🔻حماسه فیضیه
🔴فروردین خونین/6
🔸رياست آن «گروه بیپدران» برعهدۀ #سرهنگ_مولوى جلاد (معاون ساواك تهران) بود كه چند سال پيش متأسفانه در يك سانحۀ هوايى معدوم شد و اجل نگذاشت كه بماند تا در دادگاه اسلامى به جرم خيانت به اسلام و ايران و ارتكاب فاجعۀ خونين فيضيه، محاكمه و مجازات شود. هرچند كيفرى كه از جانب منتقم قهار میبيند، شديدترين كيفرها و بهترين مجازات میباشد.
🔹سرهنگ مولوى كه خود نيز با لباس مبدل، به مدرسۀ فيضيه آمده بود، با يك جفت دستكش سفيد به عنوان علامت در زاويۀ ايوان يكى از حجرهها ايستاده بود و عمليات را فرماندهى میكرد. او با كشيدن سوتى دژخيمان را گردآورد و فرمان حمله داد.
🔸شهپرستان خونآشام كه همگى مست بودند، همانند درندگان گرسنهاى كه از جنگل بيرون آمده باشند، به هرطرف حملهور شدند و با چوبهاى مخصوصى كه در زير لباس خود پنهان كرده بودند، به جان روحانيان و طلاب بىدفاع افتادند!
🔹روحانيان و محصلين مدرسۀ فيضيه كه تا آن لحظه بدون هيچگونه واكنشى، تماشاگر صحنه بودند و نمىدانستند كه غرض و انگيزۀ آن وحشیهاى جنگل شاهنشاهى، از آن جست و خيزها و عربده كشيدنها چه میباشد، با يورش دژخيمانۀ آنان، در مقام دفاع برآمده، نردۀ طبقۀ دوم مدرسه را كه با آجر ساخته شده بود خراب كردند و با سنگ و آجر به آنان حملهور شدند.
🔸بارانى از سنگ و پارهآجر از طبقۀ دوم و پشتبام مدرسه به سوى شهپرستان باريدن گرفت، خون از سرهاى بسيارى از آنان فوران كرد، هيكلهاى زمخت و اهريمنى بعضى از آنان همانند لاشۀ خوك به زمين افتاد. آنان با آنكه همگى به «كلت» و «پارابلوم» مسلح بودند، از آنجا كه توطئه ملوكانه بر آن تعلق گرفته بود كه آنان را «دهقان»! و «كشاورز»! جا بزند، از بهكار بردن آن خوددارى مىورزيدند و فقط از چوبها و دشنههايى كه همراه داشتند، مجاز بودند استفاده كنند و نظر به آنكه روحانيان از طبقۀ دوم و پشتبام، آنان را با سنگ و آجر مورد هدف قرار میدادند، استفاده از آن دو اسلحۀ گرم ممكن نبود.
🔹«گروه بیپدران» از هر سو راه گريز در پيش گرفتند! عربدههاى مستانه به آه و آخ و ناله تبديل شد! فرياد «تسليم، تسليم»، جاى «جاويد شاه» را گرفت. جالب قيافۀ سرهنگ بديعى (رئيس ساواك قم) بود كه دستها را بالاى سرش گرفته بود و مرتب داد میزد: تسليم، تسليم!
🔸قهرمانان روحانى، بیاعتنا به اين «زوزههاى عاجزانه» به حملههاى دليرانۀ خود ادامه دادند و بارانى از سنگ و آجر براى لحظهاى قطع نمیشد، تا آنجا كه دژخيمان شاه، مجبور به عقبنشينى شدند و به شبستان شرقى مدرسه كه بين دو راهرو و درب خروجى قرار دارد پناه بردند؛ ليكن در آنجا نيز با سنگباران جوانان دانشآموز دبيرستان دين و دانش قم (كه در اتاقى كه به شبستان مزبور اشراف داشت سنگر گرفته بودند) مواجه شدند و به ناچار به راهروى خروجى كه سرپوشيده و محفوظ بود، پناه بردند و پس از لحظهاى با تنظيم و تشكل خاصى در حالى كه به شيوۀ ويژۀ خود، غريو مىكشيدند و صدا را از ته حلق بيرون میدادند با يورشى برقآسا به وسط صحن مدرسه ريختند و كوشيدند به هر طورى كه شده خود را به طبقۀ دوم برسانند و روحانيانى را كه آنجا سنگر گرفته بودند، از پاى درآورند؛ ليكن بارانى از سنگ و آجر آنان را به عقبنشينى مجبور كرد و عدهاى از قهرمانان روحانى از طبقۀ دوم پايين آمده، با سنگ و چوب، شهپرستان زبون را تعقيب كردند و چيزى نمانده بود كه آنان را از مدرسه بيرون برانند و درب را ببندند كه غريو گلولههاى مأموران انتظامى صحنه را عوض كرد! (نهضت امام خمینی ج1 ص372-371)
◀️ادامه دارد....
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴تبعید مجتهد شهید به روایت نشریه انتقام
🔻انتشار خبر دستگیری مجتهد شهید توسط آیتالله مصباح در دومین شماره از نشریه انتقام
«اخبار
🔹حجت الاسلام آقای #سیدمصطفی_خمینی که روز اول ربودن پدر بزرگوارشان حضرت #آیتالله_خمینی بازداشت و روانه زندان قزل قلعه گردیده بودند، بعد از دو ماه آزاد شدند، ولی قبلاً تذكره ایشان برای #ترکیه صادر و بلیط هواپیما نیز برای ایشان گرفته شده بود.
🔸 آیت الله زاده خمینی بدون اطلاع قبلی وارد #قم شده به حرم مطهر مشرف شدند، مردم که ناگهان ایشان را دیدند، شروع به دادن شعار کردند و با شور و هیجان فوق العادهای ایشان را وارد مسجد بالاسر نمودند. در حالی که حضرت #آیتالله_نجفی به مناسبت تعطیل ماه رمضان مشغول سخنرانی بودند، همین که چشم معظم له و طلاب به آیتالله زاده خمینی افتاد، صدای صلوات بلند شد و چند دقیقه همگی بلند بلند گریه کردند. سپس هزاران نفر روحانی و غیر روحانی با تظاهرات پرشوری ایشان را به منزل بردند.
