سلام علیکم بماصبرتم
امروز به یاد شهید مهدی باکری
إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ...
آغاز هفته دفاع مقدس، حماسه بی نظیر دریادلان، گرامی باد
گردان برای عملیات #والفجرهشت به روستای چوئبده اعزام شده بود ...
ما ضمن آموزش گردانها در گردان سیدالشهدا علیه السلام کادر بودیم...
مدتی که در این روستا ساکن شدیم تا شروع عملیات عبور از اروند وحشی، مدت زیادی نبود لکن مملو از خاطرات بود ...
خاطراتی عمیق و انسان ساز...
خاطراتی که برای عروج و پرواز انسانها دست آویز خوبی است...
اساساً گردان در منازل روستائی ساکن بودند و سیره زندگانی علوی را در این مدت کوتاه به نمایش گذاشتند...
سیره علوی در همسایه داری
سیره علوی در اخلاق و رفتار مدنی
سیره علوی در برخوردهای اجتماعی
سیره علوی در انسانیت
سیره علوی در معنویت
مدینهی فاضلهای شنیده بودیم لکن تا آن روز ندیده بودیم ...
روستای چوئبده مدینهی فاضله بود بدون کم و کاست
کاش بودید و می دیدید آداب معاشرت علوی را...
روز ها کار و تلاش(آموزش و سازمان و تجهیز)
وقت اذان همه بدون استثنا در محلی جمع میشدیم و نماز جماعت برپا میشد
چه جماعتی که ملائک بر این صفوف معنوی غبطه میخوردند...
جماعتی متشکل از عند ربهمهای آینده
جماعتی پاک سرشت و خدا جوی
جماعتی یک دل و نیک سیرت
شب که فرا میرسید آداب عجیبی مرسوم شده بود...
اهل خانهای (دستهی رزمی ) به خانهی دیگر میهمان میشدند و باهم شام صرف میکردند شروع غذا مراسم دعا و دعای فرج
همه هوای همدیگر را داشتند راشد حواساش به بچهها بخصوص میهمانان بود که کم و کسری نداشته باشند...
محفل انس بود و محبت
مجلس صفای علوی بود و عنایت صمدی
چه با حال بود شام آن شب ها
سفره درویشی و ساده
ولی حال و شور شعف علوی
شام که صرف میشد...
دعای سفره نورانیت مجلس را دو چندان میکرد
ارجمندی میگفت : غذای بدون دعای آغازین و دعای پایان سفره، وزر و وبال است و زهرمار
شام که تمام میشد...
عاشقان صحبت از عشق و عاشقی میکردند
حدیثی...
صحبتهای عارفانه...
ذکر خیر یاران سفر کرده...
یعنی مجلس علوی...
نه غیبتی بود و نه تهمتی
نه افترای بود و نه سوء ظنی
نه صحبت دنیا بود و نه صحبت مال و مقام
خلاصه از قیل و قال بری بود
فقط آنچه بود شور و حال
گاهی هم مزه پرانیهای مجید
و تبسمهای دوست داشتنی علی
مجلس که تمام میشد دعای فرج قرائت میشد و به جان امام دعا...
و دوستان وضو میساختند برای خواب...
سر بر بالش میگذاشتند در حالی که در دل نه کینهای بود نه حب دنیا
مالامال عشق خدا
نصف شب به بعد هم که برای خود حدیثی داشت...
تعدادی کفش دوستان واکس میزدند...
تعدادی حیاط خانه و سرویس بهداشتی را تمیز میکردند...
تعدادی الهی الفو جانسور
تعدای اشکهای سوزان که التماس وصال بود
تعدادی وصیت نامه
تعدادی پرستار بیماری در درمانگاه صحرائی
خدایا چه شد ایام زیبای چوئبده
الهی کو آن مدینهی فاضله
کجایند آن دُردی کش میخانه
دیگر از آنها نشان باقی نیست
#بازمانده
سلامتی حضرت آقا ، ارواح مقدس شهدا و ارواح امواتمان را به سه صلوات حیدری میهمان کنیم.
