بخشی از نامه عاشقانه شهید «علیرضا اشرف گنجویی» به همسرش
ملیحه جان! الان پنج روز است که از هم جدا شدیم. اما خود میدانی چقدر برایم سخت گذشته. باور کن گاهی اوقات فکر میکنم اگر به رضای خداوند متعال فکر نمیکردم، چگونه میتوانستم دوری از عشق جاودانهام ملیحه را تحمل کنم. امیدوارم خداوند به ما توفیق عمل برای یاری دینش عنایت فرماید.
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامتی وفرج #قائم آل محمد،سلامتی وطول عمرنائب برحقش حضرت امام #خامنه_ای وسلامتی و نصرت #سربازان گمنام امام زمان و #مدافعان حرم ورزمندگان وشادی روح شهدا
#صلوات📿📿
#بأمان_الله_يا_شهيد_الله
@bicimchi1
بیسیمچی
سلامتی وفرج #قائم آل محمد،سلامتی وطول عمرنائب برحقش حضرت امام #خامنه_ای وسلامتی و نصرت #سربازان گمنا
قله «جاسوسان» در ارتفاعات مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدتها به محل شرارت گروهکهای ضدانقلاب و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال 90 جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت بهعهده یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به تیپ ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد.
طی این عملیات که در شهریور سال 90 انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سختترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در 13 شهریور سال 90، 13 نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با عناصر پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
#یادش_کنید_با_ذکر_صلوات
@bicimchi1
بیسیمچی
نمایی که پیش رو دارید، در تابستان ۱۳۶۱ شمسی و در شهرستان «ابهر» ۹۰ کیلومتری «زنجان» به ثبت رسیده است..
«سعید حاجیخانی» نوجوان کم سن و سالی را با دوربینش شکار کرده است که برای راضی کردن مسئولانِ سپاه ناحیهی«ابهر» برای اعزامش به جبهه، به پهنای صورت اشک میریزد نوجوان «احمد امینی» نام دارد و در زمانِ گرفته شدن این عکس، گریه و التماسهایش نتوانست سردار «داوود فرخزاد» نفر دوم از چپ فرماندهی وقت سپاه «ابهر» را راضی کند «احمد امینی» کمی در سالهای بعد، ۱۱ مرتبه به جبهه اعزام شد و در مناطق عملیاتی «مجنون»، «شلمچه» و «فاو» دچار مصدومیت و جانبازی شد..
نوجوان بسیجی «احمد امینی»
محوطه ساختمان بسیج در«ابهر» تابستان ۱۳۶۱
عکاس: سعید حاجی خانی
@bicimchi1
بیسیمچی
#از_موج_تا_اوج
دوباره منو سفت بستن به تخت
گمونم دوباره حالم بد شده
گمونم دوباره تو فکر و خیال
یه خمپاره از تو سرم رد شده
دوباره یادم رفته اینجا کجاست
دوباره اتاقم شده سنگرم
دارن بچه ها رو درو میکنن
صدای بیسیم پر شده تو سرم
یه وقتایی یادم میره جنگ نیست
صدام اوج میگیره بعضی شبا
یه وقتایی خیلی حالم بد میشه
منو موج میگیره بعضی شبا
یه میدون مینه روی تخت من
منور زدن مارو پیدا کنن
باید از تو میدون یه راه وا کنم
باید دستامو از رو تخت وا کنن
یه وقتایی روزامو گم میکنم
یه روزایی یادم میره زنده ام
تو دنیای من جنگ میشه هنوز
تا وقتی نفس هست رزمنده ام
یه وقتایی تو خاطره ها هنوز
تو کارون دارم آبتنی میکنم
خودم که یادم نیست اما میگن
یه وقتا فقط خودزنی میکنم
یه وقتایی یادم میره جنگ نیست
صدام اوج میگیره بعضی شبا
یه وقتایی خیلی حالم بد میشه
منو موج میگیره بعضی شبا
یه میدون مینه روی تخت من
منور زدن مارو پیدا کنن
باید از تو میدون یه راه وا کنم
باید دستامو از رو تخت وا کنن
@bicimchi1
بیسیمچی
#بوسه_آخر
می روی، اما نمی پرسم ز خويش
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟
بوسه می بخشم، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه را معبود كيست؟
آه، آري، اين منم، اما چه سود
او كه در من بود، ديگر نيست، نيست
مي خروشم زير لب، ديوانه وار
او كه در من بود، آخر كيست؟ كيست؟
پ.ن: آخرین بوسه مادر بر گونه فرزندش
#شهید_محمدتقی_پورشعبان
#شب_بخیــــر
@bicimchi1
⚘💠 اعمال روز مباهله
🔹روز بیست و چهارم ذی الحجه بنابر مشهور روزی است که مباهله حضرت رسول با مسیحیان نجران در آن اتفاق افتاده است و نیز در این روز بود که حضرت امیرالمؤمنین در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد و آیه «انما ولیّکم الله...» در شأن ايشان نازل شد.
