eitaa logo
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
459 دنبال‌کننده
411 عکس
40 ویدیو
0 فایل
-وقت گرفته شده گردن گرفته نمی شود. -یه نیمه جامعه گریز نامفید می‌تونم شماره تونو داشته باشم و می‌تونم نه. -به دنیای بریده های کتاب آگاتای روانی خوش آمدید. (درحال تجزیه از خاطرات) کپی؟ لطفاً بازنشر بدید. #Free_palestine https://daigo.ir/secret/9729120162
مشاهده در ایتا
دانلود
audio.ogg
74.4K
چیزی نشکسته صدای بارونه.
آسمان، سهمگین است اما با خشم می گرید.
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
هرروز که چشمانم را باز می کنم، بلند می شوم تا برای زندگی بجنگم. بقایی برای فردا. تمام زندگی ام، در م
شب است و سکوت است و او که درز سکوت را شکافته، الفبای زندگی اش را در آن ریخته و بعد درز سکوت را دوخته است. شب است و بوی تند عود نعنا و صدای شدید باران و تق تق. کسی در می زند. نمی داند کیست. آقای شب است یا شایدهم مهمان ناخوانده ای به نام مرگ. انسانِ بی خیال، در را می گشاید و از آقای شبی که ممکن است جعل هویت کرده و مرگ باشد، دعوت می کند در حالی که می داند ممکن است در خانه را به روی مرگ گشوده باشد. آقای شب داخل می آید، آرام می نشیند روبروی شومینه و گویی در میان ابرهای خشمگین و گریان، سردش شده است. او نیز، می نشیند روبروی آقای شب و الفبای زندگی را در سکوت خلاصه می کند. آقای شب، چهره ی نرم و مهربانی دارد. او را به آغوش شب می گیرد و آرام آرام، ملحفه ی مرگ را نیز به دور او می پیچد. پایان. _آگاتای تشنه به خون نویسندۀ هیچوقت دروغ نگو؛ 1403/2/24
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند از این پس نمیرم که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
خوشحالی همینجاست. همین نزدیکی. فقط دوره؛ دور ترین چیز نزدیک.
من حالم خوب نیست.