@bicimchi1
سلام علیکم بماصبرتم
صبح بخیر دوستانِ سحرخیزم
امروز به یاد #شهید_محمود_اورنگی
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بعد از عملیات بود که برای مرخصی عازم شهر خود شدیم
قرار بود پانزده روز تبریز باشیم...
موقع اومدن با ایشان تو یک کوپه بودیم ...
نزدیکهای تبریز برایش پیشنهاد دادم که یکی دو روز بریم ارومیه دیدن خانواده دوستانِ شهیدمان...
ولی با کمال تعجب، نپذیرفت...
فرمود: از فردا سرم شلوغ است تا پایان مرخصی...
گفتم به سلامتی عقد و شیرینی و...
گفت: نه بابا کجای کاری چه عقدی چه کشکی...
گفتم: پس چی ؟
از من اصرار و از او انکار، نگفت که نگفت...
خیلی حساس شده بودم که این پانزده روز رو چیکار داره...
خلاصه دو روز بعد دنبال آدرس خونشون بودم که از مرحوم رحیمعلی شهری (پدر شهیدان حسین و حسن شهری) که پاسدار بود و در تدارکات کار میکرد پیدا کردم...
محله فقیر نشین بود...
رفتم سراغاش، خونه نبود، خونه بسیار محقرانه بود ولی باصفا...
مادرش که زنی بسیار مٶمنه و باصفا بود فرمود:
پسرم لنگ ظهر اومدی سراغش، الان سرکاره...
گفتم: سر کار؟
تعجب کردم، حیران و مبهوت کوچه شون را طی میکردم که سر کوچه داداش کوچیشو دیدم...
بعد از سلام علیک، سراسیمه پرسیدم: داداش کجاست؟
در کمال سادگی گفت: الان براش نهار برده بودم ...
سریع وسط حرفش پریدم و گفتم: آدرسشو بده که کار واجب دارم.
آدرسو گرفتم و راهی شدم ...
ساعت دو و نیم ظهر بود رسیدم محل کارش...
از دور ایستادم و حیرانش شدم...
#پاسدار رشید اسلام ، با لباس کارگری در گوشهای از ساختمان روی زمین نشسته بود و مشغول خوردن ناهار بود...، آنهم چه نهاری، دو تخم مرغ آب پز و دو سیب زمینی آب پز .
_غذائی که الان اکثر قریب به اتفاق وزیر وزراء و اکثر نمایندگان مجلس، میل میفرمایند_
خدایا این همون رزمنده دریادل است
این همون شیر بیشه میدان نبرد
زاهد شب است که کارگری میکند ...
نتوانستم جلوی خود را بگیرم...
دوان دوان به طرفش رفتم و نشستم کنارش و در آغوش کشیدم و گریه کردم...
میخندید و میگفت: پسر دیونه شدی چرا گریه..
گفتم: پسر تو داری کارگری میکنی؟
فرمود: بله داداش
خواهر دم بخت داریم، باید تلاش کنیم...
تبسمی کرد و فرمود: اندازهی حقوقم ان شاءالله در این پانزده روز کار میکنم (حقوق مان سه هزار و هشتصد تومان بود)
یه تیکه وسیله میخرم از جهیزیه خواهرم...
عملیات کربلای پنج به دیدار معبودش شتافت...
چه مردانی بودند؟
خدا میداند و بس...
بگذار فراموش کنند حق شهدا را و در دنیای پست خود، دنبال قدرت و شهرت و... بروند.
#بازمانده
سلامتی حضرت آقا، ارواح مقدس شهدا و ارواح امواتمان را به سه صلوات حیدری میهمان کنیم...
@bicimchi1
#پیام_صبحگاهی
سلام علیکم بماصبرتم
صبح بخیر دوستانِ سحرخیزم
امروز به یاد شهید احد مقیمی
یاد باد آن روزگاران یاد باد
حیفام آمد در هفته دفاع مقدس، از جملات الهی #شهید_اسماعیل_نادری که کلید گنج عظیم بندگی است، چند جملهای ننویسم...
اسماعیل، هر چه به عملیات بدر و جریان دجله و فرات نزدیک میشدیم جملاتاش رنگ و بوی عجیب اخلاص و بندگی و نورانیت به خود میگرفت...