🔹عصر روز شنبه، #سرهنگ_مولوی تلفنی با ایشان صحبت کرد و در مقابل عذرهایی که ایشان برای رفتن به ترکیه کردند، شروع به فحش و ناسزا نمود و حتی نسبت به مراجع قم بی شرمانه جسارت کرد. روز یکشنبه رئیس سازمان امنیت قم به اتفاق چند مأمور، وارد منزل حضرت آیتالله خمینی شده، آیتالله زاده را جلب و روانه #تهران نمود و صبح دوشنبه، آخر ماه #شعبان اجبارا برای مدت نامعلومی به ترکیه رفتند! تاکنون که بیش از ده روز از حرکتشان میگذرد از سلامتی و تبعید ایشان اطلاع صحیحی در دست نیست. ضمناً خانم آیتالله زاده که آخرین ماه حاملگی را میگذراندند، در اثر شنیدن خبر توقيف مجدد و تبعید ایشان مریض و سپس [جنین را] ساقط نمود.»(نشریه انتقام، شماره دوم، شنبه ١٢ رمضان ١٣٨۴ ه.ق ٢۶ دی ١٣۴٣ ه.ش)
🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔻حماسه فیضیه
🔴فروردین خونین/6
🔸رياست آن «گروه بیپدران» برعهدۀ #سرهنگ_مولوى جلاد (معاون ساواك تهران) بود كه چند سال پيش متأسفانه در يك سانحۀ هوايى معدوم شد و اجل نگذاشت كه بماند تا در دادگاه اسلامى به جرم خيانت به اسلام و ايران و ارتكاب فاجعۀ خونين فيضيه، محاكمه و مجازات شود. هرچند كيفرى كه از جانب منتقم قهار میبيند، شديدترين كيفرها و بهترين مجازات میباشد.
🔹سرهنگ مولوى كه خود نيز با لباس مبدل، به مدرسۀ فيضيه آمده بود، با يك جفت دستكش سفيد به عنوان علامت در زاويۀ ايوان يكى از حجرهها ايستاده بود و عمليات را فرماندهى میكرد. او با كشيدن سوتى دژخيمان را گردآورد و فرمان حمله داد.
🔸شهپرستان خونآشام كه همگى مست بودند، همانند درندگان گرسنهاى كه از جنگل بيرون آمده باشند، به هرطرف حملهور شدند و با چوبهاى مخصوصى كه در زير لباس خود پنهان كرده بودند، به جان روحانيان و طلاب بىدفاع افتادند!
🔹روحانيان و محصلين مدرسۀ فيضيه كه تا آن لحظه بدون هيچگونه واكنشى، تماشاگر صحنه بودند و نمىدانستند كه غرض و انگيزۀ آن وحشیهاى جنگل شاهنشاهى، از آن جست و خيزها و عربده كشيدنها چه میباشد، با يورش دژخيمانۀ آنان، در مقام دفاع برآمده، نردۀ طبقۀ دوم مدرسه را كه با آجر ساخته شده بود خراب كردند و با سنگ و آجر به آنان حملهور شدند.
🔸بارانى از سنگ و پارهآجر از طبقۀ دوم و پشتبام مدرسه به سوى شهپرستان باريدن گرفت، خون از سرهاى بسيارى از آنان فوران كرد، هيكلهاى زمخت و اهريمنى بعضى از آنان همانند لاشۀ خوك به زمين افتاد. آنان با آنكه همگى به «كلت» و «پارابلوم» مسلح بودند، از آنجا كه توطئه ملوكانه بر آن تعلق گرفته بود كه آنان را «دهقان»! و «كشاورز»! جا بزند، از بهكار بردن آن خوددارى مىورزيدند و فقط از چوبها و دشنههايى كه همراه داشتند، مجاز بودند استفاده كنند و نظر به آنكه روحانيان از طبقۀ دوم و پشتبام، آنان را با سنگ و آجر مورد هدف قرار میدادند، استفاده از آن دو اسلحۀ گرم ممكن نبود.
🔹«گروه بیپدران» از هر سو راه گريز در پيش گرفتند! عربدههاى مستانه به آه و آخ و ناله تبديل شد! فرياد «تسليم، تسليم»، جاى «جاويد شاه» را گرفت. جالب قيافۀ سرهنگ بديعى (رئيس ساواك قم) بود كه دستها را بالاى سرش گرفته بود و مرتب داد میزد: تسليم، تسليم!
🔸قهرمانان روحانى، بیاعتنا به اين «زوزههاى عاجزانه» به حملههاى دليرانۀ خود ادامه دادند و بارانى از سنگ و آجر براى لحظهاى قطع نمیشد، تا آنجا كه دژخيمان شاه، مجبور به عقبنشينى شدند و به شبستان شرقى مدرسه كه بين دو راهرو و درب خروجى قرار دارد پناه بردند؛ ليكن در آنجا نيز با سنگباران جوانان دانشآموز دبيرستان دين و دانش قم (كه در اتاقى كه به شبستان مزبور اشراف داشت سنگر گرفته بودند) مواجه شدند و به ناچار به راهروى خروجى كه سرپوشيده و محفوظ بود، پناه بردند و پس از لحظهاى با تنظيم و تشكل خاصى در حالى كه به شيوۀ ويژۀ خود، غريو مىكشيدند و صدا را از ته حلق بيرون میدادند با يورشى برقآسا به وسط صحن مدرسه ريختند و كوشيدند به هر طورى كه شده خود را به طبقۀ دوم برسانند و روحانيانى را كه آنجا سنگر گرفته بودند، از پاى درآورند؛ ليكن بارانى از سنگ و آجر آنان را به عقبنشينى مجبور كرد و عدهاى از قهرمانان روحانى از طبقۀ دوم پايين آمده، با سنگ و چوب، شهپرستان زبون را تعقيب كردند و چيزى نمانده بود كه آنان را از مدرسه بيرون برانند و درب را ببندند كه غريو گلولههاى مأموران انتظامى صحنه را عوض كرد! (نهضت امام خمینی ج1 ص372-371)
◀️ادامه دارد....
