستور تشكيل بسيج مستضعفان را صادر نمود به همراه برادران و دوستان خود وارد بسيج شد و در تمام فعاليتهاي بسيج حضور چشمگير و فعال داشت.
#قسمت_دوم
#راوی_همرزم_شهید
🌹🍃🌹🍃🌹
🌹معرفی شهید رسول بوربوری🌹
ايشان اولين مرحله حضور در جبهه خود را بعد از تشييع جنازه دو تن از برادران شهيد به نامهاي بني قنبري و شرفالدين در محله مان در سال 1360 آغاز كرد. بلافاصله با چند نفر از دوستان خود هماهنگ كرد و برحسب احساس تكليف و نياز جبههها، تصميم به حضور در دفاع مقدس گرفت. بعد از مدتي خانواده با خبر شدند كه رسول به جبهه رفته و بعد از مدتي در حالي كه تركش به پايش اصابت كرده و مجروح بود به خانه آمد، اما ازمجروحيتش حرفي به كسي نزد.
#قسمت_سوم
#راوی_برادر_شهید
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹معرفی شهید رسول بوربوری🌹
وقتي از ايشان سؤال كردم كه چرا يكدفعه و بيخبر تصميم به رفتن گرفتيد و رهسپار شديد، در پاسخ به ماگفت به چند جهت تصميم گرفتم، اول از همه فرمان حضرت امام بود وبعد هم احساس تكليفي كه براي جهاد داشتم سومين دليل را هم اينگونه عنوان ميكرد كه نميخواسته اسلحه برادران شهيدش زمين بماند. او نميخواست ما مانع حضورش در جبهه شويم. قابل توجه است كه اين شهيد عزيز مرتب در عملياتهاي مختلف از طريق سپاه پايگاه دماوند و لشكر 27 محمد رسول الله(ص) در گردانهاي مختلف آن لشكر به عنوان نيروي پايه اعزام ميشدند. برادرم در عملياتهاي بدر و خيبر و والفجر 8 حضور داشت و در هر مرحله حضورش هم مجروح شده بود. در عمليات بدر تركش خمپاره به پاي او اصابت ميكند و ماهيچه پاي راستش از استخوان جدا شده و به مقداري از پوست آويزان ميشود و او را جهت مداوا به پشت جبهه انتقال ميدهند. بعد از عمل جراحي كه انجام داده بودند به منزل آمده و چند مرحله براي تعويض پانسمان همراهش بودم و تعجب ميكردم از صبر و حوصله و تحمل يك نوجوان 15 ساله نزديكان برايش احساس تاسف و تاثر ميكردند ولي او ميخنديد و به آنها روحيه ميداد، ميگفت: اينكه چيزي نيست ما بايد تمام وجودمان را فداي دين و اسلام و ولايت كنيم. دعا ميكرد كه سريعتر خوب شود و به جبهه برگردد.
#قسمت_چهارم
#راوی_برادر_شهید
🌹🍃🌹🍃🌹
🌹معرفی شهید رسول بوربوری🌹
وضع جسمياش كه بهتر شد. در عمليات خيبر هم به عنوان آرپيجيزن حاضر شد. همرزمانش گفتند او در يك مرحله 21 آرپيجي براي شكار تانكهاي عراقي شليك كرد. براي همين از گوشهايش خون سرازير شده و موج انفجار گلوله آرپيجي حسابي روي او تاثير گذاشته و توانش را گرفته بود. همرزمانش ميگفتند، در همين اثنا گلوله توپ 130 ميليمتري دشمن به نزديكي او اصابت كرد و او را به سمت جزيره مجنون پرتاب كرد. ابتدا فكر كرديم كه ديگر اثري از او به جا نمانده است كه يكي از قايق سوارها متوجه رسول شده بود و او را از آب نجات داده بود. سپس او را به خاطر جراحتهاي حاصل ابتدا به بيمارستان صحرايي و بعد به اهواز منتقل كردند و بعد از چند روز مداوا و مراقبت از آنجا مرخص شد و به تهران آمد. رسول مدتها طي چند ماهي مرتب تحت درمان بود، همواره ميگفت كه چرا من شهيد نشدم؟!