هر موقع هم صحبت میکردیم بدون استثناء با اشک چشم و وضو همراه بود...
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
اعتقاد عمیق را بنگرید...
میفرمود :
مگر نه اینکه نباید بدون #وضو به قرآن دست زد؟!
پس چطور ما هر لحظه در محضر صاحب قرآن و کلام وحی، ذات احدیت هستیم آنهم بدون وضو...
آیا این بی حیائی نیست؟؟؟
انسان باید همیشه با وضو باشد...
میفرمود :
فلانی خودت را به چشم مردم نیار
سعیدی خودت را نشان مردم نده
این نهایت بدبختی است
اجازه بده خداوند رحمان تو را به چشم مردم بیآورد...
وقتی خدا انسان را به مردم معرفی کند این خیر خواهد بود و ماندگار...
مکرر میفرمود :
محبت حق را به محبت خلق نفروش...
محبت حق اصل است و محبت خلق فرع...
اگر اصل را حاصل کنیم فرع به لطف حق حاصل خواهد شد و نیازی به رشوه و تلاش نیست...
الله اکبر از این اعتقادات پاک و خالصانه...
میفرمود :
اگر میخواهی بدانی بندهی خدائی یا شیطان...
فرمول جالبی دارد
اعمال برای خداست یا...
گل مریم زیباست و خوش بو...
در هر لحظه این زیبائی و بوی خوش را دارد و کاری به این ندارد که دور و برش مردم جمع شدهاند یا نه...
کاری به این ندارد که شب است یا روز...
کاری به این ندارد خلوت است یا جلوت...
کاری...
فلانی ما هم مثل گل مریم مأموریتی داریم برای خدا...
جملهی عجیبی را دائماً زمزمه میکرد که تأمل باید کرد...
جملهای است بسیار سنگین...
عزیزان من، هر لحظه به این جمله شهید والامقام نادری عنایت داشته باشید...
"اگر خود را مالک بدانیم مشرک هستیم"...
میفرمود: ما جز مالک اعمالمان به هیچ چیز مالک نیستیم...
فقط و فقط مالک اعمال خویش...
اسماعیل :
- دائم الوضوء بود
- مأنوس با قرآن بود
- انفاق با حقوق بسیار اندک اش، غوغا میکرد
- مهربان بود و رئوف
- شیر بیشه میدان نبرد بود
- مجسمه اخلاص و تقوا بود
- فجر صادق هویدا نشد مگر اینکه همراه شد با سجده و سلام به امام عصر(عج) اسماعیل
- و ...
اسماعیل در کنار آقا مهدی باکری، در عملیات بدر آسمانی شد...
#بازمانده
سلامتی فرمانده معظم کل قوا، ارواح مقدس شهدا و ارواح امواتمان را به سه صلوات حیدری میهمان کنیم.
@bicimchi1
از شهدا یاد بگیریم...
#سردار_شهید_رحمتالله_اوهانی
دستگیری از بینوایان
رحمت دلی پر از عاطفه داشت...
دریای مهربانیها ...
در هر منطقهای اردو میزدیم، رحمت سر فرصت مناسب دنبال بادیه نشینان و فقرای آن منطقه میرفت ...
با شور و شوق وصف نشدنی هم از نظر مادی و هم معنوی در خدمت فقرا بود ...
پنجشنبهها سعی میکرد به نزدیک ترین شهر، خود را برساند و خرید برای عزیزانی که شناسائی کرده بود بکند و عصر با چهرهای گشاده و مطلوب، میهمان محفل آنان میشد و هدایا را تحویل میداد...
بعد از #شهادت این سردار مهربانیها، چندین خانواده بی بضاعت در پادگان شهید باکری پیش ما آمدند و ابراز میکردند با شهادت رحمت بچههای ما یتیم شدند ...
#بازمانده
بیایید مثل شهدا عمل کنیم...
برای شادی روح شهدا معصیت نکنیم...
@bicimchi1
از شهدا یاد بگیریم...
#سردار_شهید_رحمتالله_اوهانی
دستگیری از بینوایان:
رحمت دلی پر از عاطفه داشت...
دریای مهربانیها ...
