eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
622 ویدیو
594 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir ارتباط با مدیر کانال و خرید آثار: @nasrollahabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻نفوذ حلقه ماساچوستی‌ها بر ارکان حیاتی کشور 🔴دار و دسته ماساچوستی‌ها/2 ✳️به مناسبت شانزدهم آذر؛ روز دانشجو 🔹«ماساچوستی‌های دوره حکومت پهلوی دوم، بخشی از جوانان وابسته به دولت بودند که برای تحصیل به امریکا و بعضی از کشورهای دیگر فرستاده شده بودند و اغلب آنهایی که به امریکا رفتند، در مثل ، ، ، ام.آی.تی و دیگر دانشگاه‌ها تحصیل کرده بودند. این عده در زمانی که و بعد سفیر ایران در امریکا بودند، مورد توجه آنها قرار گرفتند و اغلب آنها یا به سازمان‌های فراماسونری امریکا مربوط شدند یا توسط شناسایی و در اختیار دولتمردان امریکا قرار گرفتند. این عده بعد از برگشت به ایران بر تمام ارکان حیاتی کشور تا انقلاب اسلامی سیطره داشتند. 🔸رهبران اولیه این گروه که بعدها به « » یا گروه «کت سه چاکی‌ها» معروف شدند، و بعد از او منوچهرکلالی و امیرعباس هویدا بودند. هسته تمرکز ماساچوستی‌ها در و سپس در و بود. اگرچه وجه تسمیه گروه ماساچوستی‌ها به خاطر تحصیلات عده‌ای از آنها در ایالت ماساچوست امریکا است ولی بعدها ماساچوستی‌ها به طیف وسیعی از کارگزاران و روشنفکران وابسته به حکومت پهلوی اطلاق می‌شد که از نظر دیوانسالاری با اداره کشور به سبک امریکایی‌ها و از نظر اجتماعی با اصلاحات امریکایی و از نظر سیاسی با علم سیاست امریکایی و پیوند آن با اقتصاد موافق بودند. 🔹ماساچوستی‌ها اولین نسل ایران بعد از کودتای 28مرداد می‌باشند. در خاطرات خود می‌گوید: این داستان را باید برایتان بگویم چون برای تاریخ ایران خیلی مهم است. بعد از این که نخست‌وزیرهایی که مال دوره رضاشاه و حتی دوره قاجاریه بودند دانه دانه رفتند کنار، یک دفعه ورق برگشت و حسنعلی منصور پسر منصورالملک که یک نسل جوان‌تر بود آمد سرکار با یک عده از وزرایی که اصلاً تحصیلاتشان یک جور دیگر بود. مثلاً ... این گروه جدیدی که با منصور آمدند اسمش را کم‌کم گذاشتند ماساچوستی‌ها، که حتی آن‌هایی که در ماساچوست نبودند ادعا کردند که در ماساچوست درس خوانده‌اند. یعنی هاروارد، ام.آی.تی و این جور جاها که مراکز بزرگ علمی امریکاست و من اصلاً با این مخالف بودم. شدیداً مخالف بودم. خیلی از این‌ها دوستان من هم بودند ولی من به آن‌ها انتقاد می‌کردم. یک روز در حضور شاه یک صحبتی پیش آمد من گفتم که این خیلی اسباب تأسف است که این افراد واقعاً فرهنگ ایران را نمی‌شناسند، حتی اگر نیت درست هم دارند تصمیم‌گیری درست نیست. گفت یعنی چه؟ مقصودت چیست؟ گفتم بنده اولین ایرانی هستم که وارد دانشگاه ام.آی.تی شدم. اولین ایرانی هستم که از دانشگاه هاروارد دکترا دارم. به همین جهت بنده باید اولین ماساچوستی باشم ولی دارند پدر ایران را درمی‌آورند... شاه خندید. یعنی من یک موضعی داشتم که بر ضد آب شنا می‌کردم و به همین جهت بود که سازمان امنیت من را یک عامل خیلی نارحت‌کننده‌ای می‌دانست!! 