بـےرودرواسـے
عشق پروانه نویسنده: ناهید گلکار
🦋🩷🦋
🩷🦋
🦋
#داستان #عشق_پروانه 🦋❤️
#قسمت_هفتم- بخش اول
گفتم : وای این حرف رو نزن ..می خوای من ذوق مرگ بشم ...
و شروع کرد با همون لباس عروسی قشنگش دور خودش چرخیدن و توی همون حال گفت : ..امیر... به خدا مثل رویا ست باورم نمیشه .. این منم که اینقدر خوشبختم ؟ ... آییییی آیییی خدا یا شکر که امیر رو به من دادی .. خدایا ... راسته که من زن امیرعلی کریمی شدم ؟...
.باید هر روز اسپند دود کنم می ترسم خودم خودمو چشم کنم ...
منم ادای اونو در آوردم دور خودم چرخیدم و گفتم : خدایا باورم نمیشه من شوهر ارمغان سعیدی شدم ..
آییی مردم ارمغان مال من شد ..مال خود خودم .....و با اشتیاق همدیگر رو بغل کردیم.....
ارمغان اونقدر اونشب خوشحال و سر حال بود که فکر می کردم داره تظاهر می کنه ...
اون خودش همه چیز تموم بود و در واقع من خوشبختی خودمو به اون مدیون بودم ...
منو ارمغان به خاطر اینکه کار برج هنوز تموم نشده بود ماه عسل هم نرفتیم ...و قرار شد عید بریم دبی ...
کاراش دقیق و حساب شده بود و منطقی که برای هر کار داشت منو شگفت زده می کرد ... مثلا از آخرین صورت وضعیتی که داده بود دو میلیارد تومن گرفت ..
مقداری به پیمان کار هاش بدهکار بود و داد ..بعد به من گفت : امیر جان تو در جریان باش من سیصد میلیون ریختم به حساب عادل که سودشو بگیره و با مامان خرج کنن ..
گفتم:عزیز دلم خودت می دونی ..چرا به من میگی ؟ پول مال خودته هر کاری دوست داری بکن ...
ادامه دارد....
••࿐@Biroodarvasi
بـےرودرواسـے
🦋🩷🦋 🩷🦋 🦋 #داستان #عشق_پروانه 🦋❤️ #قسمت_هفتم- بخش اول گفتم : وای این حرف رو نزن ..می خوای من
🦋🩷🦋
🩷🦋
🦋
#داستان #عشق_پروانه 🦋❤️
#قسمت_هفتم- بخش دوم
گفت : می دونی امیر .. نمی خوام دیگه هر روز درگیر اونا باشم ماه به ماه سود پول رو می گیرن و خرج می کنن؛؛ به من دیگه کاری ندارن ...
آخه زندگی من مال توام هست ..می ترسم اختلافی و یا دلخوری پیش بیاد ...
گفتم : نه عزیزم من همچین آدمی نیستم که به پول تو چشم داشته باشم ...از اولم می دونستم تو باید خرج مادر و برادرت رو بدی اگر تو نداشتی من خودم این کارو می کردم ..
نگران این چیزا نباش من هرگز مادر و برادر تو رو تنها نمی زارم .. ...
گفت : نه اینطوری بهتر شد ..حالا خودشون می دونن با اون پول چیکار کنن ..البته که تا وقتی عادل درسش تموم بشه و بره سر یک کاری من باید مراقبشون باشم ....
سه ماه گذشت ...
در حالیکه من دیوونه وار ارمغان رو دوست داشتم ...حتی دفتر کارش رو آوردم توی دفتر خودم و یک اتاق با بهترین وسایل بهش اختصاص دادم ...
تا بتونم موقع کارم ببینمش ..و توی کاراش بهش کمک کنم ..
و اون سخت کار می کرد و من می دیدم که چقدر خسته میشه ولی به محض اینکه می رسید خونه دوش می گرفت خودشو درست می کرد و لباس های قشنگ می پوشید و..بهترین میز های شام رو برای من می چید ...