در هر منطقهای اردو میزدیم، رحمت سر فرصت مناسب دنبال بادیه نشینان و فقرای آن منطقه میرفت ...
با شور و شوق وصف نشدنی، هم از نظر مادی و هم معنوی در خدمت فقرا بود ...
پنجشنبهها سعی می کرد به نزدیک ترین شهر، خود را برساند و خرید برای عزیزانی که شناسائی کرده بود بکند و عصر با چهرهای گشاده و مطلوب، میهمان محفل آنان میشد و هدایا را تحویل میداد...
بعد از #شهادت این سردار مهربانیها، چندین خانواده بی بضاعت در پادگان شهید باکری پیش ما آمدند و ابراز میکردند با شهادت رحمت بچههای ما یتیم شدند ...
#بازمانده
بیایید مثل شهدا عمل کنیم...
برای شادی روح شهدا معصیت نکنیم...
@bicimchi1
سردار #شهید_رحمتالله_اوهانی و ایام فاطمیه
✒️ روز جمعه بود، بعد از دعای ندبه، پیام فرستاده بود که قبل از نماز ظهر بیا ببینمت ....
کارهامو ردیف کردم و قبل از نماز خدمتشان رسیدم ...
چند دقیقه ای برای اذان ظهر مانده بود, با هم رفتیم نماز جماعت....
بعد از نماز، فرمودند: نفری یه پرس غذا برداریم و بریم نخلستان هم باهم نهار بخوریم و هم کمی صحبت کنیم .
از مقر که جدا شدیم، صلوات خاصه حضرت زهرای مرضیه را زمزمه میکرد.
رسیدم کنار نهر کوچکی فرمودند: همین جا خوب است زیاد دور نشویم ....
بازم همون ذکر بر لبانشان جاری بود همراه با اشک .....
نفهمیدم نهار را چطور خوردیم، چون یه ریز اشک چشمانش جاری بود ....
یهو عرض کردم داداش چی شده؟! هنوز یه ماه به ایام فاطمیه مونده ...
فدای اشکات بشم چیزی شده؟
یه نگاه عجیبی کردند و خیلی حزین فرمودند:
« گریه بر مادر پهلو شکسته را خیلی دوست دارم، ایام فاطمیه برام خیلی با ارزش است، ای کاش تمامی روزهای سال را به نام حضرت مادر نام می نهادند ...
شاید امسال فاطمیه نباشم، ولی سال گذشته ایام فاطمیه، به ............ قول داده بودم که باز خدمتشان برسم،
از دیشب خیلی داغونم که چرا برایشان قول دادم .....»
حرفشون رو قطع کردم و گفتم: رحمت جان! این که ناراحتی نداره، ان شاءالله که خودت این ایامو درک میکنی، اگه نباشی و برسی خدمت حضرت مادر، نگرانی نداره، آدرس بده من به نیابت خدمتشان میرسم .....
تا اینو گفتم خوشحال شد ... فرمود: قولِ قول ؟
عرض کردم: قول مردانه
کمی آرام گرفت و فرمود: آدرس را مینویسم شب برات میآورم ....
گفتم: اگر زنده بودم، به روی چشششم .....
لبخندی زد و فرمود: خواهی بود ...
برگشتیم اجاقلو و تو راه باز صلوات خاصه حضرت مادر را زمزمه میکرد ...
🌹 یک هفته بعد، حضرت مادر آمده بود پیشوازش تا با خود ببرد خیمه سالار شهیدان ....
رحمت یک ماه قبل از ایام فاطمیه آسمانی شد
قول اش را عمل کردم ... هر آنچه بود عملی شد .... اما در میان آن خانواده ی عشایر، دختری بود که بیشتر از همه برای شهادت رحمت گریه میکرد ..
و چندین بار با گریه و زاری میگفت: بدون عمو رحمت، مگر میشود زندگی کرد .....
🏴 آری سردار اوهانی، به خاطر حضرت مادر، خیلی اعمال انجام میداد و میگفت: بگذار نام حضرت مادر بر زبانها جاری شود .
✍بازمانده
#بازمانده؛ یادگار سنگرهای فاطمی
#شهید_رحمتالله_اوهانی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1