#قسمت_پنجم
#راوی_برادر_شهید
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹معرفی #شهید_عماد_مغنیه🌹
🔸زندگینامه
عماد مغنیه در ۷ دسامبر ۱۹۶۲ در محله شیاح بیروت پایتخت لبنان بهدنیا آمد. پدرش «شیخ جواد مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان بود. «جهاد» و «فؤاد» دو برادر وی بعدها در درگیریهای لبنان و اسراییل کشته شدند. خانوادهاش پس از مدتی از بیروت به صور در جنوب لبنان مهاجرت کردند و در آنجا عماد تحصیلات متوسطه و دبیرستان خود را گذراند. آغاز جنگ داخلی لبنان در ۱۹۷۵، عماد ۱۳ساله جذب مبارزان فلسطینی اردوگاههای جنوب لبنان شده حتی آموزشهای سلاحهای سبک را هم دوره دید. چند سال بعد پس از آن وارد دانشگاه مهندسی آمریکایی بیروت (AUB) شد.
او در آغاز دهه ۸۰ میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی الفتح یاسرعرفات سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود و برای حفاظت از اشخاصی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شدهبود. اما در پی اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ از سوی اسرائیل، فعالان جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان خارج شدند.پس از محاصره ۳ ماهه بیروت که مبارزان فلسطینی از لبنان خارج شدند، ولی عماد مغنیه سرخورده از مبارزه آنان، اما در لبنان ماند و با دوستان همفکرش گروه کوچک جهاد اسلامی را تأسیس کرد و در دهه ۸۰ میلادی به شیوه اطلاعاتی امنیتی خاص خودش به مبارزه با نیروهای غربی حاضر پرداخت.
یکی از برادران وی به نام جهاد در سال ۱۹۸۴ طی عملیاتی کشته شد. فؤاد برادر دیگرش نیز کشته شد.او در زندگی، علاقهمند معتقد به انقلاب شیعی ایران بود حتی در ۱۹۸۲ برای دیدار با آیتالله خمینی طی سفری به ایران آمد که به دلیل همزمانی با اتفاق حمله اسرائیل به لبنان مجبور به بازگشت شد. وی همچنین از مصطفی چمران تأثیر پذیرفتهبود و خود را شاگرد وی میدانست.
#قسمت_دوم
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🌹بیوگرافی #شهید_محمدحسین_مظاهری🌹
🌷نام: محمد حسین
🌷نام خانوادگی: مظاهری
🌷نام پدر: عباسعلی
🌷تاریخ تولد:آبان 1320
🌷محل تولد: خمینی شهر
🌷محل کار : آموزش و پرورش-دایره ی اموال
🌷میزان تحصیلات:ششم ابتدایی
🌷وضعیت تاهل:متاهل-دارای 5فرزند
🌷تاریخ شهادت:1362/05/02
🌷محل شهادت: پیرانشهر
🌷عملیات:والفجر2
🌷سن هنگام شهادت:42سال
🌷مزار :گلزار شهدای درب سید
#قسمت_اول
🌹🍃🌹🍃🌹
#معرفی_شهید_محمدحسین_مظاهری
الف-فعالیت های اجتماعی و مذهبی
شهید محمد حسین از همان کودکی اهل مسجد و حسینیه بود.او مقید به شرکت در نماز جماعت و جماعات بوده و کمتر می شد نماز خود را در مسجد و به جماعت بخواند.در جلسات قرآن که معمولا هفتگی و در ماه مبارک همه ی شب ها برگزار می شد با علاقه ی وافر شرکت می کرد.علاوه بر آن در هر موقعیت مناسب بخصوص پس از نماز صبح آیات چندی تلاوت و کم و بیش ترجمه اش را مطالعه می کرد.
همه روزه دعاهای مربوطه را می خواند و غالبا مصحف شریف قرآن و کتاب دعای "مفاتیح الجنان"همراه و مانوس وی بود بطوریکه در بعضی روزها که با خانواده ،خویشان و دوستان به صحرا و کوه گردش می رفتند کتاب مفاتیح را همراه آورده و زیاراتی از قبیل جامعه ی عاشورا و...را برای بقیه می خواند.
در جلسات دعای کمیل،سمات و ندبه مرتب شرکت می نمود .در جلسات عمومی عزاداری و روضه خوانی و حسینیه ها و مساجد بهره های وافر می جست و در انجمن های اسلامی و کلوپ های مذهبی شرکت فعال داشت.اوایل تشکیل کلاس های حزب جمهوری کارت مخصوص دریافت و در این کلاس ها شرکت می کرد.پس از تشکیل "واحد بسیج مستضعفین" تا هنگام شهادت در دوره ی آموزش نظامی و اردوهای مربوطه شرکت و بعنوان یک"بسیجی گمنام"که الحق زحمت فراوانی می کشید نه تنها در زادگاهش خدمت می کرد بلکه چندین بار به جبهه اعزام گشت.