حتی مهمون داری می کرد و خم به ابرو نمیاورد ....
گاهی برام شعر می خوند ..و همیشه خنده روی لبش بود ....
تا بالاخره برج افتتاح شد ..
نمی تونم بگم چه سلیقه ای به کار برده بود و چقدر نکات ایمنی رو رعایت کرده بود ..اونقدر مورد تحسین و توجه قرار گرفت که من به جای اون ذوق می کردم ...
ادامه دارد....
••࿐@Biroodarvasi
#خاطره🌹❤️
سلام
یبار چن سال پیش رفته بودیم شمال و بابام قرار بود ویلای خواهرزاده دوستشو واس چن روز اجاره کنه
بعد بابام تاحالا این یارورو ندیده بود
ففط زنگ زده بودن و زیر یه پل عابر پیاده قرار گذاشته بودن
مام رسیدیم زیر اون پل و دیدیم یه ماشین وایساده و راهنما میزنه
بابام نگه داشت پیاده شد و با اون یارو دست دادو روبوسی کرد
بعد یهو اومد نشست تو ماشین گفت این اون نبود اونم منتظر یه نفر بود اشتباهی گرفتیم همو😐😂💔
مام که جر خورده بودیم😂😂🤌🏼
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم بهت یادآوری کنم؛
که تو همینجوری که هستی قشنگی!
تو با عدد سنت معرفی نمیشی!
تو با سایز بدنت معرفی نمیشی!
تو با سبک لباس پوشیدنت معرفی نمیشی!
تو با چیزای که در انتخابش دستی نداشتی مثل خونواده، محل زندگی، پدر و مادر، قیافه و... معرفی نمیشی!
تو شیرینی لبخندات هستی
تو اون قطره های اشکی هستی که گریستی
تو اون کلمه های زیبایی هستی که به زبون آوردی
تو اون آواز های هستی که بلند میخونی
تو چیزی هستی که بهشون باور داری.
••࿐@Biroodarvasi
بـےرودرواسـے
#تجربه🌹❤️ ارسالی اعضا🌸
#تجربه🌹❤️
ارسالی اعضا🌸
من متولد ۷۷ هستم و همسرم ۷۶ و ما ۳ ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم
رفتار همسرم تو دوران نامزدی خیلی خوب بود خیلی سعی میکرد به خواسته ها و نظراتم اهمیت بده و حتما باهام مشورت کنه و ...
اما کلا خانواده همسرم تو هر کار ما دخالت میکردن و میگفتن کجا میرید؟ خونه کی دعوتید؟ چقد فامیلای دختره مهمونی میگیرن! این چیه پوشیدی برو عوض کن! به زنت بگو این لباسو نپوشه
بعد از ازدواجم این داستان ادامه داشت ....
میگفتن چرا تلویزیون اینجاس؟ چرا مبل هاتو اونوری نکردی؟ روفرشی بنداز! زیر سفره ایی انداختن بی احترامی کردن به ماعه.....
خیلی خسته کننده است . اوایل میگفتم به همسرم که باهاشون صحبت کنه و براشون حد و مرز معلوم کنه و بهشون بگه همون طور که زن من تو لباس پوشیدن شما ، تو تفریح نرفتن شما ، تو سبک چیدمان وسایل خونه نظر نمیده بهتره شماهم رعایت کنید
ولی مدام با شوهرم بحثم میشد و اصلا حرفامو درک نمیکرد
میخواستیم ماشین بخریم پدرشوهرم نزاشت گفت ماشین من هست هرجا خواستید برید ببرید ولیییی کوو. هربار گفتیم بهانه آورد و نداد و هی می پرسید کجا میخواید برید ؟ کی میاید؟ با کی؟ و...