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
فاجعه خونین فیضیه/بخش سوم
نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/22
🔸دژخيمان شاه كه تعداد آنان از هزار نفر تجاوز مىكرد، يک شكل و يک قيافه: سرها را به فرم آلمانى زده، لباسهاى دهاتى شكل، هيكلهاى وحشتانگيز و زمخت همانند خوكِ پروارى، با چشمانى شرارتبار و خونگرفته، مست و مخمور، مشتها را گره كرده، ميان صحن مدرسه به هر سو مىدويدند و عربدۀ «جاويد شاه»! مىكشيدند!
🔹اين «گروه بىپدران» كه تحت تربيت #جاسوسهاى_امريكايى و اسرائيلى درس شهپرستى آموخته، از خداپرستى، وطنخواهى و غيرت و انسانيت چيزى نمىدانستند، به اصطلاح افسران و درجهدارانى بودند كه عمرى از دسترنج تودههاى محروم و زحمتكش خورده و خوابيده بودند و به اسم «دفاع از آب و خاك وطن»! به عياشى و هوسرانى پرداخته، در آن روز براى درهم كوبيدن سنگر استقلال ايران و پاسداران راستين حقوق انسانها، به قم آمده بودند و به آن وحشيگرىها و درندگىهاى غيرانسانى دست مىزدند.
🔸رياست آن « #گروه_بىپدران» برعهده #سرهنگ_مولوى جلاد (معاون ساواک تهران) بود كه چند سال پيش متأسفانه در يك سانحه هوايى معدوم شد و اجل نگذاشت كه بماند تا در دادگاه اسلامى... به جرم خيانت به اسلام و ايران و ارتكاب #فاجعه_خونين_فيضيه، محاكمه و مجازات شود. هرچند كيفرى كه از جانب منتقم قهار مىبيند، شديدترين كيفرها و بهترين مجازات مىباشد.
🔹سرهنگ مولوى كه خود نيز با لباس مبدل، به مدرسه فيضيه آمده بود، با يک جفت دستكش سفيد ـبه عنوان علامت در زاويه ايوان يكى از حجرهها ايستاده بود و عمليات را فرماندهى مىكرد. او با كشيدن سوتى دژخيمان را گردآورد و فرمان حمله داد.
🔸شهپرستان خونآشام كه همگى مست بودند، همانند درندگان گرسنهاى كه از جنگل بيرون آمده باشند، به هرطرف حملهور شدند و با چوبهاى مخصوصى كه در زير لباس خود پنهان كرده بودند، به جان روحانيان و طلاب بىدفاع افتادند!
🔹روحانيان و محصلين مدرسه فيضيه كه تا آن لحظه بدون هيچگونه واكنشى، تماشاگر صحنه بودند و نمىدانستند كه غرض و انگيزه آن وحشىهاى جنگل شاهنشاهى، از آن جست و خيزها و عربده كشيدنها چه مىباشد، با يورش دژخيمانه آنان، در مقام دفاع برآمده، نرده طبقه دوم مدرسه را كه با آجر ساخته شده بود خراب كردند و با سنگ و آجر به آنان حملهور شدند.(نهضت امام خمینی، ج1، ص371-367)
🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
تبعيد امام به تركيه
نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/59
🔹رژيم شاه كه با بالا گرفتن موج نارضايتى تودهها و تحريک افكار عمومى، سخت وحشت كرده بود و تخت و تاج لرزان خود را دستخوش تندباد انقلاب ملتى عصيانزده و بيدارشده مىديد، دريافت كه با بودن رهبر آگاهى چون امام خمينى در ايران، نه تنها پياده كردن طرح استعمارى « #انقلاب_سفيد » و خدمتگزارى به امريكا امكانپذير نمىباشد، بلكه تاج و تخت و كاخ و سلطنت او نيز در معرض زوال و واژگونى قرار دارد. از اين رو، بر آن شد كه با دستگيرى و تبعيد او، تاج شاهى و انقلاب امريكايى را از سقوط حتمى نجات بخشد و زنجير اسارت را بر گردن مردم ايران محكمتر سازد و هرگونه صداى مخالفى را در سينه خفه كند.
🔸شب 13 آبان ماه 1343 صدها #كماندو و چترباز مسلح، #خانه_امام را در قم محاصره كردند و از بام و ديوار وارد منزل شدند و براى دستگيرى او به جستجو و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند.
🔹امام كه در آن ساعت در يكى از اتاقهاى اندرون به نماز و دعا مشغول بود، از سر و صداها و جست و خيزها دريافت كه چكمهپوشان رژيم به منزل يورش آوردهاند، بىدرنگ لباس بر تن كرده و خواست از اندرون به بيرونى برود، ليكن درى كه اندرون را به بيرونى متصل مىساخت
بسته بود و كليد آن، كه در دست خود او بود در آن لحظه پيدا نمىشد.
🔸دژخيمان شاه پس از پرس و جو در بيرونى، از آنجا كه دريافتند امام در اندرون به سر مىبرد به درب اندرون يورش بردند و چون در را بسته يافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام چندين بار بانگ زد «وحشیگرى در نياريد الان در را باز مىكنم»؛ ليكن مزدوران شاه بىتوجه به
تذكر او به مشت كوفتن و لگد زدن خود ادامه دادند تا سرانجام قسمتى از در را شكستند!
🔹امام كه از پيدا كردن كليد نااميد شده بود، از در ديگر اندرون كه به كوچه باز مىشد خارج شد و در وقت بيرون رفتن، مهر امضاى خود را به رسم امانت به همسرش سپرد و فرمود: «شما را به خدا مىسپارم».
🔸كماندوها و دژخيمان شاه كه سراسر كوچه را اشغال كرده بودند، به محض بيرون رفتن امام از منزل، او را محاصره كردند و به ماشينى كه در درب منزل آورده بودند سوار كردند و ماشين با شتاب هر چه بيشتر به حركت درآمد.
🔹پاسبانى كه در آن ساعت در جلوى #بيمارستان_فاطمى پست داشت، مىگفت كه امام را از در منزل تا سر خيابان با ماشين فولكس واگن آوردند و سر خيابان سوار ماشين شورلتى كه از قبل آماده شده بود كردند و با آن شورلت به تهران بردند. پاسبان مزبور افزود: امام وقتى از ماشين فولكس پياده مىشد بيش از چهارصد نفر كماندو و چترباز مسلح در اطراف او و در محوطه گردآمده بودند و او با لبخندى به مسئول آن گروه گفت: «اينهمه قوا نمىخواست»!
