امروز یک پارت داریم چون دیروز خونه نبودم نشد تایپ کنم😁🤦♀
https://harfeto.timefriend.net/16557062152655
♥️"وحید رهبانی"♥️
امروز یک پارت داریم چون دیروز خونه نبودم نشد تایپ کنم😁🤦♀ https://harfeto.timefriend.net/1655706215
یک نفر حرف قشنگی زد شما فکر کنید توی گاندو ۳ هم شهید شده باشه البته خدانکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
🥀رمان :#گاندو3🥀
🥀پارت :#نود_ششم🥀
ستاره : با دستور آقای عبدی منو بردن بیمارستان
داوود: آقا ستاره خانم اومد
ستاره: بگو بیاد
داوود : چشم
_
ستاره :بله آقا
عبدی : به اتاق رسول اشاره کردم
ببین تو داشتی با همچنین آدمایی کار میکردی که به رسول و محمد رحم نداشتن
ستاره :😔😔😔😔😔
آقا میشه آقا محمد ببینم لطفا 🙏
عبدی : دیگه هیچ کس نمیتونه محمد ببینه 😔☺️
ستاره : چرا اقا😐تروخدا فقط یک بار😭
عبدی : نمیشه محمد نیست
ستاره: آقا ولی خودم شنیدم که آقا محمد هم زخمی شده 😭💔خاهش میکنم فقط یک لحظه
عبدی : (با صدای بلند تر گفتم ) محمد شهید شد دیگه نیست 😭💔
ستاره : شوخی میکنید دیگه آقا محمد زنده هست
عبدی :من چرا باید سر جون عزیز ترین مامورم که جایی پسرم بود شوخی کنم😡کاملا جدی هستم محمد شهید شده😭
ستاره :یعنی الان اینجا نیست
عبدی : سرد خونه هست💔
ستاه: پس میشه دیدش تروخدا فقط یک لحظه 😭😭💔
خواهش میکنم التماس میکنم فقط یک لحظه 😭😭😭😭💔
تروخداااااا😭😭💔
عبدی : بیا بریم سرد خونه شاید اجازه دادن
ستاره: چشم🤩
__________
(مریم زنگ میزنه مادر عطیه بیاد بیمارستان )
زهرا(مادر عطیه ) : سلام عزیز سلام بچه ها عطیه خوبه
عزیز: سلام زهرا خانم خوبه اتاق عمله
زهرا: خداروشکر محمد کجاست
مریم : محمد هم همین اطرافه😬
زهرا : خیلیم خوب ☺️
________
مریم: بلاخره دکتر بیرون اومد
زهرا : حالش چطوره
دکتر : خداروشکر هردو سالم هستند ☺️😍
عزیز : خدایا شکرت🙏😭(توی دلش میگه ) : شکرت که یادگاری محمد ازم نگرفتی
مریم : عطیه بیهوش بود بردن توی یک اتاق تا بهوش بیاد
____________
ستاره : رفتیم سرد خونه کلی اصرار کردیم که بزارن ببینمش
مسؤل سردخونه : فقط زود اجازه ندارم بزارم کسی مرده ببینه
ستاره: چشم😢
ستاره : یک دریچه بود باز کردن یک تخت کشیدن بیرون
یک کاور مشکی باز کردن یک کاور سفید شفاف بود
ستاره : میشه ببینمش ؟
مسول: بله میشه .....صبر کنید ببینم 😳
خدایا چی شده😳😳😳
برید بیرون لطفا بگید مسؤل و دکتر این بخش هم بیان
عبدی : چی شده
مسؤل: برید فقط 😬
عبدی :چشم 😢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این ناشناس پارت قبل هست ولی همینجا نظر بدید برای این پارت 😂
https://harfeto.timefriend.net/16557062152655
♥️"وحید رهبانی"♥️
خب محمد زنده شد 😂
😂چاره ای دیگه نداشتم نمیزارید آدم هر کاری میخواد بکنه 😐
♥️"وحید رهبانی"♥️
این ناشناس پارت قبل هست ولی همینجا نظر بدید برای این پارت 😂 https://harfeto.timefriend.net/16557062
اها راستی یک اسم خیلی قشنگ برای پسرش بگید
♥️"وحید رهبانی"♥️
اها راستی یک اسم خیلی قشنگ برای پسرش بگید
من به نظرم علی خوبه
♥️"وحید رهبانی"♥️
😂
من دوست داشتم محمد شهید کنم بعد چند سال بگذره یهو پسرش بره جای اون توی سایت و اینا 😂
♥️"وحید رهبانی"♥️
من دوست داشتم محمد شهید کنم بعد چند سال بگذره یهو پسرش بره جای اون توی سایت و اینا 😂
و یه بار توی رول چهارم این کارو کردم 😂
♥️"وحید رهبانی"♥️
و یه بار توی رول چهارم این کارو کردم 😂
ولی به نظرم همشون شهید شن بعد جای همشون پسر هاشون بیان
♥️"وحید رهبانی"♥️
این ناشناس پارت قبل هست ولی همینجا نظر بدید برای این پارت 😂 https://harfeto.timefriend.net/16557062
چون سوال کرده بودید توی ناشناس خوندن رمان بدون عضویت حرام هست حتما عضو بشید