به همسرم گفتم سال بعد خونه رو عوض کنیم و یکم از هردو خاتواده دور بشیم
ولی متاسفانه با جابجا شدن ما خانوادش هم اومدن نزدیک حوالی ما
الان تو این ۳ سال یه مسافرت دو نفره نرفتم فقط یکبار اونم با خانوادش رفتیم که کوفتم شد و مامانش همش سرعتش رو کم میکرد که بین منو شوهرم راه بیاد
همش میچسبید به اون
گاهی تنهایی برای خودم تو خیابون قدم میزدم خیلی دلم میشکست
هیجا بهم خوش نگذشت
خانواده همسرم اصلا اهل مهمونی و مسافرت نیستن و خیلی خسیس ان و خیلی ام وسواس رفتاری دارن (مثلا هله هوله ضرر داره ، جوجه نخوریم ، فلان چیز ...) خستت میکنن
به جز همسرم یه پسر دیگم دارن متولد ۷۵ که ازدواج نکرده . اونا هیج وابستگی به اون پسرشون ندارن .
هرجا میرن زنگ میزنن شوهرم براشون اسنپ بگیره ، دائم شارژ و اینترنت بخره براشون ، انقد خسیسن که تک میزنن قط میکنن تا شوهرم بهشون زنگ بزنه
دیگه نمیدونم به چه زبونی بهش بگم این رفتارا اذیتم میکنه
من اصلا دوسندارم هیچ روز از زندگیمو با اونا بگذرونم
عروسی برامون نگرفتن و خانواده من یه مهمونی گرفتن دعوت کردن .باورتون میشه حتی برای جشنی که خانوادم گرفتن یه جعبه شیرینی ام برای ما نیاوردن حداقل دست خالی نیان
لباس عروس نگرفتن
هدیه عروسی ندادن
هیچ محبتی ندیدم ازشون هربار از شوهرم می پرسم مطمنی تو سرراهی نیستی؟ اخه مگه میشه پدر و مادر نسبت به بچه خودش انقد بی عاطفه باشه
بعد از مدتی همسرم بیکار شد اونم ۸ ماه
هیچی نداشتیم حتی یبار نگفتن کمک میخواید ؟ هرچی میگرفتن سریع صورتحساب میفرستادن
پدرشوهر مادرشوهرم هردو خیلی قهری ان
یجور قهر میکنن باید تا ۲ ماه منت بکشی درصورتی که مقصر اونان نه من
رفته بودم شهرستان و آنتن نمیداد و پدرشوهرم تماس گرفته بود جواب نداده بودم
بعد از برگشتنم متوجه شدم قهره
تو خانوادشون هیچکس دوسم نداره
یکبار نشده اتفاقی دست یکی بخوره و بهم زنگ بزنن حالمو بپرسن
همش من زنگ میزنم
جایی میرم چیزی میخرم یبار تشکر نمیکنن آدم دلگرم بشه باز این کارخوبو ادامه بده
یبار هدیه خریدم برای مادرش برگشت گفت از کجا خریدی ؟ چند خریدی؟ خوشم نمیاد از مدلش میخوام عوض کنم😳
حتی الکی نگفت دستت درد نکنه
میزاشت حداقل یه دقیقه از ذوقم بگذره بعد وقتی رفتم از خونشون مینداخت آشغالی اصلا
الان دلم نمیخواد نه چیزی براشون بخرم
نه کاری براشون انجام بدم
همش احساس میکنم اضافم
تحقیر میشم
همش دوسدارن حرف اونا باشه و اونا تصمیم بگیرن برامون
منم دوسندارم زور بگن
دلم میخواد تو زندگیم استقلال داشته باشم
شما بودید چیکار میکردید با این جور آدما؟
چه رفتاری میکردید؟
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ رفاقت با معصومین و امامزادگان و ... نمیتونه نجاتت بده مگر در یک حالت‼️
#کلیپ | استاد#شجاعی
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت قانون زندگی ...
