eitaa logo
از من و کتاب‌ها/بوکی‌شو
214 دنبال‌کننده
562 عکس
41 ویدیو
8 فایل
به معجزه کتابها ایمان بیار. https://eitaa.com/joinchat/1600258274Cfec16885eb اگه دوست داری کتاب بخونی ولی نمیدونی چی بخونی من اینجام👈 @soodehabedi
مشاهده در ایتا
دانلود
🛎️ محمد چمنی دانشجوی نخبه مهندسی مکانیک بود و از دانشجویان فاتح لانه جاسوسی. کسی که اردوهای جهادی راه می‌انداخت و برای روستاییان کوره‌ کم حجمی رو طراحی و اختراع کرد تا از مشکلاتشون کم بشه. در دانشگاه تو بحث‌ها بر منافقین غلبه می‌کرد و نمی‌تونستن با او همکلام بشن. ابتدای جنگ در کردستان به اسارت گروهک تجزیه‌طلب و تروریستی خبات در اومد و بعد از تلاش برای فرار گرفتار دموکرات شد. و البته دوباره به دست خبات افتاد. حدود دو سال اسیر اونها بود و تونسته بود تو بحثهای اعتقادی صد و چهل نفر از اونها رو با سلاح برگردونه تا خودشون رو تحویل بدن. شهید محمد چمنی مدتی بعد از اسارت به جبهه میمک رفت و در مهرماه سال شصت و سه برای اسلام و برای جمهوری اسلامی ایران خون داد. کتاب زندگینامه و خاطرات شهید رو به اسم ، بسیج دانشجویی نیشابور و نشر فرهنگی شهید گردآوری و به چاپ رسوندند. بوکی شو👇👇به معجزه کتابها ایمان بیار. https://eitaa.com/joinchat/1600258274Cfec16885eb
🛎️ محمد چمنی دانشجوی نخبه مهندسی مکانیک بود و از دانشجویان فاتح لانه جاسوسی. کسی که اردوهای جهادی راه می‌انداخت و برای روستاییان کوره‌ کم حجمی رو طراحی و اختراع کرد تا از مشکلاتشون کم بشه. در دانشگاه تو بحث‌ها بر منافقین غلبه می‌کرد و نمی‌تونستن با او همکلام بشن. ابتدای جنگ در کردستان به اسارت گروهک تجزیه‌طلب و تروریستی خبات در اومد و بعد از تلاش برای فرار گرفتار دموکرات شد. و البته دوباره به دست خبات افتاد. حدود دو سال اسیر اونها بود و تونسته بود تو بحثهای اعتقادی صد و چهل نفر از اونها رو با سلاح برگردونه تا خودشون رو تحویل بدن. شهید محمد چمنی مدتی بعد از اسارت به جبهه میمک رفت و در مهرماه سال شصت و سه برای اسلام و برای جمهوری اسلامی ایران خون داد. کتاب زندگینامه و خاطرات شهید رو به اسم ، بسیج دانشجویی نیشابور و نشر فرهنگی شهید گردآوری و به چاپ رسوندند. بوکی شو👇👇به معجزه کتابها ایمان بیار. https://eitaa.com/joinchat/1600258274Cfec16885eb
🛎️ روزهایی که گذشت، به بهانه حمایت و خون‌خواهی یک دختر کرد ایرانی، گروهک‌های تجزیه طلب کومله و دموکرات، مدعی و طلبکار از جمهوری اسلامی ایران شدند. و با تمام قوا دست به مبارزه مسلحانه علیه ایران و حکومت جمهوری اسلامی زدند. خوب است کتاب‌هایی مثل عصرهای کریسکان را بخوانیم و به نوجوان و جوان‌هایمان هم بدیم تا بخوانند و با تاریخ پر از جنایت و دستهای به خون آغشته کومله و دموکرات آشنا بشوند. و بفهمیم و بفهمند که قاتلین بالفطره‌ای مثل این تجزیه طلب‌ها، هرگز خیرخواه ایران و ایرانی نیستند. 🔸📚🔸 نویسنده: کیانوش گلزار راغب ناشر: سوره مهر قیمت: ۵۵۰۰۰ تومان سفارش👈 @abedi_s نمیدونی چی بخونی؟ بیا اینجا تا بهت بگم👇 https://eitaa.com/joinchat/1600258274Cfec16885eb
