۱۰ سال در انتظار جنازه اصغرم بودم...
اصغر من ۵ سال در جبهه ماند تا اینکه آخرین بار در #شب_یلدا خواهرش او را به خانه شان میهمان دعوت کرد؛
اصغر دانه های هندوانه را با حالت خاصی مثل گلوله پرتاب می کرد و خوش حال بود...
دامادم گفت: اصغر حال دیگری دارد، اجازه ندهید بار دیگر به #جبهه برگردد.
اصغر فردای آن شب رفت و دیگر برنگشت و ۱۰ سال منتظر جنازه اش نشستم تا جنازه ی او را در بیست و یکم ماه رمضان آوردند....
.
#سردار_شهید_اصغر_قصاب_عبدالهی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
#هلال_لشکر
@bicimchi1
شهید اوهانی قبل از هر عملیاتی به محرومان آن منطقه رسیدگی میکرد، میفرمود: " برای عبور از سختی ها به دعای محرومان نیازمندیم، یک نفس دعای اینان گره ها وا کند..."
#شهید_رحمتالله_اوهانی_زنوزی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
(نفر اول از سمت راست)
@bicimchi1
شلمچه! در افق های دوئیجی
چرا دیگر نمی بینم بسیجی؟!
شلمچه دسته غواصها کو؟!
کنار #علقمه عباسها کو؟!
#شهید_حسن_وردیانی
کربلای پنج در #شلمچه آسمانی شد....
روحش شاد و یادش گرامی باد...
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
یادی از پنج ضلعی و دریادلانش
🥀 قبل از عملیات کربلای چهار و پنج از دزفول باگردان آمدیم موقعیت شهید اوجاقلو
یه بیست روز مانده به عملیات، ظهری نشسته بودیم چادر ارکان که یه جوان سیه چرده بسیار باصفا جلو چادر ظاهر شدند و سراغ منو گرفتند....
🎍شهید مجید طایفه یونسی سؤال کردند: چیکار داری برادر؟
فرمود: منو دادند اینجا....
عرض کردم: برادرم کادر تکمیله، یه گردان دیگه تشریف ببرید...
فرمود به من دستور دادند بیآم اینجا، پس اینجا هم خواهم بود، حالا کادر هم نباشه یه تک تیرانداز میشم.
🥀 خلاصه بعد از کلی جر و بحث، قرار شد خدمتشان باشیم به عنوان پیک...
روز به روز شیفته اخلاق اش میشدیم، خاکی خاکی...
در آن سن و سال که حدود هفده سال داشت عارفی بود صد ساله
اعمال و رفتارش نشانگر خلوص و عیار بالایش بود.
🎍 غیر از امورات محوله جاری که به نحو احسن انجام میداد لحظه ای آرام و قرار نداشت ، جاروی چادر، شستن ظروف، واکس کفشهای برادران در نیمه شب...
حمامی در محوطه گردان داشتیم که مقصود از کسانی بود که برای تانکرش آب میآورد تا بچه ها صبح استفاده کنند و صدها کار دیگر
🎍 هیچ وقت بیکار نمیشد، یک ساعت قبل از نماز صبح هم بیدار میشد و با خدایش خلوت میکرد آنهم نه در چادر بلکه در تاریکی مطلق میرفت داخل نخلستان .
💐 خلاصه مقصود مردی بود تمام عیار که آنهم مرد خدا....
🎍 روزها به سرعت گذشت و رسیدیم به عملیات کربلای پنج در شلمچه...
اونروز بعد از صبحانه، با بچه ها خداحافظی کردم و رفتم جلسه توجیه و کارهای عملیات، تا اینکه شب زمانی برگشتم که کمپرسی ها آمده بودند که با نیرو سوار شویم و بریم خط برای عملیات ....
🎍 عده ای از مسئولین استان هم آمده بودند تا شب عملیات بچه ها را بدرقه کنند، همه بچه ها سوار شدند، آخر سر هم ماندیم من و مقصود و مجید، وقتی میخواستیم سوار شویم تا حرکت کنیم، یکی از مسئولین استان، به طرف ما آمد و روبوسی کردند و رو به مقصود کرد و گفت:
🥀 برادر التماس دعا دارم ما را هم دعا کنید از خدا برای ما هم توفیق شهادت بخواهید.
