eitaa logo
بیکران″
53 دنبال‌کننده
249 عکس
81 ویدیو
6 فایل
دوباره احساس برآشفت فریاد مدد خواست ولی ذهن در کنج خیال باز هم پاسخ یک مسئله را می طلبید! درحال درس خواندن لطفا شکیبا باشید... ارتباط با من: @beekaran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیکران″
(🌙✨) «وقتی ماه همنشین شب های من شد» خاله سوراخ های نم دار روی سقف را دوباره نگاه کرد. نگاهش همسو با قطره ی درشتی پایین امد تا به سطلِ سفید زیرش رسید. آهی کشید:« طاقت بیار. فقط چند ساعت دیگر. تعمیر کار گفته سقفت را مثل روز اول تعمیر میکند.» بعد نگاهی به من کرد و گفت:« از اینکه کمک کردی بوم ها از این آشوب نجات پیدا کنند ممنونم. تا بند آمدن باران و امدن تعمیرکار کاری برای انجام نداریم. برای شام صدایت میکنم.» ایکاش زود تر خانه از این حالت آشفته درآید. تنها دلخوشی خاله برای تحملِ دور ماندن از ان همه دوست و آشنا در شهر همین خانه و حال و هوای خوبش است. اوایل که آمده بودیم مدام به شهر میرفت و به دوستانش سر می زد تا از دلتنگی در آید. کم کم به دور ماندن از آنها عادت کرد و گاه گاه به پیامک حال و احوال بسنده میکرد. چند قدمی که دور شد برگشت و گفت:« راستی! به آقای مرادی پیام بده در اسرع وقت برای گرفتن گردنبند به آموزشگاهش خواهم آمد. خیلی از او تشکر کن. بابت امروز هم عذر خواهی کن. مانند من بنویسی ها... طوری که فکر کند من برایش نوشتم.» لحن نوشتار من و خاله تفاوتی مثل تفاوت فیل و فنجان دارد. او گرم و صمیمی می نویسد و من رسمی و مختصر. او اول سلام گرمی میکند و از جد و آباد مخاطب سراغ می گیرد و من اول بسم الله لب کلام را میگویم و تمام. این ها دلایلی بود که سعی کردم مثل دیگران بودن را بیاموزم. بیاموزم در صورت لزوم مثل خاله حرف بزنم، مثل خاله فکر کنم و مثل او تصمیم بگیرم. این آموزه باعث شد غافلگیر کردن و دور زدن خاله آسان تر شود و بتوانم خاله و هر کس دیگری را حدس بزنم. جلو تر فکر کردن و پیش بینی کردنِ کسی لذت های فراوانی داشت اما خیلی لذت ها را از من گرفت. مثلا لذت غافلگیر شدن یا لذت بردن از حرف هایی که برای اولین بار می شنیدم را دیگر تجربه نکردم-غالبا حرف های تازه ی شان را از روی روحیاتشان حدس میزدم-. خاله پیامش را گفت و وارد کتابخانه شد. دست در قفسه ای برد و یک کتاب داستان برداشت. شاید خواندن کتاب باعث میشد در دنیای آن غرق شود و غصه ی خانه را کمتر بخورد. درب اتاق مطالعه را بستم و به اتاق خودم رفتم. بوی نم میداد. روی همه چیز انگار گَردی از بخار نشسته بود. پالتویم را به رخت آویز آویختم و خودم را روی تخت رها کردم. داشتم اسیر خواب بی هنگامِ غروب میشدم که چیزی در جیبم لرزید. خوابِ روی چشمم ترسید و از روی چشمانم پرید. حالا که هوشیار شده بودم یادم امد تلفن خاله در جیبم مانده است. تلفن در حال زنگ خوردن بود. پشت خط، آقای مرادیمنتظر پاسخ بود. پاک یادم رفت به او پیام خاله را بدهم. نمیخواستم پاسخ تماس را بدهم. اگر حتی یک درصد احتمال میدادم وقتی رد تماس بخورد دیگر زنگ نمیزند قطعا جواب تلفن را نمیدادم. نماد تلفن سبز را بالا کشیدم و تلفن را روی گوشم گذاشتم:« بله. بفرمایید؟!» +بیکران @biekaran
هدایت شده از نگاشته
23.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✏️مدیریت و !⚠️ انبیا به دنبال «انسان‌سازی» بوسیله‌ی «خودسازی» و «تقوا» و یاد دادن «» هستند... اما شیطان و طاغوت به دنبال ساخت «حیوان باهوش دست آموز» است بوسیله‌ی «زور» و «شکنجه» و «» است... 📌علت پایبندی مردم کشورهای پیشرفته به اصول اخلاقی و انسانی را از زبان یکی از دانشجویانی که تجربه مهاجرت داشته بشنوید👆 ✍ @negashteh | نگاشته
هدایت شده از نگاشته
✏️مدیریت درونی و بیرونی!⚠️ تمام تلاش انبیا بر این بوده است تا انسان به جایگاهی برسد که خودش بتواند خودش را کنترل کند و در مسیر حرکت کند. در این شیوه، تمرکز بر خودسازی است یعنی که در اصطلاح اخلاقی به آن «تقوا» و «ورع» گفته می‌شود. در این دیدگاه لازم نیست زور بالای سرت باشد و یا دوربین در محل فعالیتت بگذارند تا خطا نکنی، بلکه چون بر خودت مسلّط هستی، در موقعیت خطا و جرم، خود را حفظ می‌کنی حتی اگر به ضررت تمام شود. اینکه رفتگر زحمت‌کشی میلیاردها پول پیدا می‌کند و می‌تواند به راحتی برای خودش بردارد بی‌آنکه کسی بفهمد، اما خودش به دنبال صاحب پول می‌گردد -چه بسا هزینه‌ای هم از جیب خودش بپردازد- خروجی و ثمره این و تربیت است. این برنامه می‌خواهد «انسان» بسازد؛ نه «حیوان باهوش دست آموز». اگر بشر باوری به این تعلیمات فطری نداشته باشد، در هنگام تعارض منافع خود با افراد، اگر و جزا نباشد، ترسی از پایمال کردن حقوق دیگران ندارد و برای اینکه بتوان او را مدیریت کرد، باید نظارت شدید و دوربین‌های زیاد و ... وجود داشته باشد و گرنه برای منفعت خودش، چه بسا از کشتن دیگران هم ترسی نداشته باشد... ساعت 21 و 34 دقيقه 13 جولای سال 1977 جريان برق شهر نيويورك قطع شد و بخش بزرگي از اين شهر در تاريكي فرو رفت. وسعت غارت به حدی بود كه پليس بيش از سه هزار غارتگر را دستگير كرد. اين رويداد پر معنا مدت‌ها از لحاظ كشف علل و اسباب تحت بررسی جامعه شناسان بود كه چرا در نيمه دوم قرن 20 و در شهر نيويورك كه مقر سازمان ملل است چنين قانون شكني روي داده بود. اين وضعيت، تمدن و قانونمندی بشر معاصر را زير سؤال برد. برای کاهش جرم و جنایت، آخرین راه وضع قوانین سخت است امّا راه اصلی و درست پیشگیری از جرم، تربیت انسان‌های است... ✍️ @negashteh | نگاشته
طبق نظریه ارسطو انسان، حیوان ناطق معرفی شده. که در سیر تکامل اهلی شده و در آخر متمدن میشود اما در فرهنگ اسلامی، انسان یک موجود کامل، با اراده و فطرت پاک هست که در مسیر سلوک به مراتب قرب الهی خواهد رسید. در قوانین غرب برای متمدن شدن باید انسان را مثل حیوانات اهلی کرد( فیلم بالا) تا به تمدن برسد اما در فرهنگ اسلامی با خودسازی، جامعه ی متمدن ساخته میشود. کدام زیبا تر است؟ دوست دارید انسان باشید یا حیوانِ باهوش دست اموز؟ +بیکران @biekaran
گر آب دهی نهال،خود کاشته ای ورپست کنی بنا خود افراشته ای من بنده همانم که تو پنداشته ای از دست میفکنم چو برداشته ای خواجه عبدالله انصاری @biekaran
من گریه به خنده در همی پیوندم پنهان گریم، به آشکارا خندم ای دوست!گمان مبر که من خرسندم آگاه نه ای که چون نیازمندم خواجه عبدالله انصاری @biekaran
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست خیام @biekaran
سخن در صلاح است و تدبیر وخوی نه در اسب و میدان و چوگان و گوی @biekaran
تو با دشمن نَفس هم‌خانه‌ای چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟ @biekaran