🛎️ محمد چمنی دانشجوی نخبه مهندسی مکانیک بود و از دانشجویان فاتح لانه جاسوسی. کسی که اردوهای جهادی راه می‌انداخت و برای روستاییان کوره‌ کم حجمی رو طراحی و اختراع کرد تا از مشکلاتشون کم بشه. شهیدی که وضو گرفتنش باعث میشه افرادی که جذب گروهک‌های کرد تجزیه طلبی مثل خبات بودند، از اونها برگردند.... کتاب زندگینامه و خاطرات شهید رو به اسم ، بسیج دانشجویی نیشابور و نشر فرهنگی شهید گردآوری و به چاپ رسوندند. بوکی شو👇👇به معجزه کتابها ایمان بیار. https://eitaa.com/joinchat/1600258274Cfec16885eb
📚🌱📚 حدودا چهارده سالم بود که کتاب زنان قهرمان را خواندم. گذشته از زنان صدر اسلام، شخصیت جمیله بوپاشا، دختر مسلمان و انقلابی الجزایری، برایم بسیار جالب بود: پذیرش این واقعیت سخت بود که دختری جوان با تمام وجود با اشغالگران کشورش وارد مبارزه ای نابرابر شود. او، برای حفظ شرافت و آزادگی مردمش، تمام شکنجه های وحشیانه فرانسوی های متجاوز را به جان می خرد، اما زیر بار ذلت اشغالگران نمی رود چند سال بعد، وقتی اشغالگران بعثی وحشیانه به وطنم هجوم آوردند و مردم شهرم(خرمشهر) را به خاک و خون کشیدند، دیگر آسوده زیستن برایم معنایی نداشت، زیرا آموخته بودم آسودگی عدم است و زندگی در ذلت، عين فنا و نیستی، هیچ گاه تصور نمی کردم در آن روزهای آتش و خون بتوانم کودکان مظلوم شهرم و عزیزانم را، که حتی چند روز دوری از آنها آزرده ام می کرد، با دست هایم به خاکی بسپارم که از خون پاکشان گلگون بوده اما همه اینها واقعیت هایی بودند که با آنها روبه رو شدم و هنوز هم با گذشت سالها آنی از ذهنم دور نشده اند.... 🔻🔻🔻 از کتاب خاطرات سیده زهرا حسینی سالروز فتح خرمشهر گرامی باد 🌱 📷 بانوی رزمنده مقابل مسجد جامع خرمشهر @bookishow
بسم‌الله. تقریبا چهارده سال پیش بود که صحنه‌ی آتش گرفتن نفربر پر از مجروح را در کتاب « از معراج برگشتگان» خواندم. از وحشت، از غصه از عجیب بودنش، حیرت کرده بودم. من هنوز هم آن لحظه‌های وحشتناکی را که فقط خوانده‌ام و ندیده‌ام، یادم هست. عملیات کربلای پنج، سه راه مرگ! مگر می‌شود فراموشش کرد؟ نویسنده، آقای داوودآبادی نوشته بود، صدای جیغ مجروحان که زنده در آتش می‌سوختند، دلخراش بود و او هیچوقت فکر نمی‌کرده که جیغ مرد می‌تواند اینقدر سوزاننده باشد. من همیشه آن لحظه و آن صحنه را تصور کرده بودم، اما امروز دیدم و شنیدم. تصویری که چهارده سال گوشه‌ی ذهنم مانده بود، امروز جلوی چشم من و جلوی چشمهای بسیاری از مردم دنیا، پخش شد. نمی‌دانم، هنوز چند نفر در دنیا هستند که فکر می‌کنند با این کودک‌کش وحشی، می‌شود توافق کرد، می‌شود به او اعتماد کرد؟ نمی‌دانم هنوز چندنفر هستند که فکر می‌کنند، اگر به او کاری نداشته باشیم، این سگ هار، به ما کاری ندارد. نمی‌دانم چند نفر دیگر باید بسوزند، چند هزار کودک دیگر باید پرپر بشوند تا دنیا بیدار شود؟ راستی، فیلم یک دختربچه را دیدم که امروز، شاهد این آتش‌سوزی خیمه‌ها بود، من فقط خوانده بودم و دلم هنوز که یادش می‌افتد می‌سوزد، چی بر سر دل و روح و روان آن دختر آمده؟! الغوث یا صاحب‌الزمان