••࿐@Biroodarvasi
#تربیت_فرزند
#والدین_عزیز💕
🔖وقتی در کودکی مدام به فرزندتان این کلمات را می گویید: دست نزن، نمیتونی، نکن، بگیر یه جا بشین و...
فرزندتان وقتی به دوران نوجوانی و جوانی رسید همین کلمات را به شما تحویل خواهد داد.
درس ها سخته نمی تونم نمره خوب بگیرم
کنکور غیر ممکنه قبول بشم
سرکار نمیتونم برم از پس کار نمیتونم بربیام
از پس ازدواج و زندگی برنمیام و...
پایه اعتماد بنفس در کودکی و در ۱ تا ۳ سالگی گذاشته می شود.
••࿐@Biroodarvasi
#سیاست_های_مردانه
🌷 آقای خانه...
با زنت شوخی کن ، سر به سرش بگذار
از غذایش بچش، از دست پختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری آسمان خدا به زمین نمی آید !
آخر می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که به آشپز خانه زندگی امروزت آمده
باور کن بدون او اجاق خانه ات حسابی کورِ کور است.
••࿐@Biroodarvasi
بـےرودرواسـے
#تجربه🌹❤️ ارسالی اعضا🌸
#تجربه🌹❤️
ارسالی اعضا🌸
من متولد ۷۷ هستم و همسرم ۷۶ و ما ۳ ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم
رفتار همسرم تو دوران نامزدی خیلی خوب بود خیلی سعی میکرد به خواسته ها و نظراتم اهمیت بده و حتما باهام مشورت کنه و ...
اما کلا خانواده همسرم تو هر کار ما دخالت میکردن و میگفتن کجا میرید؟ خونه کی دعوتید؟ چقد فامیلای دختره مهمونی میگیرن! این چیه پوشیدی برو عوض کن! به زنت بگو این لباسو نپوشه
بعد از ازدواجم این داستان ادامه داشت ....
میگفتن چرا تلویزیون اینجاس؟ چرا مبل هاتو اونوری نکردی؟ روفرشی بنداز! زیر سفره ایی انداختن بی احترامی کردن به ماعه.....
خیلی خسته کننده است . اوایل میگفتم به همسرم که باهاشون صحبت کنه و براشون حد و مرز معلوم کنه و بهشون بگه همون طور که زن من تو لباس پوشیدن شما ، تو تفریح نرفتن شما ، تو سبک چیدمان وسایل خونه نظر نمیده بهتره شماهم رعایت کنید
ولی مدام با شوهرم بحثم میشد و اصلا حرفامو درک نمیکرد
میخواستیم ماشین بخریم پدرشوهرم نزاشت گفت ماشین من هست هرجا خواستید برید ببرید ولیییی کوو. هربار گفتیم بهانه آورد و نداد و هی می پرسید کجا میخواید برید ؟ کی میاید؟ با کی؟ و...
به همسرم گفتم سال بعد خونه رو عوض کنیم و یکم از هردو خاتواده دور بشیم
ولی متاسفانه با جابجا شدن ما خانوادش هم اومدن نزدیک حوالی ما
الان تو این ۳ سال یه مسافرت دو نفره نرفتم فقط یکبار اونم با خانوادش رفتیم که کوفتم شد و مامانش همش سرعتش رو کم میکرد که بین منو شوهرم راه بیاد
همش میچسبید به اون
گاهی تنهایی برای خودم تو خیابون قدم میزدم خیلی دلم میشکست
هیجا بهم خوش نگذشت
خانواده همسرم اصلا اهل مهمونی و مسافرت نیستن و خیلی خسیس ان و خیلی ام وسواس رفتاری دارن (مثلا هله هوله ضرر داره ، جوجه نخوریم ، فلان چیز ...) خستت میکنن
به جز همسرم یه پسر دیگم دارن متولد ۷۵ که ازدواج نکرده . اونا هیج وابستگی به اون پسرشون ندارن .