🔸ماشين حامل امام 140 كيلومتر راه قم ـ تهران را در مدتى كمتر از 90 دقيقه پيمود و به #فرودگاه_مهرآباد رسيد و در آنجا #سرهنگ_مولوى كه پيش از رسيدن ماشين امام حاضر شده بود، به وسيله بىسيم با مافوق خود (كه از قربان، قربان گفتنهاى او به دست مىآمد كه طرف مخاطب او خود شاه مىباشد) ارتباط برقرار كرد و اظهار داشت كه مأموريت تا اينجا به خوبى صورت گرفته است و دنبالۀ آن نيز بزودى انجام مىپذيرد.
🔹هنوز آفتاب روز 13 آبان ماه 1343 سر از افق بيرون نياورده بود كه امام به جرم دفاع از #استقلال_وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بيرون برده شد!
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
آزادى سيد مصطفى خمينى
نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/62
🔹شاه بر آن شد با ترفندهاى فريبنده، خشم و عصيان تودههاى مسلمان ايران را كه تا سرحد انفجار فزونى يافته بود تخفيف بخشد و از قبح و خيانت احياى رژيم كاپيتولاسيون و تبعيد امام تا حدى بكاهد، از اين رو، درست در همان روزى كه #حسنعلى_منصور در مجلس سنا به دروغپردازىهايى مبنى بر موافقت امريكا با سلب مصونيت از اتباع امريكايى در ايران در صورت تشخيص دولت ايران، پرداخته بود، فرزند امام، حاج سيد مصطفى را از زندان قزلقلعه آزاد كرد تا حسن نيت! خود را براى مردم ثابت كند و اميد بازگشت امام و الغاى رژيم كاپيتولاسيون را در
دلها پديد آورد و تودهها را به اينگونه اميدها سرگرم و دلخوش سازد و از حركت و شورش بازدارد.
🔸با اين وجود، به منظور از بين بردن هرگونه اثر و يادگارى از امام (بويژه يادگارى كه بتواند بخشى از رسالت پدر را بر دوش گيرد و رابط نيروهاى انقلابى و امام باشد و مركزيتى براى طلاب جوان مبارز پديد آورد) بر آن شد كه حاج سيد مصطفى را نيز به دست خود او و به اسم ديدن پدر،
از ايران بيرون كند.
🔹 #سرهنگ_مولوى پيش از آزاد كردن او از زندان با او ملاقات كرد و پيشنهاد داد در صورتى كه بخواهد مىتواند به تركيه برود و از امام ديدن كند. حاج سيد مصطفى روى نگرانىهايى كه از سرنوشت پدر داشت، اين پيشنهاد را پذيرفت و سرهنگ مولوى نيز بىدرنگ دستور داد كه براى او پاسپورت صادر كردند و بليت هواپيما براى روز 13 دىماه 43 (29 شعبان 1384) «رزرو» نمودند تا پس از ديدار با خانواده خود در روز مقرر به تركيه پرواز كند!
🔸 #حاج_سيد_مصطفى پس از گذرانيدن 57 روز در زندان، روز چهارشنبه 8 دى ماه 43 از زندان آزاد و ساعت 4 بعدازظهر آن روز وارد قم شد. پس از ورود به قم، ابتدا به زيارت #حضرت_معصومه (ع) رفت و علىرغم اينكه ورود او به قم بدون اطلاع قبلى بود هزاران نفر از اهالى شهر و روحانيان در آستانۀ مقدسه در اطراف او اجتماع كردند و با #شعارهاى_انقلابى، بار ديگر وفادارى خود را نسبت به امام و راه او نشان دادند و تا منزل او را همراهى كردند. اين استقبال در آن شرايط خفقانبار، براى رژيم خيلى گران و نگران كننده بود، از اين رو سرهنگ مولوى هنگام آزادى او چندين بار تأكيد كرده بود كه طورى وارد قم شود كه سر و صدا ايجاد نكند.
🔹حاج سيد مصطفى پس از ورود به قم و ملاقات با اساتيد و فضلاى حوزه علميه و مشاوره و تبادل نظر با آنان در مورد مسافرت خويش به تركيه به اين نتيجه رسيد كه اين مسافرت طبق خواست رژيم است كه مىخواهد او را با پاى خود و بىسر و صدا تبعيد كند و بدينوسيله زمينه را براى از بين بردن آثار و علائم راه و مرام امام بتدريج آماده سازد. از اين رو، از اين مسافرت بهكلى منصرف شد.
🔸سرهنگ مولوى كه از حاج سيد مصطفى به اصطلاح قول گرفته بود كه يک روز پيش از موعدى كه براى حركت او به #تركيه معين شده است در #تهران حاضر شود، آنگاه كه از رفتن او به تهران در موعد مقرر خبرى نشد، تلفنى با او تماس گرفت و با لحنى بىادبانه و گستاخانه با او گفتگو كرد و او را به سبب نرفتن به تهران در موعد مقرر مورد اهانت قرار داد. البته پاسخ تندترى از حاج سيد مصطفى خمينى دريافت كرد و سخنانى ميانشان رد و بدل شد كه بازگو كردن آن در اين دفتر نشايد.
🔹بيش از ساعت و اندى از مكالمۀ تلفنى نامبرده با حاج سيد مصطفى نگذشته بود كه يكى از مأموران عالیرتبه ساواک به نام #سرهنگ_ميرافضلى وارد قم شد و با حاج سيد مصطفى ملاقات كرد و كوششى فراوان به عمل آورد تا شايد بتواند او را به مسافرت به تركيه راضى كند، ولى هر چه بيشتر كوشش كرد، كمتر نتيجه گرفت و سرانجام مأيوس و سرخورده بازگشت.