🔸عبدالمجید مجیدی یکی از ارکان اساسی سازمان برنامه رژیم پهلوی و یکی از اعضای گروه ماساچوستی‌ها در خاطرات خود اگرچه اسم گروه ماساچوستی‌ها را نمی‌برد ولی هسته اولیه این گروه در سازمان برنامه و سپس در کانون مترقی و را انکار نمی‌کند. او می‌گوید: 🔹در سازمان برنامه ما یک دسته مشخصی که منافع خاصی داشته باشیم نبودیم ولی گروهی بودیم که قدیمی‌های سازمان برنامه خودشان را با ما مشخص می‌دانستند. یعنی خودشان را از ما جدا می‌دانستند. آنهایی که در زمان و هدایت آمدند به سازمان برنامه تازه‌واردین سازمان برنامه بودند که با قدیمی‌ها فرق داشتند... ما یک گروهی داشتیم که با هم بودیم یعنی حتی خارج از سازمان برنامه ما یک گروهی بودیم که همدیگر را خیلی پشتیبانی و کمک می‌کردیم. من دبیر آن گروه بودم. خارج از سازمان برنامه هر هفته خانه یکی جمع می‌شدیم. کسانی که بودیم در آن موقع عبارت بودند از: منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، غلامرضا مقدم، جواد منصور، سیروس سمیعی، حسین کاظم‌زاده، احمد ضیایی، علینقی فرمانفرماییان، سیروس غنی، فتح‌الله ستوده، جواد وفا، کریم پاشابهادری، هوشنگ پیرنظر. چند نفر هم خارج از گروه ما بودند... ما یک طبع و ماهیت سیاسی قوی داشتیم... و بیشتر فکر می‌کردیم گروهی هستیم که باید به همدیگر کمک کنیم با این هدف که بتوانیم جامعه خوبی در ایران به وجود بیاوریم. (مقاله «ماساچوستی‌ها» از راه می‌رسند!! »، فصلنامه تخصصی 15خرداد ش44-43، ص200-198) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
آشنایی با «جریان حجاب‌زدایی» در ایران پرونده ویژه بنیاد تاریخ‌پژوهی به‌مناسبت مطالبات مردمی پیرامون حجاب/1 🔹شاه دیرزمانی بود که برای پیاده کردن نقشه و برنامه حجاب زدایی و اجرای تز برهنگی با مردم ایران درگیر بود و می توان گفت بخش مهمی از اندیشه او را به سوی خود کشانده بود. او بر این باور بود که یکی از شیوه های رویارویی با اسلام و ارزش های اسلامی، رواج فرهنگ برهنگی و بی بند و باری است. از این رو سالیان درازی تلاش کرد با چراغ خاموش و شیوه نرم و نادیدنی و بی سر و صدا ملت ایران را ناخودآگاه به سوی بی بند و باری، بی حجابی و برهنگی بکشاند لیکن در بیش‌تر موارد نقشه های او برملا شد... 🔸کارپردازان رژیم شاه از هر فرصت و مناسبتی برای پیاده کردن سیاست بی حجابی بهره می گرفتند، حتی در مراسم تشکیل شرکت تعاونی تلاش می کردند دختران دانش آموز را به گونه ای فریب کارانه و ناآگاهانه به برداشتن چادر وادارند و زشتی و رسوایی بی حجابی را کاهش دهند لیکن با مخالفت و سرسختی دانش آموزان رو به رو شدند و نقشه شان نقش بر آب شد. گزارش ساواک در این مورد چنین است: 🔹... ساعت 16:00 روز 51.12.14 بنا به دعوت آگهی از طرف در حدود 32 نفر از دختران دانش آموز دبیرستان پروین اعتصامی و 52 نفر از محصلین دبیرستان های این شهرستان در حالی که به وسیله یک نفر سرپرست از اداره آموزش و پرورش هدایت می گردیدند در سالن شیر و خورشید با حضور آقایان فرماندار، موحدی