هرجا میرن زنگ میزنن شوهرم براشون اسنپ بگیره ، دائم شارژ و اینترنت بخره براشون ، انقد خسیسن که تک میزنن قط میکنن تا شوهرم بهشون زنگ بزنه
دیگه نمیدونم به چه زبونی بهش بگم این رفتارا اذیتم میکنه
من اصلا دوسندارم هیچ روز از زندگیمو با اونا بگذرونم
عروسی برامون نگرفتن و خانواده من یه مهمونی گرفتن دعوت کردن .باورتون میشه حتی برای جشنی که خانوادم گرفتن یه جعبه شیرینی ام برای ما نیاوردن حداقل دست خالی نیان
لباس عروس نگرفتن
هدیه عروسی ندادن
هیچ محبتی ندیدم ازشون هربار از شوهرم می پرسم مطمنی تو سرراهی نیستی؟ اخه مگه میشه پدر و مادر نسبت به بچه خودش انقد بی عاطفه باشه
بعد از مدتی همسرم بیکار شد اونم ۸ ماه
هیچی نداشتیم حتی یبار نگفتن کمک میخواید ؟ هرچی میگرفتن سریع صورتحساب میفرستادن
پدرشوهر مادرشوهرم هردو خیلی قهری ان
یجور قهر میکنن باید تا ۲ ماه منت بکشی درصورتی که مقصر اونان نه من
رفته بودم شهرستان و آنتن نمیداد و پدرشوهرم تماس گرفته بود جواب نداده بودم
بعد از برگشتنم متوجه شدم قهره
تو خانوادشون هیچکس دوسم نداره
یکبار نشده اتفاقی دست یکی بخوره و بهم زنگ بزنن حالمو بپرسن
همش من زنگ میزنم
جایی میرم چیزی میخرم یبار تشکر نمیکنن آدم دلگرم بشه باز این کارخوبو ادامه بده
یبار هدیه خریدم برای مادرش برگشت گفت از کجا خریدی ؟ چند خریدی؟ خوشم نمیاد از مدلش میخوام عوض کنم😳
حتی الکی نگفت دستت درد نکنه
میزاشت حداقل یه دقیقه از ذوقم بگذره بعد وقتی رفتم از خونشون مینداخت آشغالی اصلا
الان دلم نمیخواد نه چیزی براشون بخرم
نه کاری براشون انجام بدم
همش احساس میکنم اضافم
تحقیر میشم
همش دوسدارن حرف اونا باشه و اونا تصمیم بگیرن برامون
منم دوسندارم زور بگن
دلم میخواد تو زندگیم استقلال داشته باشم
شما بودید چیکار میکردید با این جور آدما؟
چه رفتاری میکردید؟
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواسمون باشه در دوران پیری
به خودمون نیایم و این سوال رو
از خودمون بپرسیم که تا الان
چه چیزی رو زندگی کردیم؟
🎙#دکتر_علی_بابایی_زاد
••࿐@Biroodarvasi
#خاطره🌹❤️
من دانشگاه فرهنگیان درس خواندم همتون کم و بیش میدونین پسرای فرهنگیان خواستگار پر و پا قرص
شونن دلیلشم به خودشون مربوطه دوست من با یکی از همین پسرای معلم ازدواج کرده بود. دوست شوهرش مشخصات یه خانوم از خوابگاه ما رو داده بود که بریم
خواستگاریش نگو وقتی میخواسته شماره اتاق بگیره اتاق ترم قبلشو گفتن. ما خیر سرمون رفتیم خواستگاری نه پرسیدیم
اسمت چیه نه فامیلی هیچی. توی اتاق سه تا متاهل بودن و یه مجرد گفتیم حتما همینه دیگه. دوستم نشست کنارش یک ساعت از مزایای ازدواج و تنها نبودن گفت