🔸شاه نمىخواست احساسات و عواطف ملت ايران را با تبعيد رسمى حاج سيد مصطفى بيش از پيش جريحهدار كند. از اين رو، كوشيد كه با واسطهتراشى و پند و اندرز و به عنوان دلسوزى او را بر آن دارد كه با پاى خود روانه تبعيدگاه شود! و در نظم و امنيت كشور اخلال نكند! ليكن چه توان كرد كه حاج سيد مصطفى تصميم گرفته بود كه به پند و اندرز دلالان ظلمه گوش فرا ندهد!(نهضت امام خمینی، ج1، صص1100-1099)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
تاکتیکهای مبارزاتی شهيد مصطفى خمينى برای شکست تبعید/صفحه دوم
🔸متن تعهدنامه تنظيمى از طرف ساواک چنين است:
اينجانب سيد مصطفى مصطفوى معروف به موسوى خمينى، فرزند #آيتاللّه_روحاللّه_خمينى، داراى شناسنامه شماره 38 صادره از خمين، متعهد مىشوم كه اولاً در هيچ كار سياسى دخالت ننمايم. ثانياً در هيچ #دستهبندى_سياسى شركت نكنم. ثالثاً با هيچ فرد يا دسته يا حزبى كه قصد و مرام و فعاليتشان مخالف حكومت و منافع كشور است، رفت و آمد و گفتگو نكنم و تماس نگيرم. رابعاً تعهد مىكنم كه پس از برگشتن به ايران در هر نقطهاى كه دولت صلاح بداند، زندگى كنم و بدون اجازه، محل زندگى خود را تغيير ندهم....
🔹به دنبال آن با خط ديگرى اضافه شده:
در غير اين صورت، مقامات صالحه مُحق خواهند بود كه دربارهام كه به تاريخ... كه صلاح بدانند رفتار كنند.
🔸شايد مقامات ساواک در اين انديشه بودند كه مگر بتوانند با اخذ اينگونه التزامنامههاى سخت و شديد، حاج سيد مصطفى خمينى را از سفر به ايران منصرف كنند؛ ليكن از آنجا كه هدف و انگيزه آن شهيد از بازگشت به ايران والاتر و بالاتر از آن بود كه با اينگونه التزامنامهها بتوان از آن صرفنظر كرد، حاج سيد مصطفى عين التزامنامه تنظيمى ساواک را با خط خود نوشت و اسم و شهرت خود را به طور واضح و روشن زير آن گذاشت. لازم به يادآورى است كه جمله آخر التزامنامه ساواک: «در غير اين صورت مقامات صالحه...» در التزامنامهاى كه شهيد با خط خود نوشته، آورده نشده است. نمىدانم مقامات ساواک از گنجاندن آن منصرف شدهاند يا آنكه شهيد از پذيرش آن سر باز زده است. البته احتمال دوم بعيد به نظر مىرسد، چون ساواک به منظور بازداشتن او از بازگشت به ايران به دنبال بهانه مىگشت و نياوردن جمله مزبور در متن التزامنامه مىتوانست از طرف ساواک بهانه خوبى براى عدم پذيرش درخواست او باشد. چنانکه در همين التزامنامه تنظيمى ساواک كه شهيد مصطفى خمينى آن را با خط خود نوشته بود، به بهانه آنکه فقط اسم و فاميل خود را زير التزامنامه گذاشته و آن را امضا نكرده است، بازگرداندند و زير آن نوشتند: «تعهدى كه پيوست بود، چون فاقد امضا بود به مقصد عودت داده شد. 44/3/27.
🔹آنگاه كه شهيد آن را امضا كرد و راه هرگونه بهانهجويى را بر آنان بست، رئيس ساواک آنچنان وحشتزده و نگران شد كه فرمان خونبار و وحشتناكى صادر كرد كه نمىتوان گفت #شاه از آن بىخبر بوده است و شايد هم فرمان از طرف خود او بوده است. فرمانى كه فقط ديوانگان يا
طاغوتهاى مغرور و خونآشام جهانى مىتوانند آن را صادر كنند.
🔸اين فرمان تا آنجا غيرانسانى و وحشتناک بود كه #سپهبد_مقدم، رئيس ساواک تهران به خود اجازه نداد كه آن را روى كاغذ بياورد و فقط نوشت: «ضمناً اوامر ديگرى صادر فرمودند كه شفاهاً به سركار #سرهنگ_مولوى و ساير مسئولين اعلام گرديد»!
🔹در اين فرمان تاريخى! آمده است:
مىتواند بيايد مشروط به آنکه در دهات خود در نزديكى خمين زندگى نمايد و بايد دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهى از شهربانى مراقب بوده كه با يک نفر غير از اهل منزل خود و بستگان درجه يک تماس نگيرد و اگر هر كس از اطراف منزل رد شد، به وسيله تيراندازى بايد معدوم شود. در غير اين صورت نمىتواند بيايد!!
🔸فرمان اعدام هر كس كه به خانه مرحوم سيد مصطفى خمينى نزديک شود، به نظر مىرسد كه از طرف خود شاه بوده است و آنچه دنبال آن آمده: «در غير اين صورت نمىتواند بيايد» هشدارى به فرمانبران، مقامات نظامى، انتظامى و ساواک بوده است كه اگر اين فرمان را نمىتوانيد به اجرا دربياوريد، نمىتواند بيايد. از اين رو مىبينيم با آنكه شرايط سخت و شديد و التزامنامه مورد دلخواه ساواک و ديگر پيشگيرىهاى به اصطلاح امنيتى همه انجام پذيرفت، جريان بازگشت شهيد سيد مصطفى خمينى يکباره متوقف گرديد و ديگر در اين زمينه سخنى به ميان نيامد. چون مقامات ساواک و ديگر مقامات دولتى به خوبى مىدانستند كه او را هر چند در دوردستترين نقاط كشور اسكان دهند، سيل جمعيت به آنجا سرازير خواهد شد و اجراى فرمان اعدام درباره آنان عملى و قابل اجرا نخواهد بود، از اين رو ناگزير بودند كه از پذيرش او به ايران خوددارى ورزند.(نهضت امام خمینی، ج2، 136-130)
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴تبعید مجتهد شهید به روایت نشریه انتقام
🔻انتشار خبر دستگیری مجتهد شهید توسط آیتالله مصباح در دومین شماره از نشریه انتقام
«اخبار
🔹حجت الاسلام آقای #سیدمصطفی_خمینی که روز اول ربودن پدر بزرگوارشان حضرت #آیتالله_خمینی بازداشت و روانه زندان قزل قلعه گردیده بودند، بعد از دو ماه آزاد شدند، ولی قبلاً تذكره ایشان برای #ترکیه صادر و بلیط هواپیما نیز برای ایشان گرفته شده بود.