ریاست سازمان تعاون و ولی الله دالایی ریاست اداره تعاون و امور روستاها اجتماع نموده و... در خاتمه اضافه کرد چون عکاس می خواهد عکس بگیرد و عکس ها به مرکز فرستاده می شود از دختر خانم ها تقاضا می شود که چادر خود را بردارند که توجهی نشد. به خانم قیاثی سرپرست آنها گفته شد ایشان اظهار داشت من نمی توانم بگویم میل خودشان است. از آن گذشته پدر و مادر دخترها نمی دانند که بچه هایشان کجا است. ممکن است که ایراد بگیرند... 🔸مأموران رژیم در راه اجرای «منویات ملوکانه»!! مدارس اسلامی را زیر فشار گذاشتند که دانش آموزان دختر آن مدارس، بی چادر در سر کلاس حاضر شوند و بر آن بودند معلم مرد به آن مدارس بفرستند و بدین گونه زمینه برای حجاب زدایی گام به گام فراهم شود. لیکن واکنش تندی که از سوی مسئولان مدارس اسلامی و خانواده دانش آموزان و عموم مردم بروز کرد دست اندرکاران آموزش و پرورش و مقامات ساواک را به پریشانی و سردرگمی کشانید و گوشه ای از دشمنی آنها با را نشان داد. ساواک پیرامون این جریان چنین گزارش داده است: 🔹... به دنبال دستور آقای نبوی مدیر کل آموزش و پرورش استان تهران دایر بر بی چادر حاضر شدن دختران در مدارس اسلامی، غوغایی در بین متعصبین مذهبی به راه افتاده و یک عده به نبوی فحاشی می کنند و می گویند او چادر دختری را پاره کرده است. بعضی ها می گویند وزیر آموزش و پرورش است و این دستور از طرف بهائیان صادر شده و یک دسته مخالف شاهنشاه آریامهر نیز این دستور را از ناحیه مقامات عالیه کشور می دانند و به طور کلی مستمسک خوبی برای تبلیغ بر علیه دولت به دست مخالفین افتاده و سرپرست جامعه تعلیمات اسلامی به نام شیخ هم هر جایی که می نشیند در این زمینه داد سخن می دهد و بر میزان محبوبیت خود در حمایت از دین میان مخالفین افزوده و نسبت به مقامات دولتی اهانت می کند. 🔸نظریه شنبه: مقصر اصلی ایجاد این قبیل حوادث مقامات دولتی هستند زیرا در یک کشور، یک بام و دو هوا که نمی شود. مدارس یا باید دولتی باشد یا ملی و وجود در جوار این مدارس به معنی این است که مدارس دیگر غیراسلامی هستند و نتیجه اش این است که اغلب خرابکارها از دل این مدارس اسلامی سر بیرون آورده اند. دولت بایستی هر چه زودتر با پیش بینی های لازم جلوی این قبیل شیادان را بگیرد و آنها را به مردم معرفی کند. مدارس اسلامی چه مفهومی دارد. هر کس علاقمند به فرا گرفتن مسائل فقهی اسلامی است برود در های_علمیه تحصیل کند. به جای اینکه مسئولین بخواهند به این طریق چادر را از سر زنان بردارند بهتر است بگویند بایستی تمام زن های ایران از حجاب اسلامی استفاده کنند. حجاب اسلامی با چادر فرق دارد. چادری که سر و سینه و پاها و قسمت های دیگر بدن آشکار باشد حجاب اسلامی نیست و در هیچ یک از کشورهای اسلامی مانند [ناخوانا] چادر وجود ندارد. معنی حجاب اسلامی این است که زنان بایستی طوری لباس بپوشند که بدنشان معلوم نباشد و چنان چه دولت برای مدت معینی و در صورت امکان برای همیشه دستور بدهد که کلیه زنان بایستی جوری لباس بپوشند که بدنشان معلوم نباشد چادر هم خود به خود از بین می رود... منبع: نهضت امام خمینی، ج5، صص416-413 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید
آشنایی با «جریان حجاب‌زدایی» در ایران پرونده ویژه بنیاد تاریخ‌پژوهی به‌مناسبت روز دختر/1 🔹شاه دیرزمانی بود که برای پیاده کردن نقشه و برنامه حجاب زدایی و اجرای تز برهنگی با مردم ایران درگیر بود و می توان گفت بخش مهمی از اندیشه او را به سوی خود کشانده بود. او بر این باور بود که یکی از شیوه های رویارویی با اسلام و ارزش های اسلامی، رواج فرهنگ برهنگی و بی بند و باری است. از این رو سالیان درازی تلاش کرد با چراغ خاموش و شیوه نرم و نادیدنی و بی سر و صدا ملت ایران را ناخودآگاه به سوی بی بند و باری، بی حجابی و برهنگی بکشاند لیکن در بیش‌تر موارد نقشه های او برملا شد... 🔸کارپردازان رژیم شاه از هر فرصت و مناسبتی برای پیاده کردن سیاست بی حجابی بهره می گرفتند، حتی در مراسم تشکیل شرکت تعاونی تلاش می کردند دختران دانش آموز را به گونه ای فریب کارانه و ناآگاهانه به برداشتن چادر وادارند و زشتی و رسوایی بی حجابی را کاهش دهند لیکن با مخالفت و سرسختی دانش آموزان رو به رو شدند و نقشه شان نقش بر آب شد. گزارش ساواک در این مورد چنین است: 🔹... ساعت 16:00 روز 51.12.14 بنا به دعوت آگهی از طرف در حدود 32 نفر از دختران دانش آموز دبیرستان پروین اعتصامی و 52 نفر از محصلین دبیرستان های این شهرستان در حالی که به وسیله یک نفر سرپرست از اداره آموزش و پرورش هدایت می گردیدند در سالن شیر و خورشید با حضور آقایان فرماندار، موحدی ریاست سازمان تعاون و ولی الله دالایی ریاست اداره تعاون و امور روستاها اجتماع نموده و... در خاتمه اضافه کرد چون عکاس می خواهد عکس بگیرد و عکس ها به مرکز فرستاده می شود از دختر خانم ها تقاضا می شود که چادر خود را بردارند که توجهی نشد. به خانم قیاثی سرپرست آنها گفته شد ایشان اظهار داشت من نمی توانم بگویم میل خودشان است. از آن گذشته پدر و مادر دخترها نمی دانند که بچه هایشان کجا است. ممکن است که ایراد بگیرند... 🔸مأموران رژیم در راه اجرای «منویات ملوکانه»!! مدارس اسلامی را زیر فشار گذاشتند که دانش آموزان دختر آن مدارس، بی چادر در سر کلاس حاضر شوند و بر آن بودند معلم مرد به آن مدارس بفرستند و بدین گونه زمینه برای حجاب زدایی گام به گام فراهم شود. لیکن واکنش تندی که از سوی مسئولان مدارس اسلامی و خانواده دانش آموزان و عموم مردم بروز کرد دست اندرکاران آموزش و پرورش و مقامات ساواک را به پریشانی و سردرگمی کشانید و گوشه ای از دشمنی آنها با را نشان داد. ساواک پیرامون این جریان چنین گزارش داده است: 🔹... به دنبال دستور آقای نبوی مدیر کل آموزش و پرورش استان تهران دایر بر بی چادر حاضر شدن دختران در مدارس اسلامی، غوغایی در بین متعصبین مذهبی به راه افتاده و یک عده به نبوی فحاشی می کنند و می گویند او چادر دختری را پاره کرده است. بعضی ها می گویند وزیر آموزش و پرورش است و این دستور از طرف بهائیان صادر شده و یک دسته مخالف شاهنشاه آریامهر نیز این دستور را از ناحیه مقامات عالیه کشور می دانند و به طور کلی مستمسک خوبی برای تبلیغ بر علیه دولت به دست مخالفین افتاده و سرپرست جامعه تعلیمات اسلامی به نام شیخ هم هر جایی که می نشیند در این زمینه داد سخن می دهد و بر میزان محبوبیت خود در حمایت از دین میان مخالفین افزوده و نسبت به مقامات دولتی اهانت می کند. 