🌸 در این روز چند عمل وارد شده است:
1️⃣ غسل
2️⃣ روزه
3️⃣ دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت
و کیفیت و ثواب
4️⃣ خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است؛
5️⃣ بخواند دعایی را که شیخ و سید روایت کرده اند
بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اول آن «الحمدلله رب العالمین» است
همچنین صدقه دادن به فقرا بعنوان پیروی از امیر المومنین علیه السلام و زیارت ایشان و بهتر است در این روز زیارت جامعه خوانده شود
#مفاتیحالجنان
@bicimchi1
#رهبر_انقلاب :
ﺁﻥ #ﻋﺰﺗﯽ، #ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ_ﺑﻪ_ﻧﻔﺴﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ #ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﻪﯼ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻣﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺁﻥ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺷﮕﻔﺖﺍﻧﮕﯿﺰ -ﯾﻌﻨﯽ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ﻭ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ #ﺗﻬﺎﺟﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺷﻤﻦ- ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﺑﺰﻧﺪ، ﺁﻥ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ، ﺁﻥﺧﺼﻠﺘﻬﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ #ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﺳﺖ.
۱۳۸۸/۶/۲۴
#دفاع_مقدس
@bicimchi1
با سلام خدمت مخاطبان گرامی کانال بیسیم چی.
ما را در اینستاگرام به آدرس ذیل دنبال بفرمایید:
bicimchi_bicimchi
با سپاس فراوان از همراهی شما عزیزان
بیسیم چی
https://eitaa.com/bicimchi1
بیسیمچی
خواستم در باره درد و رنج جانبازان بنویسم مانده ام کدام دردشان را بیان کنم؟!
جاماندن از قافله #شهدا را،
تاب نیاوردن را،
زجر کشیدن اطرافیان را،
دردهای پی در پی را،
فراموش شدنشان را،
بغض های سنگینشان را
و یا نگاههای سنگین بعضی از آدمها را؟!
از کدام جانباز بگویم؟!
از #جانبازان_شیمیایی با آن
سرفه های درد آلودشان،
عفونت های مکررشان،
زخمهای تاولشان،
چشم های پرخونشان،
خلطه های خونیشان،
یا از همنشینی با کپسولهای اکسیژنشان؟!
از #جانبازان_قطع_نخاعی بگویم؟!
از زخمهای بسترشان،
همنشینی با ویلچرشان،
سکوت سنگینشان
و درد پنهانشان؟!
از #جانبازان_اعصاب_و_روان بگویم؟!
از آنهایی که روی خود را با سیلی سرخ می کنند،
از سردردهای سرسام آورشان،
از ترس فرزندانشان،
از بهت همسرشان،
یا از نگاه بعضی ها به آنها بعنوان موجی؟!
از #جانبازان_نابینا بگویم؟!
از مظلومیتشان،
تاریکی شان،
از غربتشان...
از #قطع_عضویها بگویم؟!
یا از تیر و ترکش خورده ها؟!
یا از جانبازانی بگویم که سالهاست در انتظار نوبت کمیسیون تشخیص جانبازی هستند؟!
یا از آنهائی که سالهاست به جرم نداشتن صورت سانحه و مدرک بالینی همزمان باید خود و خانواده آنها بسوزند و بسازند؟!
از کمرنگ شدن اعتبارات درمانی جانبازان بگویم یا از عدم حمایت درمانی درست؟!
باید از همه اینها گذشت زیرا جانبازان و خانواده های آنها با این دردها و رنجها کاملا آگاه هستند ولی باید به یک چیز اعتراف کنم که امنیت تمامیت امروز من و کشورم مرهون ایثارگری و صبوری این جانبازان است اینچنین است که زبان قاصر و قلم ناتوان از بیان عظمت شماست و با تمام وجود سر تعظیم فرود می آورم به اینهمه غیرت، و دلاوری و از خداوند متعال برای همه جانبازان چه با درصد چه بدون درصد آرزوی سعادت و سلامتی خواستارم...
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار...
نوشته: اینستاگرام حاج حسن نقاش زاده
جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس
@bicimchi1
بیسیمچی
خانواده مان نمی دانستند که او فرمانده لشکر ۲۷ است...
فاطمه چراغی خواهر سردار شهید رضا چراغی می گوید:
روز سوم شهادتش، شهید ممقانی خانه مان آمد و به مادرم گفت: می دانی که پسرت چه مسئولیتی داشت؟
مادرم گفت: پاسدار ساده بود
گفت: او آنقدر فروتن بود که چیزی به شما نگفت او #فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود...
هم مادرم و هم ما تعجب کرده بودیم هر چند برادرانم از برگه ماموریتش، فهمیده بودند که او مسئولیت مهمی در جبهه دارد، اما بعد از #شهادتش فهمیدند که فرمانده لشکر است این یکی از کارهای فراموش نشدنی برادرم بود که همیشه در ذهنم مانده است...
#لشگر٢٧محمدرسولالله
#شهیدرضاچراغی
@bicimchi1