🔸 آیت الله زاده خمینی بدون اطلاع قبلی وارد #قم شده به حرم مطهر مشرف شدند، مردم که ناگهان ایشان را دیدند، شروع به دادن شعار کردند و با شور و هیجان فوق العادهای ایشان را وارد مسجد بالاسر نمودند. در حالی که حضرت #آیتالله_نجفی به مناسبت تعطیل ماه رمضان مشغول سخنرانی بودند، همین که چشم معظم له و طلاب به آیتالله زاده خمینی افتاد، صدای صلوات بلند شد و چند دقیقه همگی بلند بلند گریه کردند. سپس هزاران نفر روحانی و غیر روحانی با تظاهرات پرشوری ایشان را به منزل بردند.
🔹عصر روز شنبه، #سرهنگ_مولوی تلفنی با ایشان صحبت کرد و در مقابل عذرهایی که ایشان برای رفتن به ترکیه کردند، شروع به فحش و ناسزا نمود و حتی نسبت به مراجع قم بی شرمانه جسارت کرد. روز یکشنبه رئیس سازمان امنیت قم به اتفاق چند مأمور، وارد منزل حضرت آیتالله خمینی شده، آیتالله زاده را جلب و روانه #تهران نمود و صبح دوشنبه، آخر ماه #شعبان اجبارا برای مدت نامعلومی به ترکیه رفتند! تاکنون که بیش از ده روز از حرکتشان میگذرد از سلامتی و تبعید ایشان اطلاع صحیحی در دست نیست. ضمناً خانم آیتالله زاده که آخرین ماه حاملگی را میگذراندند، در اثر شنیدن خبر توقيف مجدد و تبعید ایشان مریض و سپس [جنین را] ساقط نمود.»(نشریه انتقام، شماره دوم، شنبه ١٢ رمضان ١٣٨۴ ه.ق ٢۶ دی ١٣۴٣ ه.ش)
🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔻حماسه فیضیه
🔴فروردین خونین/6
🔸رياست آن «گروه بیپدران» برعهده #سرهنگ_مولوى جلاد (معاون ساواک تهران) بود كه متأسفانه در يک سانحه هوايى معدوم شد و اجل نگذاشت كه بماند تا در دادگاه اسلامى به جرم خيانت به اسلام و ايران و ارتكاب فاجعه خونين فيضيه، محاكمه و مجازات شود. هرچند كيفرى كه از جانب منتقم قهار میبيند، شديدترين كيفرها و بهترين مجازات میباشد.
🔹سرهنگ مولوى كه خود نيز با لباس مبدل، به مدرسه فيضيه آمده بود، با يک جفت دستكش سفيد به عنوان علامت در زاويه ايوان يكى از حجرهها ايستاده بود و عمليات را فرماندهى میكرد. او با كشيدن سوتى دژخيمان را گردآورد و فرمان حمله داد.
🔸شهپرستان خونآشام كه همگى مست بودند، همانند درندگان گرسنهاى كه از جنگل بيرون آمده باشند، به هرطرف حملهور شدند و با چوبهاى مخصوصى كه در زير لباس خود پنهان كرده بودند، به جان روحانيان و طلاب بىدفاع افتادند!
🔹روحانيان و محصلين مدرسه فيضيه كه تا آن لحظه بدون هيچگونه واكنشى، تماشاگر صحنه بودند و نمىدانستند كه غرض و انگيزه آن وحشیهاى جنگل شاهنشاهى، از آن جست و خيزها و عربده كشيدنها چه میباشد، با يورش دژخيمانه آنان، در مقام دفاع برآمده، نرده طبقه دوم مدرسه را كه با آجر ساخته شده بود خراب كردند و با سنگ و آجر به آنان حملهور شدند.
🔸بارانى از سنگ و پارهآجر از طبقه دوم و پشتبام مدرسه به سوى شهپرستان باريدن گرفت، خون از سرهاى بسيارى از آنان فوران كرد، هيكلهاى زمخت و اهريمنى بعضى از آنان همانند لاشه خوک به زمين افتاد. آنان با آنكه همگى به «كلت» و «پارابلوم» مسلح بودند، از آنجا كه توطئه ملوكانه بر آن تعلق گرفته بود كه آنان را «دهقان»! و «كشاورز»! جا بزند، از بهكار بردن آن خوددارى مىورزيدند و فقط از چوبها و دشنههايى كه همراه داشتند، مجاز بودند استفاده كنند و نظر به آنكه روحانيان از طبقه دوم و پشتبام، آنان را با سنگ و آجر مورد هدف قرار میدادند، استفاده از آن دو اسلحه گرم ممكن نبود.
🔹«گروه بیپدران» از هر سو راه گريز در پيش گرفتند! عربدههاى مستانه به آه و آخ و ناله تبديل شد! فرياد «تسليم، تسليم»، جاى «جاويد شاه» را گرفت. جالب قيافه سرهنگ بديعى (رئيس ساواک قم) بود كه دستها را بالاى سرش گرفته بود و مرتب داد میزد: تسليم، تسليم!
🔸قهرمانان روحانى، بیاعتنا به اين «زوزههاى عاجزانه» به حملههاى دليرانه خود ادامه دادند و بارانى از سنگ و آجر براى لحظهاى قطع نمیشد، تا آنجا كه دژخيمان شاه، مجبور به عقبنشينى شدند و به شبستان شرقى مدرسه كه بين دو راهرو و درب خروجى قرار دارد پناه بردند؛ ليكن در آنجا نيز با سنگباران جوانان دانشآموز دبيرستان دين و دانش قم (كه در اتاقى كه به شبستان مزبور اشراف داشت سنگر گرفته بودند) مواجه شدند و به ناچار به راهروى خروجى كه سرپوشيده و محفوظ بود، پناه بردند و پس از لحظهاى با تنظيم و تشكل خاصى در حالى كه به شيوه ويژه خود، غريو مىكشيدند و صدا را از ته حلق بيرون میدادند با يورشى برقآسا به وسط صحن مدرسه ريختند و كوشيدند به هر طورى كه شده خود را به طبقه دوم برسانند و روحانيانى را كه آنجا سنگر گرفته بودند، از پاى درآورند؛ ليكن بارانى از سنگ و آجر آنان را به عقبنشينى مجبور كرد و عدهاى از قهرمانان روحانى از طبقه دوم پايين آمده، با سنگ و چوب، شهپرستان زبون را تعقيب كردند و چيزى نمانده بود كه آنان را از مدرسه بيرون برانند و درب را ببندند كه غريو گلولههاى مأموران انتظامى صحنه را عوض كرد! (نهضت امام خمینی ج1 ص372-371)
◀️ادامه دارد....