🔸نظریه شنبه: مقصر اصلی ایجاد این قبیل حوادث مقامات دولتی هستند زیرا در یک کشور، یک بام و دو هوا که نمی شود. مدارس یا باید دولتی باشد یا ملی و وجود در جوار این مدارس به معنی این است که مدارس دیگر غیراسلامی هستند و نتیجه اش این است که اغلب خرابکارها از دل این مدارس اسلامی سر بیرون آورده اند. دولت بایستی هر چه زودتر با پیش بینی های لازم جلوی این قبیل شیادان را بگیرد و آنها را به مردم معرفی کند. مدارس اسلامی چه مفهومی دارد. هر کس علاقمند به فرا گرفتن مسائل فقهی اسلامی است برود در های_علمیه تحصیل کند. به جای اینکه مسئولین بخواهند به این طریق چادر را از سر زنان بردارند بهتر است بگویند بایستی تمام زن های ایران از حجاب اسلامی استفاده کنند. حجاب اسلامی با چادر فرق دارد. چادری که سر و سینه و پاها و قسمت های دیگر بدن آشکار باشد حجاب اسلامی نیست و در هیچ یک از کشورهای اسلامی مانند [ناخوانا] چادر وجود ندارد. معنی حجاب اسلامی این است که زنان بایستی طوری لباس بپوشند که بدنشان معلوم نباشد و چنان چه دولت برای مدت معینی و در صورت امکان برای همیشه دستور بدهد که کلیه زنان بایستی جوری لباس بپوشند که بدنشان معلوم نباشد چادر هم خود به خود از بین می رود... منبع: نهضت امام خمینی، ج5، صص416-413 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید
🔻نفوذ حلقه ماساچوستی‌ها بر ارکان حیاتی کشور 🔴دار و دسته ماساچوستی‌ها/2 ✳️به مناسبت شانزدهم آذر؛ روز دانشجو 🔹«ماساچوستی‌های دوره حکومت پهلوی دوم، بخشی از جوانان وابسته به دولت بودند که برای تحصیل به امریکا و بعضی از کشورهای دیگر فرستاده شده بودند و اغلب آن‌هایی که به امریکا رفتند، در مثل ، ، ، و دیگر دانشگاه‌ها تحصیل کرده بودند. این عده در زمانی که و بعد سفیر ایران در امریکا بودند، مورد توجه آن‌ها قرار گرفتند و اغلب آن‌ها یا به سازمان‌های فراماسونری امریکا مربوط شدند یا توسط شناسایی و در اختیار دولتمردان امریکا قرار گرفتند. این عده بعد از برگشت به ایران بر تمام ارکان حیاتی کشور تا انقلاب اسلامی سیطره داشتند. 🔸رهبران اولیه این گروه که بعدها به « » یا گروه «کت سه چاکی‌ها» معروف شدند، و بعد از او منوچهر کلالی و امیرعباس هویدا بودند. هسته تمرکز ماساچوستی‌ها در و سپس در و بود. اگرچه وجه تسمیه گروه ماساچوستی‌ها به خاطر تحصیلات عده‌ای از آن‌ها در ایالت ماساچوست امریکا است ولی بعدها ماساچوستی‌ها به طیف وسیعی از کارگزاران و روشنفکران وابسته به حکومت پهلوی اطلاق می‌شد که از نظر دیوانسالاری با اداره کشور به سبک امریکایی‌ها و از نظر اجتماعی با اصلاحات امریکایی و از نظر سیاسی با علم سیاست امریکایی و پیوند آن با اقتصاد موافق بودند. 