در موقعیت های مختلف رای گیری نه تنها خودش با خوشحالی زیاد و شور و حال زاید الوصفی شرکت می کرد بلکه دیگران را به شرکت در آن فرا می خواند و از افراد بی تفاوت که مدعی مذهب ولی نسبت به سرنوشت مسلمین بی توجه بودند،سخت نفرت داشت و گاه بیگاه با آنان مجادله می کرد.
سالی چند روز به عتبات عالیات و زیارتگاه ها مشرف می شد و برنامه اش در این مکان های مقدس غالبا خواندن قرآن و دعا و زیارت های گوناگون و مناجات و گریه و زاری بود.او با قصد خالص زیارت نه سیاحت به این مکان ها مشرف می گشت.
#قسمت_دوم
🌹🍃🌹🍃🌹
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهید_مدافع_حرم
#عمر_ملازهی
#شهید_اهل_تسنن
#قسمت_دوم
#پدر_شهید
احسان برادر کوچکتر عمر در تهران سرباز بود. عمر یک هفته برای کارهای اعزامش در تهران حضور داشت و به برادرش هم گفته بود دارد می رود. زمانی که رسید سوریه تماس گرفت و به خانمش گفته بود من اینجا اوضاع خوبی ندارم و در محاصره هستیم، ما را حلال کنید، یک هفته بعد هم شهید شد.
احسان و عثمان هنوز عروسی نکرده بودند. عمر که تماس گرفت گفت مراسم عروسی آنها را عقب نیندازید. اما مادرش گفته بود تو نیستی دست و دلم نمی رود به این کار. تا اینکه علی آمد گفت: مادر عمر دست شما را بوسیده (یعنی دیگر بر نمی گردد) از او بگذرید. اما مادرش گفت: نفرین نکن بر میگرده. عمر همیشه با لبخند می گفت بر میگردم، هر درگیری بوده سالم ماندم این بار هم بر می گردم. اما اتفاقا در آن عملیات آخر اولین کسی به شهادت میرسد عمر بوده.
عمر از همه پسرها شیطان تر بود اما وقتی بزرگ شد بسیار آرام برخورد میکرد. در بچگی به قدری آتش میسوزاند که یکبار با چوب خرما و طناب جایی را درست کرده بودم تا سایه باشد بچه ها بازی کنند، اما از عصبانیت طناب را برداشتم و با آن عمر را آویزان کردم.
یکی از همسایه ها آمد وساطتش را کرد آوردمش پایین. آن قدر بچه شیطانی بود که وقتی آمد پایین انگار نه انگار. الان پسرش هم درست مثل خودش است.
روزی که خواستند خبر شهادتش را به ما بدهند تعدادی از سپاه آمدند خانه ما و گفتند پسرتان به خواست خدا شهید شده. وقتی این جمله را شنیدم گفتم: «کل نفس ذائقه الموت» همه یک روز باید برویم و خوشحال بودم که پسرم اینطور رفت و ما هم صاحب شهید شدیم اما دلم هم یک حالی شد. خب بالاخره بچه بسیار برای پدر و مادر عزیز است. بقیه پسرانم را هم حاضرم به سوریه بفرستم و خودشان هم حاضرند اعزام شوند. عمر سپاهی نبود و بسیجی بود، او اولین شهید مدافع حرم اهل سنت است. که 3 آذر 94 به شهادت رسید.
شاید برای بعضی ها سوال باشد که مثلا ما چون سنی هستیم باید جذب طرف مقابل شویم اما هر انسان عاقلی می فهمد آنها دروغگو هستند و چه کسی راست می گوید. مانند جنگ ایران عراق که این جنگ هم مانند همان است. برای دشمن فرق نمیکند بمبی که می اندازد روی سر چه کسی، با چه دین و تفکری و می ریزد. عمر زندگی خوبی با خانوادهاش داشت و از لحاظ مالی هم مشکلی نداشت اما همه اینها را گذاشت و برای هدفش به سوریه رفت.
وقتی ما را بردند دیدار امام خامنه ای خیلی خوشحال شدیم. ایشان برای ما صحبت کردند و گفتند همه باید برای حفظ نظام بکوشیم و حرفهایشان واقعا مرهمی بر دل ما بود. برخوردشان واقعا با ما صمیمی بود. چه چیزی بهتر از اینکه آدم با امامش دیدار داشته باشد.