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴تبعید مجتهد شهید به روایت نشریه انتقام
🔻در آستانه سالروز شهادت #آیتالله_سیدمصطفی_خمینی/11
🔻انتشار خبر دستگیری مجتهد شهید توسط آیتالله مصباح در دومین شماره از نشریه انتقام
«اخبار
🔹حجت الاسلام آقای #سیدمصطفی_خمینی که روز اول ربودن پدر بزرگوارشان حضرت #آیتالله_خمینی بازداشت و روانه زندان قزل قلعه گردیده بودند، بعد از دو ماه آزاد شدند، ولی قبلاً تذكره ایشان برای #ترکیه صادر و بلیط هواپیما نیز برای ایشان گرفته شده بود.
🔸 آیت الله زاده خمینی بدون اطلاع قبلی وارد #قم شده به حرم مطهر مشرف شدند، مردم که ناگهان ایشان را دیدند، شروع به دادن شعار کردند و با شور و هیجان فوق العادهای ایشان را وارد مسجد بالاسر نمودند. در حالی که حضرت #آیتالله_نجفی به مناسبت تعطیل ماه رمضان مشغول سخنرانی بودند، همین که چشم معظم له و طلاب به آیتالله زاده خمینی افتاد، صدای صلوات بلند شد و چند دقیقه همگی بلند بلند گریه کردند. سپس هزاران نفر روحانی و غیر روحانی با تظاهرات پرشوری ایشان را به منزل بردند.
🔹عصر روز شنبه، #سرهنگ_مولوی تلفنی با ایشان صحبت کرد و در مقابل عذرهایی که ایشان برای رفتن به ترکیه کردند، شروع به فحش و ناسزا نمود و حتی نسبت به مراجع قم بی شرمانه جسارت کرد. روز یکشنبه رئیس سازمان امنیت قم به اتفاق چند مأمور، وارد منزل حضرت آیتالله خمینی شده، آیتالله زاده را جلب و روانه #تهران نمود و صبح دوشنبه، آخر ماه #شعبان اجبارا برای مدت نامعلومی به ترکیه رفتند! تاکنون که بیش از ده روز از حرکتشان میگذرد از سلامتی و تبعید ایشان اطلاع صحیحی در دست نیست. ضمناً خانم آیتالله زاده که آخرین ماه حاملگی را میگذراندند، در اثر شنیدن خبر توقيف مجدد و تبعید ایشان مریض و سپس [جنین را] ساقط نمود.»(نشریه انتقام، شماره دوم، شنبه ١٢ رمضان ١٣٨۴ ه.ق ٢۶ دی ١٣۴٣ ه.ش)
🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔻حماسه فیضیه
شصت و یکمین سالگرد یورش مزدوران رژیم ستمشاهی به مدرسه مبارکه فیضیه/6
🔸رياست آن «گروه بیپدران» برعهده #سرهنگ_مولوى جلاد (معاون ساواک تهران) بود كه متأسفانه در يک سانحه هوايى معدوم شد و اجل نگذاشت كه بماند تا در دادگاه اسلامى به جرم خيانت به اسلام و ايران و ارتكاب فاجعه خونين فيضيه، محاكمه و مجازات شود. هرچند كيفرى كه از جانب منتقم قهار میبيند، شديدترين كيفرها و بهترين مجازات میباشد.
🔹سرهنگ مولوى كه خود نيز با لباس مبدل، به مدرسه فيضيه آمده بود، با يک جفت دستكش سفيد به عنوان علامت در زاويه ايوان يكى از حجرهها ايستاده بود و عمليات را فرماندهى میكرد. او با كشيدن سوتى دژخيمان را گردآورد و فرمان حمله داد.
🔸شهپرستان خونآشام كه همگى مست بودند، همانند درندگان گرسنهاى كه از جنگل بيرون آمده باشند، به هرطرف حملهور شدند و با چوبهاى مخصوصى كه در زير لباس خود پنهان كرده بودند، به جان روحانيان و طلاب بىدفاع افتادند!
🔹روحانيان و محصلين مدرسه فيضيه كه تا آن لحظه بدون هيچگونه واكنشى، تماشاگر صحنه بودند و نمىدانستند كه غرض و انگيزه آن وحشیهاى جنگل شاهنشاهى، از آن جست و خيزها و عربده كشيدنها چه میباشد، با يورش دژخيمانه آنان، در مقام دفاع برآمده، نرده طبقه دوم مدرسه را كه با آجر ساخته شده بود خراب كردند و با سنگ و آجر به آنان حملهور شدند.
🔸بارانى از سنگ و پارهآجر از طبقه دوم و پشتبام مدرسه به سوى شهپرستان باريدن گرفت، خون از سرهاى بسيارى از آنان فوران كرد، هيكلهاى زمخت و اهريمنى بعضى از آنان همانند لاشه خوک به زمين افتاد. آنان با آنكه همگى به «كلت» و «پارابلوم» مسلح بودند، از آنجا كه توطئه ملوكانه بر آن تعلق گرفته بود كه آنان را «دهقان»! و «كشاورز»! جا بزند، از بهكار بردن آن خوددارى مىورزيدند و فقط از چوبها و دشنههايى كه همراه داشتند، مجاز بودند استفاده كنند و نظر به آنكه روحانيان از طبقه دوم و پشتبام، آنان را با سنگ و آجر مورد هدف قرار میدادند، استفاده از آن دو اسلحه گرم ممكن نبود.