🔹ماساچوستی‌ها اولین نسل ایران بعد از کودتای 28مرداد می‌باشند. در خاطرات خود می‌گوید: 🔸این داستان را باید برایتان بگویم چون برای تاریخ ایران خیلی مهم است. بعد از این که نخست‌وزیرهایی که مال دوره رضاشاه و حتی دوره قاجاریه بودند دانه دانه رفتند کنار، یک دفعه ورق برگشت و حسنعلی منصور پسر منصورالملک که یک نسل جوان‌تر بود آمد سرکار با یک عده از وزرایی که اصلاً تحصیلاتشان یک جور دیگر بود. مثلاً ... این گروه جدیدی که با منصور آمدند اسمش را کم‌کم گذاشتند ماساچوستی‌ها، که حتی آن‌هایی که در ماساچوست نبودند ادعا کردند که در ماساچوست درس خوانده‌اند. یعنی هاروارد، ام.آی.تی و این جور جاها که مراکز بزرگ علمی امریکاست و من اصلاً با این مخالف بودم. شدیداً مخالف بودم. 🔹خیلی از این‌ها دوستان من هم بودند ولی من به آن‌ها انتقاد می‌کردم. یک روز در حضور شاه یک صحبتی پیش آمد من گفتم که این خیلی اسباب تأسف است که این افراد واقعاً فرهنگ ایران را نمی‌شناسند، حتی اگر نیت درست هم دارند تصمیم‌گیری درست نیست. گفت یعنی چه؟ مقصودت چیست؟ گفتم بنده اولین ایرانی هستم که وارد دانشگاه ام.آی.تی شدم. اولین ایرانی هستم که از دانشگاه هاروارد دکترا دارم. به همین جهت بنده باید اولین ماساچوستی باشم ولی دارند پدر ایران را درمی‌آورند... شاه خندید. یعنی من یک موضعی داشتم که بر ضد آب شنا می‌کردم و به همین جهت بود که سازمان امنیت من را یک عامل خیلی نارحت‌کننده‌ای می‌دانست!! 🔸عبدالمجید مجیدی یکی از ارکان اساسی سازمان برنامه رژیم پهلوی و یکی از اعضای گروه ماساچوستی‌ها در خاطرات خود اگرچه اسم گروه ماساچوستی‌ها را نمی‌برد ولی هسته اولیه این گروه در سازمان برنامه و سپس در کانون مترقی و را انکار نمی‌کند. او می‌گوید: 🔹در سازمان برنامه ما یک دسته مشخصی که منافع خاصی داشته باشیم نبودیم ولی گروهی بودیم که قدیمی‌های سازمان برنامه خودشان را با ما مشخص می‌دانستند. یعنی خودشان را از ما جدا می‌دانستند. آن‌هایی که در زمان و هدایت آمدند به سازمان برنامه تازه‌واردین سازمان برنامه بودند که با قدیمی‌ها فرق داشتند... 🔸ما یک گروهی داشتیم که با هم بودیم یعنی حتی خارج از سازمان برنامه ما یک گروهی بودیم که همدیگر را خیلی پشتیبانی و کمک می‌کردیم. من دبیر آن گروه بودم. خارج از سازمان برنامه هر هفته خانه یکی جمع می‌شدیم. کسانی که بودیم در آن موقع عبارت بودند از: منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، غلامرضا مقدم، جواد منصور، سیروس سمیعی، حسین کاظم‌زاده، احمد ضیایی، علینقی فرمانفرماییان، سیروس غنی، فتح‌الله ستوده، جواد وفا، کریم پاشابهادری، هوشنگ پیرنظر. چند نفر هم خارج از گروه ما بودند... ما یک طبع و ماهیت سیاسی قوی داشتیم... و بیشتر فکر می‌کردیم گروهی هستیم که باید به همدیگر کمک کنیم با این هدف که بتوانیم جامعه خوبی در ایران به وجود بیاوریم. (مقاله «ماساچوستی‌ها» از راه می‌رسند!! »، فصلنامه تخصصی 15خرداد ش44-43، ص200-198) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db