✅ مقصود لحظه ای درنگ کرد و با اون جذابیت خاص خودش فرمود:
🤔 حاج آقا حرفی ندارم، التماس دعا در اینجا مفهومی نداره!!
تا خط مقدم بیش از چند کیلومتر نمانده, سوارشین باهم بریم، توفیق از این بالاتر؟
حاج آقا بعدها حسرت این روزها را خواهید خورد توفیق الهی آمده دم درتان ....
🥀 ولی حاج آقا بعید میدانم در گرماگرم نبرد و عشق و عاشقی یادمان باشد، قول نمیدهم که بد قول شوم
یا علی
پ.ن: حقیقتا باید شهید بشوی تا به مقام شهادت برسی ....
✅ عده ای تا چند کیلومتری خط میآمدند، ولی لیاقت نداشتند حتی تا لب خط بیآیند، ولی اکنون خیلی از آنها سهم خود را از انقلاب برداشته اند و دستشان در بیت المال است .
✍بازمانده
#شهید_مقصود_صدری_انور
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
رزمندگان عزیز توجه فرمایند:
🌹 به اطلاع رزمندگان عزیز دوران دفاع مقدس میرساند که با کمال تاسف جوان متدین و پاک؛ حجت صارمی تنها پسر رزمنده و فرمانده دلاور دوران دفاع مقدس و مسئول تفحص شهدای جنگ تحمیلی سپاه عاشورا #حاج_رحیم_صارمی دار فانی را وداع گفت و خانواده و دوستان خود را داغدار نمود این مصیبت را به خانواده معظم آن مرحوم تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال علو درجات آن جوان پاک و مومن و هم چنین صبر جمیل برای باز ماندگانش را مسئلت داریم.
هدیه به روح پاک و مطهرش فاتحه مع الصلوات
#حاج_رحیم_صارمی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
4_5951907529234581164.wav
43.67M
اذان ملکوتی بسیجی شهید محمدعلی آسایش جاوید
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
از شهدا یاد بگیریم
#سردار_شهید_رحمت_الله_اوهانی
✒️ زندگانی این مرد بزرگ، چون سایر شهدا سراسر اخلاق و رفتار خداپسندانه بود . الگوی یک شیعه ی راستین بود .
مرد میدان نبرد و تن اش میلرزید وقتی با محرومی مواجه میشد .
رحمت، تکیه کلامش این بود: در خدمت بندگان الله بودن، بزرگترین عبادت است .
✒️ هر جا میرفتیم، اولین کارش شناسائی محرومان آن منطقه بود، عشایر و ... ،
در تقلا و تلاش بود که مشکلات رفاهی آنان را مرتفع کند، اغراق نخواهد بود که عرض کنم شاید بیش از دو سوم حقوق خود را صرف این کار میکرد .
روستازاده ای که عارف کامل بود، وقتی مشکل محرومان را حل میکرد، میگفت: عملیات فتح المبین بود با رمز یا مولا علی علیه السلام .
رحمت الله اوهانی در عملیات کربلای چهار به دیدار یار شتافت .
سلام بر تمامی شهدا, دراین روزهای عزا .
التماس دعا
بازمانده
#شهید_رحمتالله_اوهانی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
مادر گفت:
هر کجا
هستی باش!
اما کاش …
نه جز اینم
آرزویی نیست
هر کجا
هستی باش،
اما "باش"!
اما:
اون پیشونی بند،
اون اورکت،
اون بند ساک رو دوش پسره،
اون پرچم،
اون دست پوشیده در چادر که پسرک رو پیچونده به خودش،
اون دلی که زیر چادر داره مثل سیر و سرکه می جوشه،
اون قطار سرنوشت که پنجره هاش پیداست...
یا خدا....
#اعزام_به_جبهه
#راهآهن_تبریز
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
سردار #شهید_رحمتالله_اوهانی و ایام فاطمیه
✒️ روز جمعه بود، بعد از دعای ندبه، پیام فرستاده بود که قبل از نماز ظهر بیا ببینمت ....
کارهامو ردیف کردم و قبل از نماز خدمتشان رسیدم ...