#ادامه_دارد ...
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#سال1361
#آبان_ماه
#بیست_و_پنجم_آبان
#روز_حماسه_و_ایثار
#مردم_اصفهان
#قسمت_دوم
#همدلی و #همکاری کم نظیر اصفهانی ها در روز #حماسه_ایثار
درحالی که کاروان ۳۷۰ نفری #شهدای عملیات محرم از جنوب کشور راهی دیار زنده رود شده بود تا در #آغوش خانوادههایشان آرام گیرند، مردم اصفهان به ویژه آنان که در نزدیکی #گلستان_شهدا ساکن بودند در فراهم کردن مکان مناسب برای #خاکسپاری فرزندان خود با ستاد #شهدای اصفهان همکاری می کردند.
مسئول ستاد #شهدای اصفهان در سال ۱۳۶۱ در این مورد به خبرنگار تسنیم در اصفهان گفت :
برای خاکسپاری ۳۷۰ #شهید عملیات محرم فقط یک روز فرصت داشتیم تا خانه های اطراف #گلستان_شهدا را از سکنه تخلیه، تخریب و آماده سازی کنیم.
اکبر علی یاری افزود : عصر روز ۲۳ آبان ۱۳۶۱ به همراه چند نفر از اعضای ستاد #شهدا به منازل اطراف #گلستان_شهدا سرزدیم و با اهالی در مورد برنامه #خاکسپاری ۳۷۰ #شهید و کمبود مکان در #گلستان صحبت کردیم، که با موافقت و حتی #اشتیاق وصف ناپذیر مردم به منظور تخلیه و تخریب خانه هایشان برای #میزبانی از #شهدای دفاع مقدس روبه رو شدیم.
وی با اشاره به اینکه در این اقدام تاریخی حدود ۱۶ خانه را در کوچه لسان الارض تا پشت تکیه لسان الارض در #گلستان_شهدای کنونی و بخشی دیگر از این مکان را فقط درمدت یک شب تخلیه و آماده سازی کردیم، گفت: اهالی محل داوطلبانه به کمک ما آمدند و سخاوتمندانه با دست خود خانههایشان را برای #میزبانی از #شهدای گلگون کفن ۲۵ آبان تخریب و آماده سازی کردند ، این کار فقط با دلی #عاشق و روحی #آسمانی امکان پذیر بود.
مرتضی آرسته از پیشگامان انقلابیِ اصفهان هم در توصیف فضای آن روز تاریخی گفت : شب قبل از #تشییع_شهدای عملیات محرم، تعداد زیادی از مردم #اصفهان اعلام آمادگی کردند و غسل و شست و شوی #پیکر پاک فرزندان غیور میهن را در مناطق مختلف شهر برعهده گرفتند .
#ادامه_دارد ...
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
🌷معرفی شهید علیرضا یاسینی🌷
در یکی دیگر از عملیاتها، وی از پایگاه ششم شکاری برای زدن هدفی در عراق به پرواز در می آید و بعد از عبور از اروندرود، در محدوده خورموسیٰ با ارتفاع پایین و با سرعت بالا درحال پرواز بود که ناگهان هواپیما با یک دسته پرندگان برخورد میکند. در این هنگام به دلیل شکستن کاناپه کابین جلو، شهید یاسینی بیهوش میشود.
سرتیپ اقدام که به عنوان کمک در این پرواز بود، بعد از چند لحظه بیهوشی حالت عادی پیدا کرده و به تصور این که یاسینی اجکت کرده، سعی در بازگرداندن جنگنده میکند ولی به دلیل مشکلاتی که در سیستم ناوبری بوجود آمده بود، راه خود را گم میکنند.
بعد از دقایقی که با ناامیدی درحال گشتن به دنبال راه بودند، ناگهان صدای دلنشینی را که اکثر خلبانهای فانتوم با آن آشنا بودند، از طریق رادیوی هواپیما میشنوند و این صدای شهید سرهنگ خلبان هاشم آل آقا بود که بعد از تماس رادیویی از طریق ایشان، اعلام میشود که یاسینی اجکت نکرده و فقط چترش باز شده و روی صندلی میباشد.
