eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
657 ویدیو
595 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir ارتباط با مدیر کانال و خرید آثار: @nasrollahabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴«چپ‌گرایی»؛ تهمت ناروای ارتجاع نجف علیه امام ◀️لشکر ارتجاع علیه امام خمینی قدس سره الشریف/2 ✳️بازخوانی کارشکنی متحجرین حوزه علمیه نجف علیه دیدگاه و اقدامات سیاسی امام خمینی قدس سره الشریف 🔹 به جاى آنكه در مقابل عظمت علمى امام سر تعظيم فرود آورند و كينه‏توزى و عصيان را كنار بگذارند، آنگاه كه دريافتند مقام علمى او تا آنجا محرز و روشن است كه نمى‏توان كوچكترین خدشه‏اى در آن وارد كرد، از شركت در حوزه درس امام خوددارى كرده، كوشيدند ديگران را نيز از استفاده از او باز دارند و هر كه براى شركت در حوزه درس او اصرار مى‏ورزيد، با تهمت و افترا و نسبت‏هاى نارواى عناصر وابسته به استعمار حوزه نجف رو به رو مى‏شد، تا آنجا كه بسيارى بر خلاف ميل و اشتياق وافرى كه براى استفاده از حوزۀ درس امام داشتند ناچار شدند كه از شركت در آن خوددارى ورزند. بعضى از آنان با افسوس فراوان به بعضى از فضلاى حوزه كه منافع كمترى در حوزه نجف داشتند توصيه مى‏كردند: «ما كه متأسفانه جرأت شركت در حوزۀ درس آقاى خمينى را نداريم شما حتماً از اين فرصت استفاده كرده، به درس ايشان برويد كه ارزنده و قابل استفاده است». 🔸 ارتجاع نجف تنها به منع استفاده از حوزۀ درس امام بسنده نكرد بلكه كوشيد او را در نجف از هر نظر و از هر طرف و كند، از اين رو تمام نيروى خود را به كار گرفت تا هرگونه رابطۀ افراد و مردم عراق را با منزل امام و با برادران مبارزى كه از ايران متوارى بودند و راه امام را دنبال مى‏كردند، قطع كند. با ‏سازى، ‏پردازى و با ‏هاى_ناروا به امام از قبيل: ‏گرايى، ، و... كوشيدند امام را در ميان حوزه و جامعۀ عراق بدنام و لكه‏دار كنند و از رسيدن صداى زندگى‏ساز، بيداركننده و حماسه‏آفرين او به گوش توده‏هاى محروم و مستضعف عراق و ديگر كشورهاى عربى جلوگيرى به عمل آورند. 🔹 ارتجاع نجف كه جز ‏نظرى و حركت‏هاى اصيل و مثبت در آن حوزه، كارى نداشت مى‏انديشيد اگر امام را از نمازگزاردن بر مرده‏اى بازدارد يا مثلاً از برگزارى از طرف امام در ردۀ به اصطلاح مراجع نجف جلوگيرى به عمل آورد و او را در رديف طراز دوم‏ها قرار دهد و يا آنكه مردم را از شركت در نماز جماعت و درس او باز دارد، مى‏تواند را به شكست بكشاند و و را از سقوط و تباهى در ايران نجات بخشد. 🔸 امام در برابر اين و در حقيقت مذبوحانه به مصداق « و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً » بى‏تفاوت، آرام و بى‏اعتنا مى‏گذشت و با به خداوند بزرگ و با تكيه بر ملت وفادار خويش، با ‏هاى_سياسى_و_انقلابى در راه بيدارى توده‏ها گام برمى‏داشت. چشم به دور دستى روشن و نويدبخش داشت. بر آن بود كه با سلسله برنامه‏ها، روشنگرى‏ها و به كار بستن تاكتيك‏هاى فرهنگى و سياسى، در حوزۀ علميه نجف، دگرگونى پديد آورد و با آگاه كردن مقامات روحانى، 🔹دست مرموز استعمار و عوامل آن را از آن حوزه كوتاه كند، ليكن براى رسيدن به اين ، راه دراز و پرنشيب و فرازى در پيش بود و تحمل رنج‏ها، دشوارى‏ها و ناملايماتى را لازم داشت، كه امام دلاورانه و قهرمانانه آن را پذيرفت و نزديك 15 سال سخت‏ترين و توان‌فرساترين دوران زندگى خويش را در جوّ آلوده و اختناق‌آور نجف، با بردبارى و پايدارى پشت سر گذاشت و بر آرمان مقدس خويش پاى فشرد.هرچند زيست اجبارى امام به مدت 15 سال در نجف، ضربه‏اى بزرگ بود كه بر پيكر نهضت اسلامى ايران وارد آمد و به وجود آمدن انقلاب و جهانى شدن آن را به تأخير انداخت و راه امام را براى رسيدن به سرمنزل مقصود در كوتاه‏مدت سد كرد.(نهضت امام خمینی ج2 ص257-255) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: «من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان 🔻به مناسبت سالروز کودتای ۲٨مرداد 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: «من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم
🔴«چپ‌گرایی»؛ تهمت ناروای ارتجاع نجف علیه امام ◀️لشکر ارتجاع علیه امام خمینی قدس سره الشریف/٢ 🔻١٣ مهر سالروز تبعید امام به عراق 🔹 به جاى آنكه در مقابل عظمت علمى امام سر تعظيم فرود آورند و كينه‏توزى و عصيان را كنار بگذارند، آنگاه كه دريافتند مقام علمى او تا آنجا محرز و روشن است كه نمى‏توان كوچكترین خدشه‏اى در آن وارد كرد، از شركت در حوزه درس امام خوددارى كرده، كوشيدند ديگران را نيز از استفاده از او باز دارند و هر كه براى شركت در حوزه درس او اصرار مى‏ورزيد، با تهمت و افترا و نسبت‏هاى نارواى عناصر وابسته به استعمار حوزه نجف رو به رو مى‏شد، تا آنجا كه بسيارى بر خلاف ميل و اشتياق وافرى كه براى استفاده از حوزۀ درس امام داشتند ناچار شدند كه از شركت در آن خوددارى ورزند. بعضى از آنان با افسوس فراوان به بعضى از فضلاى حوزه كه منافع كمترى در حوزه نجف داشتند توصيه مى‏كردند: «ما كه متأسفانه جرأت شركت در حوزۀ درس آقاى خمينى را نداريم شما حتماً از اين فرصت استفاده كرده، به درس ايشان برويد كه ارزنده و قابل استفاده است». 🔸 ارتجاع نجف تنها به منع استفاده از حوزۀ درس امام بسنده نكرد بلكه كوشيد او را در نجف از هر نظر و از هر طرف و كند، از اين رو تمام نيروى خود را به كار گرفت تا هرگونه رابطۀ افراد و مردم عراق را با منزل امام و با برادران مبارزى كه از ايران متوارى بودند و راه امام را دنبال مى‏كردند، قطع كند. با ‏سازى، ‏پردازى و با ‏هاى_ناروا به امام از قبيل: ‏گرايى، ، و... كوشيدند امام را در ميان حوزه و جامعۀ عراق بدنام و لكه‏دار كنند و از رسيدن صداى زندگى‏ساز، بيداركننده و حماسه‏آفرين او به گوش توده‏هاى محروم و مستضعف عراق و ديگر كشورهاى عربى جلوگيرى به عمل آورند. 🔹 ارتجاع نجف كه جز ‏نظرى و حركت‏هاى اصيل و مثبت در آن حوزه، كارى نداشت مى‏انديشيد اگر امام را از نمازگزاردن بر مرده‏اى بازدارد يا مثلاً از برگزارى از طرف امام در ردۀ به اصطلاح مراجع نجف جلوگيرى به عمل آورد و او را در رديف طراز دوم‏ها قرار دهد و يا آنكه مردم را از شركت در نماز جماعت و درس او باز دارد، مى‏تواند را به شكست بكشاند و و را از سقوط و تباهى در ايران نجات بخشد. 🔸 امام در برابر اين و در حقيقت مذبوحانه به مصداق « و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً » بى‏تفاوت، آرام و بى‏اعتنا مى‏گذشت و با به خداوند بزرگ و با تكيه بر ملت وفادار خويش، با ‏هاى_سياسى_و_انقلابى در راه بيدارى توده‏ها گام برمى‏داشت. چشم به دور دستى روشن و نويدبخش داشت. بر آن بود كه با سلسله برنامه‏ها، روشنگرى‏ها و به كار بستن تاكتيك‏هاى فرهنگى و سياسى، در حوزۀ علميه نجف، دگرگونى پديد آورد و با آگاه كردن مقامات روحانى، 🔹دست مرموز استعمار و عوامل آن را از آن حوزه كوتاه كند، ليكن براى رسيدن به اين ، راه دراز و پرنشيب و فرازى در پيش بود و تحمل رنج‏ها، دشوارى‏ها و ناملايماتى را لازم داشت، كه امام دلاورانه و قهرمانانه آن را پذيرفت و نزديك ١۵ سال سخت‏ترين و توان‌فرساترين دوران زندگى خويش را در جوّ آلوده و اختناق‌آور نجف، با بردبارى و پايدارى پشت سر گذاشت و بر آرمان مقدس خويش پاى فشرد.هرچند زيست اجبارى امام به مدت 15 سال در نجف، ضربه‏اى بزرگ بود كه بر پيكر نهضت اسلامى ايران وارد آمد و به وجود آمدن انقلاب و جهانى شدن آن را به تأخير انداخت و راه امام را براى رسيدن به سرمنزل مقصود در كوتاه‏مدت سد كرد.(نهضت امام خمینی ج٢ ص٢۵٧-٢۵۵) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان سالروز مرگ محمد مصدق 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: 🔸«من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) 🔹مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم
توطئه‌های بی‌پایان ارتجاع نجف نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/88 🔹 تنها به منع استفاده از حوزه درس امام بسنده نكرد بلكه كوشيد او را در نجف از هر نظر و از هر طرف منزوى و محدود كند، از اين رو تمام نيروى خود را به كار گرفت تا هرگونه رابطه افراد حوزه نجف و را با منزل امام و با برادران مبارزى كه از ايران متوارى بودند و راه امام را دنبال مى‏كردند، قطع كند. با شايعه‏سازى، دروغ‏پردازى و با نسبت‏هاى ناروا به امام از قبيل: ‏گرايى، ، و... كوشيدند امام را در ميان حوزه و جامعه عراق بدنام و لكه‏دار كنند و از رسيدن صداى زندگى‏ساز، بيداركننده و حماسه‏آفرين او به گوش توده‏هاى محروم و مستضعف عراق و ديگر كشورهاى عربى جلوگيرى به عمل آورند. 🔸ارتجاع نجف كه جز تنگ‏نظرى و انحراف حركت‏هاى اصيل و مثبت در آن حوزه، كارى نداشت مى‏انديشيد اگر امام را از نمازگزاردن بر مرده‏اى بازدارد يا مثلاً از برگزارى مجلس ترحيم از طرف امام در رده به اصطلاح جلوگيرى به عمل آورد و او را در رديف طراز دوم‏ها قرار دهد و يا آن‌كه مردم را از شركت در نماز جماعت و درس او باز دارد، مى‏تواند انقلاب ايران را به شكست بكشاند و شاه و امريكا را از سقوط و تباهى در ايران نجات بخشد. 🔹امام در برابر اين حركات كودكانه و در حقيقت مذبوحانه به مصداق و اذا « مرّوا باللغو مرّوا كراماً » بى‏تفاوت، آرام و بى‏اعتنا مى‏گذشت و با توكل به خداوند بزرگ و با تكيه بر ملت وفادار خويش، با تاكتيک‏هاى سياسى و انقلابى در راه بيدارى توده‏ها گام برمى‏داشت. چشم به دور دستى روشن و نويدبخش داشت. بر آن بود كه با سلسله برنامه‏ها، روشنگرى‏ها و به كار بستن تاكتيک‏هاى فرهنگى و سياسى، در حوزه علميه نجف، دگرگونى پديد آورد و با آگاه كردن مقامات روحانى، دست مرموز استعمار و عوامل آن را از آن حوزه كوتاه كند، ليكن براى رسيدن به اين آرمان مقدس، راه دراز و پرنشيب و فرازى در پيش بود و تحمل رنج‏ها، دشوارى‏ها و ناملايماتى را لازم داشت، كه امام دلاورانه و قهرمانانه آن را پذيرفت و نزديک 15 سال سخت‏ترين و توانفرساترين دوران زندگى خويش را در جوّ آلوده و اختناق آور نجف، با بردبارى و پايدارى پشت سر گذاشت و بر آرمان مقدس خويش پاى فشرد... هرچند زيست اجبارى امام به مدت 15 سال در نجف، ضربه‏اى بزرگ بود كه بر پيكر نهضت اسلامى ايران وارد آمد و به وجود آمدن انقلاب و جهانى شدن آن را به تأخير انداخت و راه امام را براى رسيدن به سرمنزل مقصود در كوتاه‏مدت سد كرد. 🔸ديرى نپاييد كه جوّ مسموم و آلوده‏اى در عراق عليه امام به وجود آمد، تبليغات زهرآگين و ناجوانمردانه روحانى‏نماها و دست‏پرورده‏هاى استعمار توانست افكار مردم عراق را عليه او بشوراند و اذهان را نسبت به او مشوب كند و از طرفى تلاش فراوان به عمل آمد تا در ميان آنان كه او را نمى‏شناختند، شناخته نشود و حقيقت روحانى او براى توده‏هاى محروم و ستمديده عراق آشكار نگردد و اين بزرگترين ضربه‏اى بود كه به ملت عرب و بويژه مردم عراق وارد آمد. ابرمردى كه مى‏توانست با شناساندن اسلام واقعى به ملت عرب و توده‏هاى مستضعف جهان، نهضت ايرانى را جهانى سازد و راه تاخت و تاز را بر ابرقدرت‏هاى جهانخوار ببندد، به سبب كارشكنى‏ها، شايعه‏پراكنى‏ها و جوسازى‏هاى استعمار به انزوا كشيده شد و تا حدودى در عراق غريب و تنها ماند و تا روز آخر كه در سرزمين عراق مى‏زيست، هرگز نتوانست اين تنهايى را از ميان ببرد و ضربه‏اى را كه در اين سرزمين، استعمار بر او وارد كرد جبران كند.(نهضت امام خمینی، ج2، صص258-256) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db