چند دقیقه ای برای اذان ظهر مانده بود, با هم رفتیم نماز جماعت....
بعد از نماز، فرمودند: نفری یه پرس غذا برداریم و بریم نخلستان هم باهم نهار بخوریم و هم کمی صحبت کنیم .
از مقر که جدا شدیم، صلوات خاصه حضرت زهرای مرضیه را زمزمه میکرد.
رسیدم کنار نهر کوچکی فرمودند: همین جا خوب است زیاد دور نشویم ....
بازم همون ذکر بر لبانشان جاری بود همراه با اشک .....
نفهمیدم نهار را چطور خوردیم، چون یه ریز اشک چشمانش جاری بود ....
یهو عرض کردم داداش چی شده؟! هنوز یه ماه به ایام فاطمیه مونده ...
فدای اشکات بشم چیزی شده؟
یه نگاه عجیبی کردند و خیلی حزین فرمودند:
« گریه بر مادر پهلو شکسته را خیلی دوست دارم، ایام فاطمیه برام خیلی با ارزش است، ای کاش تمامی روزهای سال را به نام حضرت مادر نام می نهادند ...
شاید امسال فاطمیه نباشم، ولی سال گذشته ایام فاطمیه، به ............ قول داده بودم که باز خدمتشان برسم،
از دیشب خیلی داغونم که چرا برایشان قول دادم .....»
حرفشون رو قطع کردم و گفتم: رحمت جان! این که ناراحتی نداره، ان شاءالله که خودت این ایامو درک میکنی، اگه نباشی و برسی خدمت حضرت مادر، نگرانی نداره، آدرس بده من به نیابت خدمتشان میرسم .....
تا اینو گفتم خوشحال شد ... فرمود: قولِ قول ؟
عرض کردم: قول مردانه
کمی آرام گرفت و فرمود: آدرس را مینویسم شب برات میآورم ....
گفتم: اگر زنده بودم، به روی چشششم .....
لبخندی زد و فرمود: خواهی بود ...
برگشتیم اجاقلو و تو راه باز صلوات خاصه حضرت مادر را زمزمه میکرد ...
🌹 یک هفته بعد، حضرت مادر آمده بود پیشوازش تا با خود ببرد خیمه سالار شهیدان ....
رحمت یک ماه قبل از ایام فاطمیه آسمانی شد
قول اش را عمل کردم ... هر آنچه بود عملی شد .... اما در میان آن خانواده ی عشایر، دختری بود که بیشتر از همه برای شهادت رحمت گریه میکرد ..
و چندین بار با گریه و زاری میگفت: بدون عمو رحمت، مگر میشود زندگی کرد .....
🏴 آری سردار اوهانی، به خاطر حضرت مادر، خیلی اعمال انجام میداد و میگفت: بگذار نام حضرت مادر بر زبانها جاری شود .
✍بازمانده
#بازمانده؛ یادگار سنگرهای فاطمی
#شهید_رحمتالله_اوهانی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
عادت ماست
که با اهل وفا
یار شویم
رشته ی زلف
بگیریم و
وفادار شویم...
پ:ن : از راست شهید حبیب هاتف و شهید احد مقیمی
#در_لحظات_افطار_و_استجابت_دعا_رشته_زلف_ما_را_نیز_بگیرید
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
4_5951907529234581164.wav
43.67M
اذان ملکوتی بسیجی شهید محمدعلی آسایش جاوید
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
حجاب دل سحرگه خرق شد با نور رحمانی
لبالب شد سبوی چشم از صهبای سبحانی
بنازم عاشقی کز جلوه سیمای گلگون
دل شب، طور خونین شلمچه گشت نورانی
ید بیضا مسجل کرد گر اعجاز موسی را
رخ حمرای غواصان بود اعجاز انسانی
بیا، با دیده دل قتلگاه عاشقان بنگر
ز داغ سینه شان شد سینه اروند طوفانی
همای جان چنان از تن به اوج لامکان پرید
به خلوتگاه او کرد عاقبت معراج روحانی
اگر اسکندر اندر جستجوی آب شد عمری
تو در دم یافتی سرچشمه دریای حیوانی
ترا اندر فنا باشد بقای جاودان زیرا
و یبقی وجه ربک کل شی غیره فانی
فروغ محفل پروین قدس خسته دل اینک
به سر ره برده بر سر منزل والای عرفانی
✍ شاعر: صمد قاسمپور
پ.ن: غواص شهید حبیب هاتف
رزمنده و عکاس دفاع مقدس حاج بهزاد پروین قدس
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
🌹 سیره ی شهدا (۱)
بسم الله
حمد بی حد و مدح بی عدم، مر خدایی را که ایاک نعبد هست تا مشرف شویم بر صراط مستقیم....