🔹«گروه بیپدران» از هر سو راه گريز در پيش گرفتند! عربدههاى مستانه به آه و آخ و ناله تبديل شد! فرياد «تسليم، تسليم»، جاى «جاويد شاه» را گرفت. جالب قيافه سرهنگ بديعى (رئيس ساواک قم) بود كه دستها را بالاى سرش گرفته بود و مرتب داد میزد: تسليم، تسليم!
🔸قهرمانان روحانى، بیاعتنا به اين «زوزههاى عاجزانه» به حملههاى دليرانه خود ادامه دادند و بارانى از سنگ و آجر براى لحظهاى قطع نمیشد، تا آنجا كه دژخيمان شاه، مجبور به عقبنشينى شدند و به شبستان شرقى مدرسه كه بين دو راهرو و درب خروجى قرار دارد پناه بردند؛ ليكن در آنجا نيز با سنگباران جوانان دانشآموز دبيرستان دين و دانش قم (كه در اتاقى كه به شبستان مزبور اشراف داشت سنگر گرفته بودند) مواجه شدند و به ناچار به راهروى خروجى كه سرپوشيده و محفوظ بود، پناه بردند و پس از لحظهاى با تنظيم و تشكل خاصى در حالى كه به شيوه ويژه خود، غريو مىكشيدند و صدا را از ته حلق بيرون میدادند با يورشى برقآسا به وسط صحن مدرسه ريختند و كوشيدند به هر طورى كه شده خود را به طبقه دوم برسانند و روحانيانى را كه آنجا سنگر گرفته بودند، از پاى درآورند؛ ليكن بارانى از سنگ و آجر آنان را به عقبنشينى مجبور كرد و عدهاى از قهرمانان روحانى از طبقه دوم پايين آمده، با سنگ و چوب، شهپرستان زبون را تعقيب كردند و چيزى نمانده بود كه آنان را از مدرسه بيرون برانند و درب را ببندند كه غريو گلولههاى مأموران انتظامى صحنه را عوض كرد! (نهضت امام خمینی ج1 ص372-371)
◀️ادامه دارد....
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
💢 تبعيد امام به تركيه
🔹رژيم شاه كه با بالا گرفتن موج نارضايتى تودهها و تحريک افكار عمومى، سخت وحشت كرده بود و تخت و تاج لرزان خود را دستخوش تندباد انقلاب ملتى عصيانزده و بيدارشده مىديد، دريافت كه با بودن رهبر آگاهى چون امام خمينى در ايران، نه تنها پياده كردن طرح استعمارى « #انقلاب_سفيد » و خدمتگزارى به امريكا امكانپذير نمىباشد، بلكه تاج و تخت و كاخ و سلطنت او نيز در معرض زوال و واژگونى قرار دارد. از اين رو، بر آن شد كه با دستگيرى و تبعيد او، تاج شاهى و انقلاب امريكايى را از سقوط حتمى نجات بخشد و زنجير اسارت را بر گردن مردم ايران محكمتر سازد و هرگونه صداى مخالفى را در سينه خفه كند.
🔸شب 13 آبان ماه 1343 صدها #كماندو و چترباز مسلح، #خانه_امام را در قم محاصره كردند و از بام و ديوار وارد منزل شدند و براى دستگيرى او به جستجو و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند.
🔹امام كه در آن ساعت در يكى از اتاقهاى اندرون به نماز و دعا مشغول بود، از سر و صداها و جست و خيزها دريافت كه چكمه پوشان رژيم به منزل يورش آورده اند، بیدرنگ لباس بر تن كرده و خواست از اندرون به بيرونى برود، ليكن درى كه اندرون را به بيرونى متصل می ساخت
بسته بود و كليد آن، كه در دست خود او بود در آن لحظه پيدا نمىشد.
🔸دژخيمان شاه پس از پرس و جو در بيرونى، از آنجا كه دريافتند امام در اندرون به سر می برد به درب اندرون يورش بردند و چون در را بسته يافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام چندين بار بانگ زد «وحشیگرى در نياريد الان در را باز مىكنم»؛ ليكن مزدوران شاه بی توجه به
تذكر او به مشت كوفتن و لگد زدن خود ادامه دادند تا سرانجام قسمتى از در را شكستند!
🔹امام كه از پيدا كردن كليد نااميد شده بود، از در ديگر اندرون كه به كوچه باز می شد خارج شد و در وقت بيرون رفتن، مهر امضاى خود را به رسم امانت به همسرش سپرد و فرمود: «شما را به خدا می سپارم».
🔸كماندوها و دژخيمان شاه كه سراسر كوچه را اشغال كرده بودند، به محض بيرون رفتن امام از منزل، او را محاصره كردند و به ماشينى كه در درب منزل آورده بودند سوار كردند و ماشين با شتاب هر چه بيشتر به حركت درآمد.
🔹پاسبانى كه در آن ساعت در جلوى #بيمارستان_فاطمى پست داشت، مى گفت كه امام را از در منزل تا سر خيابان با ماشين فولكس واگن آوردند و سر خيابان سوار ماشين شورلتى كه از قبل آماده شده بود كردند و با آن شورلت به تهران بردند. پاسبان مزبور افزود: امام وقتى از ماشين فولكس پياده مىشد بيش از چهارصد نفر كماندو و چترباز مسلح در اطراف او و در محوطه گردآمده بودند و او با لبخندى به مسئول آن گروه گفت: «اينهمه قوا نمی خواست»!
🔸ماشين حامل امام 140 كيلومتر راه قم ـ تهران را در مدتى كمتر از 90 دقيقه پيمود و به #فرودگاه_مهرآباد رسيد و در آنجا #سرهنگ_مولوى كه پيش از رسيدن ماشين امام حاضر شده بود، به وسيله بی سيم با مافوق خود (كه از قربان، قربان گفتنهاى او به دست می آمد كه طرف مخاطب او خود شاه مىباشد) ارتباط برقرار كرد و اظهار داشت كه مأموريت تا اينجا به خوبى صورت گرفته است و دنبالۀ آن نيز بزودى انجام مىپذيرد.
🔹هنوز آفتاب روز 13 آبان ماه 1343 سر از افق بيرون نياورده بود كه امام به جرم دفاع از #استقلال_وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بيرون برده شد!
📚نهضت امام خمینی ج ۱ ص ۱۰۵۳ ، ۱۰۵۴
🆔 @Bonyadtarikh