از این که شوهرت همکارت باشه درکت میکنه این که اگر از یه منطقه باشید خوبه و این حرفا. عروس خانمم ناز میکرد یهو دوستم گفت ببین نسرین (اسم دختری که بهمون گفتن) دختره گفت من نسرین نیستم هدیهام. هدیه مرادپور بعد ما میخواستیم بریم خواستگاری نسرین شفیعپور هیچی دیگه همهی
اتاق پاااره شدن از خنده تا آخر سال هرجا ما رو میدیدن با انگشت نشون میدادن و میخندیدن😂😂🚶🏾♀✨
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
آفرین😁
فقط تا قبل از پنجشنبه شب پاسخهای کوتاهتون رو به آیدی زیر بفرستین تا توی کانال قرار بدم👇🏻
🆔@adchalesh
پاسخهایی که دیرتر از موعد بفرستین به اشتراک گذاشته نخواهند شد 🙏🏻🌹
••࿐@Biroodarvasi
#تجربه🌹❤️
ارسالی اعضا🌸
وقتی 14سالم بود که واسه خوندن درسم رفته بودم خونهی عموم چون روستامون تا ابتدایی داشت
که خبر دادن پسر عمه ام ازم خواستگاری کرده ولی من اصلا نه بهش علاقه ای داشتم وبا هم رفت وآمد زیاد نداشتیم ولی زن عموم آنقدر زیر گوشم گفت که پسر خیلی خوبیه منم هم قبول کردم و وقتی 15 سالم شد عقد کردیم وقتی که چند وقت گذشت فهمیدم نه بهش علاقه دارم نه با اخلاقش کنار میام ولی یه بار که به مادرم گفتم اونم اینو گفت که باید بسوزی وبسازی
الانم دوساله که عقد کردیم وبه خاطر یه سری مسائل نتونستیم عروسی بگیریم
الانم که دوسال گذشته اصلا هیچ علاقه بهش ندارم ولی به خاطر اینکه اون حداقل حرفی نزنه به مادرم که باهاش سرد هستم فقط دارم تظاهر میکنم دوسش دارم ولی هیچ علاقه ای بهش ندارم.. 😔
نمیدونم چیکار کنم
لطفا بهم بگین چیکار کنم
ببخشید اگه طولانی شد
ممنونم برای کانالت که میتونم حرف دلم رو بزنم و انشاءالله که کمکم کنین
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
#تجربه🌹❤️
ارسالی اعضا🌸
سلام
من دختری ۲۱ ساله ک شوهرم ۳۶ سالشه ی ازدواج زوری ک اصلا راضی نبودم وی دختر ۵ ساله دارم شوهرم فکرمیکنه فقط طرز فکر خودش درسته نمیزاره برم بیرون حتما باید با خودش برم خوب منم ادمم شاید بخوام با خواهرم یا مادرم برم بیرون برم خرید
یا هم سنای من درس میخونن کلاس میرن همه کار میکنن ولی من ن همش باید تو خونه باشم خوب منم خسته میشم از صبح تا شب خونه تنها
حتی خونه بابام خودش منو میبره خودش منو میاره زندگی ما مثل پادگانه
مثلا با این ک اصلا راضی باش برا ازدواج نبودم ولی چون گفت درسم بخونه گفتم باشه
الان بهش میگم تو ک قول دادی درسمو بخونم میگه اگه میخواستی درس بخونی میموندی خونه بابات الان بخوام طلاق بگیرم دخترمو چ کارکنم اگه میشه راهنمایی کنید😔😔
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 اینجور آدمها شهید میشوند!
🌱 کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و به سعادت آدمها عشق بورزند، به جای اینکه بمیرند، شهید میشوند. این شهادت، آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد. شهدا بهتر از فرشتهها، به کمک ما آدمهای مُردنی میشتابند.
