eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمانده لشکر 9 بدر فرزند فرمانده شاخص حزب الله لبنان ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
اکبر نسبت به #ازدواج جوانان آماده ازدواج مجرد خیلی اهتمام داشت. بعضی مواقع به شوخی می گفت: من چهل تا #داماد دارم. چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریه ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند. برش اول: یک روز بهش گفتم: حاجی! بهتر نیست اسم دفت رمحل کارمان را به سر دفتر عقد و ازدواج تغییر بدهیم. خیلی کم اتفاق می افتاد که د ردفتر مان عقد ازدواج بچه های سپاه برگزار نشود. یک بار که آقای ناطق نوری وزیر کشور وقت به دفتر مان آمد ، سه خطبه عقد برگزار شد. برش دوم: یک شب #دختر_فراری را گرفته بودیم.حاج اکبر وقتی سادگی و خامی دختر را دید. او را تحویل همسرش داد و گفت: تا من پدرش را پیدا کنم ازش خوب مراقبت کن. می ترسم بفرستیم #زندان آلوه شود و کارهایی را هم که بلد نیست یاد بگیرد. پس از چند روز پدرش را پیدا کرد و تحویلش داد. بعد از چند وقت اطلاع پیدا کردیم منزل حاجی عروسی است. دیدیم با وساطتت او همان دختر به عقد یکی از رزمندگان سپاهی در آمده است. آن برادر بعدها به شهادت رسید و دو فرزند ازش باقی ماند. برش سوم: در زمانی که ایشان معاون عملیات #سپاه قم بودند، به من گفتند: «می آیی برویم مجلس عقد کنان؟» با شناختی که ازش داشتم همراهش شدم. رفتیم منزل #شهید_اکبر_یزدی . اکبر یزدی که شهید شده بود، یک فرزند ازش باقی مانده بود. با پیگیری های مجدانه حاجی، برادر شهید متقاعد شده بود که با همسر برادر شهیدش ازدواج کند. مجلس عقد، اتاقی محقر و 12 متری در زیر زمین یک خانه قدیمی بود. تمام پذیرایی این مجلس چند خوشه انگور و گز خشک شده در یک بشقاب ملامینی بود. ادامه مطلب در پست بعدی👇 .
ادامه از پست قبلی👆 بعد از جاری شدن خطبه عقد چند حبه انگور به عنوان شرینی خوردیم. برش چهارم: در وصیت نامه اش آورده بود از ثلث مالم 25 هزار تومان به دختری در فامیل که قصد ازدواج دارد بدهید. اگر کسی در فامیل نبود، آن را به غیر فامیلی که قصد ازدواج دارد بدهید. راوی: حسین علی امینی، سید عباس میر احمدی، محمد رضا رضوان طلب، ابوالفضل جعفری و خواهر شهید. کتاب امیر دریا دل صفحات 96 و 98 و 78 و 68 و 165. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراز ارادت فرمانده شهید حشد الشعبی به شهید دقایقی. 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت @khateshahadat
فرید سر پست نگهبانی بود. هوا سرد بود و کم کم خواش می آمد. از جده اش زهرا (س) مدد خواست. در حال قدم زدن بود. ناگهان چشمش به قوری چای افتاد. بی آنکه کنجکاو شود که از کجا آمده، یک دو تا چای خورد. اکنون با بدن گرم شده، مشغول نگهبانی بود. یک لحظه به سمت قوری چای برگشت؛ اما گویا اثری از آن نبود. توسل به حضرت فاطمه (س) کارش را کرده بود. #شهید_سید_فرید_فاطمی #شهدا_و_حضرت_زهرا (س) #الهامات_و_عنایات #امداد_های_غیبی راوی: مادر شهید #کتاب_خط_عاشقی2 (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 2. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
• شهادت شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۹۲ ه.ش) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
تازه وارد اردوگاه غواصان لشکر در نزدیکی #سد_گتوند شده بودیم. کریم مطهری نیا جوانی را با دست نشان داد که می گفت: از آن جوان های با معرفتی است که هم می جنگد و هم درس #طلبگی می خواند. تو چارتِ سازمانیِ اشک و دعاست. گویا مهره مار دارد و بچه ها را اسیر خودش کرده است. جوان کلمن قرمز رنگی دست گرفته بود و در گرمای 45 درجه جنوب به بچه ها آب خنک می داد. آب را که با لبخند می داد دستشان ذکر «یا عظشان» از آنها طلب می کرد. وقت نماز هم که می شد کلمن را کناری گذاشت. #عمامه ای به سر گذاشت و آمد جلوی بچه ایستاد و نماز خواند. بچه ها به راستی ساعد گردان می دانستندش. می گفتند از زمانی که وارد گردان شده #نماز_صبح بچه ها یک دقیقه هم پس و پیش نشده است. #شهید_نادر_عبادی_نیا #سیره_تبلیغی_شهدا #تبلیغ_چهره_به_چهره #کتاب_غواص_ها_بوی_نعنا_می_دهند؛ نوشته حمید حسام؛ نشر شهید کاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار 1398 ؛ صفحه 16-15 و 19. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عملیات #محرم که ترکش خورد، دکترها از زنده ماندنش قطع امید کردند. خواب ماردش فاطمه زهرا (س) را دید. حضرت فرموده بود: پسرم! بلند شو. تو شفا گرفتی. اما باید قول بدهی جبهه را ترک نکنی. دیگر آرام و قرار نداشت. در #عملیات_خیبر که فرمانده گردان حضرت علی اکبر (ع) شد، اسم گردان را به «یا زهرا (س)» تغییر داد. وقتی شهید شد ایام #فاطمیه بود. ترکش خورده بود به پهلویش. با نشان مادر پر کشید. #شهید_سید_کمال_فاضلی_دهکردی #شهدا_و_حضرت_زهرا #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا راوی: شهید ایرج آقا بزرگی #کتاب_خط_عاشقی2 (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 9. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا