eitaa logo
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
424 دنبال‌کننده
394 عکس
39 ویدیو
0 فایل
-وقت گرفته شده گردن گرفته نمی شود. -یه نیمه جامعه گریز نامفید می‌تونم شماره تونو داشته باشم و می‌تونم نه. -به دنیای بریده های کتاب آگاتای روانی خوش آمدید. (درحال تجزیه از خاطرات) کپی؟ لطفاً بازنشر بدید. #Free_palestine https://daigo.ir/secret/9729120162
مشاهده در ایتا
دانلود
audio.ogg
74.4K
چیزی نشکسته صدای بارونه.
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
آسمان، سهمگین است اما با خشم می گرید.
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
هرروز که چشمانم را باز می کنم، بلند می شوم تا برای زندگی بجنگم. بقایی برای فردا. تمام زندگی ام، در م
شب است و سکوت است و او که درز سکوت را شکافته، الفبای زندگی اش را در آن ریخته و بعد درز سکوت را دوخته است. شب است و بوی تند عود نعنا و صدای شدید باران و تق تق. کسی در می زند. نمی داند کیست. آقای شب است یا شایدهم مهمان ناخوانده ای به نام مرگ. انسانِ بی خیال، در را می گشاید و از آقای شبی که ممکن است جعل هویت کرده و مرگ باشد، دعوت می کند در حالی که می داند ممکن است در خانه را به روی مرگ گشوده باشد. آقای شب داخل می آید، آرام می نشیند روبروی شومینه و گویی در میان ابرهای خشمگین و گریان، سردش شده است. او نیز، می نشیند روبروی آقای شب و الفبای زندگی را در سکوت خلاصه می کند. آقای شب، چهره ی نرم و مهربانی دارد. او را به آغوش شب می گیرد و آرام آرام، ملحفه ی مرگ را نیز به دور او می پیچد. پایان. _آگاتای تشنه به خون نویسندۀ هیچوقت دروغ نگو؛ 1403/2/24
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند از این پس نمیرم که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
خوشحالی همینجاست. همین نزدیکی. فقط دوره؛ دور ترین چیز نزدیک.
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
من حالم خوب نیست.
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
آسمان، سهمگین است اما با خشم می گرید.
اون روز که بارون اومد، آسمون خیلی خشمگین بود و خیلی همه چیزو ریخته بود توی خودش، بعد گریه کرد. سخت گریه کرد انقدری که همه کم کم داشتن از خشمش می ترسیدن و ابرو های آسمون هی در هم می پیچیدن و رعد و برق! ولی زمین فهمید که آسمون چقدر مهربونه. زمین فهمید حتی آسمون وقتی خشمگینه هم، بازم گریه می کنه و زمینو سیراب می کنه. مگرنه خورشید شاهد بود آسمون چطوری همه ی اشکاشو ریخته بود توی خودش، مگه بازم نمی تونست؟ ولی خورشید شاهد بود، لبخند زمین و مهربونی آسمون رو در اعماق خشمش.
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
مشکی پوش کنید کانالاتونو که الان سیدمون پیش امام رضاست:)روح همه ی شهدای این سانحه شاد.
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بچها، امروز تولد امام رضامون هم بود:)) تولدش مبارک.
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
هدایت شده از مفقود 🇵🇸
ترکیبو ! قوی .
۱ خرداد ۱۴۰۳
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
اون روز که بارون اومد، آسمون خیلی خشمگین بود و خیلی همه چیزو ریخته بود توی خودش، بعد گریه کرد. سخت گ
اینجا ایران است، همان سرزمین پر رمز و رازی که سلسله هارا علت نهاده و روی دور نیفتاده است و تسلسل را نپذیرفته است. هر سلسله اش، روزی تمام شده است و تاریخ هارا پشت سر گذاشته است اما با اینحال، ایران، به تاریخش واقف بوده است. اما این تاریخ را گویی، دایم تکرار می کند و هر بار به ما می فهماند، چیست رسم آریایی بودن و نجابت خون پاک سرزمین پارس. ما به سوی قله حرکت می کنیم، تاریخ خواهد نوشت در ورق های خاکستری خود هرچه که بود حقیقت و روزی کلمات این حقیقت بزرگ را آنچنان بلند فریاد خواهند کشید که پژواک صدایش، تا دوردست های بسیار دور، شنیده خواهد شد. _دوم خرداد هزاروچهارصد و سه
۲ خرداد ۱۴۰۳
قسم میخورم که هرگز به دنبال پادشاهی نبوده ام.″
۲ خرداد ۱۴۰۳
چقدر منو یاد جارون می‌اندازه.
۲ خرداد ۱۴۰۳
آنها، برای دروغ جلوه دادن حقیقت هرکاری کردند. اما قسم به خالق نور و قلم که همین کلمات حقیر، روزی حقیقت دوران را فریاد خواهند کشید.
۳ خرداد ۱۴۰۳
اشتباه انسان، همان جا بود که به دنبال آزادی گشت درحالی که باید آزادگی را جستجو می کرد.
۳ خرداد ۱۴۰۳
ولی اون واقعا آدم فوق العاده ایه.
۵ خرداد ۱۴۰۳
من الان مغزم پر از جنایت و قتله. یه قسمت شرلوک رو صبح به جای درس خوندن برای بار n ام دیدم، و آنگاه هیچکس باقی نماند آگاتا کریستی 150 صفحه ش مونده بود خوندم و خیلی جلوی خودمو گرفتم که نرم ادامه ی مردان رقصان آرتور کانن دویل رو نخونم یا اینکه راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب رو شروع نکنم.
۵ خرداد ۱۴۰۳
۵ خرداد ۱۴۰۳
۵ خرداد ۱۴۰۳