سخن آغاز بنمایم به نظمی نو، به چنگی خوش، به آهنگی که یک رنگی در او پیداست، دمی اندیشه کن، بنگر! چو اینجا معبد هستی است و این معبد تماشائی، و من هم زاده ی عشقم، که این حالا شیدائی است.
با شهید والامقام، عارف عامل، اسماعیل نادری همراه میشویم تا در مقابل درس بندگیاش زانوی تعلم بر زمین زده و تلمذ کنیم طی طریق عشق و عاشقی را .
دوستان عزیزم! ماها که عاشق شهدا هستیم، باید و باید در سیره ی آنان غواصی کرده و در گرانبهای بندگی را بیآبیم که حقیقتا راه رستگاری و عاقبت بخیری است .
چون مجال شرح و... نیست، مجمل کنم حدیث بی کران را .
۱- اسماعیل نسبت به ولایت سخت متعصب بود، میفرمود به والله امروز امر ولی فقیه امر حضرت حجت عج است، آنان که امروز در مسیر ولایت نیستند، یقینا در ظهور حضرت صاحب، مثل خوارج خواهند بود .
۲- هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشد، همون لحظه سجده ی شکری میکرد که عمری دوباره ارزانیش کرده اند .
سپس اولین کارش بعد از وضو، سلام و صبح بخیر بود برای حضرت حجت ابن الحسن العسکری، مهدی موعود عجل الله تعالی شریف...
میفرمود: بی ادبی از این بالاتر که صبح به همه سلام میدهیم صبح بخیر بگوئیم و امام معصوم زمان را از قلم بیندازیم .
۳- اسماعیل زمانی فارغ از کار و تلاش و... بود که در خواب بود وگرنه یا در حال تدریس بود، یا کار در واحد، یا مطالعه، یا شستن ظروف، یا جارو کردن سنگر، یا تلاوت قرآن و زمزمه ی مناجات و ادعیه و.... اصلا اسماعیل زمان هدر شده نداشت .
۴- اسماعیل مأنوس بود با کلام وحی، حداقل روزی یک جزء قرآن تلاوت میکرد و دفترچه ای داشت که از موارد تلاوت شده فیش برداری میکرد .
۵- اسماعیل متنفر بود از غیبت، نه اینکه غیبت نمیکرد نه، اینکه از بدیهیات بود برای اسماعیل، از کسانی که غیبت میکردند سخت می رنجید، هیچ دوستی جرأت غیبت کردن در محضر اسماعیل را نداشت .
۶- اسماعیل بسیار بسیار ساده زیست بود، در عین حال بسیار شیک پوش و منظم و....
۷- اسماعیل کم حرف و پر عمل بود، اصلا اعمال اسماعیل با دوستان صحبت میکردند نه خود اسماعیل .
۸- اسماعیل با دنیا چنان معامله ای کرده بود که دنیا هم حساب دستش آمده بود که دوروبر اسماعیل نباید بپلکه.
۹- اسماعیل مرد میدان بود، دنبال عرفان نظری نمیرفت،بلکه با عرفان عملی خود را محبوب یار کرده بود...
میفرمود: خیلی موارد هست که رفتنی است نه گفتنی، نمیدانم کتاب عرفان و بیان منازل و... چه صیغه ایست، مگر میشود کلاس عشق و عاشقی گذاشت و تدریس کرد؟! فقط باید رفت.
سرانجام این سرتاپا عاشق مخلص در عملیات بدر در کنار سردار سرلشکر آقا مهدی باکری به دیدار محبوب خود شتافت و عند ربهم شد .
✍بازمانده
#شهید_اسماعیل_نادری
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
سکاندار قایق شهید آقا مهدی باکری
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@bicimchi1