استاد#پناهیان
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تعصب از شیطان است
#حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
••࿐@Biroodarvasi
یه دعا شنیدم خیلی قشنگ بود
الهی هروقت خستهای خدا بغلت کنه
••࿐@Biroodarvasi
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#داستان_آموزنده
🔆خير دنيا و آخرت
شخصى براى امام حسين (علیه السلام ) نامه اى فرستاد و در ضمن آن نامه نوشت : اى آقاى من خير دنيا و آخرت چيست ، آن را به من بياموز.
امام حسين (ع ) در پاسخ نامه او نوشت :
بنام خداوند بخشنده مهربان اما بعد:
((كسى كه خواستار خشنودى خدا باشد هر چند موجب ناخشنودى مردم گردد، خداوند رابطه او را با مردم ، سامان مى دهد، و كسى كه خشنودى مردم را در آنجا كه موجب خشم خدا است ، طلب كند، خداوند او را به مردم واگذار مى كند.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
••࿐@Biroodarvasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید تغییر کنی! تو اگر تغییر نکنی
محکوم به مرگی...!
#دکتر_محمود_انوشه
••࿐@Biroodarvasi
#تجربه🌹❤️
ارسالی اعضا🌸
نزدیک هجده سالگی بودم که یه خانمی با خواهرش اومدن خواستگاری برا پسرشون
(اینم بگم من بچه ی طلاق هستم)
بعد مادر پسره گفت شوهرم قبول نمیکرده
بیام خواستگاری و چون بچه طلاقه گفته نه
دیگه گفتم از خانواده فلانی (چون من نوه ی مجتهد مطرحی هستم تو شهرمون)
قبول کرده بیایم(خیلی دلم شکست💔)
خانمه حوزوی بود برام شرط گذاشت که البته نباید بری دانشگاه و اگه خواستی
برو حوزه من کمکت میکنم درس بخونی
یعنی انقدر هنگ بودم از حرف زدنش نمیدونستم چی بگیم
بعدم رفتن و گفتن فلان شب با پسرمون میایم؛ مامان ساده ی منم میگفت حالا طرف حوزویه و خوبن و ...
منم گفتم اینکه از الان داره طلاق شما رو میکوبه تو سر من و به رخم میکشه بعدا چه میکنه؟
خلاصه پسره اومد و دیدم یه چشمش مشکل داره
البته من که کاری به این نداشتم بخاطر حرف زدن مادرش گفتم نه
ولی اونا تماس و پیگیر که پسرمون مومنه و خوبه و .....😐
حدودا دوهفته ای بعد یه پسری منو دید و عاشقم شد که اونم مذهبی بود و ازدواج کردیم
خداروشکر خیلی درکم میکنه و یبار ازم نپرسید و طلاق پدرمادرمو بروم نیاورد
ولی متاسفانه اون آقا با دوستم ازدواج کرد و به دوستم خـ. یانت(زن صـ. یغه ) کرد یه مرد بسیار دهن بین و بچه ننه و ....
یه دخترم خدا بهشون داد که پیش دوستمه و این آقا با تهدید و شکایت حاضر شد به بچه ش خرجی بده
خلاصه دخترا خیلی حواستون باشه و فقط به خدا پناه ببرید که دچار یه همچین آدمایی نشید
💌منتظر پیامهاتون هستم. اگه دردودل یا صحبتی داری ، تلخ یا شیرین "بی رودرواسی" بگو تا تو کانال قرار بدم دوست خوبم😍👇
@adchalesh
••࿐@Biroodarvasi
در یک ازدواج موفق چه نوع اعتمادهایی وجود دارد ⁉️
1. به یکدیگر هیچگاه خیانتی نخواهید کرد
2.بروی یکدیگر کنترل شدیدی ندارید
3.همسر خود را به خاطر خودش دوست دارید
4.همسر خود را در مواقع عصبانیت، دعوا و مخالفت ها تنها نمی گذارید
5.همسرتان اولویت اول شما باش
••࿐@Biroodarvasi