آل آقا جلوتر حرکت میکند و اقدام با کمک شهید آل آقا، راه پایگاه را پیش میگیرد در این هنگام شهید یاسینی به هوش میآید و در حالی که تمام صورت او آغشته به خون بود، به دلیل دید بهتر تصمیم میگیرد تا هدایت هواپیما را به عهده بگیرد و در حالی که مجروح بود، هواپیما را به سلامت در پایگاه بوشهر به زمین مینشاند.
#قسمت_دوم
💔🕊بسم رب الشهداءوالصدقین...
⚘🕊کانال شهدایی سربازان همیشه بیدار ولایت رادر ایتاهمراهی کنیدوبه دوستان خود معرفی کنید..
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
@bidaravelayat1
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#حکایت_آن_روزها
#شانزدهم_آذرماه1332
#دانشگاه_تهران
به روایت
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#قسمت_دوم
هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشکده فنی، دکتر سیاسی، - رئیس دانشگاه- مهندس خلیلی -رئیس دانشکده فنی- و دکتر عابدی -معاون وی- سعی کردند که با مذاکره نیروهای نظامی را از دانشکده فنی خارج کنند ولی توفیقی به دست نیاوردند و حتی دکتر سیاسی اظهار داشت که این جا سربازان جانباز هستند و از مقامات بالاتر دستور میگیرند و از این جهت من قادر نیستم کاری انجام دهم.
سربازان به دانشکدهها حمله کردند و بدیت ترتیب سه تن از دانشجویان به نامهای #مهدی_شریعت_رضوی، #احمد_قندچی و #مصطفی_بزرگنیا به #شهادت رسیدند و 27 نفر دیگر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند .
انتشار خبر واقعه 16آذر و #شهادت و مجروح شدن دانشجویان، بسیاری از دانشگاههای اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند.
در مراسم برگزاری سومین روز مقتولین، دهها هزار تن از مردم تهران و شهرستان ها بر سر مزار #شهیدان در امام زاده عبدالله در شهر ری جلوگیری کنند، با شکست روبهرو شد و دانشجویان به عنوان اعتراض به جنایتهای دولت کودتا، مدت 15 روز از شرکت در کلاسهای درس خود داری نمودند .
حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای ایران مراسمی به یاد #شهیدان آن روز بر پا کردند تا آنکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روز 16آذر به عنوان #روز_دانشجو در تاریخ ایران گنجانده شد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_دوم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️حزب بعث عراق
💥عراق در قرون جديد تحت سلطة عثمانيها قرار داشت و پس از آن، عراق
به كشوري مستقل تبديل شد. در سال 1958م حكومت پادشاهي ملك فيصل از
ميان رفت و نوع حكومت اين كشور جمهوري شد.
🔹️دو رودخانة بزرگ در عراق
جريان دارد؛ دجله و فرات. از ديگر شهرهاي مهم اين كشور، ميتوان به كربلا،
نجف، موصل، بصره، كركوك و سليمانيه اشاره كرد. اقتصاد اين كشور نيز بر نفت
استوار است.
🔸️در سال 1939م، به دليل نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ايجاد
انشعابات، حزب به نابودى كشيده شد و از درون آن، دو حزب جديد به نامهاي
«حزب ناسيوناليستى عرب» به رهبرى «زكى ارسوزى» و ديگرى «حزب احياء
العرب» به رهبرى «ميشل عفلق» و «صلاح الدين بيطار» به وجود آمد. اين حزب
پس از چند سال به «حزب بعث عربى» تغيير نام داد.
💥ميشل عفلق، مسيحى،
اهل سوريه و تحصيلكردة فرانسه بود كه دكتراى تاريخ فلسفه داشت.
صلاح الدين بيطار نيز مسلمان سنى، اهل سوريه و داراي دكتراى فيزيك بود.
آنان تحقيقات وسيعى در زندگى و نظريات سياسى، فلسفى و اقتصادى فلاسفة
فرانسه ـ به ويژه «پرودون» و «فوريه» ـ كرده بودند.
نخستين فعاليت پنهانى اين دو شخص، تشكيل هسته هاى اعتقادي با
عضويت دانشجويان و دانش آموزان بود.
🍂هدف اعتقادي حزب بعث عبارت بود از:
ملي گرايي عرب، آزادى، وحدت و سوسياليسم. هدف آن نيز ايجاد سورية بزرگ شامل عراق، اردن، فلسطين، لبنان و سوريه بود. در سال 1921م، ميشل عفلق
كميتة سورى كمك به «رشيد عالى گيلانى» را در عراق تشكيل داد...
کانال سردار شهید حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1